محرومیت میلیون‌ها کودک از حق آموزش در نظام اسلامی

چرا جمهوری اسلامی باید برود؟ دلایل بسیاری برای آن وجود دارد. یکی از دلایل این است که جمهوری اسلامی از جمله بزرگترین دشمنان کودکان است. یکی از بزرگترین دشمنانی که کودکان در طول حیات مناسبات سرمایه‌داری تاکنون داشته‌اند. حکومتی که از هیچ جنایتی در حق آن‌ها کوتاهی نکرده و نمی‌کند. از اعدام و شکنجه کودکان تا نقض بدیهی‌ترین حقوق‌شان برای زندگی. از نقض حق آزادی بیان، مذهب و اجتماعات گرفته تا زیر پا لگد مال کردن حق آموزش، بهداشت و تغذیه!!

جمهوری اسلامی باید برود! چرا که شاکیانی به نام کودکان ایران دارد.

براستی چگونه می‌توان ظلمی که بر کودکان‌مان می‌رود با قلم به تصویر کشید؟! چگونه می‌توان  در درد کودکان کار، کودکان رنج، کودکان بازمانده از هر چیز، کودکان بی‌چیز، کودکان آفتاب، رانده بر زمین، غرق در رویا که ذره ذره به خاک فرو می‌روند و خون گریه‌ می‌کنند شریک شد؟! براستی چگونه؟! اگر بی‌شرمی را حد و مرزی بود، باید که جمهوری اسلامی تاکنون صد بار پوست می‌انداخت!!

برای کمی روشن‌تر شدن وضعیت کودکان در ایران در این‌جا با توجه ویژه به حق آموزش کودکان و وضعیت آن در شرایط کنونی جامعه‌ی ایران و نیز با نگاهی به دیگر معضلات کودکان، به مقایسه‌ی این شرایط با حقوق بین‌المللی کودک و نیز آن چه که ما به عنوان حقوق کودک آن را می‌شناسیم، خواهیم پرداخت. با این امید که روزی تمام کودکان ایرانی لا اقل از حقوق شناخته‌شده‌ی جهانی برای یک کودک از جمله حق آموزش همگانی به طور واقعی برخوردار گردند.

در یکی از جدیدترین اخبار منتشره از سوی رسانه‌های حکومتی، آمده است که سالیانه بیش از ٢۵ درصد از دانش‌آموزان ترک تحصیل می‌کنند. به گزارش خبرگزاری ایلنا، مصطفا اقلیما رییس انجمن مددکاران و عضو شورای بررسی آسیب‌های اجتماعی با اعلام آمار فوق گفت: “این آمار بسیار نگران کننده است و معلوم نیست سرنوشت این دانش‌آموزان که چندین برابر بیش از دیگران در معرض تهدیدهای اجتماعی هستند، چه می‌شود”. براستی که چنین خبری بسیار وحشتناک است!!

در رابطه با تعداد کودکان بین ۶ تا ١٨ سال و نیز تعداد دانش‌آموزان مشغول به تحصیل آمارهای متناقضی در رسانه‌های جمهوری اسلامی وجود دارد اما از میان همین آمارهای متناقض نیز می‌توان به عمق فاجعه پی‌برد.

براساس آخرین سرشماری جمعیت در ایران به سال ١٣٨۵– و بنابر آمار ارایه شده از سوی مرکز آمار ایران –  جمعیت کشور در این سال حدود هفتاد میلیون و چهارصد و هفتاد و دو هزار نفر بوده است که ٣٧ درصد از این جمعیت تا ١٩ سال سن دارند. با توجه به آمار فوق می‌توان برآورد کرد که در سال ٨۵ حدود ١٧ میلیون کودک بین ۶ تا ١٨ سال سن داشته‌اند.

