یادداشت سیاسی- به دلایل بسیاری میتوان ایران را سرزمین عجایب نامید. اتفاقات و یا پدیدههای نادر و عجیبی در این کشور رخ داده و یا شکل میگیرند که اگر برای بسیاری از ساکنان کرهی زمین بیان شود، ممکن است از تعجب حتا شاخ در بیاورند. از جمله عجایب این سرزمین، جنبههای گوناگونی از وضعیت زندگی میلیونها انسان زحمتکشیست که در فقر دست و پا میزنند.
به تازگی محمد مهدی تندگویان از اعضای شورای شهر تهران از کارتن خوابی کارگران خبر داد. وی که از بازدید شبانهاش از کارتنخوابهای پیرامون منطقهای که گور خمینی در آن بنا شده سخن میگفت، با اشاره به کارتنخوابی برخی افرادی که دارای کارت ایثارگری، جانبازی و یا آزادگی هستند در این منطقه، گفت: “بخش دیگری از کارتن خوابهای این محدوده کارگران فصلی شهرداری بودند که برای پیمانکاران به خصوص در حوزه فضای سبز کار میکردند که به دلیل آنکه درآمد خوبی ندارند مجبور به کارتن خوابی هستند. این در حالیست که بر اساس مصوبه شورای سوم (شورای شهر دورسوم)، پیمانکاران به ویژه در حوزه فضای سبز موظف به تأمین خوابگاه برای کارکنان خود هستند و حالا باید رسیدگی شود که چرا پیمانکاران در این حوزه کم کاری کردند. متأسفانه درآمد کارگران فصلی شهرداری کم است و آنها پول خود را برای خانوادههایشان در شهرستانها ارسال میکنند و خودشان مجبور به کارتن خوابی هستند”.
به بیان کاملا روشن، کارگرانی در این سرزمین وجود دارند که دستمزدهایشان نسبت به هزینههایشان آنقدر کم است، که حتا توان اجاره یک آلونک و یا یک اتاق خشک و خالی ۱۰ متری را نیز ندارند. آنهم کارگرانی که اغلب شش روز از هفته را کار میکنند و ساعات کارشان نیز در طول هفته به حداقل ۴۰ ساعت میرسد.
اگر این خبر را به طور مثال برای یک کارگر در کشور آلمان، انگلیس، هلند، سوئد و مانند آن تعریف کنی او حتما فکر میکند که میخواهی او را دست بیاندازی!! مگر میشود بیش از ۴۰ ساعت در هفته کار کرد، آنوقت کارتن خواب باشی؟! تکلیف نیازهای بهداشتی، غذایی و غیره چه میشود، اگر پولی برای مسکن در کار نباشد؟!
او ممکن است یک لحظه به شرایط خودش فکر کند و بخواهد مقایسهای هم بین خود و کارگر کارتن خواب ایرانی بکند.
او نیز دستمزد بگیر است، او نیز استثمار میشود، برای سرمایهدار ارزش اضافی تولید کرده و به سرمایهدار سود میرساند. در واقع اگر سود نمیرساند که سرمایهدار نیازی به نیروی کار او پیدا نکرده و نیروی کار او را در بازار کار نمیخرید.
او نیز مشکلات خاص خودش را دارد و در سالهای اخیر و از سال ۲۰۰۸ به بعد با آغاز دور جدید بحران اقتصادی از قدرت خریدش کاسته شده است. اما با این وجود، او دو روز در هفته تعطیل است. اضافه کار هم عموما نمیکند چرا که حتا با ۳۲ ساعت کار نیز تا حدی تامین است. هم سقفی بالای سرش است و هم میتواند تعطیل آخر هفته را خوش بگذراند. اگر با خانواده آخر هفته را به جایی نرود، اگر به بار و یا کافه نرود و با دوستاناش خوش نگذارند، در بدترین حالت یک جعبه آبجو میخرد و به تماشای برنامه های تلویزیونی مینشیند. نگرانی هم بابت هزینه دکتر و درمان و غذا ندارد.
کارگر ایرانی هم مانند او استثمار میشود، اما کارگر ایرانی هیچکدام از شرایط زندگی او را ندارد و گاه باید برای حتا دستمزدهای عقبافتاده دست به تجمع بزند. بعد هم به علت اعتراض یا از کار اخراج میشود و یا از او تعهد میگیرند که دیگر صدایش در نیاید حتا اگر چند ماه هیچ دستمزدی نگرفت!!
اما کارفرمای او یا همان جناب پیمانکار در چه وضعیتی زندگی میکند؟ او یک سرمایه دار است و مثل هرسرمایه دار دیگری زندگیش با هیچ کارگری قابل قیاس نیست.
جناب پیمانکار که اساسا دست به سیاه و سفید نمیزند از قَبَل کار همان کارگران آن قدر مرفه است که نمیداند با پولهایاش دیگر چه بخرد. هر روز ماشین گرانتری زیر پایاش میاندازد که کارگر هرگز توان خرید چنین ماشینی را ندارد. جناب پیمانکار که از عرق جبین کارگران خوش میگذراند و در بهترین و بزرگترین و مجللترین خانهها زندگی میکند هرگز ککاش نمیگزد که کارگر او کارتن خواب است. او برای همین دلباختهی نظام سرمایهداری و حکومت اسلامی است، چرا که این شرایط را برای او از هر نظر مهیا کرده است.
