آغاز کلاس‌ها از ساعت ۶ صبح -جمهوری اسلامی ویرانگر نظام آموزشی

“اگر تصمیم‌گیران درباره‌ی آموزش در مدارس چیزی می‌دانستند، می‌فهمیدند که کودک نمی‌تواند ساعت ۶ صبح در کلاس درس بنشیند”. این سخن یک دبیر بازنشسته و کارشناس آموزشی در رابطه با تصمیم اخیر کابینه جمهوری اسلامی در رابطه با تغییر ساعات مدارس است. دوشنبه گذشته ۲۲ اردیبهشت، “معاونت برنامه‌ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش جمهوری اسلامی” با صدور بخشنامه‌ای شروع کلاس‌های درس مدارس یک نوبته را از روز سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت از ساعت ۶ صبح تا یک بعدازظهر و مدارس دو شیفته را نوبت اول از ۶ صبح تا ۹ و سی دقیقه و شیفت دوم از ۹ و سی دقیقه تا ۱۳ و ۳۰ دقیقه اعلام کرد.  علی فرهادی سخنگوی وزارت آموزش و پرورش نیز با وقاحت تمام یکی از دلایل اصلی این تصمیم را “تقاضای زیاد والدین شاغل” اعلام کرد و گفت “امیدوار است تا در سال تحصیلی آینده ساعات آغاز به کار مدارس به حالت معمول بازگردد”.

براساس تحقیقات گوناگونی که توسط محققان این امور صورت گرفته، خواب و استراحت کافی برای رشد جسمی و روحی کودکان و نوجوانان بسیار ضروری است. به‌ویژه ساعات آخر خواب یعنی همان ساعات ۵ و ۶ صبح – همان ساعاتی که “دولت فخیمه جمهوری اسلامی” با سیاست‌های مخرب و نادانی محض از کودکان می‌رباید – بسیار مهم هستند.

هیچ کشوری در دنیا وجود ندارد که دولت آن کودکان را در این ساعت به اجبار به مدارس بکشاند. به‌گفته‌ی یکی از والدین دانش‌آموزان: “هدف اصلی با خاک یکسان کردن چندرغاز انگیزه‌ی دانش‌آموزان است”. البته در همین‌جا باید تاکید کرد که تغییر ساعت مدارس اگرچه برای همه‌ی کودکان آسیب‌زاست، اما بویژه این سیاست در مورد کودکان توده‌های محروم و ستم‌دیده‌ی جامعه بسیار تاثیرگذار است. پیش از این اخباری نیز از قطع برق مدارس و تاثیرات مخرب آن بویژه در مناطق گرمسیر که منجر به تعطیلی کلاس‌ها گردید، منتشر شده بود. به برخی از مدارس نیز اعلام کرده بودند که برای جلوگیری از قطع برق باید مبالغ بسیار بالایی پرداخت کنند که مدارس دولتی اساساً چنین بودجه‌ای ندارند.

اما این یگانه تصمیم جمهوری اسلامی علیه کودکان و بویژه کودکان خانواده‌های کارگری و زحمتکش جامعه نیست. در طول این سال‌ها سیاست‌های متعدد جمهوری اسلامی در زمینه آموزش و پرورش به روشنی ثابت کرد که برای حکومت اسلامی تحصیل و آموزش کودکان کارگر و زحمتکش اهمیتی ندارد و قرار نیست که آموزش رایگان و با‌کیفیت چرخه‌ی نابرابری را در جامعه کاهش دهد، بلکه برعکس قرار است آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی اتفاقاً در خدمت گسترش و تداوم این نابرابری و نظم ظالمانه سرمایه‌داری باشد. تنها نگاهی به وضعیت کنونی آموزشی در کشور، نتایج فاجعه‌بار سیاست‌های جمهوری اسلامی برای کودکان محروم جامعه، هم‌چون تشدید و تکثیر فقر را عیان می‌سازد. سیاست‌هایی که منجر به حذف ۳۰ درصد کودکان (به‌ویژه دختران و کودکان در مناطق محروم) از چرخه‌ی تحصیل شده است.

