نسترن: حکومت عوامفریب و موضع سوسیالیست‌ها

احمدی‌نژاد این ویترین پلشت سپاه ، کارشناس ارشد دروغگوئی و عوامفریبی است. او با نامه نوشتن به اوباما و پیغام به مقامات سوئیس، برای رئیس جمهورآمریکا به منظورارتباط با ایران قبل از انتخابات، به امریکائی‌ها چراغ سبز نشان می‌دهد. بیشترین کمکها را برای استقرار آمریکائی‌ها در عراق و افغانستان می‌کند اخیرا هم که فروندها هواپیما علی‌رغم تحریم‌ها از خود آمریکا  دریافت کرده است ولی مرگ بر آمریکا از دهانش نمی‌افتد. وزیرعلومش زاهدی، در اردن با وزیرعلوم اسرائیل دیدار می‌کنند. استاد معنویش مشائی سخن از دوستی با مردم اسرائیل (تو بخوان مقدمه‌ای برای جلب دوستی علنی با حکومت اسرائیل) می کند ولی پی درپی هولوکاست را نفی می کند. با واردات بی حساب و کتاب از خزانه عمومی تولید را نابود می کند و کارگران را از هستی ساقط می نماید – با تزریق نقدینگی به جامعه کم درآمد قبل ازانتخابات از پول بیت المال- مردم را می‌فریبد اما شعار حمایت از مردم مستضعف سر می دهد. با ادعای حمایت از ولی فقیه، حرف رهبر در مورد مشائی را پشت گوش می‌اندازد. با ادعای حمایت از روحانیون آنها را در عمل به حاشیه می‌راند. با ادعای مبارزه با مفاسد اقتصادی صدها میلیاردها تومان در شهرداری گم می‌شود و میلیاردها دلار ارز از کشور خارج می‌کند. قاچاق چای و بنزین و مواد مخدر را او و همپالکی‌هایش رهبری می‌کنند و داعیه مبارزه با قاچاق دارد. دم ازپایبندی به قانون می زند اما دهها مورد اعمال ضد قانون اساسی خود رژیم مثل آزادی راهپیمائی مسالمت آمیز- قوانین جاری مثل برداشت غیرقانونی از صندوق ذخیره ارزی – و حقوق بشری مثل صدها مورد نقض حقوق شهروندی انجام می‌دهد. ادعای نخبگی دارد ولی هاله نور دور سرش از گردش نمی‌ایستد و در کمال وقاحت گفته خود را تکذیب می‌کند. ادعای پشتیبانی ازعلم دارند ولی اعمال ١١ واحد اجباری ایدئولوژی در دروس دانشگاهی همه رشته‌ها را ادامه داده به دنبال انقلاب دوم فرهنگی است و خلاقیت دانشمندان را بنام خود جا می‌زند (نمونه خیانت در ابتکار اتاق امن محرابی وزیر صنایع در این کشور بسیار است). زنان را از ابتدائی ترین حقوق خود که نوع پوشش است محروم کرده و به همین جرم آنها را بازداشت می‌کند. در دانشگاهها سهمیه جنسیتی برقرار می‌کند و درعین حال افزایش نسبت قبولی دختران در دانشگاهها را به خود نسبت می‌دهد. پیشنهاد می‌کند که زنان بتوانند در استادیوم ورزشی شرکت کنند و زنان معلوم الحالی را به کابینه دعوت می‌کند تا ژست حمایت از زنان بگیرد. جوانان را به جرم موی بلند به زندان می‌اندازند و شعار جوان گرائی در بدنه حکومت می‌دهد. از پاستور تا بهارستان با هلیکوپتر به مراسم تحلیف می‌رود اما ادعای مردمی بودن دارد. خانه محقری را به تماشا می‌گذارد تا مردم را بفریبد که ساده زیست است اما معلوم نیست با درآمد نفتی کشور چه کرده است. داعیه حفظ اسلام دارد اما شکنجه گرانش در زندانها به ائمه و فاطمه زهرا توهین کرده و به جوانان تجاوزمی‌کنند.

