ستون مباحثات- اتحادیه های کارگری آلمان

در این نوشته سعی شده است مختصری از تاریخچه تشکیل اتحادیه های کارگری در آلمان، فعالیت آن ها، مختصات فیزیکی، ممنوعیت، انحلال و بازسازی آن ها در قبل و بعد از جنگ جهانی و موقعیت فعلی آن ها و همچنین ظهور فاشیزم (البته فقط تا آنجا که به این بحث مربوط می باشد) شرح داده شود و در  پایان نظر نویسنده نسبت به عملکرد اتحادیه ها در آلمان ارائه گردد.

در سال ۱۸۴۸ میلادی اولین اتحادیه یی که در آلمان تاسیس شد، اتحادیه کارگران و ناشران کتاب بود. این کارگران مانند سایر همکارانشان در بخش های دیگر از جمله معادن مجبور بودند هر روز   ۱۲  ساعت کار کنند، دستمزدها پایین بود و حتی پول روشنایی  چراغها در معادن از دستمزد کارگران کسر می شد. در چنین شرایطی کارگران خود را سازماندهی می کردند و انجمن ها و اولین اتحادیه ها را بوجود می آوردند.  با وجودیکه تشکیل اتحادیه ممنوع بود، بعد از تاسیس اولین اتحادیه (اتحادیه کارگران    وناشران کتاب) در سال  ۱۸۴۸ اتحادیه کارگران دخانیات، بافندگی، فلزکاران، معادن، خیاطان، نا نوایان، کفاشان و چوب و ساختمان ایجاد گردید. جنبشهای کارگری در دهه شصت قرن نوزدهم نه تنها اتحادیه ها را جلو راند بلکه احزاب سیاسی را هم مطرح نمود که مهمترینش حزب سوسیال دموکرات بود. این حزب خود در سال ۱۸۶۳ انجمن عمومی (سراسری) کارگران آلمان را تاسیس کرد و در سال ۱۸۶۹ حزب سوسیال دموکراسی کارگران را بوجود اورد. این دو تشکل از سال  ۱۸۷۵ در حزب سوسیال دموکرات ادغام شد. درسال ۱۸۶۴  انترناسیونال اول در لندن با عنوان بین الملل اتحادیه ی گروههای کارگری بوجود آمد. بسیاری از اعضای اتحادیه های کارگری دنیا مانند احزاب سیاسی در تشکیل و فعالیت های بین الملل اول نقش چشمگیری داشتند.  در سال  ۱۸۷۲ این بین الملل به علت تفاوت گرایشات سوسیالیستی درون آن و اختلافاتی که به ویژه میان نظرات آنارشیست ها به رهبری باکونین و هواداران سوسیالیسم انقلابی (مارکس و انگلس) وجود داشت منحل گردید. باکونین بنیانگذار مکتب انارشیسم و عضو موسس بین الملل اول بود وی پس از اختلاف با مارکس از بین الملل اول اخراج شد و در همان سال  ۱۸۷۲ بین الملل آنارشیست ها را بوجود اورد.  در سال  ۱۸۷۸  کارگران اتحادیه ها با کمک سوسیال دموکرات ها “قوانین سوسیالیستی” خود را ( یعنی آزادی حق تشکل، مطالبات رفاهی و سیاسی در آن زمان) به تصویب دولت بیسمارک رساندند. ولی  بیسمارک در همان سال با توسل به قوانین بورژوایی توانست فعالیت های اتحادیه یی و سوسیال دمکراسی را ممنوع کند. در سال ۱۸۸۳ کارل مارکس بنیانگذار سوسیالیسم علمی درگذشت. با مبارزه کارگران قانون بیمه خدمات درمانی در سال ۱۸۸۳، بیمه تصادفات  در سال  ۱۸۸۴ و قانون بیمه کهولت و ناتوانی (سنین بالای  ۷۰ سال) در سال  ۱۸۸۹ به تصویب رسید. در سال ۱۸۸۹ انترناسیونال دوم با رهبری انگلس از بنیانگذاران سوسیالیسم علمی تاسیس شد. انگلس تا زمان مرگش که در سال ۱۸۹۵ اتفاق افتاد در رهبری انترناسیونال دوم قرار داشت. او انقلابی فعال ومغز متفکر مارکسیستی سوسیال دموکرات ها در قرن نوزدهم بود. بعد از عزل بیسمارک توسط قیصر جدید ویلهلم دوم قانون سوسیالیستی لغو شد و بیش از ۳۰۰ انجمن کارگری که بسیاری از اتحادیه ها را شامل می شد منحل  گردید. ولی با وجود این بعد از مدتی در سال۱۸۸۹ کمیسیون عمومی ( متشکل از تمامی اتحادیه ها) بعنوان اولین اتحادیه مادر (Dachverband ) تاسیس شد و (Karl Legien) کارل لگین دبیر اولش گردید. کارل لگین طرفدار رفرم و مخالف انقلاب بود. تا دسامبر  ۱۸۸۹ بیش از ۱۸ اتحادیه در آلمان وجود داشت. اتحادیه ها در ابتدای فعالیت