دانشگاه سنگر آزادی ست، با خاک یکسان نمی شود

یش از سه دهه است که جمهوری اسلامی در تلاش است تا فضای دانشگاه های کشور را “اسلامی” کند. این تلاش رژیم، نه تنها نتیجه ای در خور برایش نداشته است، بلکه هم اکنون، دانشگاه و دانشجویان بیش از هر زمان دیگر در مقابل این رژیم ارتجاعی ایستاده اند. این کوشش حاکمان اسلامی، که همواره با سرکوب، کشتار و ایجاد رعب و وحشت در محیط دانشگاه های کشور همراه بوده است، در ماه های مرداد و شهریور هر سال، از دامنه تبلیغاتی وسیعتری برخوردار می گردد. عموما پیش از بازگشایی سراسری دانشگاه ها، نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی با همدستی روسای انتصابی دانشگاه ها، کمیته های انضباطی و نیروهای مزدور بسیج دانشجویی، بذر تبلیغات سرکوب را در محیط دانشجویی می پاشند تا شاید بتوانند دانشجویان را از همان بدو ورود به دانشگاه، مرعوب سازند.

پیشبرد این سیاست که در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد ابعاد وسیعتری به خود گرفته است، معمولا با سخنرانی های مقدماتی خامنه ای شروع و سپس توسط وزیر علوم، علیه جنبش دانشجویی ایران به کار گرفته می شود.

کامران دانشجو، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری جمهوری اسلامی، از جمله کسانی است که در دوره وزارت اش، سهم به سزایی در ایجاد فضای امنیتی و سرکوب دانشجویان داشته است. این وزیر مرتجع، وقتی بر صندلی وزارت علوم نشست اعلام کرد، که در مورد دانشگاه های کشور فقط درد دین دارد. او پس از چندی، موضع خود را به اساتید دانشگاه ها نیز تعمیم داد و اعلام کرد: اساتیدی که دغدغه دین ندارند جذب نخواهند شد.

وزیر علوم، تحقیقات و فناوری کابینه احمدی نژاد، اخیرا طی مراسمی در دانشگاه علم و صنعت تازه ترین موضع گیری خود در مورد دانشگاه های کشور را اینگونه اعلام کرده است: اگر دانشگاهی وجود داشته باشد که در آن “صدای اذان” بلند نشود، فرهنگ “انتظار و بسیج” مورد تمسخر قرار گیرد، بهتر است که آن دانشگاه را با “خاک یکسان” کرد.

تبدیل دانشگاه های کشور به “حوزه های علمیه”، نه فقط آرزوی  کامران دانشجو، بلکه هدف اصلی همه سران جمهوری اسلامی و به طور اخص  شخص خمینی نیز بوده است. خمینی با همه اقتدارش، در شرایطی که رژیم یک پارچه بود، توده ها نیز نسبت به خمینی و جمهوری اسلامی دچار توهم بودند، به رغم اینکه در انقلاب ضد فرهنگی اردیبهشت ۵۹، تعدادی از دانشجویان را به قتل رساند اما، فقط چند صباحی قادر شد دانشگاه های کشور را به تعطیلی بکشاند. حال در وضعیت کنونی، در شرایطی که توده های وسیع مردم در مقابل جمهوری اسلامی ایستاده اند، رژیم در وضعیت اضمحلال درونی بسر می برد، ارگان های حاکمیت، از درون در حال ورشکستگی هستند و مهمتر اینکه اعتباری هم برای ولایت خامنه ای باقی نمانده است، این وزیر مرتجع دولت احمدی نژاد چگونه می خواهد دانشگاه را با “خاک یکسان” کند؟

این موضع گیری کامران دانشجو، آنچنان ابلهانه و دور از واقعیت های عینی جامعه است که حتا در درون نظام جمهوری اسلامی نیز، کسی برای یاوه گویی های او اهمیتی قائل نشده است. مسلما، این موضع گیری کامران دانشجو چیزی بجز فضاحت برای جمهوری اسلامی و وزیر علوم اش به بار نخواهد آورد. با وجود این، آنچه در این میان حائز اهمیت است طرح این پرسش است که چه شرایطی برای جمهوری اسلامی پیش آمده است که کامران دانشجو، وزیر علوم جمهوری اسلامی را بر آن داشته تا این گونه لجام گسیخته و دیوانه وار شعار با “خاک یکسان کردن” دانشگاه را سر دهد.