حتا در گزارش اخیری که مرکز پژوهش‌های مجلس اسلامی با عنوان “پایش ابعاد فقرسال ۱۴۰۲: فقر آموزش” منتشر کرد، بر وضعیت فاجعه‌بار آموزشی صحه گذاشته شد. این گزارش ضمن تایید تاثیر فقر خانواده در خارج شدن کودکان از چرخه‌ی تحصیل و یا ایجاد مانع در پیشرفت تحصیلی‌شان، در رابطه با کاهش کیفیت آموزش به دو آزمون بین‌المللی” تیمز” و ” پرلز” اشاره داشته است.

براساس آخرین آزمون تیمز که دانش ریاضی و علوم دانش‌آموزان در دو مقطع کلاس چهارم و هشتم در سراسر جهان را ارزیابی می‌کند. نمره کل ریاضی دانش‌آموزان در سال تحصیلی ۱۴۰۲‌- ۱۴۰۱ در مقطع چهارم ۴۲۰ بوده که کمتر از معیار تعیین شده یعنی ۵۰۰ است و از این نظر دانش‌آموزان ایران در بین ۵۸ کشور در جایگاه ۵۳ قرار گرفتند. در دوره‌ی قبل این آزمون که در سال ۲۰۱۹ برگزار شد (۱۳۹۸ شمسی) نمره ریاضی دانش‌آموزان ایران ۴۴۳ بود که در آزمون جدید ۲۳ نمره کاهش داشته است. در این آزمون ۴۱ درصد دانش‌آموزان به نمره دانش پایه ریاضی نرسیدند در حالی که میانگین بین‌المللی آن ۸ درصد است.

در آزمون پرلز سال ۱۴۰۱، در مجموع ۴۱ درصد از دانش‌آموزان ایرانی در سواد خواندن حتا به پایین‌ترین معیار نرسیدند. این در حالی‌ست که میانگین بین‌المللی این معیار تنها ۶ درصد است. میانگین نمرات امتحان نهایی سال آخر دبیرستان نیز در سال‌های اخیر روند نزولی داشته به‌طوری که در ۱۷ استان نمره‌ی میانگین زیر ۱۰ بوده است. هم‌چنین میانگین کشوری رشته‌ی “ادبیات و علوم انسانی” پایین‌تر از سایر رشته‌ها و به زیر ده (۱۳/ ۹) کاهش یافته است. در سال ۱۴۰۲ تنها در استان یزد میانگین نمرات امتحان نهایی بالاتر از ۱۲ بود.

یک نکته مهم دیگر در آزمون پرلز این بود که سواد خواندن و درک مطلب دانش‌آموزانی که در خانه به زبان‌های دیگر سخن می‌گویند ۸۸ نمره کمتر از دانش‌آموزانی بود که در خانه به فارسی صحبت می‌کنند. به‌طور کلی تمامی آمارها نشان می‌دهند که گسترش فقر و تشدید بحران اقتصادی رکود – تورمی، تاثیر مستقیمی بر بدترشدن وضعیت آموزشی کشور داشته است. براساس گزارش فوق در حالی‌که در سال ۹۷ هزینه ‌آموزش در سبد هزینه‌های خانوار به‌طور متوسط ۷۲/ ۴ بود، در سال ۱۴۰۲ و با گسترش فقر به تنها ۱/ ۱ درصد رسید.

در مناطق و استان‌هایی که فقر شدت بیشتری دارد شاهد وضعیت وخامت‌بار تحصیلی نیز هستیم. برای نمونه در استان سیستان و بلوچستان بیش از ۵۸ درصد جوانان ۱۸ تا ۲۴ سال فاقد مدرک دیپلم هستند.  هم‌چنین در استان‌ کرمانشاه ۲۲ درصد، در سیستان و بلوچستان ۳/ ۲۲ درصد، خوزستان ۳۶ درصد و آذربایجان غربی ۲۷ درصد کودکان ۱۲ تا ۱۷ سال فاقد مدرک مقطع ابتدایی می‌باشند.

