از من بترس- یک رفیق از داخل کشور

در هر برهه  که خواستیم شکوفا شویم، در سر راهمان سنگلاخ‌های بسیار چیده شده بود. از دیرباز تاکنون تاریخ زندگی ما زنان سراسر مبارزه با ستم و تبعیضی است که بر ما روا داشته‌اند. به چشم جنس ضعیف ما را دیده‌اند. به کنج خانه تبعیدمان کردند. در کودکی  با  تبلیغ برتری مردان، دختران را مطیع  پرورش داده‌اند. در کار با توجیه کار مردانه، زنانه و تبعیض و حقوق نابرابر تحقیرمان کرده‌اند. در ازدواج، از من تعهد اطاعت گرفته‌اند.  از وقاحت  قانون ضد زن بسیار کشیده‌ام. از غم‌های پنهانی‌ام نمی‌گویم که چگونه آزاردیده‌ام. قلبمان آکنده از درد و رنج است. در هر دوره از ما قربانی گرفته‌اند. در دوران حاکمیت دیکتاتوری پهلوی برای رسیدن به دروازه‌های بزرگ تمدن  تنها بر سرم روسری نبود با ظاهری متمدن اما نابرابر بوده‌ام.  لیکن حجاب اجباری یکی از ارکان ظالمانه ستم و تبعیض در مورد زنان است. بدون حجاب  هم من همان زن  بی حقوق بودم. آزادی من در فرهنگ مردسالارانه شاهنشاهی نمی‌توانست به دست بیاید. مذهب موردپسند شاهانه نه‌تنها مرا نصف مرد به‌حساب می‌آورد، بلکه مایملک مرد محسوب می‌شدم. اجازه مرد مانند طنابی به دست‌وپایم بسته بود. این خصوصیت زمامداران دیکتاتور است حقوق اجتماعی  زنان مساوی مردان هرگز نبوده است.  فرقی هم نمی‌کند که تاج شاهی بر سر داشته باشند یا عمامه جهالت. اما همواره برای انسان بودنم جنگیده‌ام.

البته کتمان هم نمی‌شود کرد که از ابتدای رژیم ضد زن جمهوری اسلامی طراحی ماهرانه‌ای برای به بند کشیدن زنان صورت گرفته است.  تمام هم‌وغمشان یک‌طرف است و سرکوب زنان یک‌طرف دیگر. برای سرپیچی از حجاب  ما را می‌زنند ، زندانی می‌کنند، می‌کشند و این داستان به چند سطر و چند صفحه ختم نمی‌شود. این حجاب نقابی  است  برای  نادیده گرفتن و سرکوب زنان. سرپوش گذاشتن بر رنج‌های زنانی  که  زیر ستم مضاعف زندگی می‌کنند. رژیم   جمهوری اسلامی  هیچ‌گاه درد و رنج مردم برایش اهمیتی نداشته و ندارد خاصه که زن هم باشید.

برابری و حقوق  زنان تحت ستم  در جهان  همواره زیر پای استبداد و ارتجاع سرمایه‌داری  پایمال گشته است. به‌ویژه  در رژیم‌های مذهبی مرتجع.  زنانی  که زندگی تیره‌وتارشان را  مدیون جامعه  مردسالار هستند، در تمام جهان حرفشان یکی است. آزادی و برابری.

