بگذار خامنه ای در وحشت خود بمیرد

روز چهارشنبه ۲۹ فروردین، رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با گروهی از مسئولان و کارکنان وزارت اطلاعات، هرگونه “جناح‌بازی” در این وزارتخانه را گناه خواند. خامنه ای در ادامه، ضمن تاکید بر اهمیت فعالیت این وزارتخانه امنیتی و تقدیر از نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی گفت: “مجموعه اطلاعاتی، از ابتدا سالم و خالص تشکیل شد و تاکنون نیز به همین صورت باقی مانده و امتحان‌های خوبی پس داده است.”

خامنه ای در ادامه با تاکید از وجود دشمنان متعدد علیه جمهوری اسلامی گفت: “ما در میانه یک میدان بزرگ جنگ قرار داریم که یک طرف آن، نظام جمهوری اسلامی، و طرف دیگر آن، جبهه وسیع و قدرتمندی از دشمنان است.” او همچنین “سرویس‌های جاسوسی طرف مقابل” را محور اصلی این رویارویی توصیف کرد. رهبر جمهوری اسلامی با اشاره به اینکه دشمن در این جنگ، شیوه‌های مختلفی را به کار می‌گیرد، از “نفوذ و سرقت اطلاعات، تغییر محاسبات تصمیم‌گیران و تغییر باور مردم، ایجاد نابسامانی مالی و اقتصادی و ایجاد آشفتگی‌های امنیتی” به عنوان شیوه‌های اعمال نفوذ “دشمن” یاد کرد.

به راستی این همه نگرانی و وحشت فزاینده خامنه ای از چیست؟ اگر مجموعه امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی، آنگونه که خامنه ای می گوید، تاکنون “سالم و خالص” بوده و از هرگونه “جناح بازی” بدور مانده اند، پس چرا خامنه ای این همه نگران نفوذ دشمن در مجموعه اطلاعاتی و امنیتی نظام است؟ اگر تشتت، بحران و چند دستگی در درون این وزارتخانه رسوخ نکرده باشد، چرا خامنه ای “جناح بازی” در میان باندهای وزارت اطلاعات را “حرام” و از آن به عنوان “نفوذ دشمن” در نهادهای امنیتی یاد می کند؟

واقعیت این است که مجموعه هیات حاکمه ایران در وضعیت کنونی و به طور اخص بعد از خیزش انقلابی جوانان و توده های فقر زده مردم ایران در دی ماه گذشته، بسیار هراسان هستند. این نگرانی، فقط از قدرت توده ها و ترس از عروج مجدد جوانان و مردم تهیدست نیست. آنان، همچنین بیمناک تشتت و تشدید بحران های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هستند. چند پاره گی و بحران هایی که از مدت ها پیش به طور فزاینده در طبقه حاکم و دستگاه دولتی سر باز کرده و اکنون به طرز کم سابقه ای تمام تار و پود رژیم را فرا گرفته اند.

پوشیده نیست که هرچه دامنه اعتراضات توده ای در شهرهای مختلف ایران افزایش یابد، و هرچه مبارزات کارگران و توده های زحمتکش از اعتلای بیشتری برخوردار شوند، به همان نسبت، بحران سیاسی، “جناح بازی” و تنش های موجود در دستگاه های حکومتی افزایش خواهد یافت. در این میان، هیچ استثنایی هم در بین ارگان های نظام وجود ندارد. حتا یکدست ترین نیروهای امنیتی و اطلاعاتی نیز نمی توانند از این بحران فزاینده در امان باشند، تا چه رسد به نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی که فساد، جنگ قدرت و باندبازی در درون آن موج می زند.