شان گرایشات مارکسیستی و حزبی داشتند و آگوست ببل سوسیال دموکرات که انموقع موضع رادیکال داشت به سندیکاها لقب مدارس سربازگیری (جذب نیرو) داده بود. دموکرات مسیحی ها و سوسیال لیبرال ها میخواستند که تاثیرات مارکسیستی را از اتحادیه ها بزدایند ولی موفق نشدند. کمیسیون عمومی در سال ۱۹۰۰ حدود ۶۸۰ هزار عضو داشت که دموکرات مسیحی ها و لیبرال ها ی درون آن تنها ۷۲ هزار عضو داشتند. در مجموع تا اواخر قرن ۱۹ اتحادیه ها چه از نظر تعداد و چه از نظر تشکیلاتی سازمان های قدرتمندی محسوب می شدند. اینکه چرا سندیکاها گرایش مارکسیستی و حزبی داشتند و یا از سازمان های قدرتمند سیاسی و صنفی محسوب می شدند، به دلیل نقش و تاثیر نفوذی بود که تئوریهای مارکس و انگلس و دیگر مارکسیست های آن دوره در اتحادیه ها و حزب سوسیال دموکرات المان داشت به طوریکه تا اواخر قرن نوزدهم اکثر کارگران المانی آثار مارکس و انگلس را مطالعه کرده بودند و به حداقلی از اگاهی طبقاتی  دست یافته بودند. مضمون نامه های مارکس و انگلس به یکدیگر به خوبی نشان می دهد که اکثر کارگران آلمانی کتاب کاپیتال مارکس را  خوانده بودند و این کتاب به علت کثرت تقاضا می بایستی در المان تجدید چاپ می شد. اساسآ به دلیل همین آگاهی  طبقاتی بود که کارگران اتحادیه ها در انترناسیونال اول و دوم شرکت فعال داشتند. البته نقش و تاثیر و نفوذ تئوریهای مارکس و انگلس تنها محدود به اتحادیه های کارگری آلمان نمی شد بلکه اتحادیه های کارگری سایر کشورها مثلا انگلیس و فرانسه و بلژیک و غیره را نیز شامل می شد. شکست کمون پاریس در سال  ۱۸۷۱ و انحلال انترناسیونال اول در سال  ۱۸۷۲ و بعد ماجراجویی های انارشیست ها و گرایشات مختلف سوسیالیستی و سپس مرگ  مارکس  تاثیرات منفی خود را نه تنها بر احزاب کارگری بلکه بر اتحادیه ها نیز گذاشت. در این مقطع بود که گرایش راست  در احزاب و اتحادیه های کارگری تقویت گردید و حتی در اتحادیه ها به گرایش غالب تبدیل شد  ولی در احزاب هنوز به این درجه از غلبه دست نیافته بود. در اواخر قرن نوزدهم جریانی در داخل سوسیال دمکراسی بوجود آمد که مارکسیسم را مورد تجدید نظر قرار داد. رهبر و تئوریسین برجسته این جریان رفرمیستی برنشتاین بود. تجدید نظرطلبان به قدرت رسیدن طبقه کارگر را توسط انقلاب رد میکردند و به جای سازماندهی این طبقه و سامان دهی انقلابی مبارزه طبقاتی جاری در جامعه طرفدار مبارزه ی پارلمانتاریستی و ارسال نماینده به مجلس ودولت بودند. طرفداران سوسیالیسم علمی مخصوصا روزا لوکزامبورگ وکارل لیبکنشت به مبارزه قاطع علیه این گرایش برخاسته و از مارکسیسم دفاع کردند و تا حدود زیادی در این امر موفق بودند. این روند تا شروع جنگ جهانی اول به همین شکل ادامه یافت. در سال ۱۹۱۴ به علت فشار سرمایه داری و به تحلیل رفتن فعالیت کارگری و اتحادیه یی وتقویت رفرمیسم در احزاب و اتحادیه ها انترناسیونال دوم منحل شد. در همین سال فریدریش ابرت (ert Friedrich Eb) دبیرکل حزب سوسیال دموکرات گردید. کارل کائوتسکی یکی از رهبران سوسیال دموکرات ها تا شروع جنگ موضعی رادیکال و انقلابی داشت. کارل لیبکنشت از رهبران سوسیال دموکرات ها و نماینده آن ها در مجلس بود و با تصویب بودجه ی دولت برای جنگ مخالفت می ورزید. روزا لوکزامبورگ  مانند لیبکنشت مخالف جنگ بود. وی مبارزه یی بی امان علیه موافقین جنگ را آغاز کرده بود. سوسیال دموکراتها در این مقطع در مجموع بر اتحادیه ها   مسلط بودند و سیاست آن را تعیین می کردند. اکثر فعالین و رهبران کارگری در اتحادیه ها و خیل عظیمی از کارگران یا عضو حزب سوسیال دموکرات بودند و یا از سوسیال دمکرات ها طرفداری می کردند.