در این میان سایت “جهان” از وابستگان به جناح حاکم در ایران مدعی است که ١۴ میلیون و پانصد هزار دانش‌آموز در کشور وجود دارد و تنها یک میلیون کودک از چرخه‌ تحصیل بازمانده‌اند. این در حالی است که خوش‌بینانه‌ترین برآوردها حاکی از بازماندن ٣ تا ۴ میلیون کودک از تحصیل می‌باشد. سایت “جهان” خود نیز در اظهارات متناقضی به این موضوع اشاره کرده و می‌نویسد: “برخی مراجع اعلام می‌کنند که طی چهار سال گذشته سه میلیون کودک ایرانی ترک تحصیل کرده‌اند”. در گزارش سایت فوق و به نقل از “فتاح نیازی” معاون آموزشی “موسسه آموزش از راه دور” آمده است: “در سطح کشور بیش از ١٣ میلیون کم‌سواد بین ١١‌ تا ۴۵ سال وجود دارد که سه میلیون نفر از این عده دانش‌آموزان ترک تحصیل کرده بین ١١ تا ١٧ سال سن هستند”.

اما در مصاحبه‌ای که در روزنامه اعتماد به تاریخ پانزدهم مردادماه سال ٨۶ چاپ شده است، به حقایق دیگری برمی‌خوریم. ناصر یوسفی که روزنامه از وی به عنوان یکی از کارشناسان این رشته یاد می‌کند، در این مصاحبه می‌گوید: ” در آمارهای رسمی آموزش و پرورش اعلام شده است ٧٠ درصد دانش آموزان ما دچار افت آموزشی هستند و این یعنی این که از هر ١٠٠ کودک که وارد اول دبستان می شوند ٣٠ نفر آنان به مرحله دیپلم می رسند و ٧٠ نفر آنان جا می‌مانند.

در روزنامه همشهری از قول مسوولان آموزش و پرورش اعلام شده بود حدود ۴٠٠ هزار کودک در مقاطع پایه دبستان در سال ٨۴ ترک تحصیل کرده اند. اگر همین میزان ترک تحصیل را در دوره راهنمایی و دبیرستان در نظر بگیریم، ببینید چه وضعیتی پیدا می‌شود؟ این کودکان به کجا می‌روند و چکار می‌کنند؟”

بنابر گفته‌ی جاوید سبحانی عضو هیات مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا در تاریخ سی‌ام شهریورماه ۴ میلیون کودک ایرانی از تحصیل بازمانده‌اند. وی هم چنین تعداد کودکان زیر خط فقر مطلق را ٣‌ تا ۴ میلیون کودک ارزیابی می‌کند. حسن الحسینی معاون پیشین حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش نیز میزان کودکان بازمانده از تحصیل را ۴ میلیون نفر اعلام می‌کند وی می‌گوید: “براساس تحقیقاتی که در زمان حضور من در آموزش و پرورش انجام شد، بیش از ٣ میلیون دانش‌آموز بازمانده از تحصیل وجود داشت”. نیز براساس گفته‌ی فرهاد بشیری عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس بیش از ٩ میلیون و هشتصد هزار بی‌سواد درکشور وجود دارد”. بهروز سلطانی، کارشناس آموزش و پرورش نیز معتقد است که نیمی از این تعداد (نه میلیون و هشتصد هزار نفر) کودکان در سن تحصیل هستند و این به معنای حدود ۵ میلیون کودک بازمانده از تحصیل است.

با توجه به آمار فوق می‌توان دریافت که حداقل کودکان بازمانده از تحصیل بیش از ۴ میلیون و احتمالا رقمی بیش از ۵ میلیون کودک است که البته هر سال به تعداد آن‌ها افزوده می‌شود. علت اصلی اما در افزایش فقر است و در این میان با حذف یارانه‌ها طبیعی است که گروه‌های بیشتری از مردم به زیر خط فقر رانده شده و در نتیجه تعداد هر چه بیشتری از کودکان از تحصیل باز خواهند ماند. ترک تحصیل دلایل دیگری از جمله وضعیت فاجعه‌بار آموزشی نیز دارد که البته موارد فوق علل اصلی بازماندن کودکان از تحصیل در این سطح وسیع نمی‌باشند.

