تشدید بحران و تغییر چهره‌ی سیاسی خاورمیانه

یک‌سال از آغاز جنگ ویران‌گر ارتش صهیونیستی اسرائیل علیه مردم ستم‌دیده‌ی غزه گذشت، جنگی که به بهانه‌ی حمله‌ی حماقت‌آمیز حماس و جهاد اسلامی دو گروه‌ نیابتی جمهوری اسلامی در غزه به اسرائیل و کشتار ۱۲۰۰ اسرائیلی عمدتاً غیرنظامی آغاز شد و تاکنون بیش از ۴۲۰۰۰ فلسطینی را – که نیمی از آن‌ها زنان و کودکان هستند – به کام مرگ فرو برده است.

جنگی غم‌انگیز، جنگی علیه کودکان، جنگ علیه مردمی که جایی جزه باریکه‌ی کوچک غزه ندارند و در میانه‌ی مرگ و زندگی برای زنده ماندن و زنده نگاه‌‌داشتن تلاش می‌کنند، با چشمانی غم‌زده و اشک‌بار. آیا می‌توان هنوز کورسوی امیدی در چشمان مادران غزه دید؟! امیدی برای زنده ماندن کودکان‌شان از جنگی که گویا پایانی برای آن نیست.

جنگ تا هم اکنون نیز از غزه تنها ویرانه‌ای برجای گذاشته که آواربرداری آن به‌گفته‌ی کارشناسان ۱۵ سال طول می‌کشد. زندگان غزه غوطه‌ور در گرسنگی، رنج، بی‌آبی، بیماری. یکی از آن زندگان می‌گوید: “دیگر جایی نمی‌روم، دیگر جایی نیست که بروم. حتا اگر تانک‌های اسرائیلی بیایند، دیگر جایی نخواهم رفت”.

مقامات دولت یهودی اسرائیل در ابتدای حمله تجاوزکارانه به غزه مدعی شده بودند که حمله به غزه حداکثر ۴ ماه طول خواهد کشید، اما با گذشت یک سال نه تنها هیچ چشم‌اندازی برای پایان این تجاوز وحشیانه و ویرانگر نیست، بلکه هم‌چنان هر روز مردم فلسطین در غزه و حتا کرانه باختری کشتار می‌شوند. همین روزها در اردوگاه جبالیا حداقل ۱۵۰ فلسطینی کشته شدند که بسیاری‌شان کودک بودند.

نه تنها بعد از یک‌سال جنگ در غزه پایان نیافت، بلکه با نابودی بخش عمده‌ی توانایی‌های نظامی حماس و جهاد اسلامی، ارتش اسرائیل توجه خود را به سمت لبنان معطوف کرد و حزب‌الله لبنان بزرگ‌ترین و مهم‌ترین نیروی نیابتی جمهوری اسلامی را نشانه رفت که گفته می‌شد زرادخانه موشک‌ها و راکت‌های آن به ۱۵۰ هزار عدد می‌رسید و شمار نیروهای نظامی آن بین ۲۰ تا ۱۰۰ هزار نفر تخمین زده می‌شود. حزب‌الله لبنان نه تنها از ارتش لبنان قوی‌تر است، بلکه حتا از آن به‌عنوان قدرتمندترین نیروی شبه‌نظامی جهان نام برده می‌شد.

اما تنها در مدتی کمتر از ۴ هفته ارتش اسرائیل توانست ضربات مهلکی به حزب‌الله لبنان وارد کند، ضرباتی که با انفجار پیجرها و بیسم‌های حزب‌الله آغاز شد. بمباران‌های مداوم همراه با یورش زمینی ارتش اسرائیل به جنوب لبنان در برابر پاسخ محدود حزب‌الله، نشان می‌دهد که گرچه حزب‌الله هم‌چنان بخشی از توانایی‌های نظامی خود را حفظ نموده، اما ضربات ارتش اسرائیل به حزب‌الله بسیار تاثیرگذار بوده است. جدا از عیان شدن ناتوانی حزب‌الله در مقابله نظامی با ارتش اسرائیل، جنگی که امروز مردم لبنان ناخواسته درگیر آن شده‌اند، تا هم اکنون تاثیرات سیاسی مشخصی نیز در فضای سیاسی لبنان به‌همراه داشته است.

