همکاری سازمان اکثریت با جریان اصلاح‎طلب برای نجات رژیم از بن‎بست و بحران

در تاریخ ۲۶ خرداد، متن نامه یا بیانیه‎ای که به امضاء بیش از صد نفر رسیده است در برخی رسانه‎ها انتشار یافت. در این بیانیه که نام و امضای  تعدادی ازاعضا و رهبران اکثریت و عضو شورای مرکزی حزب جدید دست پخت اکثریت، “حزب چپ”، در کنار اسامی گروهی از اصلاح‎طلبان درون و بیرون حکومت آمده، ضمن اشاره به دیدار رهبران آمریکا و کره‎شمالی، از حکومت و دولت جمهوری اسلامی خواسته شده بدون هیچ قید و شرطی وارد مذاکره مستقیم با دولت آمریکا شود. در بیانیه چنین آمده است: “ما افرادی از طیف‎های مختلف فکری و سیاسی بر این نظریم که اینک وقت آن رسیده است که بر اختلاف دیرینه ایران و آمریکا نیز نقطه پایانی گذاشته شود. از این رو خواهان مذاکره مستقیم و بدون هیچ قید و شرطی از سوی طرفین هستیم”.

صرف نظر از این‎که این بیانه، واکنش‎های به نسبت تند جناح اصول‎گرای حکومت را در پی داشت و برخی آن را “تسلیم‎نامه”، “احمقانه”، “توصیه تسلیم‎پذیری” و مایه “حقارت و ذلت” خواندند و تا جایی پیش رفتند که گفتند، بعضی‎ها درداخل کشور در همدستی با خارج، در راستای منافع دشمن حرکت می‎کنند و برای آن خوراک تهیه می‎کنند، هم‎چنین صرف‎نظر از این‎که در شرایط کنونی مذاکره مستقیم و رسمی ایران با آمریکا آن هم بعد از تجربه برجام و “عهدشکنی” آمریکا چقدر ناممکن به‎نظر آید یا تحت شرایط اعمال تحریم‎ها و تشدید فشارها چقدر ممکن گردد و این‎که اساسا این مذاکرات چه نتایج و عواقبی را در پی داشته باشد که در این نوشته مورد بحث ما نیست، اما این بیانیه، ماهیت حزب چپ اکثریت و صحت تحلیل سازمان ما در کار شماره ۷۷۵ در مورد این حزب “جدید” دست پخت اکثریت و این‎که سیاستی جز همراهی با حکومت و جناح اصلاح‎طلب آن ندارد، را نشان داد. امضا بیانیه توسط بهروز خلیق وشماردیگری ازاعضا و رهبران حزب چپ اکثریت و همراهی آن با کسانی چون جلال جلالی‎زاده نماینده مجلس ششم و رئیس ستاد انتخاباتی روحانی، احمد منتظری، جمیله کدیور نماینده مجلس ششم و همسر عطاءالله مهاجرانی، عیسی سحرخیز، محمد صادق جوادی حصار عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی، حسین کروبی، غلامحسین کرباسچی دبیر کل حزب سازندگی و چند دوجین دیگر از اصلاح‎طلبانی که رسوای خاص و عام‎اند، اگرچه یک نمونه جزئی‎ست، اما همین نمونه جزئی، محور اصلی سیاست‎ها و جهت‎گیری‎های حزب چپ اکثریت را بر ملا می‎سازد. اگرچه آ‎ن‎ها پنهان نکرده بودند که در میان رهبران و گردانندگان اصلی این “حزب” کسانی هستند که نه بطور پنهان و پوشیده بلکه خیلی صریح و بی‎پرده خود را “اصلاح‎طلب” می‎دانند و هدف اصلی آن‎ها نیز تقویت جریان “اصلاح‎طلب” در جمهوری اسلامی‎ست، اما با این موضع‎گیری رسمی و همراهی حزب چپ اکثریت با اصلاح‎طلبان، ابهام و تردیدی اگر به فرض در مورد ماهیت اکثریت و حزب چپ آن وجود می‎داشت نیز برطرف شد. ما گفته بودیم که این حزب به اصطلاح چپ، همان سازمان اکثریت است با این تفاوت که چند نفری به آن پیوسته‎اند و موضع ما در مورد این جریان، همان موضع قبلی سازمان در مورد اکثریت است. ما گفته بودیم که سازمان اکثریت که بخاطر اتحاد با ارتجاع و حمایت از رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی در سرکوب و کشتار مردم نقش داشته و یک سازمان مطرود در میان سازمان‎های سیاسی چپ، دموکرات، انقلابی و کمونیست است، برای آن‎که خود را از مخمصه بدنامی و انفراد نجات دهد، با تغییر نام می‎خواهد وانمود کند که گویا یک سازمان جدید پدید آمده که به عملکرد ننگین اکثریت ارتباطی ندارد و گفتیم که این جز یک پندار و خیال نیست که با این ترفند بتوان ننگ سیاست‎ها و عملکرد خود را پاک کرد. هنوز حتا دو هفته هم از آن‎چه گفته شد نگذشته بود که در بزنگاه نرد عشق این حزب با اصلاح‎طلبان، مشخص شد که این حزب به اصطلاح چپ، همان اکثریت است با ادامه همان سیاست‎ها. اکثریتی که تمام دوران حیات ننگین آن مشحون از بده بستان با جناح‎های حکومتی و همدستی با ارتجاع بوده است.