اینکه رژیم جمهوری اسلامی بر بستر سرکوب و کشتار توده ها و نیروهای سیاسی درون جامعه شکل گرفته است، دیگر بر کسی پوشیده  نیست. طبیعتا، دانشگاه و جنبش دانشجویی نیز، نه فقط از این قاعده مستثنا نبوده است، بلکه به دلیل روشنگری و تاثیرگذاری که این جنبش، روی جوانان و کلیت توده های مردم ایران داشته و دارد، همواره مورد تهاجم وحشیانه ارتجاع حاکم بر ایران بوده است.

آنچه هم اکنون، حاکمان اسلامی را برآن داشته تا حملات شدیدتری را نسبت به دانشگاه و جنبش دانشجویی ایران دنبال کنند، وجود این واقعیت است که به رغم این همه سرکوب و کشتار اعمال شده در جامعه و دانشگاه های کشور، سران جمهوری اسلامی و مرتجعین حاکم بر دانشگاه ها، خود را در امر مهار جنبش دانشجویی ناکام و شکست خورده یافته اند.

اما، صرف وجود این واقعیت و ناتوانی رژیم در مهار جنبش دانشجویی، هرگز سران جمهوری اسلامی را بر آن نخواهد داشت تا سرکوب بیشتر جنبش دانشجویی و دیگر جنبش های اجتماعی را متوقف سازند. بویژه اینکه، جنبش دانشجوی در سال ۸۸، با حضور موثر خود در مبارزات علنی و خیاباتی توده های بپا خاسته مردم ایران، نقش بسیار شایسته ای را در کارنامه مبارزاتی خود ثبت کرده است.

علاوه بر این، همراهی و همدلی اساتید مترقی دانشگاه های کشور با جنبش دانشجویی ایران، سر فصل تازه ای را در مبارزات این جنبش باز کرده است. لذا، در این دوره از سرکوبگری های جمهوری اسلامی، علاوه بر دستگیری، شکنجه، زندان و اعمال فشارهای روزافزون بر دانشجویان، اساتید منتقد رژیم در دانشگاه های کشور نیز، بیشتر از گذشته مورد تهاجم وزیر علوم جمهوری اسلامی واقع شده اند. اخراج و بازنشستگی اجباری اساتید مخالف، برکناری روسای حداقل ١۷ دانشگاه و موسسات تحقیقی که حاضر به اجرای سیاست های سرکوب گرانه دولت احمدی نژاد نبوده اند، گوشه ای از سرکوب های جاری جمهوری اسلامی در فضای دانشگاه های کشور است.

مضافا اینکه، گسترش جنبش اعتراضی توده های مردم ایران و پیوستن وسیع جوانان کشور به این جنبش توده ای، پیشاپیش فضای نسبتا مناسب تری را برای رشد و ارتقاء جنبش دانشجویی ایران فراهم کرده است.

معمولا در شرایطی که جامعه بدور از اعتراضات وسیع توده ای و جنبش های اجتماعی است، دانشجویان ورودی هر سال، در جنبش اعتراضی دانشجویی نقش چندان فعالی ندارند. در چنین وضعیتی، بار مبارزاتی جنبش دانشجویی، عمدتا بر دوش دانشجویان قدیمی تر سنگینی می کند. در چنین وضعیتی این دانشجویان سال های بالاتر هستند که در روند مبارزات دانشجویی، از درون این جنبش قد می کشند، آبدیده می شوند و در جهت سازماندهی جنبش دانشجویی گام های عملی بر می دارند. لذا، همین دانشجویان سال های بالاتر هستند که اغلب، اخراج، زندان، شکنجه و فشارهای امنیتی جمهوری اسلامی را متحمل می شوند.

