کدام یک فاجعه بارتر است، جنایت یا اقدام برای زدودن قبح جنایت؟ احمد موسوی

جمهوری اسلامی از جمله نظام‌های سرمایه داری معاصر است که با تلفیق عریان دین و دولت و اعمال قوانین برگرفته از شریعت اسلامی، تاکنون فجایع بیشماری را برای توده‌های مردم ایران رقم زده است. از مجموعه تباهی‌ها و ویرانگری‌هایی که جمهوری اسلامی طی ۳۸ سال بر جامعه آوار کرده است، جنایت و کشتار (در وسیعترین مفهوم آن) از جمله بارزترین خصلت این نظامِ مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه بوده است. این ویژگی ذاتی جمهوری اسلامی از همان روزهای نخست، با دستورالعمل‌های شداد و غلاظ خمینی سر باز کرد و از آن زمان تا به امروز، بی محابا تولید و باز تولید شده است. به نظر نمی‌رسد کسی با حداقل خصوصیات انسانی (بله فقط خصوصیات انسانی نه عنصر آزادی خواهی و مبارزه برای عدالت اجتماعی) پیدا شود و در همان حال بخواهد منکر کشتار و جنایات گسترده جمهوری اسلامی در جامعه باشد.

این ویژگی جمهوری اسلامی چنان برجسته است که دیگر حتا هیئت حاکمه و مقامات بلند پایه این نظام نیز هم اکنون بیش از هر کسی بر این امر واقف هستند که برای خاموش کردن کمترین صدای اعتراض مردم تا چه میزان به سرکوب، جنایت و کشتار متوسل شده‌اند. عرصه جنایت و کشتار در عملکرد این نظام، آنچنان گسترده، وسیع و غیر قابل دفاع است که هم اینک شخصی همانند روحانی که خود به مدت ۱۶ سال مسئولیت “شورای عالی امنیت ملی” بالاترین ارگان تصمیم گیری‌های امنیتی جمهوری اسلامی در کشتار و سرکوب مردم را بر عهده داشته و علاوه بر این، در کسوت نماینده سمنان در مجلس شورای اسلامی به همان رئیسی‌ها توصیه می‌کرد که بهتر است “توطئه گرها را هنگام برگزاری نماز جمعه در حضور مردم به دار آویزان کنند، تا تأثیر بیشتری داشته باشد”، اکنون با رگان برآمده بر سر همان رئیسی، رقیب “انتخاباتی” خود نهیب می زند: “کسانی که در طول ۳۸ سال فقط زندان و اعدام بلد بوده‌اند” چگونه می‌توانند از آزادی و منافع مردم صحبت کنند.

تردیدی نیست که کشتار و سرکوب گسترده مردم توسط نیروهای امنیتی و انتظامی جمهوری اسلامی یکی از عوامل مؤثر استمرار و ماندگاری این نظام در جامعه بوده است. اما آیا واقعاً این امر به تنهایی می‌توانست تا بدین حد عمر جمهوری اسلامی را به درازا بکشاند؟ مسلماً خیر. تردیدی نیست که بالاتر از کشتار و جنایت، اقدامات عملی “اصلاح طلبان” و عقبه آنان در مسیر زدون قبح کشتار از چهره جمهوری اسلامی که معمولاً در دوره‌های انتخاباتی به اوج خود می‌رسد، بیشترین خدمت را در ماندگاری این نظام داشته است.

پوشیده نیست، دزدی، فساد، کشتار، جنایت و هر نوع پلشتی‌هایی که توسط یک حکومت در جامعه اعمال می‌شود، زمانی می‌تواند مستمراً تولید و باز تولید شود، که از منظر عمومی و دسته جات تاثیرگذار بر ذهنیت توده‌های مردم، قبح انجام اینگونه پلشتی‌ها فرو ریخته باشد. اینکه حکومت گران و آمران و عاملان کشتار و جنایت با هزاران ترفند و تبلیغات شبانه روزی در مسیر زدودن قبح و پلشتی جنایت و کشتار خود در جامعه برمی آیند، هرگز جای تعجب نیست. آنان از حکومت دینی و منافع خود دفاع می‌کنند. اگر غیر از این بود جای تعجب داشت.

