ضوابط درج مطالب در صفحه دیدگاههای سایت سازمان فداییان (اقلیت)
این صفحه به درج نظرات مدافعین سوسیالیسم اختصاص یافته است. مطالبی که در این صفحه درج میشوند، تنها و تنها بیانگر نظرات نویسنده است و درج آنها به معنای تأیید از سوی سازمان نیست. سایت در انتخاب مطالب برای درج آزاد است.
نویسنده: رضوانا زمانینیا
جامعه ما نخستین مشکل را برای زنان از هنگامی آغاز میکند که بچه های دختر و پسر وادار میشوند از ۵ سالگی در پیش دبستان های پسرانه و دخترانه مورد تفکیک جنسیتی قرار گیرند. خیلی از خانواده های مذهبی این روند را در رفت و آمدهای خانوادگی و فامیلی نیز ادامه میدهند و به کودکان خود فقط اجازه بازی و حتا صحبت کردن با همجنس های خود را میدهند نه جنس مخالف. کودک ۵ ساله مگر به جز بازی و افکار زیبای کودکانه چه چیز دیگری در سرش میگذرد؟ اما با همین جداسازی، نخستین تخم تفاوت میان دختر و پسر کاشته میشود. کودک ۵ ساله را وادار میکنند مانتو شلوار بپوشد و مقنعه سر کند تا بتواند به پیش دبستان برود و چند ساعتی با هم سن و سال های خود بازی کند. اگر به عمق این قضیه فکر کنید به یکی از کثیف ترین واقعیات پی میبرید. یک کودک ۵ ساله فقط یک بچه کوچک است. چه چیزی در اذهان آلوده و بیمار قانون گذاران نظام اسلامی و دولت ج. ا. میگذرد که دستور چنین چیزی را میدهند؟ یک ذهن، چقدر باید دچار انحراف و مشکل جنسی باشد که حتا نتواند به یک کودک ۵ ساله، نگاه سالمی داشته باشد؟ در ۹ سالگی (که به محاسبه سال عربی، ۸ و اندی سال است) برای دختر بچه دبستانی جشن تکلیف میگیرند و چادر به سرش میکنند. خانواده های مذهبی به همین روند ادامه داده و کودک خود را وادار میکنند در همه جا روسری و چادر پوشیده و به زبان عربی نماز بخواند و با تحمل ساعات طولانی گرسنگی بکشد و روزه هم بگیرد. یک بدن نحیف ۹-۸ ساله مگر چقدر توان دارد که ساعات طولانی گرسنگی و تشنگی را تحمل کند؟ آیا این چیزها به جز کودک آزاری، یادآور چیز دیگری میتواند باشد؟ از همان آغاز کاری میکنند که کودک به جای افتخار کردن به دختر بودن و زن بودنش همیشه آرزوی پسر بودن بکند! همیشه این پرسش بی پاسخ را در ذهنش بپروراند که «چرا من باید این همه با پسرهای همسن و سال خودم متفاوت باشم؟ چرا او بله و من نه؟ چرا من بله و او نه؟»
کم کم کودک بزرگ تر میشود و به مرحله نوجوانی و جوانی می رسد ولی عده ای از دختران کودک و نوجوان، بدبختانه قربانی ازدواجهای اجباری و درواقع، نوعی تجاوز اجباری شده و از تجربیات سالم و استاندارد همسن و سالان خود محروم می مانند. بنا بر آمار رسمی مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۱ خورشیدی ٪۴٫۹ از ازدواج های ثبت شده برای زنان، به دختران زیر ۱۵ سال تعلق داشته است؛ این در حالیست که در سال ۱۳۹۵ خورشیدی این رقم به ٪۵٫۶ افزایش پیدا کرده است؛ به این ترتیب، فقط در سال ۱۳۹۵ بیش از ۳۹ هزار دختر زیر ۱۵ سال ازدواج کرده اند. بین سال ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۵ در مجموع بیش از ۲۰۰ هزار دختر و پسر در ایران زیر ۱۵ سال ازدواج کرده اند. در سال ۹۵، ٪۵٫۵ از کل