با این توضیحات یک سوال مهم به وجود می‌آید. سرنوشت کودکان بازمانده از تحصیل چیست؟ کودکانی که در زمان تحصیل بخش مهمی از روز را در مدرسه سپری می‌کردند، حال از تحصیل بازمانده و اکنون وظیفه دارند تا در تامین معاش خانواده شرکت کنند. اما آیا همه‌ی آن‌ها می‌توانند به کار دست یابند؟ طبیعی است که جواب این سوال “نه” می‌باشد. از همین روست که بسیاری از این کودکان به مشاغلی روی می‌آورند که در واقع کار نیستند. از فروش کتابچه‌های دعا گرفته تا روزنامه و واکس‌زدن تا متاسفانه گدایی و حتا روسپی‌گری. کودکانی نیز که کار پیدا می‌کنند با انواع خطرهای جسمی و روانی روبرو هستند. جمع کردن زباله برای بازیافت از جمله کارهاست. کودکان عموما سخت کار کرده و دستمزدهای بسیار ناچیزی دریافت می‌کنند. شرایط سخت کودکان بازمانده از تحصیل و تاثیرات منفی این زندگی بر روح و جسم کودک برای همیشه با آن‌ها همراه خواهد بود و برخی از این‌ها را از سنین کودکی و یا حتا در دوران جوانی و غیره به کارهای خلاف از جمله روی آوری به مواد مخدر، دزدی و حتا جنایت می‌کشاند. به گزارش سایت حکومتی “جهان” و به نقل از بهروز سلطانی کارشناس آموزش و پرورش “بسیاری از بزهکاری‌ها نتیجه ترک تحصیل دانش‌آموز از مدرسه است به نحوی که ۵١ درصد بزهکاران زیر ١٨ سال در کانون اصلاح و تربیت، دانش‌آموزان ترک تحصیل کرده هستند”.

نه فقط فقر که آموزش و پرورش غلط، فضای بسته‌ی فرهنگی، سیاسی، اجتماعی جامعه و محدودیت‌های بسیاری که در برابر رشد جسمی و ذهنی کودکان وجود دارد، منجر به ابتلای کودکان به انواع گوناگون بیماری‌های روحی و جسمی می‌شود. بیماری‌های روحی و مشکلاتی از این دست را در روی‌آوری کودکان به مواد مخدر و سایر آسیب‌های اجتماعی از جمله خودکشی می‌توان دید. میزان بالای خودکشی در ایران گواه این مدعاست. برای مثال براساس آمارهای منتشره در سال ٢٠٠٧ ایران بعد از دو کشور پر جمعیت جهان یعنی چین و هند، مقام سوم را در خودکشی زنان داشته است.

مشکلات جسمی کودکان نیز از دیگر معضلات پیشِ‌رو می‌باشد. به گفته‌ی بهروز سعادت استاد دانشگاه علوم پزشکی: “هشت میلیون دختر دانش‌آموز به انواع اختلالات و ناهنجاری‌های جسمی و حرکتی مبتلا هستند” (به نقل از خبرگزاری دولتی ایرنا) و این به معنای ابتلای تمامی دانش‌آموزان دختر است. اختلالاتی که به گفته‌ی وی می‌تواند موجب کوتاهی قد و انواع بیماری‌ها از جمله کمردرد، گوژپشتی و غیره گردد.

