تلاش ارتجاع برای ایجاد دشمنی در میان مردم ملیت‌های ساکن ایران

در شرایطی که عموم توده‌های مردم ایران متحد و یکپارچه در سراسر کشور برای سرنگونی رژیم ستمگر جمهوری اسلامی به پا خاسته و در همه‌جا صدای نابود باد جمهوری اسلامی بلند است، هفته گذشته اتفاقی  در نقده رخ داد که چیزی جز تلاش مرتجعین  برای ایجاد شکاف و دشمنی در میان توده‌های مردم ایران نبود.

بر طبق گزارش‌های انتشاریافته، بعدازظهر روز شنبه ۱۶ مرداد، در جریان یک نزاع بر سر مسائل مالی، یک جوان کرد توسط یکی از اوباشان  شهر و از وابستگان علی زنجانی حسنلویی نمایندۀ نقده در مجلس ارتجاع اسلامی به قتل می‌رسد و صاحب مغازه نیز زخمی می‌شود.

در پی این واقعه، تعدادی از کردهای نقده در اعتراض به این قتل و اعمال‌نفوذ مقام‌های محلی در  پرونده ، مقابل کلانتری تجمع می‌کنند و علیه مزدوران و وابستگان رژیم، شعار سر می‌دهند و تظاهرات می‌کنند. در این میان به تحریک مقامات رژیم  گروهی  از اوباش پان ترکیست‌ در حمایت از قاتل با شعارهای نژادپرستانه و مذهبی ، به مقابله با مردم کرد روی می‌آورند و به تعدادی از منازل و مغازه‌های آن‌ها آسیب می‌رسانند. رژیم هم که همواره در پی سرکوب هر اعتراض مردم است، یگان ضد شورش را از میاندوآب و ارومیه برای سرکوب اعتراضات مردم به نقده گسیل می‌کند. در جریان اقدامات سرکوبگرانه رژیم نیز یکی دیگر از مردم کرد درنتیجه شلیک گلوله‌های ساچمه‌ای واحدهای ضد شورش که پان ترکیست‌ها نیز آن‌ها را یاری می‌دادند، به قتل می‌رسد و تعدادی نیز زخمی می‌شوند. در پی این اقدام سرکوبگرانه، مردم دست به اعتصاب می‌زنند و مغازه‌ها تعطیل می‌شود. خوشبختانه درنتیجه هوشیاری مردم آگاه کرد و ترک نقده که سال‌ها در این شهر با رفاقت در کنار یکدیگر زندگی کرده‌اند و می‌دانند که ایجاد شکاف و دشمنی میان مردم به اسم نژاد و ملیت و مذهب کار دشمنان کرد و ترک است ، مانع از آن شدند که رژیم و فاشیست‌های پان ترکیست از طریق تشدید تضاد‌ها اهدا ف ارتجاعی خود را پیش ببرند و جنگ کرد و ترک راه بیندازند. یک روز بعد، گروهی از مردم آگاه کرد و ترک با صدور بیانیه مشترکی بر اتحاد و همبستگی در میان مردم نقده تأکید کردند و تلاش‌‌های ارتجاعی را برای رودررو قراردادن مردم شهر محکوم کردند.

این رویداد نشان داد که دشمنان توده‌های مردم ایران در تلاش‌اند از هر فرصتی در جهت ضربه زدن به مبارزه متحد آن‌ها برای سرنگونی نظم ستمگرانه حاکم ، استفاده کنند . به این ماجرا که نگاه کنیم، در ظاهر نزاعی میان دو یا چند نفر رخ داد. تا اینجا اتفاق جدیدی نیست. مکرر از این نوع نزاع‌ها در شهرهای مختلف رخ می‌دهد. اما آنچه که این نزاع را متمایز ساخت، تلاش مرتجعین برای تبدیل کردن یک دعوای معمولی به نزاع و دشمنی میان کرد و ترک بود که بیشترین استفاده از آن را جمهوری اسلامی می‌برد.  ناگفته روشن است که یک نزاع معمولی البته  نمی‌تواند تبدیل به نزاعی میان دو بخش از مردم به نام ملیت شود، مگر آن‌که زمینه‌های آن وجود داشته و پشت سر آن‌ها ارتجاع داخلی و منطقه‌ای قرار داشته باشند.

