آن روز واژههایت آواز کر خواهد بود
دستهای عاشقان به هم گره خواهد خورد
قناریها لب فرو خواهند بست
برای آوازی دیگر
آوازی که هرگز خوانده نشد
لبان واژههایت را دوختند
پیش از آنکه بپرسند
همه واژههایش بوی گل سرخ و نسترن میداد
بوی زندگی
بوی عشق، برادری
بوی رفقا را
بوی شعرهای گوته
سلطان شبهای شعر
هوا چون سرب سنگین بود
واژههایت در بند استبداد
نغمههایت را شبانه در سینه پروردم
پشت دیوارهای بلند
پشت میلههای زندان
صبحگاهان
نعش آزادی بر دوش
کفش لیسان ظالمان
واژههایت
چگونه نتپد
از خشم کینه نفرت
مثل پرندهای در آرزوی آزادی
سیاهکوه
نظرات شما