جنگ ارتجاع علیه زنان، جنگی علیه عموم توده‌های مردم است

ارتجاع حاکم بر ایران، مزدوران مسلح خود را برای جنگ با زنان به خیابان‌ها و دیگرمراکز عمومی گسیل کرده است. مزدوران به  وحشیانه‌ترین شکل ممکن زنانی را که دیگر به حجاب اجباری تمکین نمی‌کنند، مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند و به مراکز سرکوب پلیس منتقل می‌کنند، به آن‌ها توهین می‌کنند، گاه مورد تعرض جنسی قرار می‌دهند، آن‌ها را به جریمه نقدی و حتی زندان محکوم می‌کنند. با تمام این وحشی‌گری اما، مقاومت و ایستادگی زنان در برابر این مزدوران حکومت اسلامی، قهرمانانه است و حاضر به عقب‌نشینی نیستند.

هدف جمهوری اسلامی از این اقدامات زن‌ستیزانه و گسیل مزدوران مسلح خود به خیابان‌ها علیه زنان و سرکوب آن‌ها چیست و آیا تمام این لشکرکشی برای  به تبعیت واداشتن زنان بر سر حجاب اجباری است ؟

تردیدی نیست که رژیم با این لشکرکشی گسترده علیه زنان، در تلاش است فرمان  دیکتاتور را که اعلام کرده بود:” کشف حجاب هم حرام شرعی است هم حرام سیاسی” بازور اسلحه به کرسی بنشاند و زنان را به تحمیل حجاب اجباری وادارد.  در واقعیت اما این خود جزئی از یک هدف بزرگ‌تر جمهوری اسلامی است.

در وهله نخست، هدف رژیم، انتقام‌گیری از زنانی است که در نیمه دوم سال ۱۴۰۱ چنان ضربه سنگینی به آن وارد آوردند که هیچ‌گاه از عواقب آن نجات نخواهد یافت. زنان برپاکننده جنبشی علیه نظم ارتجاعی و استبدادی حاکم بودند که رژیم را تا آستانه سرنگونی مورد تهدید قرارداد.

برای نخستین بار در تاریخ کشورهای خاورمیانه، جنبشی برای سرنگونی یک دولت دینی در ایران شکل گرفت که زنان نقش اصلی را در برپائی و تداوم آن داشتند. صدها هزار زن در سراسر ایران  به نبرد رودررو با رژیمی برخاستند که خود را عرصه حاکمیت خدا بر روی زمین و مجری فرامین اسلام ناب محمدی اعلام کرده است. هنوز صدای مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه‌ای که خود را رهبر اسلام‌گرایان شیعه می‌داند، در گوش دیکتاتور طنین‌انداز است. زنان در جریان این نبرد با ارتجاع حاکم، مقدسات اسلامی مرتجعین را لگدمال کردند. فقط این نبود که حجاب تحمیلی دولت دینی اسلام‌گرا را به دور افکنند، بلکه حجاب را که نماد اسارت زن و مقدسات اسلامی است، در برابر چشمان تمام مردم جهان به آتش کشیدند. اما به دور انداختن حجاب و به‌ آتش کشیدن آن به این معنا نبود که خواست زنان محدود به برانداختن حجاب اجباری است. این اقدام، اعتراضی بود به تمام تبعیض و ستمی که جمهوری اسلامی بر زنان تحمیل کرده و آن‌ها را از حقوق انسانی و آزادی‌شان به‌عنوان یک انسان، محروم کرده است. از همین رو شعار این جنبش، “زن، زندگی ، آزادی” معنای دیگری جز سرنگونی جمهوری اسلامی نداشت. نقش و مبارزه رادیکال زنان در جنبش نیمه دوم سال ۱۴۰۱، البته در یک‌لحظه شکل نگرفته بود، ادامه و نقطه اوج مبارزاتی بود که در چهار دهه گذشته به اشکال مختلف در جریان بود. با اعتلای جنبش توده‌ای، به‌ویژه از سال ۱۳۹۶ زنان نقش فعالی در مبارزات سیاسی بر عهده گرفتند. در همان سال ۹۶ بود که زنی دلاور، بالای یک سکوی برق در خیابان انقلاب رفت و روسری‌اش را از سر برداشت و حجاب را به دور افکند. رشد و اعتلای مبارزات زنان و خصلت رادیکال آن، با حضور گسترده‌تر زنان در تمام جنبش‌های پس‌ازآن مشهود بود. در جریان قیام آبان ماه سال ۹۸ رهبری مبارزات در برخی محلات  و شهرها در دست زنانی قرار داشت که مردم را به شرکت در قیام دعوت می‌کردند.

همین روحیه رزم‌جویانه بود که به نقش‌آفرینی زنان در جنبش سال ۱۴۰۱ انجامید. در جریان این مبارزه که چهار ماه به طول انجامید، زنان نه‌فقط نیروی عمده این جنبش، بلکه رهبری کننده آن نیز بودند.  زنان در طول چهار ماه نبردهای خیابانی، حماسه آفریدند. مزدوران رژیم اما به وحشیانه‌ترین سرکوب‌ها  به‌ویژه علیه زنان متوسل شدند. ده‌ها تن از زنان در خیابان‌ها به قتل رسیدند. صدها تن مصدوم شدند. مزدوران آدمکش رژیم در خیابان‌ها و در بازجوئی‌های پلیس، سپاه، وزارت اطلاعات به زنان تجاوز کردند. هزاران تن بازداشت و گروه کثیری به حبس محکوم شدند.