البته پیمانکار قدردان مقاماتی نیز هست که این قراردادها و شرایط را برای استثمار هر چه بیشتر و یا بهتر بگوییم چپاول و مکیدن خون کارگران تا آخرین قطره را برای او فراهم کردهاند. پس همیشه باید در برابر آنها دست به جیب شده تا آن مقامات نیز به لفت و لیسهای خود ادامه داده و در مکیدن خون کارگران شریک شوند.
همچنین این گروه از کارگران شهرداری که سختترین کارها را بر دوش میکشند تا شهر بزرگی مانند تهران تا حد امکان قابل سکونت بماند، در حالی کارتن خواب هستند که مدیران مفتخور شهرداری از بهترین امکانات رفاهی برخوردار هستند. در همین روزهای اخیر اخباری منتشر شده که حاکی از سوء استفاده از امکانات شهری توسط مدیران شهرداری به مبلغ ۲ هزار و ۲۰۰ میلیارد تومان است. مدیران شهرداری و حتا برخی از نمایندگان مجلس و دیگر مقامات دولتی خانههایی را از این طریق با قیمتهایی بسیار ناچیز تصاحب کردهاند که یک کارگر فضای سبز شهرداری حتا نمیتواند با دستمزدش یک پنجره آن را بخرد!! دستمزد ۳۰ سال کار و عرق ریختناش را اگر پسانداز کند و حتا یک ریال اش را هم صرف خوردن و غیره نکند باز به اندازهی پول یکی از این خانهها نمیشود. به عبارت دیگر ۲ هزار و ۲۰۰ میلیارد تومان برابر است با دستمزد بیش از ۶ هزار کارگر در طول سی سال!!
همین آقای شهردار وقتی که موضوع حقوقهای نجومی مدیران مطرح شد و براساس آنچه که خود شهرداری اعلام کرد ماهانه ۱۴ میلیون تومان از شهرداری دریافت میکند، تازه همسرش نیز به عنوان مشاور او کار میکند. از بخور بخورهایشان نیز که خبری منتشر نشده فقط همین مشخص شده که آقای شهردار یک خانه در منطقه ۱ و یک خانه در منطقه ۴ تهران دارد که هر دو از بهترین و گرانترین مناطق تهران هستند. آن وقت همین فرد در سخنرانی اخیر خود در پانزدهمین جشنواره “رجایی” میگوید: “کارنامه شهرداری تهران در بین همه دستگاهها و بر اساس تمامی نظر سنجیها، کارنامه با افتخار و با شکوهی است”. البته که او باید این را بگوید! تمام مدیران شهرداری و پیمانکاران و سرمایهداران طرف قرارداد با شهرداری از شهرداری راضی هستند یعنی همهی آن مفتخوران و دزدان و چپاولگران. در عوض کارگر شرکت اتوبوسرانی برای گرفتن حق مسکن خود، بعد از هشت سال عضویت در شرکت تعاونی و کلی تلاش و به این در و آن در زدن باید با خانواده در برابر شهرداری دست به تجمع زده تا صدایش را کسی بشنود. یا کارگران کارتنخواب شهرداری که دستمزدشان کفاف اجاره یک اتاق را نیز نمیدهد. اگر کارنامه شهرداری براساس “نظرسنجیها” در بین تمام دستگاههای دولتی با افتخار است، آن وقت تنها نتیجهی منطقی این است که در دیگر دستگاههای دولتی باید فاجعهای بزرگتر از شهرداری جریان داشته باشد.
بیهوده نیست که هم اکنون و براساس آمارهای دولتی حدود ۳۰ درصد از جمعیت شهرنشین در حاشیهها زندگی میکنند که فاقد کمترین امکانات شهری هستند. حتا بسیاری از کارگرانی که در داخل محدودهی شهری زندگی میکنند در خانههایی زندگی میکنند که فاقد استانداردهای لازم در رابطه با مسکن یک خانواده میباشد.
در برنامه سازمان ما در رابطه با اقدامات فوری حکومت شورایی به مسایلی اشاره شده که بیان دو نمونهی آن در اینجا میتواند مفید باشد.
یکی در رابطه با مسکن است که حکومت شورایی موظف است تا زمانی که مساله مسکن به صورت قطعی حل نشده: ۱ – کلیه ساختمانهای زائد دولتی و مصادرهای را به عنوان مسکن در اختیار زحمتکشان قرار دهد، ۲ – اجارهها متناسب با سطح دستمزد کارگران تعیین و به مرحله اجرا درآیند، ۳ – به منظور کاهش هر چه بیشتر بار هزینههای مسکن، بخشی از هزینه مسکن کارگران و زحمتکشان به عنوان سوبسید توسط دولت پرداخت شود.
در رابطه با این موارد کافیست توضیح داده شود که حتا دولتهای سرمایهداری نیز برخی از این اقدامات را برای تامین مسکن گروههای کمدرآمد جامعه انجام میدهند برای مثال در برخی از این کشورها سوبسیدی متناسب با اجاره و درآمد خانواده بابت کرایهی خانه داده میشود. اما جمهوری اسلامی که با وقاحت تمام همواره از فتح الفتوح خود سخن گفته و گوش فلک را نیز کَر کرده است، هیچ کدام از این اقدامات را انجام نداده و نخواهد داد.
دومین مساله حقوق مدیران دولتی است که باز براساس برنامه حکومت شورایی حقوق مدیران دولتی باید متوسط دستمزد کارگران باشد و نه بیشتر. این گونه است که مدیران مفتوخور و دزد دولتی دیگر جایی در حکومت شورایی نخواهند داشت.
نظرات شما