قامت بلند دانشگاه بر فرار جنبش انقلابی ایران

“شما مسئولان که دست به توجیه تان همیشه خوب بوده و هست، چه توجیهی برای ۱۵۰۰ کشته آبان ۹۸ دارید؟… چه توجیهی برای بی آبی بلوچستان دارید؟ لابد آن هم تقصیر غرب بوده است”. “من یک دانشجوی ساده ام و فقط به شرایط کنونی داخلی کشورم اعتراض دارم…نه بیماری زمینه ای دارم و نه میل به خودکُشی”. جملات فوق، نمونه ای از واکنش اعتراضی دانشجویان دست چین شده فردوسی مشهد خطاب به علی بهادری جهرمی بود که به دعوت دانشجویان بسیجی در روز پنجشنبه ۱۹ آبان در دانشگاه فردوسی مشهد حضور یافت. جملات کنایه آمیز دانشجویی که در آغاز سخنانش اعلام کرد: “من نه بیماری زمینه ای دارم و نه قصد خودکُشی”، اشاره به کشتار ده ها دختر و پسر جوانی نظیر مهسا امینی، نیکا شاکرمی، سارینا اسماعیل زاده و اسرا پناهی است که توسط آدمکشان جمهوری اسلامی به قتل رسیدند، اما دستگاه تبلیغاتی رژیم با فریبکاری تمام سعی دارد نقش خود را در کشتار بی رحمانه آنان کتمان و از طریق اعمال فشار بر خانواده ها، مرگ آنان را بر اثر بیماری های زمینه ای، خودکشی و یا تصادف وانمود کند.

علی بهادری، سخنگوی دلقک کابینه رئیسی که این روزها برای توجیه کشتار صدها نفر از توده های بپاخاسته مردم ایران در حال سیر و سیاحت از این دانشگاه به آن دانشگاه است، در دانشگاه مشهد نیز همانند دانشگاه خواجه نصیر تهران نتوانست از ترکش اعتراض دانشجویان، حتی دانشجویان دست چین شده در امان بماند. در بیرون سالن نیز، دانشجویانی که از ورود آنان به داخل سالن جلوگیری شده بود، با سر دادن شعار “بی شرف، بی شرف، بی شرف” و “بی شرف بیا بیرون”، نسبت به حضور این عنصر مزدور و آدمکُش جمهوری اسلامی واکنش نشان دادند.

علی بهادری که پیش از این به دانشکده مکانیک دانشگاه خواجه نصیر طوسی تهران رفته بود، آنجا نیز با واکنش تند دانشجویان مواجه شد. در دانشگاه خواجه نصیر طوسی هم دانشجویان معترض با برخاستن از صندلی و سر دادن شعارهایی نظیر “مرگ بر دیکتاتور”، “سخنگو برو گم شو” و “زن، زندگی، آزادی”، به حضور این عنصر خود فروش رژیم در دانشگاه اعتراض کردند و به او اجازه ندادند تا به راحتی لاطائلات خود را به خورد دانشجویان بدهد.

مشابه همین واقعه، ظهر روز یکشنبه، ۱۵ آبان در دانشگاه تبریز برای صفار هرندی رخ داد. محمد حسین صفار هرندی، که سرتیپ سپاه، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و یکی از آدمکشان شناخته شده رژیم است، روز ۱۵ آبان به دعوت بسیج دانشجویی به  دانشگاه تبریز رفت. این سردار سپاه که سردبیری سابق روزنامه کیهان شریعتمداری و وزیر ارشاد کابینه احمدی نژاد را نیز در پیشینه مزدوری خود دارد، با هدف قدرت نمایی، توجیه کشتارهای جمهوری اسلامی و ایجاد وحشت در میان دانشجویان به دانشگاه تبریز رفت. اما دانشجویان دلیر این دانشگاه، بافریاد پر طنین “سپاهی برو گم شو”، جلسه سخنرانی او را بهم زدند و به او اجازه ندادند تا سرکوب و کشتار صدها تن از توده های بپاخاسته و دستگیری بیش از ۱۴ هزار نفر از مردم قیام کننده را توجیه کند.