او توانائی اداره یک اداره کل را هم ندارد اما داعیه نسخه پیچی برای مدیریت جهانی دارد. عوام فریبی و دغلبازی این موجود عجیب الخلقه به اینها محدود نمی‌شود و سخن از رفتارهای مزورانه ایشان به قولی حکایت مثنوی و هفتاد من کاغذ است. این مقدمه را از آن جهت آوردم که نشان دهم او برای فریب افکارعمومی دست به چه شارلاتان بازیهایی می‌زند. بعید نیست در جامعه عده‌ای فریب بخورند. کما اینکه وقتی سخن از فساد در همه دولتهای قبل ازخود می‌زند و پذیرش قطعنامه  توسط خمینی را زیر سوال می‌برد ممکن است به ذهن عده‌ای این امر مشتبه شود که چه خوب پس ایشان ضد نظام جمهوری اسلامی موضع می‌گیرد. وقتی پذیرش بازرسی از تاسیسات اتمی که توسط خامنه‌ای صورت گرفت را زیر سوال می‌برد چه بسا کسانی خوشحال شوند که ضد ولی فقیه موضع گرفته است. وقتی با واسطه پالیزدار کثافت کاریهای روحانیون بلند پایه را برملا می‌کند ممکن است عده‌ای را بفریبد که با چه شجاعتی مفسدین مالی واقتصادی را معرفی می‌کند. من خود از کسانی شنیده‌ام که اگر این ویترین سپاه دست به حذف ولایت فقیه از قانون اساسی بزند یک گام به پیش است، یا ایجاد مناسباتی با برخی کشورهای دموکراتیک و سوسیالیستی را نکته مثبتی می‌دانند. اما آیا آنچه او در شکل عرضه می‌دارد همان است که از نظر محتوائی مورد انتظار جامعه ماست؟ جواب منفی است. با گفتن این فاکت‌ها قصدم این است که نشان دهم این صوفی دام نهاده و سر حقه را باز کرده است. بدیهی است گفتمان مسلط جامعه همه آن چیزهائی است که این واعظ بر محراب می‌نمایاند و چون به خلوت میرود آن کار دیگر می‌کند. گفتمان جامعه، مبارزه ضد سرمایه داری – مبارزه با ولایت فقیه ونظام جمهوری اسلامی است- گفتمان جامعه برابری حقوق زن و مرد است. گفتمان دوستی با کشورهای سوسیالیستی و مبارزه هوشمندانه با امپریالیسم است – گفتمان مبارزه با فقر است – گفتمان دموکراسی و عدالت اجتماعی است.

اما این حقه باز حتی ممکن است سکولار شود! مبارزه کارگران شیب ملایمی به سمت بالا دارد شاید مدافع ایجاد تشکل‌های مستقل کارگری شود! به قول معروف از این روباه دم بریده هر فریبی برمی‌آید. این فریب‌ها را باید پیش بینی کرد و به مردم هشدار داد. گفته شده که ناپلئون در مصر خود را علی بناپارت نامید و سردارش را مسلمان کرد وعبدالله نام گذاشت! او و همپالکی‌هایش گاهی فرافکنی کرده و سخنان مردم را دروغ گوبلزی می‌نمایانند. سالها پیش وقتی کتابهای قلعه حیوانات و سینوهه بصورت زیرزمینی دست به دست می‌گشت، رژیم  ابتدا جلو مطالعه آن را می‌گرفت اما بعد ناگهان خود به چاپ آن دست زد تا بگوید منظور ما نیستیم. آیا این رفتارها جامعه روشنفکری را هم می‌فریبد؟ پاسخ تاریخ متاسفانه مثبت است. خطبه‌های سریالی عدالت اجتماعی رفسنجانی در ابتدای انقلاب کار را به جائی رسانده بود که بسیاری او را نفوذی حزب توده می‌دانستند! اما دیری نپائید که در آغاز دوران سازندگی بر مبل‌های سلطنتی ظاهر شد و از ثروت پیامبر و خدیجه و سایر صحابه سخن گفت. از آمریکائی‌ها گروکان گرفتند و پرچمش را آتش زدند ولی از آنها و اسرائیل خریدهای میلیاردی سلاح داشتند. آیا همراهی مجاهدین با خمینی از فردای انقلاب از روی ناچاری بود؟

