انعکاس انفجار خشم توده‏ها در سیمای جامعه‏

توده‏های مردم ایران، روزهای پرالتهابی را می گذرانند. خشم و انزجار در ابعادی میلیونی عمق وجود مردم ایران را فرا گرفته است. جامعه یکسره در گدازۀ خشمی پنهان و آشکار می‏سوزد. غم نان دیرگاهی‏ست در وجود مردم تنوره می‏کشد. ناامنی و قتل و کشتار، به صورت روزانه پوست جامعه را خراش می‏دهد. بیداد گرانی بر گلوی مردم جنگ انداخته و خودکُشی به امری عادی در جامعه تبدیل شده است. کمبود و گرانی دارو، بیماران را مستأصل و خانواده‏های آنان را به مرز انفجار کشانده است. سفره‏ ده‏ها میلیون مردم زحمتکش به صورت روزانه کوچک و کوچکتر شده‏اند. اگر تا پیش از این، گوشت از سفره مرم حذف و نان به صورت نسیه فروخته می شد، اکنون بحران معیشت برای طبقات فرودست و متوسط به مرحله‏ای رسیده است که فروش قسطی خیار و سیب زمینی و پیاز هم در گزارش‏ روزنامه‏ها و خبرگزاری‏های رسمی رژیم بازتاب یافته‏اند. یک کیلو خیار ۶۹ هزار تومان، ۵/ ۱ کیلو سیب زمینی ۹۱ هزار ۶۴۷ تومان و  ۵/ ۱ کیلو پیاز  ۶۴ هزار و ۱۰۷ تومان به صورت قسطی فروخته می‏شود.(خبرگزاری ایلنا ۴ اسفند). با گسترش روزانه و بعضاً ساعتی  قیمت اقلام خوراکی‏های مورد نیاز مردم، گوشت و مرغ که هیچ، اکنون سیب زمینی هم از سفره مردمان تهیدست رخت بر بسته است. در کنار بحران معیشتی، خاموشی بی رویه برق نیز چرخۀ زندگی روزمره توده‏ها را مختل و آلودگی هوا سایه مرگ را بر فراز شهرها گسترانده است.

در کنار این حجم از معضلات فزاینده‏ای که به صورت روزانه در خشم و نارضایتی عمومی توده‏های ستمدیده مردم ایران تجلی یافته است، کشتی ارتجاع شکست خورده نیز در تلاطم بحران‏های عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی همانند تخته پاره‏ای سرگردان و بی فرجام ‏ شناور است. حاکمیتی پوسیده و رو به زوال با انبوهی از تضادهای لاینحل داخلی و بین‏المللی که به نحو فزاینده‏ای ادامۀ حیات را برای رژیم سخت‏ و دشوار کرده‏ است. انعکاس این دشواری راه  و سختی ادامه‏کاری حیات جمهوری اسلامی را به روشن‏ترین وجه ممکن باید در آخرین سخنان خامنه‏ای دید. خامنه‏ای طی دیداری که روز اول اسفند با وزیر، معاونان و مدیران وزارت اطلاعات داشت، ضمن اعتراف به مشکلات معیشتی مردم، در وضعیتی کاملا مستأصل و شکست خورده، از خود و نظام تحت حاکمیت‏اش به کلی سلب مسئولیت کرد و اصلی‏ترین راه ممکن برای حل مشکلات معیشتی کشور را «توکل به پروردگار» دانست.

حال در چنین وضعیتی نابسامان که ارتجاع حاکم با تحمیل فقر و مشقت بی حد و حصر بر کارگران و توده‏های زحمتکش، عملاً ادامه زندگی را از آن گرفته است، امید و ناامیدی، تسلیم و پایداری، درجا زدن یا مبارزه برای عبور از شرایط موجود، به طور توأمان – اما بسیار نامتقارن –  در رگ‏های جامعه جاریست. ناامیدی و سرخوردگی نسبت به تغییرناپذیری وضعیت موجود و امید به انفجار خشم عمومی کارگران و زنان و دانشجویان و پرستاران و دیگر لایه‏های اجتماعی برای انقلاب و دگرگونی جامعه، از جمله شاخصه‏های وضعیت حاکم بر کشور است که به طور همزمان – و صد البته غیر قابل قیاس با هم – در زیر پوست جامعه رخنه کرده‏ است.