اما، جنبش اعتراضی توده های بپاخاسته مردم ایران طی سال ۸۸، انبوه جوانان کشور را به عرصه مبارزاتی علیه جمهوری اسلامی کشانیده است. این وضعیت جدید، مسلما، می تواند بستر مناسبی جهت ورود دانشجویان سال اولی به صفوف مبارزات جنبش دانشجویی باشد. دانشجویانی که از انرژی مبارزاتی بیشتری برخوردار هستند. این تحرک و شور مبارزاتی، در هم پیوستگی با تجارب و شعور مبارزاتی دانشجویان قدیمی تر، می تواند یکی از جنبه های قوت جنبش دانشجویی در دوره کنونی باشد. این مسئله، از آن جهت دارای اهمیت است که چه بسا دانشجویان مبارز سال های بالاتر، که در روند مبارزات جنبش دانشجویی، تحت فشارها و سرکوب های مداوم جمهوری اسلامی قرار داشته و هزینه های سنگینی نیز در امر مبارزه متحمل شده اند، لازم بدانند کمی از تیررس علنی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بدور باشند.

حال اگر به این مجموعه عوامل، بحران سیاسی جمهوری اسلامی، درگیری های جناح های حاکمیت، پوسیدگی و اضمحلال درونی این نظام دینی فاسد را نیز اضافه کنیم، بهتر می توان به لجام گسیختگی وزیر علوم، تحقیقات و فن آوری دولت احمدی نژاد در طرح موضوع با “خاک یکسان” کردن دانشگاه دست یافت.

لذا، از آنجا که چشم انداز نسبتا مناسبی برای رشد و ارتقاء مبارزات جنبش دانشجویی فراهم است، جمهوری اسلامی نیز نه تنها، سیاست سرکوب را کاهش نخواهد داد بلکه، جو ارعاب و پلیسی دانشگاه ها را پیوسته تشدیدهم خواهد کرد.

از اینرو، باید اذعان کرد که جنبش دانشجویی ایران به رغم شرایط بالنسبه مناسبی که از قبل مبارزات توده های مردم ایران برایش فراهم گشته است، به همان نسبت نیز، بیشتر از گذشته مورد تهاجم وزیر علوم و نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی قرار گرفته است.

طرح جنسیتی و جداسازی کلاس های دانشجویان دختر و پسر، ایجاد فضای پلیسی بیشتر،اخراج اساتید مترقی و برکناری تعدادی از روسای دانشگاه های کشور و موضع گیری جدید کامران دانشجو مبنی بر با “خاک یکسان کردن” دانشگاه، نمونه هایی از تشدید سرکوب دانشگاه های کشور است که پیش از شروع کلاس های درس هم اکنون آغاز شده است.

لذا، با توجه به ظرفیت های موجود و با توجه به گرایش جوانان کشور به سمت مبارزه علیه جمهوری اسلامی، قدر مسلم ضرورت یک ارزیابی تازه از موقعیت کنونی جامعه و دانشگاه های کشور برای فعالان جنبش دانشجویی فراهم شده است.

نخستین موضوعی که هم اکنون در مقابل جنبش دانشجویی ایران قرار دارد مقاومت و ایستادگی بیشتر در مقابل هجوم لجام گسیخته جمهوری اسلامی علیه این جنبش است. در چنین وضعیتی سازمان دهی و ایستادگی حداکثری دانشجویان در مقابل تشدید سرکوب، نخستین ضرورت جنبش دانشجویی است. تقویت وجوه اشتراک گرایش های مختلف درون جنبش، اتخاذ حرکت های اعتراضی بر بستر این وجوه مشترک، می تواند نیروهای بیشتری از جنبش دانشجویی را به صورت متحد و یک پارچه در مقابل سیاست سرکوب رژیم بسیج نماید.