اگر چنین اتفاقاتی می‌تواند رخ دهد ریشه آن در تضادهای حل‌نشده‌ای است که باعث و مسبب اصلی آن‌ها نظم سرمایه‌داری و طبقه  حاکم بر ایران است. تا وقتی هم که این تضادها حل نشوند، خود را به اشکال مختلف نشان می‌دهند و مرتجعین از هر قماش می‌کوشند  از آن به نفع خود استفاده کنند.

به‌رغم این‌که شیوه تولید سرمایه‌داری سال‌هاست که بر ایران حاکم است، اما کم نیست رنجی که مردم ایران از عقب‌ماندگی و  برجای ماندن بقایای نظام‌های ماقبل سرمایه‌داری می‌برند. همین تضاد و شکاف‌های ملیتی که به آن اشاره شد، تنها یک نمونه آن است. دلیل هم دارد.

یکی از مصائب جامعه ایران این است که شیوه تولید سرمایه‌داری نه به شیوه‌ای انقلابی، بلکه به شکلی تدریجی، بوروکراتیک و از بالا و از طریق رفورم‌های طبقات ارتجاعی مسلط شد. نتوانست به شکلی ریشه‌‌ای تمام سطوح جامعه را متحول کند و پس‌مانده‌های قرون‌وسطایی را جاروب نماید و به دور بریزد. ازاین‌رو بسیاری از بقایای شیوه‌های تولید ماقبل سرمایه‌داری به‌ویژه در روبنای سیاسی به حیات خود ادامه دادند. همین مذهب و دولت مذهبی که این‌همه مردم ایران را تحت ستم قرار داده، یکی از همان پس‌ماندهای قرون‌وسطایی است. بی حقوقی زنان، نابرابری حقوقی میان افراد جامعه، استبداد، محرومیت مردم از حقوق دمکراتیک و آزادی‌های سیاسی، ستم فرهنگی و ملی و تضادهای ناشی از آن‌هم نمونه‌های دیگری از همین بقایاست.

در یک کشور پیشرفته سرمایه‌داری به عنوان مثال فرانسه، آلمان، انگلیس و غیره، این‌ها مسائل حل‌شده‌ای است و به‌جز گروه اندکی نژادپرست و فاشیست کسی ادعا نمی‌کند که این شهر یا منطقه، ملک پدری من و اجداد من است. متجاوز از ده میلیون عرب و مردم کشورهای آفریقائی در فرانسه زندگی کنند. در آلمان فقط ۵ / ۳  تا ۴ میلیون‌ ترک‌های ترکیه زندگی می‌کنند و بحث از این که “نقده کردستان نیست” وجود ندارد.  چون چنین حرف‌هائی مختص فاشیست‌هاست. در ایران اما عقب‌ماندگی اقتصادی که مهم‌ترین مانع در ادغام و درهم‌آمیزی مردم در برخی مناطق ایران شده است،  شووینیسم بورژوازی فارس، انکار حقوق حتی زبانی و فرهنگی برخی ملیت‌هایی که سال‌ها ساکن ایران بوده‌اند، دیکتاتوری عریان که شکل اعمال حاکمیت طبقه سرمایه‌دار بوده و هست، زمینه مناسبی شده است برای رشد ناسیونالیسم در میان برخی ملیت‌ها و دعوا بر سر شهر و منطقه‌ای  که گویا همچنان ملک پدری و اجدادی گروهی باقی‌مانده است.