ناامیدی و بی آیندگی را می‏توان در خودکُشی‏ روبه افزایش بخشی از جوانان و زنان و دانشجویان بی فرجام از فردا و آینده دید. نشانه‏های از آن را می‏توان در حسرت پُر دردِ شکست خوردگان سال‏های سپری شده دید که مدام آیه‏های یأس ماندگاری وضعیت موجود را در گوش هم زمزمه می‏کنند. از زاویه‏ای دیگر، این ناامیدی توأمان با امید را می توان در گریه و آه و نفرین و استیصال مادرانی دید، که بجای گوشت و مرغ و ماهی و لوبیا، استخوان مرغ در بشقاب فرزندانشان می گذارند. گوشه‏هایی از این ناامیدی را می‏توان در گروهی از جوانانی دید که بر بستر شکست و سرخوردگی‏های اجتمای به اعتیاد پناه برده‏اند. می توان در گروهی از زنان دید که در پی  ناامنی جامعه و عدم برخورداری از پوشش تأمین اجتماعی، برای امرار معاش به تن‏فروشی روی آورده‏اند. این ناامیدی و بی فروغی از آینده را حتی می‏توان در میان فقر زدگانی دید که از سر استیصال، فروش مواد مخدر، دزدی، کیف زنی و زورگیری، کسب و کارشان شده است.

با این همه و به رغم این سرخوردگی‏های اجتماعی که لایه‏های اندکی از جامعه را در چنبره خود گرفته است، در سمت دیگر آن، اکثریت قریب به اتفاق همه لایه‏های بزرگ جامعه قرار دارند که به صورت روزانه شاهد انفجار خشم فردی و اجتماعی آنان علیه جمهوری اسلامی هستیم. جمعیتی بزرگ از کارگران، زنان، دانشجویان، معلمان، بازنشستگان، پرستاران، نویسندگان، وکلا، هنرمندان و دیگر لایه‏های اجتماعی که با عزمی راسخ و با امید به فردایی بهتر برای تغییر و سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی به مبارزه ای فداکارانه روی آورده‏اند. انبوه توده‏های خشمگین و جان به لب رسیده‏ای که همانند یک بمب انفجاری هیئت حاکمه را نشانه گرفته‏اند.

نمونه‏های بسیار از این خشم فردی را می‏توان به صورت روزانه در خیابان و مترو و صف نان و هر آن کجا که زندگی در جریان است، دید و شنید. در چنین وضعیتی از نارضایتی عمومی حاکم بر جامعه، هر حادثه‏ای – هرچند کوچک – چشم انداز روشنی از بروز انفجاری خشمی اجتماعی را نوید می‏دهد. هر حادثه‏ای، می تواند روزنه‏ای برای باز شدن جنبشی بزرگتر از جنبش «زن زندگی آزادی» در جامعه باشد.

اینکه ایستگاه‏های مترو، تجلی آوازهای فردی اعتراض شده‏اند، اینکه فضای اتوبوس‏های شهری‏، به میدان‏های کوچک رزم زنان و جوانان تبدیل شده‏اند، اینکه هر تذکر خیابانی مزدوران رژیم، با واکنش تند رهگذران پاسخ گرفته می‏شود، اینکه زنان در مقابله مزدوران رژیم دلاورانه ایستادگی می‏کنند، جملگی انعکاسی از شرایط خاص و انقلابی حاکم بر جامعه است. اینکه اینروزها خیابان و مترو و میدان‏های شهر، مملو از اعتراض‏های فردی جوانان خشمگین و جان به لب رسیده است که دیگر تاب تحمل کمترین تذکری از طرف مزدوران جمهوری اسلامی را ندارند، تماماً برگرفته از التهابات درون جامعه است. التهابی که انفجار خشم عمومی مردم را انتظار می‏کشد.

در کنار این میزان از بروز خشم فردی، خشم جمعی اما از جنس دیگری است. انفجار خشم اجتماعی و بروز خیابانی آن همواره امید را در جامعه تکثیر می‏کند. قدرت جمعی را به رخ  ارتجاع حاکم می‏کشاند. امید به تغییر را – که لازمه اولیه هر انقلاب  است – به همگان نوید می‏دهد و وقوع و برپایی یک انقلاب اجتماعی را در ذهنیت جامعه ممکن می‏سازد.

هم اینک، انعکاس این خشم عمومی و انزجار از وضعیت موجود را می‏توان در گستره‏ای وسیع از مراکز تولیدی گرفته تا دانشگاه، از اعتصابات کارگری گرفته تا اعتراضات شهری، دید و بر گسترش آن امید داشت. این نوع از اعتراضات اجتماعی، هم اینک در دفاع جمعی رهگذران از دختران و زنانِ به اصطلاح بی حجاب در مواجهه با مزدوران حکومتی، تجلی یافته است. در اعتصابات رو به رشد کارگران پیمانی صنعت نفت و پتروشیمی‏های جنوب باز تولید می‏شوند. در اعتراضات مزدی کارگران بی‏ثبات‏کار حوزه نفت و گاز و  تجمعات کارگران ارکان ثالث در سکوی نفتی بلال نمایان است. در اعتصاب و تجمعات اعتراضی کارگران شرکت پایانه‏ها و مخازن پتروشیمی ماهشهر، کارگران شرکت تیام پالایشگاه شیراز و کارگران پالایشگاه گاز فجر در جوش و خروش است.