این جنبش، درنتیجه وحشی‌گری عنان‌گسیخته رژیم عقب‌نشینی کرد، اما زنان، روحیه مبارزاتی و تعرضی خود را از دست ندادند. در طول یک سال گذشته در اشکالی دیگر به مبارزات ادامه دادند و باوجود تهدیدات و فشارهای متعدد پلیس و دیگر مزدوران دولتی  از دست آورد‌های خود در این مبارزه پاسداری کردند و دیگر به حجاب اجباری تن ندادند. جمهوری اسلامی  اکنون که ظاهراً اوضاع آرام‌تر به نظر می‌رسد، موقعیت  را برای گسیل‌ گله‌های مزدور مسلح به خیابان‌ها و دیگر مراکز عمومی و جنگ علیه زنان به‌منظور جبران شکست خود‌ و انتقام‌گیری از زنان مناسب دیده است.

اما این‌که جمهوری اسلامی لحظه کنونی را برای جنگ علیه زنان برگزیده است، دلایل دیگری هم دارد که نشان می‌دهد این صرفاً جنگی علیه زنان نیست، بلکه یک اعلان‌جنگ به عموم توده‌های مردم است.

این واقعیت برکسی پوشیده نیست که جمهوری اسلامی با یک بحران سیاسی ژرف در ایران روبه‌روست. وضعیت رژیم پیوسته وخیم‌تر می‌شود. در این شرایط  که مبارزات سیاسی توده‌ای برای تسویه‌حساب با طبقه حاکم در حال اعتلاست و شرایط عینی انقلاب، نیاز به دگرگونی نظم موجود را به واقعیتی بالفعل تبدیل کرده است، هرلحظه امکان وقوع جنبش‌های بزرگ اجتماعی و سیاسی علیه نظم مستقر وجود دارد. جنبش‌های بزرگ چند سال اخیر آشکارا این واقعیت را به‌وضوح  نشان داده اند.  طبقه حاکم که از این واقعیت آگاه است و می‌داند با توجه به تشدید روزافزون تضادها و نارضایتی هرچه گسترده‌تر مردم از وضع موجود،  این بار جنبشی گسترده‌تر از جنبش‌های پیشین شکل خواهد گرفت، از سرنوشت آینده خود وحشت‌زده و بیمناک است. در همان حال این احتمال را هم منتفی نمی‌بیند که ممکن است درنتیجه تشدید بحران خاورمیانه و افزایش درگیری‌های نظامی، کار به درگیری‌های گسترده منطقه‌ای وسیع‌تر بیانجامد، درحالی‌که پشتش کاملاً خالی است، نه‌فقط از حمایت مردم برخوردار نیست، بلکه این  مردم علیه جمهوری اسلامی هستند و خواستار برافتادنش هستند. بنابراین با لشکرکشی علیه زنان و نمایش قدرت نظامی در خیابان‌ها می‌خواهد ظاهراً پیش‌دستی کند و آمادگی خود را برای سرکوب به رخ عموم مردم بکشد. بنابراین گسیل گسترده گله‌های مزدور مسلح به خیابان‌ها علیه زنان، در همان حال یک اعلان جنگ به عموم مردم ایران نیز هست.

اما رژیمی که ازهرجهت ورشکسته است  و در میان اکثریت بسیار بزرگ مردم ایران رسوا و بی‌اعتبار، به‌رغم تمام وحشی‌گری‌اش ، نمی‌تواند سیلی را که برای جارو کردن جمهوری اسلامی به راه افتاده متوقف سازد و روند تحول جامعه ایران را که نیاز به تغییر و دگرگونی دارد، سد کند. جمهوری اسلامی ناتوان‌تر از آن است که حتی بتواند با میلیون‌ها زن در سراسر ایران درگیر شود و آن‌ها را به اطاعت وادارد. فراتر از آن، کوچک‌تر از آن است که بتواند با نمایش نیروی مسلح مزدورش،  میلیون‌ها کارگر و زحمتکشی را که زیر فشارهای کمرشکن اقتصادی و سیاسی قرار دارند و آماده برای نبردی سرنوشت ساز، از مبارزه بازدارد. تحت شرایط سیاسی کنونی جامعه ایران، طغیان ستمدیدگان علیه ستمگران حاکم، ناگزیر و قطعی است.

در این شرایط، حمایت همگانی از مبارزات و مطالبات زنان که هم‌اکنون در خیابان‌ها علیه ددمنشی رژیم در جریان است، وظیفه‌ای فوری در برابر عموم مردم ایران است. نباید اجاره داد که رژیم به‌سادگی در مراکز عمومی به زنان تعرض و آن‌ها را سرکوب کند. ایستادن و تماشا کردن درشان مردمی مبارز نیست. باید در همه‌جا به نفع زنان دخالت کرد و مزدوران سرکوبگر رژیم را وادار به عقب‌نشینی کرد. ضرورت تشدید مبارزه علیه رژیم حاکم مبرم‌تر از هر زمان دیگر است.  باید با تشدید مبارزات، جبهه‌های دیگری علیه رژیم گشود  و مانع از آن شد که جمهوری اسلامی تمام نیروی خود را علیه زنان متمرکز کند. سرکوب زنان، سرکوب عموم توده‌های مردم ایران است.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۶۶  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.