آن‌ها را حتا به بازی راه ندادند

یادداشت سیاسی- پیش از انتخاب روحانی گروهی از زنان روشنفکر وابسته به طبقات مرفه، از مذهبی طرفدار حاکمیت گرفته تا زنانی که خود را طرفدار حقوق برابر زن و مرد می‌خوانند، به بهانه‌ی طرح خواست‌های زنان در انتخابات ریاست‌جمهوری، اما با هدف کشاندن هر چه بیشتر مردم به پای صندوق‌های رای، فعالیت‌های خود را تحت عنوان “نشست هم‌اندیشی زنان” آغاز کردند.

بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری و تصاحب این پست از سوی حسن روحانی که سابقه‌ای طولانی در سرکوب کارگران و دانشجویان و زنان دارد، “نشست‌هم‌اندیشی زنان” به فعالیت‌های خود ادامه داد. در نشست سوم اما از حضور زنان طرفدار حاکمیت به شدت کاسته شده بود، چرا که آن‌ها به هدف خود رسیده بودند، اینجا مانده بودند آن بخش از زنان وابسته به طبقات مرفه و به اصطلاح طرفدار حقوق برابر!! که تاکنون تنها هیزم تنور و برای گرم کردن بازی به‌کار آمده‌اند.

به‌هر صورت نشست سوم هم‌اندیشی زنان در چنین فضایی برگزار شد، نشستی که هدف آن از سوی برگزارکنندگان‌اش “یافتن راهکارهای عملی برای پیگیری اهداف بیانیه هم‌اندیشی زنان برای طرح معیار انتخاب وزرای آینده” اعلام شده بود. در این نشست راهکارهایی از درخواست برگزاری نشست با روحانی تا واقع‌نگری و پایین آوردن سطح خواست‌ها – آن‌چه که امروز ورد زبان اصلاح‌طلبان و دارودسته رفسنجانی شده – به میان آمد، گویی تمام مشکلاتی که زنان ایران در طول حاکمیت جمهوری اسلامی داشته‌اند از کانال انتخاب وزرای زن و حالا که نشده انتخاب زنانی در حد مدیرکلی وزارتخانه و یا اگر باز نشد حداقل انتخاب مردانی برای کابینه که خیلی هم به اجرای قوانین ضد زن اعتقاد نداشته باشند، مانند “جهانگیری” (البته بماند این که فرق جهانگیری با سلف خویش چه می‌تواند باشد) می‌گذرد. اما اغتشاش فکری در میان حتا همین گروه از زنان آن‌قدر زیاد بود که به نوشته‌ی سایت مدرسه فمینیستی که گردانندگان آن از فعالین همین نشست‌ها می‌باشند و اخبار آن در این سایت به‌صورت متمرکز انعکاس می‌یابد، هیچ راهکار مشخصی از این نشست بیرون نیامد، جز توافق بر ادامه‌ی گفتگوها!!!

آن‌ها حتا از درک این موضوع ناتوان هستند که اگر دچار اغتشاش فکری هستند، اگر راهکارهای آن‌ها بدون آن‌که توجه‌ای برانگیزد در هوا رها می‌شوند و اگرهای بسیار دیگری که با آن روبرو هستند، علت اصلی‌اش در ناسازگاری همان حداقل‌هایی که از آن دفاع می‌کنند با ماهیت حکومت دینی است. مساله این است که حکومت اسلامی براساس همان باورها و قوانین اسلامی به برابری انسان‌ها حتا از نظر حقوقی یعنی آنچه که سال‌هاست در اکثریت بزرگی از کشورها پذیرفته شده، حتا در کشورهایی که از ساخت و بافت اقتصادی و اجتماعی عقب‌افتاده‌تری نسبت به ایران برخوردارند، نه اعتقادی دارد و نه این‌که اساسا با این نوع حکومت سازگار است. و اتفاقا یکی از رسواترین نمونه‌های این عدم برابری انسان‌ها در قوانین اسلامی در نا برابری زن و مرد خود را نشان می‌دهد، آن‌جا که زن نیمه انسان است، آن‌جا که “حوا” (زن) از دنده چپ “آدم” (مرد) آفریده شد. قوانینی که زنان را از بسیاری از حقوق مدنی و سیاسی خود محروم ساخته است. به جز معدود کشورهایی که قوانین اسلامی در آن‌ها حاکم است، در کجای دنیا امروز شما شاهد آن هستید که زن هیچ حقی در مورد فرزندش نداشته باشد و حتا در صورت فوت پدر، این پدربزرگ (جد پدری) و یا عموهای کودک هستند که حق سرپرستی به آن‌ها تعلق می‌گیرد؟! جز در انگشت‌شمار کشورهایی که قوانین اسلامی در آن حاکم است، امروز در کدام کشور است که زن از حق انتخاب پوشش و یا همسر محروم باشد؟! و بسیاری از حداقل‌های برابری انسان‌ها که زنان ایران به‌خوبی از آن‌ها آگاه هستند. امروز حتا در اغلب کشورهایی که اکثریت جمعیت آن‌ها مسلمان هستند این قوانین منسوخ شده‌اند و شاید ایران، عربستان و افغانستان که حکومت‌های اسلامی هستند، از این نظر جزو بدترین کشورهای دنیا باشند.

