شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان ایران، با انتشار بیانیهای از معلمان خواست تا در روز ۵ شنبه ۱۳ مهر برابر با ۵ اکتبر روز جهانی معلم، با خواست محوری “بودجهی عادلانه برای آموزش و پرورش” دست به تجمع بزنند. براساس این بیانیه قرار است این تجمع در تهران در برابر سازمان برنامه و بودجه و در شهرستانها و مراکز استانها در برابر ادارات آموزش و پرورش برگزار گردد.
اعلام برگزاری تجمع در روز جهانی معلم، توسط شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان، در وهلهی نخست اقدامیست مثبت و رو به جلو نسبت به مواضعی که این تشکل حداقل در دو سال اخیر داشته است. برای نمونه در سال ۹۴ این تشکل با صدور بیانیهای به مناسبت آغاز سال تحصیلی، از معلمان خواسته بود تا ضمن کوشش بیشتر در انجام وظایف شغلی، در هفته اول مهر در اعتراض به دستگیری فعالان صنفی با پیراهن سیاه بر سر کار حاضر شوند!! موضعی بهشدت محافظهکارانه و بسیار عقبتر از مبارزات معلمان در سال تحصیلی ۹۴ – ۹۳.
در سال ۹۳ و آغاز سال ۹۴ معلمان با بهرهگیری از فضای مجازی توانسته بودند، اعتراضات موثری را سازمان دهند. در تجمع ۱۰ اسفند هزاران معلم دست به اعتراض زدند. تنها در مشهد ۴۰۰۰ معلم در تجمع اعتراضی شرکت کردند و تعداد معلمان در تجمع سنندج به ۳۵۰۰ نفر رسید. در جریان این اعتراضات برخی از تشکلهای صنفی معلمان از جمله کانون صنفی معلمان تهران که هنوز گرایش متوهم به اصلاحطلبی در آنها قوی بود منفعل بودند و تنها در آخرین روزها از سر اجبار و به دلیل حضور توده معلمان مجبور به همراهی با اعتراضات شدند.
ما بارها و بویژه در سالیان اخیر و براساس ضرورتهای جامعه، در تحلیلهایمان خطاب به نیروهای آگاه، کارگران، معلمان، دانشجویان، زنان و دیگر زحمتکشان جامعه نوشتیم و ثابت کردیم که اساسا چیزی به نام “اصلاحطلبی” در ایران معنا و مفهومی ندارد. ما بر این مساله همواره تاکید کردیم که کارگران، معلمان و دیگر زحمتکشان جامعه تنها به نیروی خود میتوانند به خواستهای خود تحقق ببخشند. از همین جهت است که از نظر ما این بیانیه در وهلهی نخست گامیست به پیش و نشان دهندهی گسست بیشتر جنبش معلمان از جریان موسوم به اصلاحطلبی، گسستی که ریشه در واقعیات جامعه، عمق نارضایتی و اعتراضات مردم به حکومت، تجارب جنبش معلمان در سالهای اخیر و آگاهی نهفته در آن تجارب دارد.
واقعیت این است که جریان موسوم به “اصلاحطلبان” تلاش زیادی داشته و همچنان دارد تا در درون برخی از گروههای اجتماعی نفوذ کرده و پایگاهی برای خود فراهم سازد، گروههایی از جامعه که میتوانند نقش مهمی در تحولات سیاسی جامعه ایفا کنند. از جمله طبقه کارگر ایران و یا معلمان.
در رابطه با طبقه کارگر اما این جریان هرگز نتوانست پایگاهی برای خود فراهم کند و تمام تلاش آنها جریان “خانه کارگر” شد که بیش از آنکه پایگاهی در میان طبقه کارگر داشته باشد بیشتر به عنوان یک دستگاه حکومتی و چماقدار در میان کارگران ایران شناخته شد. جدا از نقش این جریان در سرکوب اعتراضات کارگری، شناسایی، دستگیری، زندان و حتا اعدام کارگران پیشرو در دههی ۶۰، حمله چماقداران “خانه کارگر” به دفتر “سندیکای شرکت واحد” در اردیبهشت سال ۸۴ یک نمونهی بارز از نقشی است که “خانه کارگر” در همین سالهای اخیر برعهده داشته است.