پدیده “اصلاح طلبی” که از سال ۷۶ توسط جناحی از حکومت گران برای ماندگاری جمهوری اسلامی در جامعه رایج شد و پیامد آن کشتارگران دهه ۶۰ یک شبه از لباس گرگ به لباس میش درآمدند، در واقع تدبیر آنان در بقا و ماندگاری بیشتر این حکومت بود. تدبیری که آنان با رنگ و لعاب دروغین “اصلاح طلبی”، بزرگ‌ترین اقدامات خود را در زدودن قبح جنایات رژیم از ذهنیت توده‌ها، بخش‌هایی از روشنفکران، هنرمندان، سیاسیون واخورده از امید و مبارزه و به طور اخص بخش‌های فوقانی خرده بورژوازی شهری یافتند. آنان تاکنون به کرات نشان داده‌اند که در پاسداری از حکومت دینی خود، هرآنچه که لازم و ضروری باشد، حتا گنجاندن قاتلان مستقیم مردم در لیست “امید” انتخاباتی خود، ابایی ندارند. آنان به تاسی از باورهای دینی خود، حتا “جهنم” جمهوری اسلامی مبتنی بر دین و شریعت را بر “بهشت” یک حکومت غیر دینی ترجیح می‌دهند. آنان اگر لازم باشد، همانگونه که ری شهری جلاد و وزیر اطلاعات دوران کشتار تابستان ۶۷ را در لیست “امید” خود جای دادند و پورمحمدی قاتل را در پست وزارت دادگستری نشاندند، بر اساس مصلحت “اصلاح طلبانه” خود این ظرفیت را دارند که اگر امروز از چهره رئیسی به عنوان لولوی سر خرمن سود می‌برند، در شرایطی دیگر با یک پشتک وارو زدن، حتا رئیسی قاتل را همانند ری شهری و پور محمدی در لیست “امید” خود بگنجانند.

زدودن قبح جنایات و کشتارهای جمهوری اسلامی و سرایت آن به نیروهای “روشنفکری” جامعه بدون شک یکی از موثرترین اقدامات تاثیرگذار روحانی و “اصلاح طلبان” طی سال‌های گذشته بوده است. کاری که به نظر می‌آید دست کم توانسته‌اند با تأثیر گذاری بر بخش وسیعی از “روشنفکران” جامعه و “اپوزیسیون” واخورده پلشتی جنایات خود و جمهوری اسلامی را بزدایند.

پوشیده نیست که در یک جامعه زنده و پویا، هر اقدام جنایت کارانه با واکنش سریع جامعه مواجه می‌گردد. چرا که در یک جامعه زنده و پویا، پیش از اینکه قوانین مدنی بازدارنده پلشتی‌ها باشند، شاخک‌های حسی آن جامعه با هرگونه پلشتی بیگانه است. بر عکس هرچه در یک اجتماع قبح و پلشتی کشتار و جنایت فرو ریخته باشد، کلیت جامعه بیشتر در معرض آسیب جنایت قرار می‌گیرد و چه بسا قاتلان و آدمکشان حکومتی هر آن به عنوان “ناجیان” توده‌ها ظاهر شوند.

برای فهم مطلب و اینکه زدودن قبح جنایت در یک جامعه تاچه اندازه می‌تواند گستره بازتولید جنایت را فراهم سازد و بر عکس حساس بودن جامعه در مقابل جنایت تا چه میزان می‌تواند از بروز کشتار و باز تولید آن ممانعت به عمل آورد، بد نیست نگاهی اجمالی به تجربه “ماکارنکو” در یک اجتماع کوچک بزه کاران داشتیه باشیم.

تجربه آموزشی و پداگوژی “آنتوان ماکارنکو” در آموزش جوانان بزه کار در سال‌های نخست دولت سوسیالیستی شوروی می‌تواند نمونه روشنی از بازدارنگی یا ترویج اقدامات پلشت و ناهنجار در محیط‌های اجتماعی باشد. ماکارنکو تعدادی از جوانان بزه کار را برای آموزش و اصلاح در یک کولونی گرد هم آورد. به رغم اینکه او قوانین سفت و سختی را در اجتماع کولونی مورد نظر جهت آموزش، پیشرفت و ترقی آنان ابلاغ و به اجرا گذاشت، اما، جوانان بزه کار این کولونی، بدون کمترین توجهی به قوانین فوق، به رفتارهای ناهنجار خود در آن اجتماع کوچک ادامه دادند. چرا که به دلیل گستردگی تعداد جوانان بزه کار و نادیده شدن قبح اقدامات غیر متعارف آنان در آن اجتماع مورد نظر، پلشتی رفتارشان به رخشان کشیده نمی‌شد.

