تشدید تبعیض جنسیتی، در پوشش طرح‌های به ظاهر حمایتی

دست اندر کاران حکومتی و برخی نهادهای وابسته به رژیم، کارزار تبلیغاتی جدیدی را پیرامون به اصطلاح اقدامات حمایت‌گرانه خود از زنان سرپرست خانوار آغاز کرده اند. درهمین رابطه، همایشی را که از مدت‌ها پیش درتدارک آن بودند تا در آن به بررسی مسائل ومشکلات زنان سرپرست خانوار بپردازند، در روزهای ۲۵ و ۲۶ تیرماه ۸۶ درتهران برگزار نمودند. در”همایش توانمند سازی زنان سرپرست خانوار” باعنوان” تا انتهای حضور” که اساسا توسط اداره کل امور بانوان شهرداری و با همکاری” موسسه خیریه صدیقین” برگزار گردید، علاوه برمسئولین و برخی دیگر از افراد وابسته به این ارگان ها، قالیباف شهردار تهران و برخی مقامات اداره بهزیستی و مسئولین کمیته امداد و نیز شماری از زنان خود سرپرست تحت پوشش این نهادها نیز حضور داشتند.آنهاجمع شده بودند تا بار دیگر پز حمایت و طرفداری از زنان را به خودب گیرند و پیرامون توجهات نظام اسلامی، به زن، جاروجنجال راه بیاندازند. اما آنچه دراین میان جلب توجه می کند این مسئله است که وضعیت زندگی و شرایط معیشتی زنان سرپرست خانوار و خانوارهای تحت سرپرستی آنان آنقدر اسفناک و وخیم است که حتااین کارگزاران وعمال ارتجاع حکومتی نیز قادر نشدند این واقعیت دردناک را کتمان کنند وآن را در پس تبلیغات و بزرگ نمائی اقدامات حقیر نهادهای وابسته به رژیم پنهان سازند.

زنان سرپرست خانوار که جمعیتی بالغ بر یک میلیون و پانصد هزارنفر را تشکیل می دهند، آن دسته از زنانی هستند که مسئولیت چرخاندن زندگی و تامین نیازهای معیشتی اعضای خانواده خویش را، خود برعهده دارند. این رقم البته رقم دقیقی نیست. رقم خانوارهائی که زن سرپرست هستند به طور متوسط تا سی در صد کل خانوارها تخمین زده می شود.

از مجموع زنان سرپرست خانوار، بنا به گفته زهرا بنیانیان مدیر عامل “موسسه خیریه صدیقین” و دبیر همایش “تا انتهای حضور” ، تنها ۱۱۰ هزار نفر در صف دریافت بیمه خدمات بهزیستی قرار دارند که تنها نیمی از این تعداد بیمه شده اند.مطابق وعده های پیشین، می بایستی تا سال ۸۴ تمام زنان سرپرست خانوار زیرپوشش قرارمی گرفتند واز حداقل تامین معاش نیز برخوردار می شدند. اما این امر، تاکنون، یعنی دوسال پس ازموعدمقررنیز متحقق نشده است. معصومه آباد عضو شورای اسلامی شهر تهران نیز در این باره می گوید، قرار بر این بود که بیمه زنان سرپرست خانوار توسط شهرداری انجام شود که به دلیل مشکلات مالی به بهزیستی واگذار گردید.

بالاخره ازمضمون سخنان دست اندرکاران این همایش ، چنین مشخص می شود که تمام تلاش برگزارکنندگان همایش و ارگان های متعددی چون شهرداری، بهزیستی، کمیته امداد وامثال آن- که هرکدام بودجه های جداگانه ای دریافت می کنند- در زمینه بررسی مشکلات زنان سرپرست خانوار واقدامات حمایتی واشتغال زائی برای آن ها، به این خلاصه شده است که از جمعیت انبوه زنان خودسرپرست، تنها تعداد قلیلی زیرپوشش کمیته امداد و بهزیستی قرار گرفته اند که تا سال ۸۴ نیز به هر یک، ماهانه ۸ هزار تومان پرداخت می شده است! وتمام افتخار این نهادهای عریض و طویل به این است که از سال ۸۴، میزان مستمری این تعداد قلیل از زنان خود سرپرست، از هشت هزار تومان، به بیست و هشت هزار تومان افزایش یافته است!!! شاهکاردیگراینکه،کمیته امداد نیز چند فقره وام ١۵۰ هزار تومانی اشتغال زائی به تعداد اندکی از زنان سرپرست خانوار پرداخته است.