اما جدا از این نکته بسیار مهم، یکی دیگر از نکات مثبت بیانیه شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان، خواستهای مطرح شده در آن است که بیانگر برخی از مهمترین خواستهای معلمان شاغل و بازنشسته است. در این بیانیه همچنین در جائی که به روحانی اشاره شده، دیدگاهی ناشی از توهم نیست، بلکه با مخاطب قرار دادن وی، خواستهایی را مطرح کرد که روحانی برای جلب رای مردم در باصطلاح انتخابات ریاستجمهوری وعده آن را داده بود.
شورای هماهنگی در این بیانیه ضمن تاکید بر مطالباتی همچون آزادی معلمان و بازگشت به کار آنها، آزادی تشکلهای مستقل معلمان، دخالت و مشارکت معلمان، اولیاء و دانشآموزان در تصمیمسازیهای مربوط به آموزش و پرورش، تاکید کرد که تحقق خواستهای حداقلی معلمان همچون حقوق بالای خط فقر، بیمهی کارآمد، همسانسازی حقوق بازنشستگان و شاغلان و تامین معیشت و منزلت بازنشستگان، برخورداری تمام کودکان از آموزش با کیفیت و رایگان به خصوص در مناطق محروم، استانداردسازی و ایمنسازی مدارس، اختصاص سرانه دانشآموزی مکفی، برگزاری دورههای ضمن خدمت رایگان و متناسب با نیاز معلمان و دانشآموزان، برخورداری دانشآموزان از امکانات تفریحی و فرهنگی و توقف سیاست پولیسازی آموزش، همگی “در گرو برخورداری سهم آموزش و پرورش از یک بودجه عادلانه است”.
از همین رو شورای هماهنگی از معلمان خواست تا امسال روز جهانی معلم به طرح مطالبهی بودجه عادلانه برای آموزش و پرورش اختصاص یابد. دعوت شورای هماهنگی به تجمع در برابر سازمان برنامه و بودجه در تهران نیز از همین رو صورت گرفت.
اما سوال این است که آیا معلمان با تجمع روز ۵ شنبه خواهند توانست به همان مطالبات حداقلی خود که سالهاست برای آن مبارزه کرده و هزینههایی دادهاند برسند؟! مسلما پاسخ به این سوال منفی خواهد بود و شاید به همین دلیل است که گاه با عدم مشارکت گسترده و فعال تودهی معلم در اعتراضات روبرو هستیم. اما بدون تردید تجمع اعتراضی روز ۵ شنبه میتواند یک گام و یک گام خوب باشد. میتواند یک گام مهم باشد به شرط آنکه حرکت معلمان تداوم داشته باشد، تودههای بیشتری از معلمان – و بازنشستگان – را وارد عمل کند و همبستگی دانشآموزان و والدین را به همراه آورد. در این صورت جنبش معلمان به نیروی عظیمی تبدیل میشود که دیگر حاکمیت نمیتواند آن را نادیده گرفته و یا با وعده وعید و دستگیری و اخراج تنی چند از معلمان جنبش را خفه کند. جمهوری اسلامی بدون تردید این قدرت را دارد که تنی چند از معلمان را اخراج و یا دستگیر نماید، اما هرگز نمیتواند توده معلمان را اخراج و یا دستگیر نماید. اینجاست که حضور تودهای معلمان برای تبدیل جنبش معلمان به یک نیروی عظیم اهمیت خود را مییابد. شاید در لحظهی فعلی نیز این نیرو در میان معلمان هنوز بیدار نشده باشد، اما تداوم اعتراضات و روند رو به جلوی جنبش معلمان هر دم آن را تودهایتر میسازد. بدیهی است که برای تحقق مطالبات معلمان، مبارزه باید از محدوه یکی، دو تجمع سالانه فراتر رود.