آنچه در روزهای گذشته در این سه دانشگاه رخ داد، فقط نمای کوچکی از ایستادگی، سلحشوری و قدرت نمایی دانشجویان سراسر کشور در مواجهه با مزدوران آدمکُش جمهوری اسلامی است. جنبش دانشجویی ایران از همان شروع موج جدید جنبش انقلابی توده های زحمتکش مردم در ۲۶ شهریور ۱۴۰۱، که با خاکسپاری مهسا(ژینا) امینی در سقز آغاز شد، به صورت یکپارچه در کنار توده های بپاخاسته ایستاد و در ۵۸ روز گذشته در ذهنیت جامعه چهره ای ماندگار از خود برجای گذاشته است. به رغم سرکوب و بازداشت و تعلیق های گسترده ای که در این مدت بر دانشجویان سراسر کشور اعمال شده است، به رغم تهاجم و لشکرکشی های گسترده ای که در این هفته های سپری شده در دانشگاه‌‌ها و خوابگاه‌ها به وقوع پیوسته است، دانشگاه و دانشجویان با شجاعتی کم نظیر و قامتی برافراشته در مقابل سرکوبگران رژیم ایستاده اند و تصویری زیبا از مقاومت و رهایی و پویایی را در ذهن و جان توده های مردم ایران ماندگار کرده اند. جنبشی پایدار که به طور روزانه از مقاومت و ایستادگی کف خیابان ها نیرو گرفته و به سهم خود با سلحشوری  و ایستادگی در مقابل سرکوبگران جمهوری اسلامی، به استمرار و پایداری مبارزات انقلابی توده های مردم ایران  نیرو بخشیده است.

از ۲۶ شهریور – روز خاکسپاری مهسا (ژینا) امینی – که توسط نیروهای گشت کشتار رژیم جان باخت، جامعه متحول شد و روند انقلابی جامعه با تحولاتی شگرف شتاب گرفت. با مرگ مهسا، جامعه به غلیان درآمد، موج مبارزات کشور را فرا گرفت و توده ی مردم در اعتراض به این قتل فجیع در ابعاد سراسری به مقابله با رژیم مستبد و آدمکُش حاکم بر ایران برخاستند. دامنه این اعتراضات به اَشکال مختلف، از خیزش های توده ای گرفته تا قیام های شهری و نبردهای خیابانی، تمام شهرهای کشور را فرا گرفت، در کوچه و میدان و گستره خیابان ها عینیت یافت، در جسم و جان جوانان ریشه دوانید، به زنان نیرو بخشید، به یکباره شعار “زن، زندگی، آزادی” در جای جای ایران پژواک یافت، جشن روسری سوزان در میدان های شهر آغاز شد، دانش آموزان بدون روسری به خیابان ها ریختند، کارگران به شکل های مختلف با توده های بپاخاسته همنوایی کردند، ساز هنرمندانِ بی خیالِ دیروزی در مخالفت با رژیم کوک شد، ورزشکاران با ابتکار و شیوه های خاص خود بر چهره خوفناک جمهوری اسلامی پنجه کشیدند، صدای اعتراض وکلا بلند شد، گروهی از خبرنگاران جوان، با نیرو گرفتن از وضعیت انقلابی موجود به مخالفت با اختناق و سانسور برخاستند، سینماگران زن یکی پس از دیگری با برداشتن روسری به پایان رژیم سلام گفتند و خانواده های دادخواه با بال های امید بر آسمان آبی انقلاب اوج بیشتری گرفتند. در این میان اما آنچه بیش از همه ستودنی بود و هست، مقاومت و پایداری دانشگاه و دانشجویان است که در تمامی این هفته های آتش و خون در مقابل رژیم صف آرایی کرده اند و با پرچم جان در کنار جنبش انقلابی مردم ایران ایستادند.