ناسازگاری حکومت دینی ایران با قوانین برابر برای زن و مرد آن‌قدر آشکار است که انکار آن تنها از حامیان سینه‌چاک حکومت برمی‌آید. اما چرا گروهی از زنان که حداقل در حرف خود را مدافع حقوق برابر زن و مرد می‌دانند به‌دنبال این حاکمیت روان می‌شوند؟ هدف آن‌ها چیست و چه تاثیری بر جنبش زنان ایران می‌گذارد؟

برای تبیین حرکت‌هایی هم‌چون “نشست هم‌اندیشی زنان” بیش از هر چیزی باید بر این نکته انگشت نهاد که این حرکت در خدمت چه گروه‌ها و طبقاتی قرار گرفته و سخنگوی کدام منافع است. همان‌طور که در سخنان شرکت کنندگان در نشست سوم هم اندیشی زنان نیز بود، این گروه نه خود را سخنگوی زنان کارگر و زحمتکش که خود را سخنگوی زنان مرفه جامعه می‌داند. ناهید توسلی یکی از شرکت‌کنندگان در این نشست با صراحت بر این نکته تاکید کرده و می‌گوید: “ما به دلیل موقعیت‌هایی که داریم از بسیاری از حقوق برخورداریم و می‌توانیم نسبت به بقیه زنان از طبقات پایین‌تر و در شهرهای حاشیه‌ای‌تر، آزادانه‌تر صحبت کنیم”. این چگونه حقوقی است که این زن شرکت کننده در نشست هم‌اندیشی از آن برخوردار است و یک زن کارگر که به قول او از طبقات پایین است از آن محروم می‌باشد؟ آیا قوانین اسلامی و جاری کشور برای او و یک زن کارگر تفاوتی دارد؟!! این قوانین نیست که برای آن دو تفاوت ایجاد کرده، این حقوقی‌ست که موقعیت طبقاتی او به‌عنوان یک زن مرفه به او داده است. موقعیت طبقاتی زنان مرفه به آن‌ها این امکان را می‌دهد که بدون کار کردن، از حاصل کار دیگران ارتزاق کنند، زندگی مرفه‌ای داشته باشند، به هر کجا که خواستند برای تفریح بروند، و هرگز نفهمند و نبینند که چگونه یک زن کارگر به دلیل زن بودن مورد ستم و حتا آزار جنسی قرار می‌گیرد. کارگری که به دلیل زن بودن باید به بدترین شرایط کاری تن بدهد و با دستمزد پایین و ساعات کاری زیاد کنار بیاید. به دلیل زن بودن و عدم استقلال اقتصادی باید مدام مورد سرزنش قرار بگیرد و برای همه‌ی اینها حتا در محیط کار با آزار جنسی روبرو گردد. کارگر زنی که بعد از ساعت‌ها کار باید وظایف خانه‌داری خود را نیز انجام دهد. این گروه از زنان وقتی هم که از زنان کارگر صحبت می‌کنند، تنها تلاش می‌کنند تا باورهای خود را به نام زنان کارگر به‌خورد جامعه بدهند. برای نمونه نوشین احمدی خراسانی یکی از همین زنان است که در مقاله‌ای در سایت “مدرسه فمینیستی” در مورد زنان کارگر می‌نویسد: “اگر از زنان کارگر و مزدبگیر منفعت فردی‌شان را در حوزه شغلی‌شان جویا شویم، خواهیم شنید که اغلب آنان منفعت‌شان را در کاهش ساعت کار زنان نسبت به مردان، “دورکاری” و یا نیمه وقت شدن شغل‌شان می‌دانند، چرا که آنها به درستی می‌گویند وقتی قرار است تمامی بار کارهای خانه و بچه‌داری و… را بر دوش بکشند، منفعت عینی و بلاواسطه‌شان حکم می‌کند که دور کاری کنند، ساعت کارشان را کاهش دهند و حتا نیمه وقت استخدام شوند و به واسطه آن حتا کمتر مزد بگیرند ولی حداقل بتوانند در زیر انبوه وظایف شغلی، و وظایف خانگی و بچه داری دوام بیاورند”.

