چشم که باز کردیم خود را تحت سیطره حکومتی سرکوبگر یافتیم. سرکوب هر نوع فعالیتی که رهایی از نظام طبقاتی را ممکن میکرد در دستور کار قرارداشت و این در حالی بود که ما کارگران و زحمتکشان بیش از اقشار دیگردر سرنگونی سلطنت مطلقه پهلوی نقش داشتیم. اما خیلی زود خود را در چنبره حکومت مطلقه دیگری گرفتار یافتیم. آنها میخواستند نظم گذشته را از بنیاد نگهدارند و ما تلاشمان این بود که تاحد امکان، امور را در دستان خود نگهداریم. ما بر کارگران و شوراها تکیه میکردیم، آنها بر نظام ولایت مطلقه فقیه و سرمایه داران بخصوص بازار متکی بودند. ما میخواستیم آنچه از نظام ارباب رعیتی باقی مانده بود به نفع دهقانان و بخصوص کارگران مزدبگیر بخش کشاورزی برانداخته شود و روی این اصل در آنجا هم بر شوراهای دهقانی تکیه کردیم تا گردش امور به دست توانای خود آنان صورت گیرد. ما در مبارزات ملتهای تحت ستم ایران فعالانه سهیم شدیم تا آنان را از جنبش ناسیونالیسم و بورژوایی به سمت یک جنبش شورایی در اتحاد با طبقه کارگر کل کشور هدایت نماییم. ما با تمام توان خود سعی نمودیم تا شوراها و بنیادهای یک حکومت شورایی را در جامعه تبلیغ و ترویج کنیم. اما چون حکومت در دست بورژوازی ایران باقی مانده بود، آنان با تکیه بر توهمات ساخته وپرداخته استعمار و مذهب در خدمت سرمایه داری، حفظ وضعیت موجود یعنی نظم طبقاتی سرمایه داری را در سر لوحه عمل خود قرار داده بودند. بنابر این از همان روزهای اول با استفاده از مذهب و تلفیق آن با دولت بر آمده از انقلاب مردم، به سرکوب جنبش ما کارگران و زحمتکشان یعنی همان مردمی که انقلاب را برپا کرده بودند برخاستند. آنان هرگونه دخالتگری ما را بر نمیتافتند. اهل هیچگونه تغییری در بخش صنعت و کشاورزی به سود کارگران و زحمتکشان نبودند. هرگونه رهایی از ستم ملی را مترادف با انگ سرمایه ساخته تجزیه طلبی قرار میدادند. هر گونه آزادی خواهی را با نام ولنگاری و فساد اخلاقی در ذهن و ضمیر تودهٔ متوهم جا انداختند. مبارزه با استبداد مطلقه فقیه را هم با عنوان مبارزه با خدا و رسول خدا (بخوان سرمایه و دیکتاتوری عنان گسیخته) تبلیغ مینمودند. کار آنان خیلی هم راحت نبود. زیرا اگرچه ما تجربه اندکی داشتیم و جریان غالب مطبوعات هم در دستان ارتجاع حافظ منافع سرمایه داران قرار گرفته بود، اما صفوف ما هر روز بیش از پیش گستردهتر و تأثیر گذاری ما افزونتر میشد، لذا آماج سرکوبهای وحشیانه حاکمان جدید (با ظاهری جدید) قرار گرفتیم. منطق قاطع بورژوازی جهانی در همه جا همین است و در اینجا این منطق با ددمنشانهترین شیوههای فاشیستی اعمال شد. اول از همه به بازسازی ساواک پرداختند. مطبوعات را قلع وقمع نمودند. شوراها و دخالتگری ما کارگران و زحمتکشان را با توسل به عقب ماندهترین تودهها و اوباش و لمپن پرولتاریا و با توسل به گشتاپوی سازمان یافته بر انداختند. شوراهای دهقانی را با قتل