در تمامی این هفته های گذشته، در تمامی این روزهای انقلاب و نبردهای خیابانی، در لحظه لحظه های این روزهای سپری شده، اگرچه انبوه کشتار و سرکوب و دستگیری و شکنجه هزاران جوان بازداشت شده، سنگین و سخت و رنج آوربوده است، اما جلوه های ماندگار همبستگی توده های مردم ایران، مقاومت در خور تحسین دانشجویان، پایداری زنان، شجاعت دانش آموزان، سلحشوری جوانان همراه با صدای بلند کارگران نفت، جلوه های زیبایی از مقاومت و ایستادگی در این روزهای خونین قیام و نبردهای خیابانی را در ذهن و جان مردم نشانده است. در تمامی این روزهای سرکوب و کشتار، تماشای صلابت مادران داغداری که بر مزار فرزندان خود، کل می کشند و “زن، زندگی، آزادی” را فریاد می کنند، دیدن ویدئوهای رقص و شادمانی جانباختگانی همانند نیکا و مهسا و خدانور لجه ای، که پیش از کشته شدن، تموج زیبایی های زندگی بوده اند، همه و همه در این روزهای رنج و آتش و خون، امید به پیروزی را در دل مردم می پروراند. در این میان اما نقش پیش آهنگی دانشگاه و دانشجویان را در تداوم بخشیدن به موج جدید جنبش انقلابی مردم ایران هرگز نباید فراموش کرد.

نزدیک به دو ماه است که دانشگاه های سراسر کشور به سنگری از مقاومت و پایداری در مقابل تهاجمات بی وقفه نیروهای سرکوب تبدیل شده اند. شعار تاثیر گذار “مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر” از دل دانشگاه به درون مبارزات خیابانی مردم راه یافت. شعار “زن” زندگی، آزادی”، اگرچه در روز خاکسپاری مهسا در سنندج شنیده شد، اما این جنبش دانشجویی بود که این شعار را تکثیر و همگانی کرد. این دانشجویان دانشکده هنر بودند که از روی آهنگ “برپا خیز”، سرود دیگر گونه ای “برای زن، زندگی، آزادی” را ساختند و به شعار زیبای “زن، زندگی، آزادی” جلوه دیگری دادند. در ۵۸ روز گذشته، هر بار که خیزش و نبردهای خیابانی اندکی از شتاب افتاد، این ایستادگی و از نفس نیفتادن جنبش دانشجویی بود که امید بر تداوم جنبش را در دل مردم زنده نگاه داشت. مقاومت و ایستادگی دانشگاه و تاثیر این پایداری بر استمرار حرکت مبارزات توده های مردم ایران آنچنان آشکار بود که رژیم را نسبت به مبارزات جاری دانشگاه های کشور حساس کرد.