او آن‌قدر از زنان کارگر و زحمتکش ایران دور است که نمی‌داند زنان کارگر ایران با همین میزان ساعت کاری نیز زندگی‌شان زیر خط فقر است، آن وقت او مدعی می‌شود که زنان کارگر ایران آماده‌اند تا به ازای ساعت کاری کمتر مزد کمتری بگیرند!!! و این دقیقا همان چیزی است که حکومت اسلامی و دولت احمدی‌نژاد در مورد زنان می‌خواست اجرا کند. دور کردن زنان از محیط کار، کشاندن‌شان به خانه و انداختن وظیفه‌ی کار خانگی بر دوش زنان به‌عنوان وظیفه‌ی طبیعی آن‌ها. زنان کارگر ایران نه خواستار ساعت کار کمتر در برابر مزد کمتر که خواستار مزد برابر با مردان در برابر کار برابر، بالا رفتن سطح دستمزدها، تامین حداقل‌های زندگی با یک ساعات کاری متعارف و برافتادن این درک هستند که کارخانگی وظیفه‌ی زنان است.

در نهایت تنها دغدغه واقعی زنان “نشست هم‌اندیشی” به این ختم می‌شود که زنان به مقامات بالاتر مدیریتی دست یابند، در حالی که تمام آن قوانین اسلامی می‌تواند به دست یک زن هوادار حکومت هم اجرا شود، زنی که معتقد به قوانین اسلامی است و طبیعتا زنی که معتقد به قوانین اسلامی نباشد جایی نیز در مدیریت اداری کشور نخواهد یافت. آیا این بدیهی‌ترین واقعیات حکومت اسلامی احتیاج به اثبات و یادآوری دارد؟!! کافی‌ست که یکبار دیگر به مذاکرات مجلس برای رای اعتماد به کابینه روحانی گوش دهید. دیگر توهم نیست، شیادی و دروغ‌گویی‌ست که می‌ماند!

در حالی که زنان ایران خواستار برابری با مردان در تمامی عرصه‌های زندگی هستند، و در این میان زنان کمونیست ، تنها راه تحقق این خواست‌ها را سرنگونی حکومت اسلامی، برپایی حکومت کارگران و زحمتکشان و جدایی دین از دولت می‌دانند؛ زنان مرفه، زنانی که از انقلاب و از دست دادن امتیازات طبقاتی خود هراسان هستند، به دنبال توهم پراکنی بوده و سنگلاخ‌هایی را به جای راه، پیشِ‌رویِ زنان ایران قرار می‌دهند.

این گروه از زنان اما هرگز قادر نخواهند بود تا سدی در راه مبارزات زنان کارگر و زحمتکش ایران ایجاد کنند. اول این که این زنان فاقد هر گونه رابطه و یا تاثیر بر این زنان هستند، و دوم این که امروزه اساسا جنبشی که بتوان به آن جنبش زنان اطلاق کرد و از این گروه تاثیر بپذیرد وجود عینی ندارد. بی‌شک اگر در شرایطی جنبش زنان در ایران بتواند امکان ظهور مجدد یابد و البته از دیدگاهی انقلابی برخوردار باشد، تنها می‌تواند متاثر از جنبش کارگری و کمونیستی باشد. زنان مرفه و بی‌درد طبقه‌ی حاکم و یا نزدیکان به آنها، برای این گروه از زنان که اکثریت بزرگ زنان ایران را تشکیل می‌دهند، هیچ راه حلی ندارند.

متن کامل نشریه کار شماره ۶۵۱ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.