ازدواجهای ثبتشده مربوط به کودکان بوده است. در سال ۹۳ بیش از ۴۰ هزار کودک ازدواج کردهاند که ۱۷۶ نفر از آنها کمتر از ۱۰ سال سن داشتهاند!!! سازمان ملل متحد ازدواج در کودکی را نقض حقوق بشر می داند، به خصوص که ازدواج در کودکی می تواند به بارداری در کودکی بینجامد و جان مادر و نوزاد را به خطر بیاندازد. به علاوه با ترک تحصیل همراه است و کودکی که فرصت تحصیل را از دست بدهد، در آینده استقلال مالی نخواهد داشت، معضلی که می تواند منجر به بازتولید این چرخه در نسل بعدی شود. تلاش برای تغییر سن ازدواج در مجلس ایران سابقه زیادی دارد. سن قانونی ازدواج، پیش از انقلاب، ۱۵ و ۱۸ سال بود. اما پس از انقلاب و در جریان نخستین دوره مجلس در سال ۱۳۶۱ سن قانونی به ۱۳ و ۱۵ سال کاهش یافت. در سال ۱۳۷۹ خورشیدی، مجلس ششم طی مصوبهای سن ازدواج دختران را به ۱۵ سال و ازدواج پسران را به ۱۸ سال افزایش داد که با مخالفت شورای نگهبان روبهرو شد و در ارجاع اختلاف میان مجلس و شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام مصوبه مجلس را نپذیرفت. لزوم اخذ مجوز دادگاه برای ازدواج دختران زیر ۱۳ سال از سال ۱۳۸۱ وارد قانون مدنی ایران شد. فراکسیون زنان مجلس از حدود دو سال پیش تلاش کرده که قانونی برای مقابله با ازدواج کودکان وضع کند اما این تلاش به نتیجه نرسیده است روز ۲۴ دسامبر ۲۰۱۸ از طرح ممنوعیت ازدواج کودکان زیر ۱۳ سال در کمیسیون قضایی مجلس رد شد. به گفته یکی از نمایندگان مجلس، بعضی از اعضای فراکسیون ولایی که پیشتر حامی طرح ممنوعیت ازدواج کودکان زیر ۱۳ سال بودند، به مخالفان آن تبدیل شده اند. گویی از یک “نهاد خاص” به آنها گفته شده که با طرح یادشده مخالفت کنند. فعالان می گویند که بسیاری از این ازدواجها ثبت نمیشوند و تعیین آمار دقیق تعداد این ازدواجها غیرممکن است زیرا سازمان آمار ایران هنگامی که این دادهها را به صورت رسمی چاپ میکند، مرز ۱۸ سالگی در گروهبندی سنی جداول خود (۱۵ تا ۱۹ سال) قرار می دهد!!!.
حال اگر این دخترها آنقدر خوش اقبال بوده باشند که در خانواده های بهتری رشد یافته باشند تا آنجا که شانس انجام ابتدایی ترین فعالیت ها مانند بیرون رفتن های ساده با همسن و سالان خود را پیدا کنند باز هم در بسیاری از موارد قربانی زورگویی و در موارد وخیم تر، رفتار خشونت آمیز نیروهای دولتی از قبیل بسیج و گشت ارشاد و غیره برای رعایت حجاب و این دست مسایل میگردند. در اسفند ماه ۱۳۵۷ و تنها چند روز پس از پیروزی انقلابیون، خمینی فرمان حجاب اجباری را صادر کرد که زنان با چندین تجمع و راهپیمایی به آن اعتراض کردند اما این فرمان، در پایان به یک قانون تبدیل شد. حجاب اجباری در ایران، یکی از موارد نقض حقوق شهروندی است و زنان بسیاری در طول سالیان گذشته به دلیل آنچه بدحجابی یا بیحجابی خوانده میشود با برخوردها و محرومیتهای فراوانی روبه رو شدهاند. حضور نیروهای پلیس ویژه برخورد با بدحجابی در ایران که به «گشت ارشاد» شناخته میشوند، یکی از واپسین اقدامات جمهوری اسلامی برای تحمیل حجاب اجباری است. این رفتارهای وحشیانه گاهی آنقدر بیرحمانه هستند که حتا در