یکی از نکات ضعف مهم تاکنونی جنبش معلمان همان عدم تداوم مبارزات آنها بوده است که بیشک دیدگاههای متوهم به اصلاحطلبان حکومتی در این میان نقش اصلی را داشته است. تنها با زدوده شدن کامل این توهمات از جنبش اعتراضی معلمان این امید بوجود میآید که جنبش معلمان راهی را که در اسفند ۸۳ پیش گرفت، این بار تداوم دهد و اعتراضاتی پرشکوهتر و قدرتمندتر حتا نسبت به اعتراضات سال ۸۰ شکل دهد. بنابراین تداوم اعتراضات، تودهای شدن اعتراضات و حمایت و مشارکت بویژه دانشآموزان در این اعتراضات برای پیشبرد مبارزه در راستای تحقق خواستهای برحق معلمان شرط لازم آن است.
این کاملا مشخص است که کابینهی روحانی در دورهی دوم، سیاستهای بس ارتجاعیتری نسبت به دورهی اول کابینهی وی خواهد داشت که البته دلایل گوناگونی دارد که باید در جای دیگری به آن پرداخت. اما تنها نگاهی به بخشنامهی ضوابط مالی تنظیم بودجه سال ۹۷ که در روزهای اخیر در مطبوعات جمهوری اسلامی انتشار یافته، این مساله را ثابت کرده و نشان میدهد که برای جمهوری اسلامی نه وضعیت معیشتی معلمان مهم است، نه وضعیت میلیونها کودک و نوجوان دانشآموز یا بازمانده از تحصیل و نه وضعیت فاجعهبار آموزشی.
در این بخشنامه خواسته شده است تا در تنظیم بودجه سال آینده “افزایش حقوق کارمندان ۵ درصد پیشبینی شود”. نوبخت رئیس سازمان برنامه و بودجه و سخنگوی کابینه نیز در مصاحبه اخیر خود با وقاحت تمام به وزارت آموزش و پرورش به عنوان یکی از چهار ارگانی اشاره کرد که بودجه را میبلعند!! آیا از این آشکارتر نیز میتوان بیتفاوتی کابینه و اساسا جمهوری اسلامی را نسبت به خواستهای حداقلی معلمان به تصویر کشید!! آنها از هم اکنون به فکر تنظیم بودجهای هستند که حتا بدتر از سالهای گذشته است. بالغ بر ۴۰ درصد از درآمدهای دولت که حاصل کار و تلاش کارگران است خرج سیاستهای جنگطلبانهی دولت میشود، آن وقت دولت پولی برای آموزش فرزندان همان کارگران و تامین معیشت معلمانی که وظیفهی بسیار مهم آموزش بر دوششان سنگینی میکند را ندارد!! به این میگویند جمهوری اسلامی!
حکومتی که هر روز سخنگویاناش از دستاوردهای عجیب و غریبشان داد سخن میدهند و تبلیغاتشان به گونهایست که ایران بهشت برین است، هرگز گوشی برای شنیدن صدای دیگران ندارند مگر آنکه آن صدا، تودهی بزرگی را به حرکت درآورد. حکومتی که هر کسی را که تنها گوشهای از فجایع جامعه را به تصویر میکشد به سیاهنمایی متهم میکند. حکومتی که فیلمها را توقیف میکند، مانع انتشارکتابها میشود، سایتها و شبکههای اجتماعی را فیلتر میکند، تا دروغها و نواهای عوامفریبانهاش تنها صدایی باشد که در جامعه شنیده شوند.
