داستان یک کتاب
«بیوهها» یا «ناپدیدشدگان»؟
ابتدا داستان خود کتاب، و بعد موضوع و محتوای کتاب.
بهمن دارالشفا، یا احمد گلشیری. اریک هولمان، یا آریل دورفمن؟!
آریل دورفمن متولد ۶ مه ۱۹۴۲، بوئنوس آیرس است. او در آرژانتین در خانوادهای با گرایشات سیاسی چپ به دنیا آمد، در ششسالگی به آمریکا مهاجرت کرد و یازدهساله بود با خانوادهاش راهی شیلی شد. او در شیلی رشد کرد و اجتماعی شد و خود را شیلیایی میدانست. با پیروزی آلنده در سال ۱۹۷۰ بهترین دوران زندگی دورفمن آغاز شد، او مشاور آلنده شد. بعد از کودتای ۱۹۷۳ مخفیانه زندگی کرد تا بالاخره توانست به اروپا فرار کند و پس از مدتی اقامت در آمستردام و پاریس به آمریکا رفت. او از سال ۱۹۸۵ در دانشگاه دوک تدریس میکند.
دورفمن را کنار گابریل گارسیا مارکز، کارلوس فوئنتس و میگل آنخل آستوریاس از سرشناسترین نویسندگان آمریکای لاتین میشناسند.
آریل دورفمن نخستینبار «ناپدیدشدگان» را با نام مستعار اریک هولمان منتشر کرد. دورفمن شیلیایی است اما ماجرای داستانش در یونان میگذرد، و او برای این دو کار – انتخاب نام مستعار و کشوری غیر از کشور خودش- یک دلیل داشت؛ عبور از سانسور.
ماجرای این رمان برگرفته از واقعیاتی است که به گفته نویسنده در شیلی و دیگر کشورهای آمریکای لاتین تحت حکومت دیکتاتورها رویداده است.
احتمالاً یکی از تصاویری که پس از خواندن رمان در ذهن جا خوش میکند، تصویر زنانِ سیاهپوشِ کنارِ رودی است که چشم به راه جنازهای هستند که آب بالا بیاورد. البته بیشتر آنها ناامید بازمیگردند، اما روز بعد، دوباره زنانی سیاه بر تن کنار رود ایستادهاند.
به یاد بیاورید مادران ایران که از دهه شصت تاکنون چهارگوشه ایران را برای یافتن قبر عزیزان خود تاکنون چند بار زیر پا گذاشتند، از این شهر به آن شهر، از کردستان تا تهران، از تهران تا خوزستان. برای جستجوی عزیزان خود، یا قبر آنان، اما هرگز موفق نشدند، و همچنان در جستجوی اثری از افراد گمشده و سر به نیست شده خود هستند.
نام اصلی این رمان در ترجمه فارسی یکبار «بیوهها»ست و یکبار «ناپدیدشدگان» که مترجمان این عناوین را برای آن انتخاب کردهاند.
این کتاب یکبار با ترجمه بهمن دارالشفایی به نام «بیوهها» منتشرشده است. درحالیکه پیش از آن همین کتاب با نامهای «زنان گمشدگان» و «آفرینندگان و گمشدگان» با ترجمه احمد گلشیری منتشرشده بود.
تاریخ معاصر و مدرن ایران و شیلی از جهات مختلفی دارای اشتراکات سیاسی مشابهی بوده است. اگرچه فاصله این دو کشور از آسیا تا غربیترین نقطه غربی آمریکای لاتین است.
مشخصه مشترک این دو کشور در عرصه اقتصادی و تولیدات که هر دو غنی هستند، با دو محصول متفاوت شناخته میشود، نفت در ایران و مس در شیلی. البته این به معنی آن نیست که این دو کشور فاقد محصولات دیگر یا منبع درآمد دیگری هستند، صنعت حملونقل جادهای گسترده، و ارتباط و استفاده از آب دریاها. همانطور که گفته شد هر دو کشور دارای منابع روزمینی و زیرزمینی دیگری هم هستند.
تاریخ مبارزات سیاسی – اجتماعی این دو کشور بیشتر از جهات دیگر به یکدیگر شبیه است.
در عرصه سیاسی هر دو کشور دیکتاتور زده و کودتاهایی در سابقه تاریخی خوددارند که توسط دولت آمریکا انجامگرفته است.
کودتای ۱۹۵۳ علیه جنبش ملی شدن نفت توسط مصدق و کودتای ۱۹۷۳ با فاصله ۲۰ ساله علیه دولت ملی دمکراتیک دکتر آلنده.
البته با تفاوتهایی که باهم داشتند. آلنده در یک بستر نسبتاً دمکراتیک و با قدرت تودهای رادیکالتری به پیروزی رسید، همچنانکه ماهیت حرکت و «انقلاب» شیلی از محتوای دمکراتیکتری برخوردار بود، با ترکیب سیاسی نیروهای پشتیبان متشکل از سوسیالیستهای جدی اما صلحطلب، در همکاری با نیروهای سیاسی م ل روشنفکر رادیکال مانند جریان «میر» که رهبری آن نسبت خانوادگی با سالوادور آلنده داشتند، و البته همکاری کمتر با حزب کمونیست شیلی.