کرباسچی شهردار سابق تهران و یکی از امضاکنندگان این نامه در مصاحبه با “اعتماد” در ارتباط با این نامه می‎گوید: “این نامه برای مقابله با “افراطیون”ی است که با بیانیه‎ها و یا حضور در رسانه‎ها سعی در تشدید بن‎بست و خلق مشکلات جدید برای کشور دارند” وی در ادامه می‎گوید: “اگر بابی باز شود که سیاسیون دل‎سوز چه در داخل و چه در خارج از کشور به این نتیجه برسند که برای حفظ کیان جمهوری اسلامی، حفظ کشور، عدم ایجاد مشکلات برای نظام و انقلاب، یک موضع‎گیری سیاسی مثبت انجام شود، اتفاق خوبی است” (تاکید از ماست).

حفظ کیان جمهوری اسلامی و نظم موجود، هدف نخست و محوری این تلاش‎هاست و سازمان اکثریت البته همواره خواهان حفظ نظم موجود بوده است. هر کس بحث‎ها و سیاست‎های اکثریت را دنبال کرده باشد یقینا به این نکته نیز پی برده است که خط‎مشی این جریان در ارتباط با تغییر و تحولات جامعه، همواره متکی به طبقه حاکم و جناح‎های حکومتی بوده است و در درجه اول در جستجوی متحدینی در درون حاکمیت، و بعد در میان سایر گروه‎بندی‎های سیاسی بورژوایی در حول و حوش حاکمیت بوده است. اکثریت بود که از ارتجاع اسلامی یک رژیم “ضد امپریالیست”، “انقلابی” و “پیش برنده خواست مردم” ساخت! در همان شرایطی که اقلیت ماهیت رژیم تاریک‎اندیش حاکم را برملا می‎ساخت و خواهان براندازی آن بود در برابر عوام‎فریبی‎های “ضد امپریالیستی” مرتجعین حاکم و پادوان اکثریتی آن‎ها به دفاع از آزادی و دموکراسی برخاست و بارها اعلام کرد هیچ مبارزه‎ای علیه امپریالیسم نمی‎تواند از مبارزه برای آزادی و دموکراسی جدا باشد، سازمان اکثریت از ارتجاع‎ هار حاکم به عنوان یک رژیم “ضد امپریالیست” یاد نموده و با تمام توان خود نه فقط به دفاع و حمایت از رژیم برخاست، بلکه درست زمانی که ارتجاع سرگرم سرکوب کمونیست‎ها بود دست در دست ارتجاع نهاد و در شناسایی و لو دادن انقلابیون و کمونیست‎ها، از جمله رفیقان ارزشمند ما سیامک اسدیان و سعید سلطانپور، خدمات شایانی به ارتجاع و ضد انقلاب حاکم نمود.