تنها نگاهی به وضعیت معلمان، دانشآموزان و سیستم آموزشی در ایران و مقایسهی آن با دیگر کشورهای دنیا نشان میدهد که ایران بهعنوان یک کشور سرمایهداری در این زمینه نه تنها از کشورهای پیشرفتهی سرمایهداری عقبتر است بلکه از بسیاری از کشورهای توسعه نیافته و همسایهی خود نیز بسیار عقبتر است. حقوق معلمان در کشورهای اروپایی بهطور متوسط ده برابر همکاران ایرانیشان است که در مدارس دولتی درس میدهند. نوبخت در حالی با وقاحت از سهم زیاد آموزش و پرورش در بودجه صحبت میکند که سهم آموزش و پرورش از تولید ناخالص ملی در ایران بسیار کمتر از متوسط جهانی است، این در حالیست که سهم هزینههای نظامی در ایران بسیار بیشتر از متوسط جهانی میباشد. تازه آنچه در بودجه میآید هزینههای رسمی است. هرگز در دولت فاسدی چون جمهوری اسلامی نمیتوان آمار هزینههای واقعی نظامی را بدست آورد. تنها هزینهی جنگ در سوریه همراه با هزینههای دولت سوریه که تماما بر دوش جمهوری اسلامی است سالانه بیش از ده میلیارد دلار است که هرگز در بودجه به آن اشاره نمیشود. آن وقت حمیدرضا گنگوزهی معلم فداکار بلوچ باید زیر آوار مدرسهای نیمه ویران جان دهد.
همین فروردینماه سال گذشته (۱۳۹۵) بود که وقتی حمیدرضا گنگوزدهی معلم دبستان در روستای نوکجوی بلوچستان متوجه ریزش دیوار بر سر بچهها میشود به سرعت خود را به کودکان رسانده و آنها را نجات میدهد اما خود زیر آوار مانده و جاناش را از دست میدهد و معلم دیگر نیز مجروح میشود. این است واقعیت جمهوری اسلامی!! میلیاردها دلار پول برای جنگ و تجهیز ارتشی از کودک سربازان افغان برای کشتن و کشته شدن هست، اما وقتی به معلمان، کارگران، دانشآموزان میرسد، جمهوری اسلامی پول ندارد و هر بار به بهانهای همچون عدم پرداخت هزینه برق و غیره، هزینههای جاری مدارس را نیز بر سر والدین دانشآموزان خراب کرده و بدینترتیب موجب بازماندن میلیونها کودک از تحصیل میشود. در حالی که در بسیاری از کشورهای جهان، یعنی همین کشورهای سرمایهداری(۱)، نه تنها تحصیل به طور واقعی رایگان است و کودکان حتا لازم نیست قلم و خودکار و دفتر و کتاب بخرند، بلکه به تمام کودکان تا سن ۱۸ سالگی ماهانه پول نیز پرداخت میشود، پولی که برابر با ۴۰ درصد درآمد متوسط ماهانه یک معلم در ایران است که با حقوق خود باید هزینهی یک خانواده را تامین کند. آن وقت مقامات جمهوری اسلامی با وقاحتی تمام میگویند پولی برای مدرسه، معلم و دانشآموز وجود ندارد.
فقط با یک زبان میتوان با جمهوری اسلامی سخن گفت و آن زبان اعتراض و مبارزه است واین اعتراض باید هر چه بیشتر تودهای شود، تداوم یابد، دانشآموزان را با خود همراه کند، والدین آنها را که عموما کارگر و زحمتکش هستند با خود هم صدا کند و به اینگونه با جنبش طبقهی کارگر نیز برای ساختن یک دنیای نو همگام گردد.
پی نوشت:
۱ – البته در این کشورها هم نابرابری در امکانات تحصیلی وجود دارد اما مسالهاش با ایران کاملا متفاوت و غیرقابل مقایسه است.
متن کامل نشریه کار شماره ۷۵۰ در فرمت پی دی اف
نظرات شما