عام کارگران و کشاورزان و مدافعین کمونیست طبقه کارگر، به سوی نابودی کشاندند. مبارزه ملیتهای تحت ستم را با لشکر جرار سرمایه به خون کشیدند. زنان و حقوق اساسی و برابری خواهانه آنان را مورد سرکوبی قرون وسطایی قرار دادند و برای ایجاد زمینههای گستردهتر این سرکوبها و برای فرا کنی و تحکیم پایههای نظم موجود وحتی فراتر از آن یعنی عقب نشاندن زنان تا دوران بربریت، از هیچ توهم پراکنی و فریبکاری مذهبی، فروگذار نکردند و اینچنین جریان همه جانبه سرکوبها و کشتارهای دهه ۶۰ را آغاز کردند و تا اوج این کشتار و آدمکشی یعنی قتل عام نزدیک به پنج هزار نفر از زندانیان سیاسی در سال ۶۷، جنایتکارانه این سرکوبها را ادامه دادند. دهه شصت در تاریخ کشور ما شاخص است و کشتارها و سرکوبهای این دهه را میشود با عنوان جنایت علیه بشریت حکومتی نام برد که از بطن یک انقلاب بیرون آمد و آنرا به ددمنشانهترین شیوهها به شکست کشانید. اگر چه دهه شصت به سبب کشتار و قتل عام مردم، در تاریخ کشور ما بسیار شاخص است، اما حکومت سرمایه داری مذهبی در ایران نه تنها به آن کشتارها اکتفا نکرده بلکه تا همین امروز هم به این کشتارهای وسیع وجنایت کارانه خود هر چند با افت وخیز، ادامه داده است. زیرا ایجاد رعب و هراس را وسیله کارآمدی یافته است که میتواند با توسل به آن استثمار نیروی کار ارزان و بیحقوقی کامل همه زحمتکشان و ستم دیدگان را تداوم بخشد. برای نمونه، اخیراً گاه اعدامها تنها در یک سال به حدود ۷۵۰ نفر هم رسیده است.
با همه اینها مبارزه و مقاومت از سوی تودهٔ به جان آمده از وضعیت تحمیلی موجود که هست ونیست مردم را مورد تاراج قرار داده ادامه یافته است. چندان که از سال ۹۶ به این سو، این مبارزات بارها حکومت را تا آستانه اضمحلال کامل و سرنگونی قطعی مواجه ساخته است.
توهم تودهها که تکیه گاه اصلی حکومت به عنوان عاملی عمده برای حفظ و تداوم آن عمل میکرد، چند سال است که فرو ریخته و قهر وجنایت به تنها ابزار ارتجاع حاکم تبدیل شده است. اگر چه سیاستهای غارتگرانه این رژیم تودهها را به خاک سیاه نشانده، اما ورشکستگی کامل خود را هم رقم زده است. چنانکه با وجود سرمایههای عظیم نفت وگاز و معادن غنی، از تأمین ابتداییترین نیازهای جامعه ناتوان گشته است. بد و بدتر حاکمان در نظر غالب مردم تا مفتضح شدنشان پیش رفته است و مردم به جناحهای حکومتی که به نام باصطلاح اصول گرا و اصلاح طلبان شناخته شدهاند، وقعی نمیگذارند و به درستی، همه را دشمن خود میدانند که در استثمار و چپاول و سرکوب آنان همداستان و متحد عمل میکنند. اینکه چرا تاکنون مردم نتوانستهاند آنان را از اریکه قدرت به زیر کشند و به زباله دانی تاریخ بسپارند، باید به نکاتی از جمله محرومیت کارگران از تشکلهای مستقل سیاسی و صنفی، بی سازمانی زحمتکشان و از همه مهمتر عدم ورود متشکل و سازمان یافته طبقه کارگر به عرصه مبارزه سیاسی اشاره کرد.