ازدواج در سنین کودکی که باز ناشی از فقر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه است، یکی دیگر از معضلات کودکان برای پرورش جسمی و ذهنی‌شان است و از همین روست که ازدواج در سنین کودکی در اغلب کشورها ممنوع می‌باشد. براساس گزارش‌های منتشره در برخی از نقاط ایران حتا دختران زیر ده سال مجبور به ازدواج می‌شوند. به گفته‌ی حسن موسوی، بخشدار خسروشهر از توابع  تبریز در استان آذربایجان شرقی سن ازدواج در برخی مناطق و روستاهای این منطقه در میان دختران به ٨ سال و پسران به ١٣ سال کاهش یافته است. هم چنین “حسین عشقی” معاون اداره آموزش و پرورش رشتخوار واقع در استان خراسان رضوی با اشاره به ازدواج دختران سوم تا پنجم ابتدایی در روستاها می‌گوید” : یکی از مشکلات دانش‌آموزان این شهرستان، ازدواج زودهنگام دختران در مناطق روستایی است که این امر موجب ترک تحصیل قشر دختر در مدارس شده است”.

در ماده ١ کنوانسیون حقوق کودک، به کلیه افراد انسانی زیر ١٨ سال کودک اطلاق شده است. در ۵۴ ماده پیمان‌نامه‌ی حقوق کودک که توسط مجمع عمومی سازمان ملل در ٢٠ نوامبر (روز جهانی کودک) ١٩٨٩ به تصویب رسیده است بر مجموعه‌ای از حقوق کودکان تاکید شده است. در حالی که این پیمان نامه تا کنون به امضای ١٩٣ کشور جهان رسیده است، در برخی از کشورها از جمله ایران که یکی از امضاکنندگان آن می‌باشد، به واقع هیچ کدام از این مواد و حقوق مصوب شده‌ی کودکان رعایت نمی‌گردد. در این پیمان‌نامه بر رفتار عادلانه با کودک به‌دور از جنسیت، ملیت (و یا قومیت)، زبان، دین، رنگ پوست و غیره تاکید گردیده است، در این پیمان نامه بر تعهد دولت‌ها برای تامین اهمیت رفاه و آسایش کودکان، بهداشت و درمان و آزادی کودکان بر بیان نظرات خود تاکید شده، و شکنجه، صدور و اجرای حکم اعدام و یا ابد بدون امکان آزادی منع گردیده است (مواردی که هیچ کدام از آن‌ها در ایران رعایت نمی‌گردد). این پیمان نامه پس از اعلامیه حقوق کودک ژنو در سال ١٩٢۴ و اعلامیه حقوق کودک مصوب مجمع عمومی سازمان ملل در بیستم نوامبر ١٩۵٩ به تصویب رسیده است. در مصوبه‌های قبلی نیز بر این حقوق که ما آن را اولین و بدیهی‌ترین حقوق کودکان می‌نامیم تاکید شده بود و از این روست که در برخی از کشورها به ویژه پس از پایان جنگ جهانی دوم، دولت‌ها خود را موظف به اجرای برخی از این تعهدات کرده‌اند؛ از جمله بیمه درمانی مجانی تا سن ١٨ سالگی، کمک هزینه برای کودکان تا سن ١٨ سالگی، آموزش رایگان و اجباری تا سن ١۶ سالگی، احکام قضایی ویژه برای کودکان و غیره.