این همان واقعیتی است که رهبر جمهوری اسلامی به شدت نگران آن است. خامنه ای، بیش از هر کسی به دسته بندی ها و باندبازی های درونی وزارت اطلاعات و دیگر ارگان های امنیتی آگاه است. او به خوبی می داند که از درون همین وزارتخانه به زعم او “سالم و خالص”، نیروهای به ظاهر “خودسری” همچون سعید امامی سر بیرون آورده اند. باندهایی که به فرمان مسئولان بالاتر امنیتی و قضایی، تعدادی نویسنده، شاعر و فعال سیاسی را در خانه ها به قتل رساندند، تعدادی را در خیابان ربودند، شکنجه شان کردند و پس از مرگی فجیع، پیکر بی جان شان را در گوشه و کنار شهر انداختند. ترورهای فجیعی که سرانجام با برملا شدن قتل محمد مختاری، جعفرپوینده، پروانه و داریوش فروهر در سال ۶۷، تشت رسوایی جمهوری اسلامی از بام به زیر افتاد و صدایش در جهان پیچید. ترورهایی که به “قتل های زنجیره ای” موسوم شد. قتل هایی که خامنه ای، ابتدا انجام آن را به نیروهای اسرائیلی نسبت داد، اما، در پی شکاف و تنش های درونی وزارت اطلاعات، راز این قتل ها از پرده بیرون افتاد و مشخص شد که نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی به سرپرستی سعید امامی، معاون امنیتی وزارت اطلاعات برنامه ریز و مجری این ترورهای فجیع بودند. قتل هایی که سرانجام، خود سعید امامی نیز اسیر خود کامگی و “جناح بازی” های نیروهای امنیتی شد. معاون امنیتی وزارت اطلاعات، کسی که با آگاهی و به دستور مسئولان بالاتر نظام، چنین قتل هایی را انجام داده بود، پس از دستگیری، در زندان “واجبی خورش” کردند، تا آمران اصلی “قتل های زنجیره ای” برای کسب مسئولیت های بالاتر در امان باشند.

حال با چنین پیشینه ای از زمینه های کشتار، جنایت و باندبازی در درون نیروهای امنیتی، بسیار قابل فهم است که چرا خامنه ای در این بازه زمانی، از “سالم و خالص” بودن نیروهای وزارت اطلاعات سخن می گوید و چرا با “حرام” دانستن “جناح بازی” در این نهاد امنیتی، نیروهای آن را از ورود به جنگ قدرت و باندبازی بر حذر داشته است.

این روزها، فقط خامنه ای نیست که در بیم و هراس بسر می برد. اکنون مجموعه نهادهای حکومتی و دستگاه دولتی از بالا تا پایین، تماما در التهابی فزاینده هستند. کابوسِ عروج دوباره خیزش های خیابانی خواب و آرامش را از طبقه حاکم ربوده است. بحران رکود- تورمی حاکم بر اقتصاد کشور و تشدید بحران های سیاسی- اجتماعی، همانند خوره ای لاعلاج، پیکره نظام را فرا گرفته است. جمهوری اسلامی از درون با اضمحلال و خطر فروپاشی مواجه است. این امر نه فقط در سر درگمی، سراسیمگی و ناتوانی مسئولان نظام در پاسخگویی به معضلات اقتصادی و معیشتی مردم آشکار است، بلکه گسترش مناقشات، چند پاره گی و تشدید تلاطمات درونی هیات حاکمه به روشنی آن را جار می زند. تلاطماتی که به تاسی از گسترش اعتراضات عمومی در شهرهای مختلف ایران هر روز آشکارتر می گردد.