وقتی اسرائیل به بی‌رحمانه‌ترین شکلی به عملیات موسوم به “طوفان الاقصی” با حمله به غزه پاسخ داد، حماس که از پیش منتظر حمایت جمهوری اسلامی و نیابتی‌های‌اش بود، ناتوان از مقابله با ارتش اسرائیل، چشم‌ها را به جمهوری اسلامی دوخت. اما واقعیت این بود که جمهوری اسلامی قادر به وارد شدن مستقیم به جنگ نبود. از همین رو حزب‌الله لبنان به‌عنوان مهم‌ترین بازوی نیابتی جمهوری اسلامی وارد عمل شد و عنوان کرد تا زمانی که اسرائیل به عملیات خود در غزه ادامه دهد، ما هم به اسرائیل حمله خواهیم کرد. ارتش اسرائیل البته از همان زمان پاسخ حملات حزب‌الله را می‌داد و حتا تعداد قابل ملاحظه‌ای از نیروهای آن را به قتل رساند، اما این حملات هم‌چنان محدود باقی ماند تا چهار هفته قبل که دولت اسرائیل به این نتیجه رسید “حالا نوبت حزب‌الله لبنان است” و همه دیدیم که چه شد.

ضربات مداوم ارتش اسرائیل به حزب‌الله لبنان که بخش مهمی از امکانات نظامی و عمده رهبران سیاسی و فرماندهان نظامی خود را از دست داده است، حزب‌الله را ناچار ساخت تا برای حفظ آن‌چه باقی مانده، به سرعت با حذف شرط “آتش‌بس در غزه”، دست به دامان دیگر نیروهای سیاسی لبنان برای میانجی‌گری و برقراری آتش‌بس بین حزب‌الله و ارتش اسرائیل شود. نعیم قاسم معاون دبیرکل حزب‌الله ۱۷ مهر با اعلام حمایت حزب‌الله از تحرکات سیاسی نبیه‌بری برای برقراری آتش‌بس (بدون طرح مساله آتش‌بس در غزه) گفت: “ما به رهبری برادر بزرگمان نبیه‌بری اعتماد کامل داریم. او در نظر دبیرکل حزب‌الله و در نظر تمام حزب‌الله برادر بزرگ‌تر بوده است”.

از آن سو جمهوری اسلامی نیز تحرکات سیاسی خود را برای برقراری آتش‌بس در لبنان شدیداً افزایش داد. عراقچی وزیر خارجه ابتدا به لبنان و سپس به دیگر کشورهای منطقه از جمله سوریه، قطر و عربستان سعودی برای هماهنگی و یا جلب نظرشان در برخی از زمینه‌ها سفر کرد. اما نه جلسه شورای امنیت سازمان ملل، نه پافشاری‌های دولت فرانسه و نه دیگر درخواست‌ها برای آتش‌بس، هیچ‌کدام نتوانستند تاثیری بر توقف و حتا کاهش حملات ارتش اسرائیل به لبنان بگذارند. دولت اسرائیل تصمیم خود را گرفته است و تا رسیدن به اهداف سیاسی و نظامی خود در لبنان به حملات خود ادامه خواهد داد.

واقعیت این است که حزب‌الله لبنان یک نیروی حیاتی برای جمهوری اسلامی است. سال‌ها سرمایه‌گذاری مالی و نظامی جمهوری اسلامی برای در مشت گرفتن لبنان، کشوری در کنار مرزهای اسرائیل، به‌یکباره تَرَک عمیقی برداشت و می‌رود تا لبنان به‌طور کامل از سیطره حزب‌الله و جمهوری اسلامی خارج گردد. البته شکی نیست که حزب‌الله به‌عنوان یک نیروی سیاسی به‌سادگی از بین رفتنی نیست، اما آن‌چه که هدف اسرائیل است، تغییر موازنه قوای سیاسی در لبنان به‌نفع جریاناتی‌ست که مانند “ائتلاف ۱۴ مارس” در واقع دشمن حزب‌الله هستند و هرگز ترور رفیق حریری را فراموش نکرده‌اند و یا جریاناتی که به هرحال حداقل رقیب حزب‌الله و مخالف سلطه جمهوری اسلامی هستند. در این رابطه هم‌چنین باید بحران سیاسی – اقتصادی لبنان، نارضایتی عمیق مردم تهیدست این کشور و اعتراضاتی را که در سال‌های اخیر از جمله علیه حزب‌الله داشتند، مد نظر قرار داد. شرایطی که به رغم جنایات اسرائیل نه حس میهن‌پرستی و دفاع از میهن که نارضایتی از ادامه جنگ در میان مردم ستم‌دیده‌ی لبنان را دامن خواهد زد.