در ایران زنان دیوار سکوت چندین ساله را شکسته‌اند و با برداشتن حجاب اجباری اولین گام را برای رهایی از قیود بندگی  مردسالاری برداشته‌اند. جمهوری اسلامی زیر ضربه‌های این گام‌ها ضجه می‌زند.  زنان همچنان  در میدان مبارزه ایستاده‌اند و دردهایشان را فاش می‌کنند.  از ما یکی  هرروز ساعت‌ها راه می‌رود تا به آب آشامیدنی برسد. البته با روسری! یکی برای  خرید نان بچه‌هایش عزت‌نفسش را گرو می‌گذارد و نان  قرض می‌کند. ولی باید حجابش را کامل کند!  دیشب زنی بال‌های آرزوهایش را گشوده بود. سرشار از لذت  و سرور در زیرزمین خانه‌اش آوازی دلکش  می‌خواند. باید احضار شود! چند روز پیش یکی‌مان  به خانه نرسید سرش را در کوچه‌پس‌کوچه‌های تاریک  ارتجاع  از دست داد. گفته‌اند حجابش کامل نبوده است!از ما یک نفر به  جرم عاشقی تکه‌تکه  شد. زن را چه به عاشقی!  تو مرتجع ضد زن با هر بهانه‌ای ما را به دار مکافات می‌کشی. در انزوای مرگبار خودت، گمان می‌کنی  تمام شدیم. اما صبح روز بعد با  دیدن رقص من در چهارراه آزادی رعشه براندمت می‌افتد. هرچند مرا به  چهارمیخ  جهل  بسته‌ای، اما در من نیروی بسیاری ذخیره‌شده است که شعله می‌کشد. میدانم که تاکنون هیچ زمان به این اندازه از دست ما به ستوه نیامده بودی.  بااین‌همه زنجیر که به  بال‌وپر من بسته‌ای اما هرگز قادر به تحمیل سکوت بر من نبوده‌ای. دیدی که پس از کشتار دختران جوان،  چگونه گشت ارشاد منفور، این سیرک مضحک  تو را از خیابان‌ها جمع کردیم. برچیده شدن گشت کشتار تو از خیابان‌های کشور رویداد کمی نبود. تا چندین ماه قبل ممکن نبود بتوانی تصور کنی که چنین شجاعانه زنان بتوانند بساط سرکوب مرگبار تو را برچینند. دیگر هم نتوانستی به طرق مختلف این دارو دسته اراذل را جمع کنی. به‌جز چند جیره‌خوار لومپن و قداره‌بند کسی جرئت ” تذکر” دادن به زنان آزاده را ندارد. زنان متحد و پرقدرت به همراهی  و حمایت مردان آزادیخواه  پاسخگوی مزاحمت اراذل هستند. راه بازگشت به دوران سرکوب زنان را دیگر نداری .واقعاً درمانده‌ای. هنگام نام بردن از من لکنت گرفته‌ای. ما راسخ‌تر از همیشه در میدان حاضریم. ارزش من به زیبایی من نیست که مرا بپوشانی یا در خانه پنهان کنی.ارزش من به اندیشه من است. مغز راکد تو از فهم  این سخن  عاجز است که اندیشه، میرایی ندارد. من ضرورت بی‌چون‌وچرای زندگی‌ام. زیرا که من زنم. از من  بترس. من کوه استوارم. آینه دق توام. علیه افکار کهنه و پلید تو به پا خاسته‌ام.  تحت‌فشار این‌همه سال سرکوب و بیداد و تبعیض،  در من نیروی بسیاری ذخیره‌شده است. نیروی زیستن. نیروی مبارزه. نیروی نیل به  آزادی.  آزادی واقعی هم میسر نخواهد شد مگر بند از بند این حاکمیت مرتجع   گسسته شود. باید کل حاکمیت جمهوری اسلامی جنایتکار مرتجع ضد زن سرنگون شود تا زنان طعم شیرین آزادی را بچشند. اکنون‌که این رژیم  جنایتکار در بحرانی‌ترین شرایط دوران حاکمیت ننگینش قرارگرفته است، اکنون‌که  تا دهان در گنداب فساد فرورفته است، درحالی‌که   بیداری ما بیش ازهر زمان دیگری سپیده رهایی زنان را نوید می‌دهد، به مبارزه برای حجاب بی‌حجاب این پله اول آزادی متحد شویم.

 

نابود باد رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی

زنده‌باد اتحاد زنان مبارز

زنده‌باد آزادی- زنده‌باد سوسیالیسم

 

کار نان آزادی  حکومت شورایی

 

اردیبهشت ۱۴۰۲

یک رفیق از داخل کشور

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۱۹  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.