به گمان من آنها بعلت نداشتن فاکت و تحلیل دقیق از او حمایت کردند. فاکت‌هائی که البته تا آن زمان فقط امپریالیستها از آن با خبر بودند. همچنین است در مورد سایر روشنفکران. آری سرانجام پس از وارد آمدن خسارت‌های بی شمار به نیروهای انقلابی و مردم زحمتکش ایران پرده برافتاد. الان در حالی که بسیاری از کتاب‌های جامعه شناسی و تاریخی و سیاسی را از کتابخانه‌ها جمع کرده‌اند و بهای کتاب تا چند برابر افزایش یافته اما مجموعه آثار لنین و آثاری درباره چه گوارا را می‌توان در کتابفروشی‌ها یافت. معلوم است که حکومت نه تنها چپ نیست بلکه به نظر می‌رسد همانند هیتلر با توجه به وضعیت نابسامان اقتصادی به سرعت به سمت فاشیسم عریان گام برمی‌دارد. به نظر من یکی از وظایف تشکل‌های چپ هویدا کردن زوایای پنهان‌تر فریب کاریهای رژیم است.

این کار البته با کادرسازی اعضای فعال و تخصصی‌تر کردن حوزه‌های مختلف فعالیت‌های  آنها و رسانه‌ای کردن گسترده‌تر توسط تشکل‌های سوسیالیستی امکان پذیر می‌شود. مباد که شرایط عینی انقلاب زحمتکشان فرا رسد و احزاب و سازمان‌های پیشرو به دنبال آنان به راه افتند. تحریفات اشکال مختلف سرمایه‌داری در مورد سوسیالیسم را باید به هزار زبان و مستمرا به گوش همه مردم رساند. تاریخ به یاد دارد که چگونه مواضع سازمان فدائیان اقلیت تحریف شد و گروهی از بهترین کادرها و هوادارانش به جرم مبارزه مسلحانه با رژیم به شهادت رسیدند. مدعیان سوسیالیسم نیز باید در فضائی دموکراتیک به نقد خود بپردازند، دانش خود را افزایش دهند، و در صورت ضرورت دست به ایجاد جبهه متحد بزنند. این دانش نه تنها مربوط به ایجاد انقلاب بلکه شامل رهبری پس از انقلاب نیز می‌شود. کاسترو در جائی گفته بود که انقلاب کردن از نگه داشتن آن آسان‌تراست. ائتلاف و انشعاب از پدیده‌های واقعی اجتماعی هستند شرایط به گونه‌ای است که ائتلاف چپ را با حفظ  برخی مواضع  ضروری می‌سازد. روزگاری انقلابیون مشروطیت شیخ فضل‌الله را بر دار کردند اما دیری نپائید که عین الدوله این جنایتکارشماره  ١ را به نخست وزیری نشاندند. اگرچه هر دو خائن بودند اما موقعیت آن کجا و این کجا. از سوئی دیگر باید بین اشتباه و خیانت تمیز داده شود. وقتی آقای دکترمحیط در میز گردی در کنار آقای دکتر منوچهر گنجی وزیر شاه می‌نشیند آیا بسیاری از سازمان‌های مدافع سوسیالیسم نمی‌توانند ضمن نقد علمی و مشفقانه خود و دیگران به ایجاد جبهه مشترکی دست بزنند. بشرط آن که برای ایجاد اتحاد، انشقاق دیگری شکل نگیرد. هم اکنون بسیاری از سازمان‌های چپ حول حمایت از جنبش جاری مردم ایران موسوم به جنبش سبز موضع‌گیری مشخص و مثبتی دارند. آیا نمی‌توان حداقل حول همین مورد بیانیه‌های متعدد مشترک و فراگیر صادر کرد و از امکانات یکدیگر برای پیشبرد مطالبات مردم زحمتکش استفاده نمود؟ شرایط عینی برای ایجاد چنین جبهه‌ای حتی برای کوتاه مدت وجود دارد. شرایط ذهنی چگونه فراهم می‌شود؟ اگر به دانش اعتقاد داریم نباید واکنشی (رفلکسی) عمل کنیم. مگر نه این است که همه چیز تغییر می‌کند؟ بدون آنکه بخواهم وارد جزئیات این مبحث شوم تنها به این جمله بسنده می‌کنم و عرایضم را بپایان می‌رسانم: دشمنان سوسیالیسم از امپریالیسم کلاسیک تا اخوان المسلمین و سرمایه‌داران رنگارنگ به یکدیگر کمک می‌کنند تا دمار از روزگار خلق درآورند، آیا درون جامعه ایرانی پیشگامان سوسیالیسم نمی‌توانند به یکدیگر کمک کنند؟

ایران

متن کامل در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.