تصور نمیگنجند. از فحاشی و کتک گرفته تا بازداشت و شکنجه و در برخی موارد حتا مرگ. در ماه می ۲۰۱۷ فیلمی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که در آن زنی برای جلوگیری از ضبط مدارک شناساییاش توسط نیروی انتظامی، جلوی ماشین «گشت ارشاد» می ایستد، اما خودروی پلیس توقف نکرده و زن را زیر می گیرد. ولی این تنها نمونه کوچکی است از برخوردهای وحشیانه نیروی انتظامی با زنان، در خصوص تحمیل حجاب. این زنان نگون بخت از هیچ گونه حمایتی برخوردار نیستند، ج. ا. نه تنها صدای خودشان را بلکه کسانی که قصد حمایت از آن ها را دارند نیز خفه میکند. حکم ۳۸ سال زندان و ۱۴۸ ضربه شلاق برای وکیل پرآوازه، نسرین ستوده که چندی پیش دنیا را تکان داد، نه به خاطر دفاع او از یک قاتل بود و نه یک دزد، بلکه فقط به خاطر اعتراض به حقوق پایمال شده برخی از زنان ایرانی به داشتن ابتدایی ترین حقوق، مانند انتخاب نوع پوشش بود.
حال اگر یک دختر در خانواده نسبتن خوبی رشد یافته باشد به دانشگاه میرود ولی این تفاوت ها روزبه روز بیشتر خود را نشان میدهند. هم اکنون در بسیاری از دانشگاه های ایران هم تفکیک جنسیتی، فراوان دیده میشود و همین امر، پسران را بیش از حد تشنه دختران میکند و دختران را کنجکاوتر از حد معمول، درباره پسرها که در جای خود میتواند آبستن صدمات جبران ناپذیری باشد. چرا که نظام اسلامی همواره سانسور و تفکیک جنسیتی را جایگزین آگاهی رسانی و آموزش درست کودک و نوجوان و جوان کرده و به جای پیشگیری از فجایع، بر عمق آن افزوده است.
اگر دختر بتواند از همه این تهدیدها جان سالم به در ببرد، زمانی فرا میرسد که به آن اندازه شعور فکری و توانایی استقلال میرسد که خوش دارد از خانواده جدا شده و مستقل زندگی کند. در اینجاست که دوباره پتک محکم خانواده و جامعه بر سرش میخورد که حق چنین کاری را ندارد مگر این که ازدواج کند و به خانه شوهر برود. دوباره دختر با سیلی از پرسش های بی پاسخ روبه رو میشود! گاهی دختر برای فرار از زندگی تعهدآمیز خانواده، تن به ازدواج میدهد تا از چنگال ستم رهایی پیدا کند. و این بدترین نوع رهایی است. جست و جوی آزادی های دست نایافته در خانه پدری در جایی دیگر به نام زندگی زناشویی. طبیعتن سلطه شوهر در حکومت و نظام اسلامی چیزی کمتر از سلطه پدر نبوده و نیست. از مجاز نبودن زن برای مسافرت، کار، عدم تمکین اجباری گرفته تا مجاز بودن شوهر به حق همسر صیغه ای اختیار کردن و حق طلاق و تکدی فرزند. خشونت و کتک و فحاشی شوهر و درواقع خشونت خانگی که دیگر جای خود را دارد و در جامعه ایرانی مشکل چندان حادی به نظر نمیرسد. کما اینکه بسیاری از زنان اعدام شده و محکوم به اعدام در حکومت ج. ا. نیز تنها برای دفاع از خود در برابر همین خشونت ها، وادار به ارتکاب به قتل مهاجم، که در بیشتر موارد خود شوهر بوده است شده اند، اما از بخت بد هیچ کس صدایشان را نشنیده یا به آن بی اعتنا بوده یا به دلایلی تصمیم گرفته که به آن بی اعتنا باشد. بنابر آمار مانیتور حقوق بشر ایران، شمار زنان اعدام شده در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی به بیش از ۸۷ تن