حقیقتا که شرم آورتر از این ممکن نیست که در مورد فقر و تنگدستی صدها هزارزنان سرپرست خانوار ومیلیون ها عضو خانواده این دسته از زنان نطق های غرائی ایراد شود، با آب و تاب از بیکاری، آسیب پذیری، محرومیت از بیمه تامین اجتماعی، محرومیت از حداقل تامین معاش این قشر و ضرورت حمایت از آنان داد سخن داده شود، اما درعمل از رسیدگی به وضعیت زندگی این جمعیت انبوه، ولو درچارچوب های نظام سرمایه داری و نرم های بورژوائی، آن هم به بهانه مشکل مالی، سرباز زده شود! مردم سئوال می کنند: چگونه است که هنگام تامین نیازهای ارتش و سپاه و بسیج و صرف میلیاردها تومان جهت تجهیز و تقویت ماشین سرکوب و تبلیغات اسلامی صحبتی از مشکل مالی نیست؟ چگونه است که زمان اعطای میلیاردها دلار کمک های نقدی و غیر نقدی به مرتجعین حزب الله و حماس و امثال آن، بحثی از مشکل مالی درمیان نیست. اما زمانی که نوبت به مردم ایران می رسد، زمانی که نوبت به کارگران می رسد، زمانی که نوبت به زنان سرپرست خانوار و میلیون ها انسان تحت سرپرستی آنان می رسد، ارگان ها و نهادهای حکومتی فورا دچار مضیقه مالی می شوند واین دسته از قربانیان نظم ستمگرانه موجود را به یک دیگر پاس می دهند؟

آمارهای موجود حاکی از آن است که تنها حدود دو درصد زنان سرپرست خانوار شاغل هستند و علی رغم تبلیغات نهادهای رنگارنگ حکومتی، مابقی بیکارند وهیچ گونه ممر درآمدی ندارند. درموارد بسیار نادری هم که ایجاد اشتغال شده است، مسئله،غالبا به این صورت بوده است که نهادهای فوق ویاعوامل نزدیک به آنها، زنان سرپرست خانوار را حال چه تحت پوشش ایجاد تعاونی، چه در کارگاه های خیاطی، صنایع دستی یا تولید میوجات و سبزیجات خشک، مرباجات و ترشی جات و چه به صورت تولید خانگی، بدون هیچ گونه مزایا و برخورداری از بیمه بازنشستگی، درمانی یابیمه بیکاری، با دستمزدهای بسیار پائین وناچیز، به کار گرفته و از قبل این کار ارزان و مفت، جیب های خود را پر می کنند. بنابراین برخلاف تبلیغات رژیم، نه تنها کار و اشتغالی برای زنان بیکار واین دسته از فقرزده ترین اقشار جامعه ایجاد نشده است، بلکه روز به روز محدودیت های جدیدتری نیز برسر راه زنان و فعالیت های اجتماعی آنان گذاشته شده وترفندهای بیشتری برای تقویت و تحکیم موقعیت فرودست آنان به کار بسته شده است.

همین چند روز پیش بود که فرشته ساسانی مدیر کل امور بانوان وزارت کشور، در جمع مشاوران بانوان دستگاه های اجرائی استان قزوین، درحالی که فریاد می زد: “زنان باید با شجاعت وارد مسائل اقتصادی شوند” و می گفت که” باید موانع اعطای وام خود اشتغالی به بانوان برداشته شود”، درهمان حال فاش ساخت که طرح کاهش ساعات کار بانوان در اداره ها درحال پیگیری است واین طرح ” به خاطر حمایت از بنیان خانواده عملی خواهد شد.” مدتی پیش از آن نیز وزارت ارشاد بخش نامه ای مبنی بر ترخیص زنان کارمند قبل از ساعت ۱۸ صادر کرده بود. بازنشستگی زود هنگام زنان واعطای مرخصی استعلاجی به زنا ن شاغل برای بیماری همسر یا فرزند، طرح تقلیل سنوات خدمت بانوان و دهها طرح و نقشه مشابه دیگر که همگی به بهانه حمایت از زنان و با این توجیه که “عدم حضور زنان در خانه مشکلات مادی ومعنوی ایجا می کند” ، تهیه وتنظیم و بخشا به مرحله اجرا گذاشته می شود، درواقعیت امر تنها وتنها بیانگر کوشش های ادامه دار رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی برای تحمیل محدودیت های بیشتر و بی حقوقی پردامنه تر، بر زنان و برای حذف زنان از محیط های اجتماعی وراندن آنان به کنج خانه هاست!