با شروع جنگ جهانی اول سوسیال دموکرات ها به رهبری ابرت و کائوتسکی و بعضی رهبران به بهانه دفاع از میهن از بورژوازی خودی حمایت کردند. درفوریه سال ۱۹۱۵ رزا لوکزامبورگ دستگیر شد و ۳ سال بعد در جریان انقلاب نوامبر ۱۹۱۸ از زندان آزاد گردید. در اول ماه مه ۱۹۱۶ لیبکنشت دستگیر شد. او نیز در انقلاب نوامبر ۱۹۱۸ از زندان آزاد شد. روزا لوکزامبورگ ولیبکنشت با تماسی که از زندان با انقلابیون و کارگران مارکسیست داشتند انقلاب نوامبر ۱۹۱۸ را از داخل زندان سازماندهی و رهبری می کردند. در سال   ۱۹۱۶  دولت آلمان اتحادیه ها را برسمیت شناخت (بدون آن که طبقه ی سرمایه دار در کلیت خود آن ها را به رسمیت شناخته باشد) و بلافاصله در همین سال سوسیال دموکرات ها اتحادیه های آزاد را به بهانه ی دفاع از میهن و دفع دشمن وارد جنگ کردند. در سایر کشورهای اروپایی همه ی احزاب سوسیال دموکرات به نفع بورژوازی خودی موضعگیری کرده و کارگران اتحادیه ها را تشویق به حمایت از دولت خودی و دفع دشمن متجاوز نمودند. در جنگ جهانی اول سوسیال دموکرات ها مخالف تظاهرات در اول ماه مه و یا حرکات  اعتراضی کارگران برای افزایش دستمزدها بودند. جنگ جهانی اول وخیانت بسیاری از رهبران حزب باعث انشعاب در حزب سوسیال دمکرات آلمان شد. روزا لوکزامبورگ و لیبکنشت بعد از جنگ جهانی اول سازمان اسپارتاکیست و سپس حزب کمونیست آلمان را بنیانگذاری کرده و علیه خیانت رهبران سوسیال دمکرات و افشای ماهیت آن ها دست به تبلیغ و مبارزه یی فشرده زدند. روزا لوکزامبورگ از آلمانی های لهستان بود و در سال ها ی بین ۱۹۰۴ و ۱۹۱۴ در بین الملل دوم احزاب سوسیال دموکرات لهستان و لیتوانی را نمایندگی می کرد سپس به حزب سوسیال دموکرات المان پیوست و در این حزب علیه نظرات برنشتاین به مبارزه برخاست. وی مخالفین جنگ را ابتدا درگروه انترناسیونال وسپس در اسپارتاکوس جمع کرد. او در اواخر سال ۱۹۱۸ همراه با لیبکنشت عضو هیآت مؤسس حزب کمونیست المان بود و در ۱۵ ژانویه سال ۱۹۱۹  همزمان با لیبکنشت به دستور وزیر دفاع کشور (نوسکهNoske) از حزب سوسیال دموکرات المان توسط فرایکوربس (Freikorps) به قتل رسید. انقلاب آلمان  در۴ نوامبر ۱۹۱۸ با شورش ملوانان کیل و همبستگی کارگران با آن و تشکیل شوراهای کارگران وسربازان شروع شد. این موج انقلابی در ۹ نوامبر به برلین رسید و در مدتی کوتاه تمام آلمان را فرا گرفت. بوسیله این قیام انقلابی جنگ به پایان رسید و قیصر المان سرنگون شد، حق رای عمومی و حق رای زنان برسمیت شناخته شد، ۸ ساعت کار در روز و رفرم های دیگری به نفع طبقه کارگر به دست آمد. در سراسر آلمان شوراهای کارگران و سربازان تشکیل شد که کمابیش کنترل جامعه را در دست داشت. همزمان با آن دستگاه حکومتی قدیم هم موجود بود. ماه ها یک قدرت دوگانه حاکمیت داشت. همه جا میان شوراها ونیروهای بورژوایی جنگی سیاسی و گاه نظامی در جریان بود. بورژوازی مورد حمایت رهبریت راست سوسیال دموکرات ها بود و جنگ قدرت در طول سال ۱۹۱۹ با سرکوب شوراها پایان یافت وبورژوازی قدرت فائقه گردید. در همین سال انتر ناسیونال سوم یا کمینترن بوسیله احزاب کمونیست به رهبری لنین تشکیل شد. لنین از بنیانگذاران حزب سوسیال دموکرات روسیه در سال ۱۸۹۸ بود او بوسیله تئوری امپریالیسم و آثار دیگرش نقش عمده یی در تکامل مارکسیسم ایفا نمود. با رهبری لنین وسایر اعضای بلشویک ها، طبقه کارگر روسیه در اکتبر ۱۹۱۷ بورژوازی را سرنگون وشوراهای اش را ایجاد کرد. برای اولین بار احزاب کمونیست آسیایی در انترناسیونال سوم شرکت کردند. در مجموع ۴۱ حزب  در گنگره دوم شرکت نمود. یکی ازعمده ترین بحث ها حول مبارزه با چپ روی احزاب کمونیست در رابطه با شرکت و یا حمایت از انتخابات پارلمانی بود. در جنگ جهانی دوم مسآله ی اصلی برای کمینترن قدرت یابی فاشیسم بود وبیشتر وقت آن صرف این مسآله می شد. سرانجام کمینترن در سال ۱۹۴۳ بنا به دلایل مختلف منحل شد.