اما در ایران ما شاهد این هستیم که روز به روز بر مشکلات کودکان از جمله هزینه‌های آموزشی افزوده می‌گردد. در ایران در حالی که کودکان از سوی دولت هیچ‌گونه حمایت مالی نمی‌شوند، شاهدیم که با افزایش فقر تعداد هر چه بیشتری از فرزندان کارگران و زحمتکشان و بیکاران جامعه از تحصیل محروم می‌شوند. با عمیق ‌تر شدن هر چه بیشترشکاف طبقاتی در جامعه و به ویژه با حذف یارانه‌ها که بر روند فوق تاثیر تصاعدی خواهد گذاشت، شکی نیست که کودکان هر چه بیشتری از تحصیل بازمانده و تحصیل در ایران هر چه بیشتر طبقاتی می‌شود. هم اکنون نیز برای راه‌یابی به دانشگاه‌ها فرزندان اقشار محروم جامعه با معضلات بسیاری روبرو هستند و با طرح‌های جدید دولت که حذف برخی از یارانه‌ها در دانشگاه‌ها و افزایش مشکلات خوابگاهی را در برداشته و نیز طرح پولی کردن دانشگاه‌های دولتی بر این مشکلات دوچندان افزوده خواهد گردید. براستی کدام یک از این بدیهی‌ترین حقوق شناخته شده‌ی کودکان که جمهوری اسلامی نیز آن را امضا کرده است در ایران رعایت می‌شود؟ از ٣٢ مورد اعدام کودک در طی سه سال گذشته در کل جهان، ٢۶ تن در ایران به دار آویخته شده‌اند و هم اکنون نیز برای ١٣٠ کودک حکم اعدام صادر شده است. آرش رحمانی‌پور از زندانیان سیاسی اعدام شده در جریان اعتراضات سال گذشته به اتهام ارتکاب عملی در سن ١۶ و ١٧ سالگی به این حکم محکوم گردید. در سال‌های اولیه بعد از قیام ۵٧ به ویژه در دهه‌ی ۶٠ بسیاری از کودکان به دلیل عقاید‌شان دستگیر، شکنجه و اعدام شدند. در تابستان ۶٧ تعدادی از زندانیان سیاسی که به دار آویخته شدند، در سنین کودکی دستگیر شده بودند.

پُر واضح است که حکومت اسلامی در طول سال‌های حاکمیت خود نه تنها تلاشی در راستای بهبود حقوق و زندگی کودکان نداشته که شرایط بسیار بدتر از گذشته نیز گردیده است. میزان بیسوادی در میان کودکان دردآور است. کودکان بسیاری هم اکنون در زندان‌ها هستند و خلاصه آن که در هر زمینه‌ای در مورد کودکان اگر بخواهی انگشت بگذاری می‌بینید که کودکان در چه شرایط اسفباری در ایران زندگی می‌کنند و متاسفانه آینده (با اجرایی شدن طرح حذف یارانه‌ها) تاریک‌تر از آن است که بتوان حتا تصورش را کرد. دیگر مصرف آب و برق و گاز هم می‌رود تا چیزی لوکس برای این کودکان گردد چه رسد به مدرسه رفتن. اگر در گذشته‌های نه چندان دور سفره‌ی خالی با نان‌ و پنیر مترادف بود و  بعد به نان خالی رسید امروز دیگر سفره‌ی خالی براستی خالی‌ست و حتا نان هم از این سفره رخت بربسته است.

تحقق یک زندگی کاملاً انسانی برای کودکان از جمله اهداف یک انقلاب کارگری می‌باشد، از همین‌روست که در برنامه‌های سازمان از جمله برنامه عمل سازمان بر برخی از این حقوق به ویژه در امر آموزش تاکید گردیده است. در این برنامه ضمن تاکید بر بازماندن میلیون‌ها فرزند کارگر و زحمتکش از تحصیل، بر حق آن‌ها در استفاده از آموزش رایگان و اجباری بودن آن تا پایان دوره متوسطه و بهره‌مندی دانش‌آموزان از غذا، پوشاک، وسایل تحصیل و ایاب و ذهاب تاکید گردیده است. جدایی دین از نظام آموزشی کشور، تحول نظام آموزشی و برقرار کردن ارتباط بین آموزش نظری و کار اجتماعی مولد به نحوی که هر کسب بر حسب تمایل و استعدادش قادر به ادامه تحصیلات عالی رایگان باشد و بتواند بعد از اتمام تحصیلات (در هر مقطعی) به کار مورد نظر دست یابد، حذف نیروهای سرکوب‌گر و سیستم جاسوسی در مدارس، ایجاد امکانات فرهنگی، ورزشی، هنری و تفریحی و به منظور پرورش جسمی و روحی کودکان از دیگر موارد برنامه‌ی فوق می‌باشند.

متن کامل در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.