خشمی که همین هفته پیش در اعتراضات دانشجویی دانشجویان معترض نسبت به کشته شدن «امیر محمد خالقی»  فوران یافت. دانشجوی ۱۹ ساله‏ای که در ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ به هنگام بازگشت از کار به خوابگاه دانشجویی، توسط دو جوان زورگیر برای سرقت موبایل و لپ تاب‏اش مورد حمله قرار گرفت و در نزدیکی کوی دانشگاه کشته شد.

دانشجویان اما با اعتراضات وسیع خود، قتل فجیع این دانشجوی جوان  را صرفا در حد یک سرقت متعارف ندیدند و با انگشت گذاشتن بر ریشه‏های وقوع اینگونه حوادث، ارتجاع حاکم را مسبب اصلی  قتل «امیر محمد خالقی» دانستند. دانشجویان معترض با وقوف به وجود ناامنی‏های گسترده در جامعه – که ماحصل ۴۶ سال حاکمیت جمهوری اسلامی است – و سر دادن شعار «نفر نفر حجاب‏بان، دریغ از یک نگهبان»، «کشته ندادیم که سازش کنیم، مسئول قاتل را ستایش کنیم» و « حراست سپاهی، دشمن ما شمایی» نسبت به این قتل فجیع واکنش نشان دادند و حاکمان اسلامی را عاملان ارتکاب چنین جنایاتی معرفی کردند. حاکمانی که با صرف ده‏ها میلیارد دلار برای گروه‏های نیابتی خود در فلسطین و لبنان و سوریه و عراق و یمن، فقر و ناامنی اجتماعی نهادینه شده‏ای را برای توده‏های مردم ایران رقم زده است.

بازتاب این خشم عمومی را می‏توان در اعتراضات مردم سنگسر دید که هفته پیش در اعتراض به قتل «مازیار تورانیان» با شعارهایی نظیر «آسایش امنیت، حق مسلم ماست»، «سنگسری می‏میرد، ذلت نمی پذیرد» و «توپ تانک فشفشه، آخوند باید گم بشه» به خیابان آمدند و نسبت به قتل این جوان ۲۸ سالۀ سنگسری توسط افغانستانی‏های گروه فاطمیون وابسته به سپاه پاسداران، واکنش نشان دادند. این خشم و انزجار عمومی را باید در اعتراضات خیابانی چهار روزه مردم  پاکدشت دید که در روزهای پیش و پس از ۲۲ بهمن با شعارهایی علیه جمهوری اسلامی در خیابان‏ها حضور یافتند.

هم اینک بروز این خشم و انزجار را می‏توان حتی در درون لایه‏هایی از رژیم و اقشاری از رأی دهندگان مسعود پزشکیان دید که اینک ناامید و سرخورده از توهمات خود، خواهان استعفای پزشکیان شده‏اند. عناصر متوهمی که فکر می‏کردند با آمدن پزشکیان و باز شدن باب مذاکره با آمریکا، دستکم اندک تغییرات در جامعه رخ خواهد دهد. حال با اعلام ممنوعیت مذاکره با آمریکا توسط خامنه‏ای، انتظار واهی این اقشار متوهم نیز دود شد و به هوا رفت و آنان هم متوجه شدند که با بودن جمهوری اسلامی کمترین روزنه امیدی برایشان باز نخواهد شد.

به واقع مجموعه وضعیت حاکم بر جامعه و گسترش اعتراضات فردی و اجتماعی هفته‏های اخیر، بیانگر شرایط ملتهب و انفجار خشم و انزجار نهفته در عمق وجود توده‏هاست. وضعیتی خاص، که چشم‏انداز شکل‏گیری اعتصابات وسیعتر کارگری و گسترش اعتراضات عمومی مردم را به روی جامعه باز کرده است. کارگران و عموم  توده‏های زحمتکشی که به تجربه دریافته‏اند، ماندگاری یک روز بیشتر جمهوری اسلامی، یعنی تشدید فقر و فلاکت مردم، تشدید کشتار و زندان و اعدام و گسترش ناامنی در تمام سطوح کشور. وضعیتی ناپایدار که چشم انداز یک انقلاب اجتماعی را در دستور کار جامعه قرار داده است. انقلابی که لازمه‏اش جاری شدن تمامی این جویبارهای کوچک و بزرگ خشم فردی و اجتماعی در مسیر رودخانه پرخروش اعتراضات و اعتصابات عمومی برای برپایی یک انقلاب اجتماعی است.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۱۰۹  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.