ماکارنکو، پس از این تجربه، هر یک از آنان را به کولونی های جداگانه فرستاد. هر یک از جوانان بزه کار با ورود به اجتماع جدید، به محض اینکه رفتار ناهنجاری بر خلاق قوانین کولونی از خود بروز دادند، با انبوهی از نگاه‌های شماتت بار هم کولونی های خود مواجه شدند. با هر رفتار ناهنجار آنان، پلشتی و قبح عملکردشان در زیر آتش نگاه‌های سنگین و پرسشگر افراد گروه چنان به چالش گرفته شد، که آنان فقط بر اثر واکنش نگاه افراد گروه به تدریج از رفتارهای ناهنجار خود فاصله گرفتند و بعدها تحت آموزش‌های “آنتوان ماکارنکو” به انسان‌هایی بسیار موفق و کارآمد در خدمت جامعه و توده‌ها درآمدند.

حال در جامعه زخم خورده و سرکوب شده ایران، حسن روحانی در قامت رئیس جمهوری نظام آدمکش جمهوری اسلامی و آن دسته از “روشنفکران” و سیاسیون واخورده از مبارزه که دل در گروی “اصلاح طلبی” و “تدبیر واعتدال” روحانی بسته‌اند، نمونه‌های تیپیک کنشگران فرو ریختن قبح کشتار و آدمکشی در نظام جمهوری اسلامی هستند. روحانی که اکنون در کارزارهای انتخاباتی خود مدام از رئیسی به عنوان “کسی که که در طول ۳۸ سال فقط زندان و اعدام بلد بوده است” نام می‌برد و دیگران را از لولوی انتخاب رئیسی می‌ترساند، انگار فراموش کرده که خودش چهار سال پیش در وقاحتی کم نظیر مصطفی پور محمدی، همدست رئیسی را برای پست وزارت دادگستری کابینه خود انتخاب کرد. حسن روحانی در مقابل دیدگان تاریخ و چشمان حیران هزاران خانواده داغدار با وقاحتی تمام و غیر قابل تصور آب پاکی بر پلشتی اقدامات جنایتکارانه پورمحمدی ریخت و او را وزیر دادگستری کابینه خود کرد. کسی که همراه رئیسی، نیری و مرتضی اشراقی چهار عضو هیئت مرگ خمینی که در تابستان خونین ۶۷ هزاران زندانی سیاسی دربند را به کام مرگ فرستادند. اقدامی که به صورت انداختن فرش قرمزی زیر پای قاتل و آدمکشی همچون رئیسی عمل کرد تا چهار سال بعد از انتخاب پورمحمدی در پست وزارت دادگستری، رئیسی نیز در رویای نشستن بر صندلی ریاست جمهوری خیز بردارد.

فراموش نکنیم، حکومتی که کشتار می‌کند، و با اعدام و کشتار، انسان و یا انسان‌هایی را به کام مرگ می‌فرستد، هنوز برای آن جامعه و مردمش این فرصت هست که اعتراض کنند تا از باز تولید کشتارهای بیشتر جلوگیری شود. اما، وقتی قبح جنایت از بین رفت، وقتی کشتار در ذهنیت بخشی از جامعه علی الخصوص بخش‌هایی از “روشنفکران” و “اپوزیسیون” واخورده به کسب و کار روز مرگی انتخاباتی تبدیل شد، تا از میان دو قاتل و جنایتکار آنکه با لبخند و مدارا آدم کشته است اصلح‌تر از دیگری شناخته شود، طبیعتاً راه برای باز تولید کشتار در جامعه باز و بازتر می‌شود.

اینجاست که باید زیر آواری از رنج و خون ده‌ها هزار جان باختگان مبارز، آزادی خواه، کمونیست و توده‌های له شده در زیر چرخ دنده‌های ماشین سرکوب و کشتار جمهوری اسلامی پرسید، به راستی کدام اقدام در جامعه ما فاجعه بارتر بوده است؟ کشتار و جنایت رئیسی‌ها یا اقدامات افرادی همانند روحانی و جماعت هورا کشان انتخاباتی در ایران که با هر رأی خود بی محابا در مسیر زدودن قبح جنایت و کشتار حرکت می‌کنند و روز از پس روز با پهن کردن فرش قرمز به زیر پای قاتلان مردم، به تداوم حکومت جمهوری اسلامی و ولایت مطلقه خامنه‌ای یاری می‌رسانند؟

۲۶ اردیبهشت ۹۶

POST A COMMENT.