نسبت به شیلی، در مقطع کودتای ۱۹۵۳ در ایران ترکیب نیروها محافظهکارتر و با رفتار متناقض در بستری کهنهتر انجام گرفت. حزب توده، جریانات مذهبی مرتجع همچون کاشانی، بورژوازی محافظهکار لیبرال و لمپن پرولتاریای ایران نیروهای فعال بودند.
مسئله سیاسی دیگری که شیلی و ایران را کنار هم قرار میداد، اتحاد دوستانه و همبستگی رفیقانه سیاسی میان سازمان مارکسیست لنینیست انقلابی شیلی «میر» و سازمان چریکهای فدائی خلق ایران بود. این دو جریان مارکسیست مستقل و رادیکال با مرزبندیهای روشنی که با قطببندیهای جهانی بلوک سوسیالیستی آن دوره یعنی شوروی و چین داشتند، دارای روابط محکم و همبستگی رفیقانه بودند، با هر بزرگداشت و موضوع مهمی که رُخ میداد، پیامهای دوستانه ردوبدل میکردند که تا سالهای عقبنشینی جنبش کمونیستی ایران، این ارتباط همچنان پایدار باقی بود.
در سال ۱۹۷۳ کودتای نظامیان شیلیایی به رهبری پینوشه علیه حکومت چپگرای سالوادور آلنده تنها به براندازی سیاسی یک حکومت محدود نشد بلکه سویههای دیگری غیر از سیاست را نیز تحت تأثیر خود قرارداد و درواقع به شکلگیری یک واقعه مهم تاریخی انجامید. با این کودتا روشنفکران، نویسندگان و شاعرانی چون پابلو نرودا، ایزابل آلنده، آریل دورفمن و… مجبور به ترک کشور خود شدند.
کودتای نظامی در شیلی بیشتر با بعد از قیام ۵۷ و قدرت گیری آخوندها و خیل مهاجرت ایرانیان به خارج شباهت دارد.
دورفمن با انتقال مکانی داستان به کشوری دیگر و با استفاده از نام مستعار کتابش را منتشر میکند. کتاب سال ۱۹۸۱ در شیلی منتشر و خوانده میشود، اما آیا دلیلی وجود دارد که یونان همان شیلی و نازیها همان حکومت میلیتاریستی پینوشه نباشد؟ او با این حربه به دو هدف دست مییابد: اول خوانش داستان در کشور خودش (شیلی) و دوم جهانیشدن اثرش. دیکتاتوری، ظلم، ستم، خفقان و… مفاهیمی نیست که تنها مختص به یک دوره تاریخی و مکان خاصی باشند.
در ایران همچنین اتفاقی افتاد، هم دیروز به دنبال کودتای سال ۳۲ و هم امروز بخصوص بعد از قدرت گیری رژیم ضدانقلابی جمهوری اسلامی در کشور ما تداعیکننده اوضاع شیلی بعد از کودتای پینوشه است. کشتار انقلابیون، نویسندگان، شاعران، رزمندگان سیاسی، ناپدیدشدگان قهری، و مادران و خانوادههای دادخواهان فرزندان خود که امروز در کشور ما بخشی از نیروی سیاسی علیه رژیم را تشکیل میدهند.
مادران جانباختگان دهه شصت و تابستان ۶۷، مادران آبان ماه، مادران پارک لاله، مادران جانباختگان خیزش سراسری ۱۴۰۱ همگی با تلاش و همافزایی در مبارزهای هستند که در یکسوی آن حکومت سرکوبگر قرار دارد و در سوی دیگر طبقات سرکوبشده از جمله خانوادههای دادخواه جانباختگان.
دیکتاتوری شیلی با همه سرکوب و کشتاری که بهعمل آورد، تنها ۱۵ سال دوام آورد، بحران سیاسی و جنگ طبقاتی در آمریکای لاتین فروکاست، بحران و جنگهای سیاسی ارتجاعی به منطقه ما منتقل شد. البته با قدرت گیری ارتجاع مذهبی سیاسی و بنیادگرائی اسلامی، بیش از سه برابر سالهای دیکتاتوری پینوشه در شیلی، مردم ایران سرکوب، کشتار، پیگرد و زندان ارتجاع اسلامی را با شدت بیشتری از آنچه در شیلی گذشت، متحمل شدهاند.
خانوادههای ناپدیدشدگان قهری رژیم جمهوری اسلامی با گذشت نزدیک به پنج دهه از کشتارهای دهه شصت، کشتار مخوف سراسری زندانیان سیاسی در سال ۶۷، و رخدادهایی همچون قتلهای سیاسی زنجیرهای نویسندگان و روشنفکران، کشتار به پا خاستگان خیزشهای پیدرپی سالهای اخیر تا کشتار خیزش سراسری ۱۴۰۱ و تا اعدامهایی که تا هماینک روزانه انجام میگیرد، همچنان دنبال ناپدیدشدگان خود هستند. در ایران حالا نوهها و نتیجهها در کنار پدران و پدربزرگان و مادران و مادربزرگان در جستجوی نام ونشانی، یا قبری از ناپدیدشدگان و عزیزان خانواده خود هستند.
۱۴۰۳/۵/۳۰
مرتضی ندیمی
نظرات شما