رعایت بیشتر مسایل امنیتی از جمله نکات دیگری است که مسلما فعالین جنبش دانشجویی بیش از هر زمان دیگر بر ضرورت آن دست یافته اند.

طبیعتا درک این موضوع، برای نیروهای کمونیست درون این جنبش از اهمیت ویژه ای برخوردار است. تلفیق کار مخفی و علنی، مسلما این فرصت را به نیروهای کمونیست جنبش دانشجویی خواهد داد تا فعالیت مبارزاتی شان از تداوم بیشتری برخوردار گردد. این امر هرگز به این معنا نیست که عناصر کمونیست درون جنبش، خود را از دانشجویان مخفی کنند و یا در مبارزات علنی جنبش دانشجویی حضور موثر نداشته باشند. بلکه درست برعکس، نیروهای کمونیست درون جنبش دانشجویی بدون این که هویت سیاسی ایدئولوژیک خود را علنی کنند می توانند بیشترین حضور را در مبارزات دانشجویی داشته باشند.

اساسا ضرورت موثر بودن در هر جنبش و به طور اخص جنبش دانشجویی، در همین نکته نهفته است که فعالان جنبش داشجویی بتوانند در سازمان دهی اعتراضات دانشجویی حضوری فعال داشته باشند بدون این که هویت سیاسی- ایدئولوژیک شان برای نیروهای اطلاعاتی رژیم آشکار شده باشد.

پیوند خوردن با مبارزات توده های کارگروزحمتکش مردم ایران می تواند هزینه های سرکوب جنبش دانشجویی را برای رژیم بالا ببرد. اگرچه جنبش دانشجویی در پیوند با مبارزات توده های مردم ایران تا کنون گام های بزرگی برداشته است، اما شرایط کنونی جامعه و روی آوری مردم به مبارزه علیه جمهوری اسلامی این وظیفه را در مقابل جنبش دانشجویی دو چندان کرده است.

پیوند با جنبش زنان، جنبش کارگری و جنبش اعتراضی معلمان، مسلما زمینه های پیوند بیشتر با مبارزات توده های مردم ایران را به همراه خواهد داشت. حمایت از حرکت های اعتراضی جنبش های اجتماعی دیگر و به طور اخص جنبش کارگری ایران، نه تنها باعث تقویت روحیه هم بستگی متقابل در دیگر جنبش های اجتماعی ایران می گردد بلکه، زمینه های ایستادگی عمومی جامعه را در مقابل سرکوبگری های جمهوری اسلامی تقویت خواهد کرد.

جمهوری اسلامی که هم اکنون با بحران های متعدد اقتصادی و سیاسی از جمله بحران قدرت روبروست، تشدید سرکوب در عرصه های مختلف اجتماعی را تنها راه بقای خود می داند. از آن جا که دانشگاه یکی از سنگرهای آزادی است، از آن جا که جنبش دانشجویی ایران در رشد مبارزات دموکراتیک و توده ای مردم ایران تاثیر بسزایی دارد، نیروها ی امنیتی جمهوری اسلامی نیز نسبت به این جنبش از حساسیت بیشتری برخوردارند.

مستثنا از خواست حاکمان اسلامی که همواره تلاش کرده اند جامعه و دانشگاه ها را به حوزه های علمیه تبدیل کنند، مقاومت جامعه، مبارزات توده های مردم ایران و به طور اخص ایستادگی جنبش دانشجویی در مقابله با سیاست های سرکوب رژیم به روشنی نشان داده است که دانشگاه سنگر آزادی است و هرگز با خاک یک سان نخواهد شد.

متن کامل در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.