فاجعه ای که شامگاه یکشنبه دهم مهر ماه ۱۴۰۱ بر سر دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف آوار شد، در واقع واکنش خشم آلود رژیم به این پیشقراولی دانشگاه و تاثیر آن بر تداوم جنبش انقلابی مردم ایران بود. تصمیم رژیم بر سرکوب خونین دانشگاه صنعتی شریف، به واقع شروع درهم کوبیدن مقاومت و پایداری جنبش دانشجویی در سراسر کشور بود، که اجرای آن در دانشگاه شریف کلید خورد. در آن شب خونین، دانشگاه شریف عملا در محاصره کامل نیروهای “نوپو” (نیروهای پاسدار ولایت)، پلیس ناجا، نیروهای لباس شخصی و یگان های ویژه امنیتی قرار گرفت. با تاریک شدن هوا، یورش به دانشگاه با باطوم و شلیک گاز اشک آور و گلوله های ساچمه ای شروع شد. در این تهاجم بی رحمانه، عده کثیری از دانشجویان دستگیر، تعدادی زخمی و گروهی نیز تعلیق و ممنوع الورود شدند. با یورش گاز انبری به دانشگاه صنعتی شریف، رژیم بر این پندار بود که دانشجویان را مرعوب کرده و دانشگاه ها یکی پس از دیگری “ماست ها را کیسه” خواهند کرد. اما این اتفاق نیفتاد. نه تنها دانشگاه ها مرعوب چنین سرکوب عنان گسیخته ای نشدند، نه تنها جنبش دانشجویی از نفس نیفتاد، بلکه در روزهای بعد، اعتراضات دانشجویی در گستره ای وسیعتر ادامه یافت. استادان با محکوم کردن سرکوب دانشگاه شریف، به حمایت از دانشجویان برخاستند. با حمایت استادان، دانشجویان نیرو گرفتند و دو روز بعد از آن سرکوب خونین، دانشگاه صنعتی شریف با قامتی بلندتر از پیش، قد برکشید. قد بر کشیدن دوباره دانشگاه شریف، به دانشگاه های دیگر اعتماد داد. اعتماد به آنان نیرو و توان بیشتری بخشید و چنانکه دیدیم، پس از سرکوب یکشنبه خونین، اعتراضات در اغلب دانشگاه های کشور بطور مستمر ادامه یافت و در چهارم آبان، در چهلمین روز گرامیداشت یاد و خاطره مهسا امینی به اوج رسید. در این روز، بیش از ۵۰ دانشگاه با شعار “مرگ بر دیکتاتور”، “زن، زندگی، آزادی” و “مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر” بر تداوم اعتصاب و همبستگی خود با جنبش انقلابی توده های مردم ایران پای فشردند. چهارم آبان روز پایداری دانشگاه و روز شکست رژیم در سرکوب جنبش دانشجویی بود. پس از رویداد چهار آبان و گسترش جنبش دانشجویی در ابعاد سراسری بود که جمهوری اسلامی چاشنی”گفتمان” دانشجویی را نیز به سیاست های سرکوبگرانه خود افزود. سیاستی که پیشبرد آن به علی بهادری جهرمی، سخنگوی دولت و دیگر چهره های به اصطلاح فرهنگی رژیم نظیر سردار سپاهی محمد حسین صفار هرندی واگذار شده است. سیاستی که در همان نقطه شروع با مقاومت و ایستادگی دانشجویان شکست خورد و اجرای آن هم دست‌آوردی برای رژیم نداشت.

از ۲۶ شهریور تا به امروز، یکشنبه ۲۲ آبان، بیش از ۴۰۰ دانشجو بازداشت، صدها دانشجو تعلیق و تعداد بسیاری هم ممنوع الورود شده اند. در این مدت جنبش دانشجویی به طرز شگفت آوری در کنار مبارزات انقلابی مردم ایران ایستاده و با اعتصاب و اعتراض و تعطیلی کلاس ها، تداوم جنبش انقلابی را راهنمای عمل خود قرار داده است. جنبشی که اگر چه در دو ماه گذشته با فراز و فرودهایی هم همراه بوده است، اما هرگر متوقف نشد و آهنگ حرکتش همواره رو به پیش بوده است. چنانکه در روز شنبه ۲۱ آبان نیز، صدای اعتراض و اعتصابش با خواست آزادی دستگیرشدگان در بسیاری از دانشگاه های کشور نظیرعلامه طباطبایی، خواجه نصیر طوسی، صنعتی شریف، خوارزمی کرج، علم و فرهنگ تهران، علوم پزشکی هرمزگان، بهشتی تهران و فردوسی مشهد تداوم یافت. اعتراضاتی که این بار با سردادن شعارهای جدیدی همانند “دانشجو را کشتند، بجاش آخوند گذاشتند”، “سنندج، زاهدان، چشم و چراغ ایران” و “قسم به خون یاران، ایستاده ایم تا پایان” در فضای دانشگاه های کشور طنین انداز شد. جنبشی استوار که با شعار “آبان، ماه تابان، دیکتاتوری به پایان”، خود را برای یادمان کشته شدگان آبان ۹۸ و پایان دادن به ۴۳ سال سرکوب و کشتار و زندان آماده می کند.

متن کامل نشریه کار شماره ۹۹۶  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.