پوشیده نیست که این سردرگمی و فروپاشی، ناشی از وجود یک بحران انقلابی در جامعه است. این بحران انقلابی که روز به روز فراگیرتر می شود، بحرانی نیست که در چهارچوب نظم موجود قابل حل باشد. عبور از این بحران انقلابی، بدون اتخاذ یک راه حلی انقلابی و رادیکال متصور نیست. شرایط موجود و وضعیتی که کارگران و توده های ستمدیده اکنون در آن قرار دارند، نیازمند تحولات رادیکال در قالب برپایی یک انقلاب اجتماعی است. نیاز به این تغییر و تحول را، اکنون مردم رنجدیده ایران به صد سخن فریاد می زنند. این را، جوانان و توده های تهیدست جامعه در دی ماه ۹۶ با اعتراضات قهرمانه خود در نزدیک به صد شهر نهیب زدند. ضرورت پاسخگویی به این تحول انقلابی را، اعتراضات وسیع مردم عرب در اهواز و دیگر شهرهای خوزستان به ما می گوید. این امر، در اعتراضات گسترده کشاورزان اصفهانی و شعار آنان در نماز جمعه هفته پیش، آشکار است، که با شعار “پشت به دشمن، رو به میهن” به امام جماعت و نماینده ولی فقیه پشت کردند. این را اعتصابات سراسری کسبه و توده های محروم کردستان فریاد می کنند. این را مردم کازرون در اعتراضات عمومی روز ۳۱ فروردین، به ما می گوید. در آن هنگام که در صفوفی بهم فشرده شعار دادند: “دشمن ما همین جاست، دروغ میگن آمریکاست”. توده های مردمی که همانند سیلی خروشان در خیابان ها جاری شدند و فریادکنان علیه حاکمیت جور و ظلم شعار دادند، “می کشم، می کشم، آنکه خیانت کند”. توده های معترض و به تنگ آمده از سرکوب و بی رحمی حاکمان اسلامی که، خشم فروخفته شان را با شعار “وای به روزی که مسلح شویم” فریاد زدند، توده های سرکوب شده ای که به تاسی از تاکتیک کشاورزان اصفهانی، اینبار در کازرون سنگر نماز جمعه را تسخیر کردند.

این همان چیزی است که خامنه ای را به شدت هراسناک کرده است. در ادبیات خامنه ای، “دشمن” همانا کارگران و توده های مردم ایران هستند. اینکه خامنه ای مدام از وجود دشمنان متعدد علیه جمهوری اسلامی سخن می گوید و از جمله در دیدار اخیر خود با نیروهای وزارت اطلاعات نیز گفته است: “ما در میانه یک میدان بزرگ جنگ قرار داریم که یک طرف آن، نظام جمهوری اسلامی، و طرف دیگر آن، جبهه وسیع و قدرتمندی از دشمنان است.”، ناشی از نگرانی شدید او از به غلیان درآمدن امواج سهمگین اعتصابات کارگری و اعتراضات توده ای است. اعتراضاتی که، پراکندگی و تشدید منازعات درونی نظام، نخستین برآمد آن برای هیات حاکمه است. منازعاتی که اکنون بیش از هرجای دیگری می تواند در درون نیروهای امنیتی شدت یابد.

تعویض علی سعیدی، نماینده خامنه ای در سپاه پاسداران و دیگر جابجایی هایی که این روزها در درون نیروهای ارتش، سپاه، اطلاعات و دیگر ارگان های امنیتی صورت گرفته است، جملگی ناشی از همین هراس خامنه ای از وضعیت موجود است. هرچند او همواره و در تمام سخنرانی های خود تلاش کرده و می کند تا با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارد و سخنان خود را طوری بیان کند که خود، زمینه ساز التهاب بیشتر در درون نهادهای حکومتی، خصوصا نیروهای امنیتی نشود.

پوشیده نیست که، سپاه، دستگاه قضایی و نیروهای امنیتی، بازوی سرکوب نظام و اصلی ترین نهادهای استمراربقاء طبقه حاکم هستند. طبیعی است که شکاف و درگیری در درون چنین ارگان هایی، به منزله کاهش توان سرکوبگری جمهوری اسلامی است. کاهش توان سرکوبگری نیز، به منزله تسریع در سقوط، اضمحلال و فروپاشی هیات حاکمه ایران است. پس، بگذار خامنه ای در وحشت خود بمیرد.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۷۰ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.