بعد از جنگ جهانی اول

در سال ۱۹۱۹ سرمایه داران در کلیت خود، اتحادیه ها را برسمیت شناختند. در ۵ جولای ۱۹۱۹ در شهر نورنبرگ اتحادیه عمومی سراسری کارگران آلمان تاسیس شد این اتحادیه سراسری جدید بعنوان جایگزین کمیسیون عمومی که در سال ۱۸۹۰ تشکیل شده بود بوجود آمد. علت اینکه کلمه “عمومی” به اسم اتحادیه اضافه شد به این دلیل بود که فعالین اتحادیه ی دمکرات مسیحی ها و لیبرال ها هم ۵ ماه قبل از آن در ماه مارس  ۱۹۱۹ برای خودشان اتحادیه مادر با نام “اتحادیه سراسری کارگران آلمان” تشکیل داده بودند. رهبران اتحادیه ها بیشتر از حزب سوسیال دموکرات بودند.

در سال  ۱۹۲۰ نمایندگان کارگران توانستند برای اولین بار طبق قانون در شوراهای کاری اجازه حضور داشته باشند. در سال ۱۹۲۷ قانون بیمه بیکاری دولتی به تصویب رسید و کارگرها برای اولین بار دارای حمایت  قانونی و حقوق بیکاری شدند. در سال ۱۹۲۹ رهبران سوسیال دموکرات مخالف برگزاری مراسم اول ماه مه که از طرف حزب کمونیست آلمان (DKP) برگزار می شد بودند. ولی وقتی که طرفداران حزب کمونیست آلمان بدون توجه به سوسیال دموکرات ها تظاهرات کردند ماموران پلیس به دستور زرگیبل (sorgiebe) که رئیس پلیس برلن و عضو حزب سوسیال دموکرات بود به روی تظاهرات کنندگان در برلین آتش گشودند و ۲۸ نفر را کشتند. این در واقع سومین جنایت بزرگ سوسیال دمکرات ها تا آن تاریخ بود. اولین جنایت ایشان در خلال جنگ جهانی اول رخ داد که طی آن به بهانه ی جنگ میهنی از بورژوازی خودی حمایت کرده و توده ی کارگران و زحمتکشان را به شرکت در جنگ و به تولید هر چه بیشتر برای آن تشویق کردند. دومین جنایتشان اعدام انقلابیونی نظیر رزا لوکزامبورگ و لیبکنشت بود.

در بحران اقتصادی سال ۱۹۲۹ اتحادیه ها هم زیر فشار قرار گرفته بودند و تا سال ۱۹۳۲ یک میلیون نفر از اعضای خود را از دست دادند. در سال ۱۹۳۲ قریب ۶ میلیون نفر بیکار شدند. با تسخیر قدرت توسط هیتلر در سال ۱۹۳۳ حمله به دفاتر اتحادیه ها در دوم ماه مه آغاز گردید. در عین حال هیآت مدیره های اتحادیه ها همچنان می خواستند که در تشکیل کابینه برای هیتلر فعالیت کنند اما هیتلر آنها را نپذیرفت  و سعی کرد اعضای اتحادیه ها (و نه رهبران آن ها را) را به خود جذب کند زیرا هیتلر به کارگران اولآ برای جبهه و ثانیآ برای تولید نیاز داشت. سپس اتحادیه ها کلا منحل و تعداد