کوشش های ادامه دار رژیم جمهوری اسلامی برای حذف زنان و کاهش هرچه بیشتر نقش آنان در امور اجتماعی، تحمیل شرایط دشوار تر و حقارت آمیزتر بر زنان، درحالی صورت می گیرد که در اثر اعمال تبعیض فاحش جنسیتی، هم اکنون نیز تنها در صدمحدودی از زنان، در فعالیت های اقتصادی مشارکت دارند و بنا به گزارش سازمان ملل، جمهوری اسلامی از این نظر درمیان ۱۶۵ کشور جهان در مرتبه ١۵۵ جای گرفته است. بنا به گزارش همشهری، وضعیت جسمانی و سلامتی زنان درمقایسه با بسیاری از کشورها، مطلقا از وضعیت مطلوبی برخوردار نیست. به عنوان مثال وضعیت جسمانی زنان ۱۸ تا ۲۶ ساله ایرانی برابر با زنان ۵۰ ساله فرانسوی برآورد شده است. و باز بنا به همین گزارش، سرانه فضای ورزشی دختران درمدارس، ۱۷ سانتی متر است درحالی که رقم استاندارد آن۲۵۰ سانتی متر می باشد.

در همایش “تا انتهای حضور” که اخیرا در تهران برگزار شد، به سیاق همایش های پیشین، عوام فریبانه از ضرورت حمایت از زنان سرپرست خانوار، رسیدگی به مشکلات زنان و توان مند سازی این قشر پر عده، سخن به میان آمد و یک بار دیگر، مشتی حرف تحویل زنان داده شد.

مستقل از این همایش ها واهداف برپاکنندگان آن اما زنان، که در طول نزدیک به سه دهه حاکمیت جمهوری اسلامی مدام درمعرض شدیدترین اجحافات قرار داشته و فاحش ترین تبعیضات جنسیتی درتمامی عرصه های اقتصادی، اجتماعی وحقوقی را با گوشت وپوست خود لمس کرده اند، هیچگونه اعتقادی به این رژیم ندارند،چه رسدبه طرح های به ظاهرحمایتی آن. زنان زحمتکشی که پیوسته تحقیر و وحشیانه استثمار شده وهر روزه طعم سرنیزه و سرکوب را می چشند، نه فقط توهمی نسبت به این گونه همایش ها ندارند، بلکه از کلیت نظام ارتجاعی و زن ستیز جمهوری اسلامی متنفر اند. امروز، زنان ایران به آن درجه از آگاهی رسیده اند که جمهوری اسلامی نه قادر است با خرده اقدامات به ظاهرحمایتی خویش آنان را فریب دهد ونه می تواند، نیات واقعی و سرتاپا زن ستیزانه خود را که درپوشش طرح های به اصطلاح حمایت از زنان به اجرا گذاشته می شود از چشم آنان پنهان سازد.

مسئله مهم تر اینست که به رغم آن که تحت حاکمیت جمهوری اسلامی زنان ایران در معرض شدید ترین تبعیض وستم و فشار قرار داشته اند و به رغم آن که دستگاه حکومتی با وضع قوانین و مقررات ارتجاعی وایجاد موانع ومحدودیت های رنگارنگ، زنان را از ابتدائی ترین حقوق انسانی و دمکراتیک محروم و به یک شهروند درجه دو تبدیل نموده است، با اینهمه این واقعیت برهیچکس پوشیده نمانده است که رژیم جمهوری اسلامی قادر نبوده است وقادر نخواهد بود زنان را از فعالیت های اجتماعی بازدارد وآنان را به کنج خانه ها براندوبه آرزوی دیرین خودجامه عمل بپوشاند. سه دهه حاکمیت جمهوری اسلامی ناکامی مرتجعین را در این زمینه به اثبات می رساند.جمهری اسلامی، این آرزو را با خود به گورخواهد برد.

برگرفته از نشریه کار، شماره ۵۰۶، نیمه اول مرداد ۸۶

متن کامل در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.