نرخ بی‌سوادی برای گروه سنی ۱۵ سال و بالاتر نیز به‌رغم آن‌که سال‌ها پیش جمهوری اسلامی مدعی ریشه‌کنی بی‌سوادی شده بود براساس گزارش فوق ۱۵ درصد است. اما معضل بزرگ دیگر کم‌سوادی است که در جهان کنونی در واقع این افراد نیز به‌نوعی بی‌سواد محسوب می‌شوند که نتیجه پایین‌آمدن کیفیت آموزش و تبلیغ و “تدریس” خرافات و دین در مدارس است. بنابراین می‌توان گفت که آمار ۸۵ درصدی نرخ باسوادی یک آمار گمراه کننده است.

در آزمون کنکور نیز تاثیر ویرانی آموزش و پرورش و نابودی آموزش رایگان و با کیفیت را به‌خوبی می‌توان مشاهده کرد. تنها دو درصد از رتبه‌های زیر ۳۰۰۰ کنکور در مدارس دولتی درس خوانده‌اند. به عبارتی دیگر تنها ۶۰ دانش‌آموز مدارس دولتی توانستند رتبه تا ۳۰۰۰ را در کنکور بدست آورند و ۲۹۴۰ دانش‌آموز دیگر از سایر مدارس مانند غیرانتفاعی، تیزهوشان، شاهد و غیره بودند. همین وضعیت است که بسیاری از خانواده‌ها را وادار می‌سازد تا هر طور که شده کودکان خود را به مدارس غیرانتفاعی بفرستند.

جدا از فقدان امکاناتی که امروز باید در مدارس در دسترس همگان باشد از جمله آزمایشگاه و امکانات دیجیتالی، مدارس دولتی از کمبود معلم و تراکم بالای دانش‌آموز رنج می‌برند و این تاثیر مستقیمی بر یادگیری کودکان می‌گذارد. کودکانی که بسیاری از آن‌ها با سوء تغذیه و گرسنگی درگیر هستند و این نیز خود عامل مهمی در میزان یادگیری کودکان است. اما در همین کشور که مدارس دولتی با چنین وضعیت اسفباری روبرو هستند، مدارسی معروف به مدارس لاکچری وجود دارند که تنها هزینه ثبت‌نام در آن مدارس ۵۰۰ میلیون تومان است. تازه برخی از والدین کودکان خود را در مدارس آنلاین (خارج از کشور) با شهریه ۹ تا ۱۸ هزار دلاری ثبت‌نام می‌کنند.

در حالی‌که هزاران مدرسه از داشتن سرویس بهداشتی مناسب و آب آشامیدنی محروم هستند، مدارس لاکچری دارای رستوران با غذاهای متنوع هستند که هزینه‌ی یک وعده غذای آن از دستمزد یک روز کارگر بیشتر است. این وضعیت آموزشی است که حکومت اسلامی بوجود آورده است. آن‌گاه خامنه‌ای شنبه ۲۷ اردیبهشت در دیدار با به‌اصطلاح گروهی از معلمان، بدون اشاره به این ویرانی، خزعبلاتی را بر زبان آورد که گویا این دیکتاتور خون‌آشام در جهان دیگری سیر می‌کند. سهم آموزش در بودجه دولتی و سهم آموزش از تولید ناخالص داخلی در ایران حتا از بسیاری از کشورهای فقیر جهان پایین‌تر است و البته چرایی و عواقب آن برای مردم ایران روشن است، اما برای خامنه‌ای شارلاتان و مقامات دولت او این چیزها اهمیتی ندارد.