زیادی از فعالین اتحادیه یی دستگیر و شکنجه و یا کشته شدند. و همچنین دارایی های اتحادیه ها به غارت رفته و کلیه ی  اسناد آن ها سوزانده شد. هیتلر در آوریل ۱۹۳۳ اول ماه مه را روز تعطیلی ملی کار نامگذاری کرد ولی با وجود این فعالین سندیکایی به شکل زیرزمینی و در خارج از آلمان خود را برای مبارزه آینده سازماندهی می کردند. اتحادیه های دمکرات مسیحی و لیبرال ها هم خود اتحادیه های خویش را منحل نمودند.

در بحران اقتصادی سال ۱۹۳۳ حدود ۴۴ درصد اعضای اتحادیه ها بیکار بودند. از این زمان تا آغاز جنگ (۱۹۳۹ ) رژیم فاشیستی هیتلر مشغول کشتار کمونیست ها، فعالین کارگری و اتحادیه یی، کولی ها، یهودی ها و حتی خود سوسیال دموکرات ها بود و تا پایان جنگ در سال  ۱۹۴۵ جلوی هر گونه فعالیت سندیکایی در آلمان را گرفت. فقط در  ۸ مارس ۱۹۴۵ یعنی دو ماه قبل از پایان جنگ در شهر آزاد شده آخن  ۱۸ اتحادیه اعلام موجودیت کرد این اتحادیه ها از طرف کمونیست ها و سوسیال دموکرات ها و سوسیال مسیحی ها بوجود آمد و یکی از اهداف شان این بود که اتحادیه ها نباید در احزاب سیاسی ادغام شوند. در سال ۱۹۴۵ یک ماه پس از اتمام جنگ جهانی دوم اتحادیه های آزاد کارگری بوجود آمد و در اول ماه مه ۱۹۴۵ کارگران توانستند اول ماه مه را که کمونیست ها و سوسیال دمکرات ها و فعالین اتحادیه یی سازماندهی کرده بودند در بعضی از مناطقی که تحت نفوذ متفقین قرار داشت به شکلی محدود برگزار کنند. بعد از اتمام جنگ در سال  ۱۹۴۵ در منطقه ی زیر نفوذ شوروی اتحادیه ی سراسری آزاد آلمان (FDGB) تاسیس شد. تا سال ۱۹۴۹ متفقین در بخش غربی آلمان به فعالین کارگری اجازه تشکیل سندیکا نمی دادند. در سال ۱۹۴۹ اتحادیه سراسری آلمان (DGB) در شهر مونیخ کنگره موسس خود را تشکیل داد و در این کنگره اساسنامه اتحادیه ی سراسرای آلمان تصویب شد. این اساسنامه بارها طی سال ها و آخرین بار در ۱۸ ماه مه سال ۲۰۱۰ در نوزدهمین کنگره تغییر داده شد و تکمیل گردید. اتحادیه های عضو اتحادیه ی سراسری با وجود آن که تحت رهبری سوسیال دمکرات ها قرار داشتند ولی تحت کنترل و نفوذ متفقین بودند. از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۹۵ که فعالیت اتحادیه یی افت کرده و در عوض فعالیت احزاب چپ و انقلابی رشد نموده بود شانزده اتحادیه ی کارگری عضو اتحادیه ی سراسری آلمان بود که عبارت بودند از:

اتحادیه معماران

اتحادیه کارگران معادن و نیرو

اتحادیه صنایع شیمیایی و کاغذ و سرامیک

اتحادیه راه آهن آلمان

اتحادیه معلمان و دانشگاهیان

اتحادیه جنگل بانان، باغبانان و کشاورزان

اتحادیه تجار، بانک ها و بیمه ها

اتحادیه صنایع چوب و پلاستیک

اتحادیه صنایع چرم

اتحادیه رسانه های عمومی

اتحادیه فلزکاران

اتحادیه صنایع مواد غذایی، دخانیات و رستوران داران

اتحادیه خدمات عمومی و حمل و نقل

اتحادیه پلیس (نیروی انتظامی)

اتحادیه پست آلمان

اتحادیه نساجی و پوشاک

اتحادیه پلیس از سال  ۱۹۷۸ عضو اتحادیه سراسری شده است. در سپتامبر  ۱۹۹۰ اتحادیه های کارگری در آلمان شرقی منحل گردید و بسیاری از آن ها در اتحادیه های آلمان غربی ادغام شد. در سال ۱۹۹۶ اتحادیه جنگل بانان و کشاورزان  و اتحادیه صنایع مواد غذایی و دخانیات و رستوران داران خود را در اتحادیه معماران ادغام کرد. در سال ۱۹۹۷ اتحادیه چرم و اتحادیه صنایع شیمیایی و کاغذ و سرامیک با اتحادیه معادن و نیرو یکی شد. در سال ۱۹۹۸ سندیکای نساجی و پوشاک در اتحادیه رسانه های عمومی ادغام گردید. در سال  ۲۰۰۰ اتحادیه صنایع چوب و پلاستیک خود را در اتحادیه رسانه های عمومی ادغام کرد. در واقع با ادغام اتحادیه های عضو در یکدیگر تا مارس سال  ۲۰۰۱ تعداد اتحادیه های عضو اتحادیه سراسری آلمان از ۱۶ به ۸ اتحادیه تقلیل یافت. تا امروز همین ۸ اتحادیه مشمول اتحادیه سراسری آلمان می باشند.

در مارس سال ۲۰۰۱ اتحادیه خدمات اجتماعی (Verdi) از اتحادیه های تجاری، بانک و بیمه، خدمات عمومی، رسانه ها، اتحادیه پست و اتحادیه های کارمندان که قبلا عضو اتحادیه سراسری نبودند تشکیل گردید و تاسیس شد. هم اکنون هشت اتحادیه عضو اتحادیه سراسری آلمان عبارتند از:

۱ – اتحادیه فلزکاران

۲- اتحادیه کارگران معادن، شیمیایی و نیرو

۳- اتحادیه ساختمانی، کشاورزی و محیط زیست

۴- اتحادیه تعلیم و تربیت

۵- اتحادیه صنایع مواد غذایی، دخانیات و رستوران

۶- اتحادیه پلیس (نیروی انتظامی)