اگر اکنون جمهوری اسلامی و حزب‌الله از آتش‌بس سخن می‌گویند، نجیب میقاتی نخست‌وزیر موقت از آمادگی دولت و ارتش لبنان برای اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل خبر می‌دهد و همراه با نبیه‌بری بر لزوم انتخاب هر چه سریعتر رئیس جمهور تاکید می‌کنند، نتیجه‌ی شرایط نوینی است که از نظر سیاسی و نظامی لبنان امروز در آن قرار گرفته است. در جریان جنگ حزب‌الله و ارتش اسرائیل در سال ۲۰۰۶ شورای امنیت به منظور پایان جنگ قطعنامه ۱۷۰۱ را صادر کرد که اگرچه دولت‌های لبنان و اسرائیل با آن موافقت کردند، اما حزب‌الله لبنان هرگز خود را متعهد به اجرای آن ندید، بویژه در موضوع خلع‌سلاح و خارج شدن از محدوده‌ی مرزهای اسرائیل.

امروز اما دولت اسرائیل با این وعده‌ها به آتش‌بس تن نخواهد داد و تا رسیدن عملی به اهداف سیاسی و نظامی خود که تضعیف اساسی حزب‌الله هم در عرصه نظامی و هم در عرصه سیاسی، مهار (و حتا خلع‌سلاح) حزب‌الله از نظر نظامی از سوی مقامات سیاسی و نظامی لبنان، و بالاخره تغییر موازنه قوای سیاسی به نفع دیگر جریانات سیاسی لبنان که از جمله از سوی دولت‌هایی مانند عربستان سعودی، فرانسه و یا آمریکا حمایت می‌شوند، به آتش‌بس تن نخواهد داد.

از سوی دیگر به‌خاطر شرایط سیاسی اقتصادی حاکم بر ایران، جمهوری اسلامی توانایی دامن زدن به بحران کنونی و گسترش جنگ را ندارد. جمهوری اسلامی بیش از هر چیز از انقلاب توده‌های تحت‌ستم ایران هراسان است که جنگ می‌تواند – درست برخلاف جنگ هشت ساله دولت‌های ایران و عراق – شعله‌های آن را فروزان کند.

سایر نیروهای شبه‌نظامی جمهوری اسلامی از حوثی‌های یمن تا “مقاومت اسلامی عراق” متشکل از شبه‌نظامیان کتائب حزب‌الله، عصائب اهل حق، مقاومت اسلامی نجباء و غیره نیز هم به دلیل دوری از مرزهای اسرائیل و هم به دلیل محدودیت‌های داخلی قدرت مانور چندانی ندارند. بنابراین حزب‌الله لبنان در جنگ با اسرائیل تنها مانده است و فعالیت‌های دیپلماتیک جمهوری اسلامی حتا نمی‌تواند مانع حمله ارتش اسرائیل در پاسخ به حمله ۱۰ مهر جمهوری اسلامی به اسرائیل شود، تا چه رسد به حمایت از حزب‌الله لبنان که عموم دولت‌های عربی منطقه از تضعیف این گروه حتا خوشحال نیز هستند.

اما سوال این است که بعد از حزب‌الله، برنامه دولت یهودی و صهیونیستی اسرائیل چیست؟ در این روزها سوالی که ذهن‌ها را به خود مشغول کرده این است که اسرائیل کی و چگونه به ایران حمله خواهد کرد؟ چرا تاکنون پاسخی به حمله موشکی جمهوری اسلامی نداده است؟

تردیدی نیست که دولت اسرائیل واکنش نشان خواهد داد. این واکنش اما مانند حمله اول سمبلیک نخواهد بود. این حمله برای جمهوری اسلامی دردآور خواهد بود، اما سوال بعد این است که این حمله چه میزان برای جمهوری اسلامی درد خواهد داشت؟ آیا جمهوری اسلامی وادار خواهد شد تا پاسخ حمله اسرائیل را بدهد و بدین ترتیب وارد یک دور موشک‌پرانی مستقیم با اسرائیل شود که چشم‌اندازی برای پایان آن دیگر نخواهد بود؟ یا نه جمهوری اسلامی “صبر استراتژیک” را انتخاب خواهد کرد. شکی نیست که جمهوری اسلامی خواستار ادامه این روند نیست. جمهوری اسلامی می‌خواهد همین امروز در غزه و لبنان آتش‌بس برقرار شود و بحران خاورمیانه موقتاً پایان یابد، اما امروز کلید آتش‌بس در دست دولت اسلامی ایران نیست، کلید آتش‌بس در دست دولت یهودی اسرائیل است.

اگر خامنه‌ای یک سال پیش می‌خواست بر دست‌ها و پیشانی حمله‌کنندگان به اسرائیل در ۷ اکتبر سال گذشته بوسه زند، امروز لحظه‌ای نیست که به حماقت آن حمله فکر نکند و لعنت نفرستد، هر چند که هرگز بر زبان نیاورد. چهره سیاسی خاورمیانه به ضرر جمهوری اسلامی تغییر کرده و تغییرات بیشتری در راه است.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۹۱  در فرمت پی دی اف:

 

 

POST A COMMENT.