وظیفه‌ی دولت برخلاف چرندیات خامنه‌ای که هیچ ربطی با وضعیت فاجعه‌بار آموزش و پرورش ندارد و تنها تاکیدی بر نقش بیشتر دستگاه‌های امنیتی و دینی بر مدارس بود، آموزش رایگان و با کیفیت برای تمامی کودکان است. تمامی کودکان باید از شرایط برابر و مناسبی برای رشد توانایی‌ها و خلاقیت‌های خود برخوردار باشند و فضای مدرسه و کلاس مناسب ذهن پرسشگر و جستجوگر کودک باشد. وظایفی که جمهوری جنایتکار اسلامی بویی از آن‌ها نبرده است.

جدا از آن‌که حقوق معلمان بسیار ناچیز و با خط فقر فاصله بسیار دارد که این نیز به‌نوبه‌ی خود بر کیفیت کار معلم تاثیرگذار است، بودجه سالانه آموزش و پرورش تنها پاسخگوی همان حقوق ناچیز کارکنان وزارتخانه است و حتا برای پرداخت پاداش پایان خدمت معلمان گاه پولی نیست. بسیاری از هزینه‌های همان مدارس دولتی نیز بر دوش والدین انداخته شده است. یک برآورد از هزینه‌های آموزشی در ایران حاکی از آن است که تنها ۵۴ درصد از هزینه‌های آموزش برعهده دولت است و ۴۶ درصد دیگر مستقیماً توسط والدین هزینه می‌شود. این در حالی‌ست که ۱۰۰ درصد هزینه‌های آموزشی از کتاب و دفتر گرفته تا تغذیه مناسب بچه‌ها در مدارس باید برعهده‌ی دولت باشد.

افزایش بار هزینه‌های آموزشی بر دوش خانواده‌ها در حالی که فقر مدام گسترش پیدا می‌کند، منجر به افزایش بازماندگی از تحصیل در میان کودکان شده است، بویژه در مقطع دبیرستان که پدیده کم‌سوادی را گسترش می‌دهد. دخالت دین در امور مدارس و کتب درسی، تبعیض جنسیتی و ممنوعیت تحصیل به زبان مادری از دیگر معضلات آموزش و پرورش در ایران هستند.

براساس برنامه سازمان فدائیان (اقلیت) برای حکومت شورایی، “مدارس و آموزشگاه‌ها باید مطلقاً غیرمذهبی باشند، تدریس هرگونه امور دینی و انجام مراسم مذهبی در مدارس موقوف شود. مذهب و دستگاه روحانیت نباید مطلقاً هیچ‌گونه دخالتی در امور مدارس و برنامه‌های درسی و آموزشی داشته باشند”.

هم‌چنین در برنامه سازمان آمده است:

“باید هرگونه مداخله مذهب و روحانیت در مدارس به‌فوریت ممنوع گردد و دستگاه‌های سرکوب و جاسوسی که دست‌اندرکار ارتجاع فرهنگی، سرکوب و ایجاد جو رعب و وحشت در مدارس هستند برچیده شوند.

آموزش رایگان و اجباری تا پایان دوره متوسطه و بهره‌مندی تمام دانش آموزان به هزینه دولت از غذا، پوشاک، وسائل تحصیل و ایاب و ذهاب.

دگرگونی بنیادی نظام آموزشی کشور، به‌نحوی‌که نزدیک‌ترین پیوند بین مدرسه و کار اجتماعی مولد برقرار گردد و آموزش نظری و عملی تلفیق شود. با این دگرگونی، موانعی که سیستم آموزشی موجود بر سر راه ادامه تحصیلات اکثریت عظیم جوانان کشور ایجاد نموده، باید از بین برود و هر کس بر حسب تمایل و استعدادش قادر به ادامه تحصیلات عالی رایگان باشد.

دولت موظف است برای تمام جوانانی که تحصیلات خود را به پایان می‌رسانند امکان اشتغال پدید آورد.

دولت موظف است از طریق ایجاد و گسترش مراکز ورزشی و پرورشی، ایجاد کلوپ‌های مختلف هنری و فرهنگی و دیگر مراکز و مؤسسات تفریحات سالم در جهت شکوفائی و رشد و اعتلاء جسمانی، معنوی و فرهنگی جوانان تلاش نماید”.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۱۲۰ در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.