بالغ گردیده است. رژیم ایران رکورد دار اعدام در کل دنیاست و نیز دارای بالاترین آمار اعدام زنان. در دسامبر ۲۰۱۸، سایتها و خبرگزاریهای رسمی ایران از اعدام یک زن ۲۵ ساله به نام نوشین، بدون ذکر دقیق محل و تاریخ خبر دادند. نوشین به اتهام قتل همسرش به اعدام محکوم شده بود. این زندانی اعدام شده یکی از قربانیان خشونت جنسی بود که به دلیل دفاع از خود و حیثیتش اعدام شد. نوشین پیش از اجرای حکمش از تهدیدات و سوء استفادههایی که توسط همسر و دوستان همسرش از او میشد سخن گفته بود. زینب سکانوند ۲۴ ساله، که در ۱۷ سالگی به اتهام قتل همسرش به اعدام محکوم شد و در اکتبر ۲۰۱۸ به دار آویخته شد یکی دیگر از زنان قربانی خشونت جنسی بود. این قربانی نگون بخت در هنگام ارتکاب جرم حتا به سن قانونی نیز نرسیده بود. میشل باشله کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل در بیانیه ۵ اکتبر ۲۰۱۸، ضمن محکوم کردن اعدام زینب، تأکید کرد که سازمان ملل متحد با استفاده از مجازات مرگ در هر شرایطی مخالف است زیرا هیچ سیستم قضایی در جهان عاری از خطا نیست. شمار بسیاری از زنان در زندانهای ایران حضور دارند که بیشتر آنان به دلیل دفاع از خود و حیثیت خود به اعدام محکوم شدهاند.
دستکم ۸ تن از زنان زندانی در زندان مرکزی ارومیه به اعدام محکوم شده اند:
۱- چنار صالحی
۲- یسنا صادقی
۳- آراسته رنجبر
۴- نازدار وطن خواه
۵- تهمینه دانش
۶- فریده حسنپور
۷-شلیر خسروی
۸- سمیه ابراهیمزاده
همچنین دستکم ۱۱ زن در زندان شهر ری (قرچک ورامین) حضور دارند که حکم اعدام برایشان صادر شده است.
۱. اعظم ملکی، از ۸ سال پیش بازداشت و در زندان به سر میبرد. او به اتهام قتل برادر شوهر و پسر برادر شوهر به دو بار اعدام (قصاص نفس) محکوم شده است.
۲. نرجس طبایی، از ۳ سال پیش در زندان به سر میبرد. او به اتهام قتل هووی خود به اعدام (قصاص نفس) محکوم شده است.
۳. فرشته شیرازی، از ۵ سال پیش در زندان به سر میبرد. او به اتهام قتل مادر شوهر خود که خواهر اسدالله لاجوردی است، به اعدام (قصاص نفس) محکوم شد.
۴. طاهره نوری، از ۱۲ سال پیش در زندان به سر میبرد. وی به اتهام قتل همسرش به اعدام (قصاص نفس) محکوم شده است. گفته میشود خانم نوری قربانی خشونت خانگی از جانب مقتول بوده است.
۵. رویا امیریان، از ۱۴ سال پیش در زندان به سر میبرد. وی به اتهام قتل مردی که در خیابان برایش مزاحمت ایجاد کرده بود به اعدام (قصاص نفس) محکوم شده است.
۶. مهتاب شفیعی، از ۳ سال پیش بازداشت و در زندان به سر میبرد. وی به اتهام قتل شوهر و مادر شوهر خود به دو بار اعدام (قصاص نفس) محکوم شده است.
۷. محبوبه رسولی، از ۷ سال پیش در زندان به سر میبرد. وی به اتهام قتل مادر شوهر خود به اعدام (قصاص نفس) محکوم شده است.
۸. مهناز آگاهی، از ۷ سال پیش در زندان به سر میبرد. وی به اتهام قتل شوهر خود به اعدام (قصاص نفس) محکوم شده است.
۹. صغرا افتخاری، از ۱۰ سال پیش در زندان به سر میبرد. وی طی یک درگیری مرتکب قتل شده است.
۱۰. عشرت نظری، از ۶ سال پیش در زندان به سر میبرد. وی به اتهام قتل همسرش به اعدام (قصاص نفس) محکوم شده است.