جمهوری اسلامی از لحظه‌ای که در ایران مستقر شد، در این عرصه نیز کاری جز این نداشت که تضاد‌ها را تشدید کند. نه‌فقط حقوق و مطالبات این ملیت‌ها را انکار نمود  و به سرکوب قهری مبارزات آن‌ها متوسل شد،  بلکه تلاش نمود از طریق تشدید تضادهای ملی و مذهبی از سیاست  شکاف بینداز و حکومت کن ، به نفع خود بهره گیرد.  کوشید ملیت‌های ساکن ایران را به جان یکدیگر بیندازد و از آن در جهت تحکیم موقعیت خود و سرکوب جنبش‌های مخالف استفاده کند، به‌ویژه در مناطقی که ترکیب و بافت جمعیتی را دو یا چند گروه ملی و قومیتی تشکیل می‌دهند. از همین روست که در اوایل سال ۵۸ تلاش کرد در همین نقده جنگ کرد و ترک راه بیندازد که به‌رغم تمام تلاش‌هایش موفق نشد و این توطئه به شکست انجامید. همین سیاست را در بلوچستان با تضاد بلوچ و زابلی، در ترکمن‌صحرا و خوزستان هم به شکلی دیگر پیش برد. درنتیجه، جمهوری اسلامی  از طریق سیاست‌های ارتجاعی و سرکوبگرانه و تبعیض‌آمیز خود گرایش‌های ناسیونالیستی و حتی جدایی‌طلبانه را در ایران  رشد داد. چهار دهه پیش، جامعه ایران با گروه‌های اسلام‌گرا و جدائی‌طلب در بلوچستان و خوزستان مواجه نبود. در آن ایام، مردم کردستان تحقق مطالبات خود را در اتحاد با رادیکال‌‌ترین سازمان‌ها و جریانات چپ می‌دیدند، امروز اما گرایش راست و ناسیونالیستی به گرایش عمده این جنبش تبدیل‌شده است.  همین واقعیت را در آذربایجان می‌توان دید. چهل سال پیش در مقابل گرایش راست ناسیونالیست و مذهبی یک گرایش قوی چپ وجود داشت و امکان سربلند کردن یک گرایش فاشیست و نژادپرست پان ترکیست که شعارش بریدن سر کرد، فارس و ارمنی باشد، وجود نداشت، امروز اما یک چنین پدیده‌ای شکل‌گرفته است.

حقیقتی است که چرخش به راست در اوضاع جهانی نیز به تقویت گرایش‌های راست، ناسیونالیستی، شوونیستی ، نژادپرستانه و فاشیستی یاری رسانده است، اما سرمنشأ آن در داخل ایران و سیاست‌های طبقه حاکم سرمایه‌دار و رژیم پاسدار منافع آن جمهوری اسلامی است.  همین سیاست است که زمینه را برای نفوذ دولت‌ها و سازمان‌های جاسوسی آن‌ها در میان این ملیت‌ها نیزفراهم ساخت. مثلاً اگر ازیک‌طرف جمهوری اسلامی برای تحکیم موقعیت خود و ایجاد دشمنی میان مردم،  گرایش پان ترکیست را حول امامان جمعه شیعه، یا توسط سپاه پاسداران حول باشگاه‌های ورزشی و تیم‌های فوتبال سازمان‌دهی و تقویت کرد و جریان چپ را در آذربایجان به‌شدت سرکوب و کشتار کرد، در همان حال زمینه مساعدی را برای سازمان‌های امنیتی و اطلاعاتی ترکیه و جمهوری آذربایجان نیز فراهم کرده که آن‌ها نیز گروه‌های مزدور پان ترکیست نژادپرست و فاشیست‌ را در خدمت اهداف و مقاصد خود سازمان دهند. همین واقعیت را در سطحی دیگر  در میان کردها ، بلوچ‌ها و عرب‌ها نیز می‌توان دید.

به تمام این دوران که نگاه کنیم، ماحصل سیاست شوونیستی و سرکوبگرانه جمهوری اسلامی رشد و تقویت گرایش‌های ناسیونالیستی در میان ملیت‌های ساکن ایران بوده و ماجرای نقده هم یکی از نتایج همین سیاست است.

طبقه سرمایه‌دار حاکم بر ایران در دوران هر دو رژیم سلطنتی و جمهوری اسلامی آشکار نشان داده است که هیچ راه‌حلی برای این تضادهای جامعه ایران ندارد. تنها طبقه‌ای که می‌تواند این تضادها را حل کند ، طبقه انترناسیونالیست کارگر است که با هرگونه ناسیونالیسم و شووینیسم که اجزای جدائی‌ناپذیر ایدئولوژی بورژوازی‌اند، دشمنی آشتی‌ناپذیر دارد. تنها یک انقلاب اجتماعی کارگری می‌تواند با تحقق مطالبات مردمی که به درجات مختلف از ستم، تبعیض و نابرابری ملی و قومی رنج می‌برند، یک تسویه‌حساب رادیکال با گرایش‌هایی نیز داشته باشد که موجودیتشان در ادامه ستمگری است.

متن کامل نشریه کار شماره ۹۳۳ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.