امروز بیش از همیشه وضعیت ما کارگران و زحمتکشان و دیگر ستم دیدگان به غایت غیر قابل تحمل گشته، حقوق کار ذرهای به نفع ما عمل نمیشود. دستمزدهای طبقه ما، حتی از سطح دستمزدهای طبقه کارگر عراق که کمترین دستمزدها را در منطقه دارد پایینتر است. بیکاری بیداد میکند. تمام بار بحرانهای رکود تورمی ادامه دار و لاینحل و طولانی مدت این نظام و تحمیل ریاضت اقتصادی که حدی برای آن متصور نیست بر دوش ما منتقل شده است. کیفیت تحصیل برای فرزندان ما چنان نازل و امید به آینده چنان به یاس تبدیل شده که هرسال صدها هزار نفر از فرزندان فقرا از تحصیل باز میمانند. دریک سو عده قلیلی ازتمام امکانات و نعمات زندگی برخوردارند، در سوی دیگر اما اکثریت مردم زحمتکش در فقر و نداری و گرسنگی به سر میبرند. گستره فقر و فلاکت در میان طبقه ما و دیگر زحمتکشان وستمدیدگان به چنان حدی رسیده است که تأخیر در به میدان آمدن ما سرنوشت شومی برای فرزندانمان رقم خواهد زد و آینده را بیش از همیشه برای طبقه ما، تیره و تار خواهد ساخت. زنان و دخترانمان دیگر تحمل اینهمه بیحقوقی و ستم و سرکوب را از دست دادهاند و علیرغم این همه بیداد و ستمکاری و کشتار و شکنجه، مبارزه و خیابان را ترک نمیکنند. بازنشستگان هر روز در کف خیابان هستند وسفره های خالی خود را به حاکمان نشان میدهند. پرستاران زحمتکش هم، پر شور و مبارزه جویانه به میدان آمدهاند. ملیتهای تحت ستم دیگر تحمل وضعیت موجود را ندارند و… اگر از تشکلهای مستقل، تاثیرگذار و رزمنده و سراسری که ارتباطات تنگاتنگی با هم داشته باشند برخوردار نباشیم اگر به دانش مبارزه بیتوجه باشیم و از سیاستهای گوناگون نظام سرمایه داری که از امکانات بیشتر و نظم و دیسیپلین بهتری برخوردارند آگاه نباشیم، و مهمتر از همه اگر با بیتفاوتی اجازه دهیم بار دیگر از فراز سرما به جابجایی مهرهها اقدام نمایند، این وضعیت پابرجا خواهد ماند. یعنی باز هم به رغم جمعیت کثیر ما و نیروی عظیمی که با اعتصابات سیاسی سراسری میتوانیم اعمال کنیم، باید با مزدهای ناچیز و فقر و فلاکت، برای سرمایه داران سود و ارزش اضافه تولید کنیم تا طبقه سرمایه دار با انباشت بیشتر سرمایه، استثمار مارا تشدید کند و آن را تداوم بخشد. مشت قلیلی صاحبان سرمایه، تلاش خواهند کرد ماکارگران را بیش از پیش به انقیاد و بردگی مزدی بکشند و سقوط همه جانبه نسلهای آینده و فرزندانمان را رقم خواهند زد و آینده هولناکتری به ارمغان خواهند آورد.
یادمان باشد ما وارث نسل فدائیانی هستیم که برای در هم کوبیدن این نظم ونظام نکبت بار، عاشقانه از فدای جانشان هم دریغ نداشتند. هوشیار باشیم که سرمایه داری جهانی ترفندهای گوناگونی در آستین دارد. مبادا بار دیگر فریبکارانه جانفشانی هایمان را مصادره و در خدمت منافع سرمایه داران قرار دهند. متحد گردیم که باسرنگونی این رژیم استثمار گر و چپاول پیشه و ایجاد حکومتی شورایی، پیروزی نهایی از آن ما کارگران و زحمتکشان خواهد بود.
سرنگون باد رژیم سرمایه داری و مذهبی جمهوری اسلامی
برقرار باد شوراهای کارگران و زحمتکشان
زنده باد آزادی- زنده باد سوسیالیسم
کار نان آزادی – حکومت شورایی
هسته کار، نان، آزادی، هوادار سازمان فدائیان (اقلیت)
شهریور ۱۴۰۳
نظرات شما