۱۱. سمیرا سبزیان دیگر زندانی محکوم به اعدام (قصاص نفس) در زندان شهرری است.
زنان قربانی خشونت در ایران از هیچگونه حمایتی از سوی دولت برخوردار نیستند. در قوانین ایران در قبال تجاوز به زنان، نسبت به مهاجم آسانگیری و نسبت به قربانی سختگیری وجود دارد. رژیم ایران تاکنون هیچ گامی در راستای کمک و حفظ زنان قربانی خشونت بر نداشته بلکه برعکس، آنان را در معرض اعدام و احکام غیر انسانی قرار داده است. همین چندی پیش بود که زهرا نویدپور با انتشار چند فایل صوتی و مصاحبهای با تلویزیون آذربایجان، مدعی شد که در پی درخواست استخدام از سوی سلمان خدادادی، نماینده مجلس، مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و پس از تجاوز، دائمن خود و خانوادهاش تهدید به مرگ شدند. این زن گفت که «پس از انتشار این خبر از شورای نگهبان با او تماس گرفته و گفتهاند شکایت کند و از او حمایت میکنند. بعد از آن وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه بازجوییش کردند و مدارک را از او گرفتند و با این حال کسی حمایتش نکرد. اما جسد او در ۱۶ دی ۱۳۹۷ در جلوی خانهٔ مادری او در شهر ملکان پیدا شد. این خبر نیز همانند ۱۰۰ها خبر دیگر، در آغاز خشم همه را برانگیخت و پس از مدتی زیر تلی از بی عدالتی ها مدفون گشت!
اما بی شک یکی از ناعادلانه ترین قوانین حکمفرما بر علیه زن ایرانی شاید گرفتن فرزند از زن در هنگام طلاق باشد. قانون اسلام و جمهوری اسلامی به آسانی فرزند را از مادر گرفته و به پدر واگذار میکند. در نظام ج. ا. تحت هیچ شرایطی حق ولایت پدر و خاندان پدری چه در طلاق توافقی و چه در طلاق، از طرف زن قابل معامله و اسقاط نیست. قانونگذار تنها تا سن ۷ سالگی حق حضانت فرزند را به مادر داده است. این بسیار باورنکردنی ست که یک مادر حتا حق نگهداری از فرزندش را نداشته باشد.
به هر حال در نظام و حکومتی که برگرفته از دین اصیل اسلام باشد انتظار بیشتری نیز نمیتوان داشت. دینی که از زن به عنوان کشتزار مرد یاد میکند و پیامبرش در دهه ۵۰ به بعد عمر، عایشه خردسال را به همسری میگیرد، یا برای این که همسر شخص دیگری را به عقد خود درآورد از آسمان برای خود آیه نازل میکند، و این ها نمونه های کوچکی است از جنایات بیشمار پیامبر مسلمانان بر زنان بی دفاع. پیامبری که حتا با دختر معروفش فاطمه زهرا هم رفتار عادی یک پدر درست را نداشته و از نظر بسیاری دچار پدوفیلی بوده است. حکومت اسلامی و ج. ا. نیز نشات گرفته از همین دین و همین پیامبر است. دین اسلام در قانون اساسی ایران ریشه دوانیده و به عامل درآمدزایی عمده دولتمردان تبدیل شده است. این دین، از بیخ و بن زن را یک ابزار میبیند و شاید ضد زن ترین دین دنیا باشد. شاید ریشه عمده مشکلات زنان جامعه ایران به خاطر سیطره گسترده این دین بر کشور باشد. گرچه روشنفکری و مطالعه آدم های امروزی توانسته تا حدی آثار ویرانگر اسلام را از جامعه ایرانی کمرنگ تر کند با این حال هنوز زمان بسیار درازی نیاز است تا آدم های جامعه به آگاهی لازم برسند و شیوه رفتار خود را با زن ها تغییر دهند. در ضمن حضور دولت ج. ا. بزرگ ترین سد در برابر این آگاهی رسانی هاست. شاید چندین و چند نسل زمان لازم باشد. ولی امید است با آگاهی رسانی بیشتر، این روند کمی سرعت گیرد.
نظرات شما