۷-  اتحادیه خدمات اجتماعی

۸ – اتحادیه حمل و نقل

اتحادیه سراسری آلمان (DGB) تا اوایل سال  ۲۰۱۰ با ۶ میلیون و۳۰۰  هزار عضو بزرگترین اتحادیه در دنیا می باشد. اتحادیه سراسری آلمان با اتحادیه سراسری اروپا (ETUC ) و اتحادیه سراسری بین المللی (ITUC)   همکاری می کند و فعالیت های اتحادیه های آلمانی را در مجامع بین المللی مثلا در اروپا و سازمان ملل متحد نمایندگی می کند. اتحادیه سراسری اروپا (ETUC ) در سال ۱۹۷۳ تاسیس شده است. اتحادیه سراسری اروپا ۸۲ اتحادیه سراسری از ۳۶ کشور و ۱۲ اتحادیه حوزه اروپا را که در مجموع تعداد اعضای آن به ۶۰ میلیون نفر می رسد نمایندگی می کند.

اتحادیه سراسری بین المللی (ITUC) از ۳۰۵ اتحادیه از ۱۵۳ کشور تشکیل شده که جمعآ ۱۶۷ میلیون نفر عضو دارد. یکی از وظایف اتحادیه سراسری بین المللی بر طبق اساسنامه ی آن اینست که برای شرایط کاری و زندگی بهتر کارکنان و اعضای خانواده آن ها فعالیت کند و همچنین در سطح بین المللی از حقوق بشر، عدالت اجتماعی، حق مساوی زن و مرد، صلح، آزادی و دمکراسی دفاع نماید. البته این وظایف در اساسنامه اتحادیه سراسری آلمان و اروپا هم به اشکال مختلف درج شده است.

ارگانهای اتحادیه سراسری آلمان عبارتند از:

۱- کنگره سراسری

۲ – کمیته سراسری

۳ – هییت مدیره

۴- کمیته تجدید نظر و مالی

۱-  کنگره سراسری “اتحادیه سراسری آلمان” بالاترین ارگان این اتحادیه است که هر چهار سال یکبار از چهارصد نماینده تشکیل میشود. چهارصد نماینده از ۸  اتحادیه ی عضو اتحادیه سراسری در مورد استراتژی و خط مشی عمومی سال های آینده تصمیم گیری می کنند. وظایف کنگره تدوین سیاست و خط مشی عمومی اتحادیه ها و در صورت لزوم تغییر اساسنامه است. کنگره روسا و جانشینان آن ها و ۵ عضو اصلی هیآت مدیره و همچنین اعضای کمیسیون مالی و تجدید نظر را انتخاب مینماید. نمایندگان کنگره از طرف اتحادیه ها بر طبق اساسنامه انتخاب میشوند.

۲- کمیته سراسری از ۷۰ نماینده ی عضو اتحادیه ها، هیآت مدیره سراسری و ۹ نفر از روسای منطقه یی اتحادیه ها (هراتحادیه باید حداقل دو نفر نماینده بفرستد) تشکیل می شود. بین تشکیل کنگره سراسری، کمیته سراسری هر سال حداقل یکبار تشکیل جلسه می دهد.

۳- هیآت مدیره موضوعات کنگره را پیشنهاد می کند و قبل از تشکیل کنگره پیشنهاد تشکیل نمایندگان کمیسیون مشورتی را می دهد تا همه نمایندگان اتحادیه ها در امور مربوط به کنگره فعال باشند. روسای مناطق اتحادیه های سراسری با رای مشورتی در جلسات شرکت می کنند. هیآت مدیره هر ماه مرتبا یک بار تشکیل جلسه می دهد. و روسای هر اتحادیه می توانند یک نفر از اعضای خود را به این جلسه با حق رای بفرستند. هیآت مدیره، نمایندگی داخل و خارج را بعهده دارد، این هیآت باید تصمیمات کنگره و کمیته سراسری را اجرا کند، رؤسای اتحادیه ها و دیگر اعضای هیآت مدیره، هیآت اجرایی هیآت مدیره را انتخاب می کنند.

۴- کمیسیون تجدید نظر و مالی از سه نفر عضو اتحادیه ی سراسری تشکیل شده است که نظارت بر صندق مالی و حساب سالیانه اتحادیه ها را بعهده دارد و به کنگره و کمیته سراسری باید گزارش بدهد. کنترل صندق مالی هر سه ماه یکبار انجام میشود.

نوامبر ۲۰۱۰- بهرنگ ( ادامه دارد)

متن کامل در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.