سیاست همدستی با ارتجاع و دفاع از آن اگر زمانی تحت عنوان دفاع از “خط امام” اجرا می‎شد، بعدها تحت توجیهات و پوشش‎های دیگری مانند “شکوفاسازی جمهوری اسلامی” و بعدتر دفاع از حزب‎اللهی‎ها و به اصطلاح‎ اصلاح‎طلبانی که دست‎های‎شان تا آرنج به خون کمونیست‎ها و مبارزین آغشته است، به اجرا درآمد. سازمان اکثریت در ادامه تلاش‎های خود برای حفظ نظام، حفظ “کیان جمهوری اسلامی” و جلوگیری از بحرانی‎تر شدن وضعیت رژیم، آذرماه ۷۳ به خامنه‎ای نامه نوشت و در آن چنین استدلال کرد که تعیین خامنه‎ای به رهبری حکومت اسلامی “مبتنی بر سنت شیعه” و “اعلمیت” که مورد “تصدیق اولیای شریعت و جامعه روحانیت” باشد، نبوده است. آن‎گاه خیرخواهانه به وی نصیحت می‎کرد که جای خود را به “رهبر” دیگری که انتخاب وی بر “سنت مذهب شیعه” استوار باشد و “اعلمیت” داشته باشد، واگذار نماید!

سال ۷۴ نیز “پایان دادن به استبداد فقاهتی” از طریق انتخابات آزاد را پیش کشید. اکثریت که تمام هنر سیاسی‎اش به زندگی در میان جنا‎ح‎های حکومتی و تلاش برای اتحاد با آن‎ها خلاصه می‎شود، سال ۷۵ اتحاد با “قاطبه روحانیت” را جایگزین اتحاد با “خط امام” کرد. اکثریت که دهه شصت از استبداد مذهبی و دیکتاتوری عریان بورژوازی با جان و دل دفاع می‎کرد و همه گونه همکاری با رژیم و دفاع از ارتجاع حاکم و همراهی در سرکوب کمونیست‎ها و مبارزین را تحت عنوان دفاع از یک “رژیم مترقی و ضد امپریالیست” توجیه می‎کرد، بعدها مدافع سینه چاک دیکتاتوری پوشیده بورژوازی و دموکراسی پارلمانی شد. البته نه این‎که رژیم حاکم سرنگون شود و دموکراسی پارلمانی جای آن بنشیند، بلکه می‎خواست به رژیم جمهوری اسلامی به نحوی کاملا مسالمت‎آمیز و به شیوه‎ای “متمدنانه”، “پایان داده شود”! شعاری که هنوز هم در راس شعارها و سیاست‎های سازمان اکثریت و حزب چپ آن است.

اکثریت نه فقط همواره مخالف براندازی و سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی بوده است، بلکه از اساس حتا با طرح شعار سرنگونی رژیم  وهمه کسانی که دراین راه تلاش می کنند نیز مخالف  بوده و مخالف است. اکثریت در واقع وظیفه دفاع از نظم موجود و دفاع از جمهوری اسلامی را، اکنون با ابراز نفرت از اعمال قهر توده‎ای برای سرنگونی رژیم و ایستادن در مقابل انقلاب انجام می‎دهد. اکثریت (و حزب چپ آن) می‎خواهد جمهوری اسلامی و نظم حاکم پا بر جا بماند اما بجای خامنه‎ای، ولی‎فقیه دیگری در راس آن باشد و در بهترین حالت، ولی فقیه و استبداد فقاهتی نباشد. این ولایت فقیه و استبداد آن، همان ریسمان سیاهی‎ست که همه راست‎ها از قماش اکثریت و حزب توده و دیگر راست‎های میانه و خجول، خود را به آن آویزان کرده‎اند و تمام سیاست‎های ارتجاعی و راست‎روی‎های خود طی چهار دهه اخیر را در پوشش مبارزه با ولایت فقیه و استبداد فقاهتی توجیه کرده‎اند. این حزب “جدید” به اصطلاح چپ که حزبی‎ست بورژوا- رفرمیست در رده گروه‎ها و احزاب “اصلاح‎طلب”، حزبی‎ست که از لحاظ تفکری شبیه حزب توده ودرست‎تر گفته باشم حزبی‎ست دست‎ساز سازمان اکثریت نیز به همین سیاست ادامه خواهد داد.

نامه‎نویسی به دیکتاتورها و مسئولین جمهوری اسلامی امر تازه‎ای در حیات این جریان نیست. نامه به بوش و بازرگان و امثال آن نیز در پرونده اکثریت بایگانی‎ست. این سیاست‎ها اتفاقی و از روی تصادف نیست، بلکه ریشه در منافع این جریان دارد که با حفظ منافع بورژوازی و نظم موجود گره خورده است. ارتداد و خیانت اکثریت نیز از روی تصادف نبوده است.

سازمان اکثریت بیهوده تلاش کرد با حذف واژه اکثریت از حزب خودساخته، سیاست‎های ننگین و جنایت‎بار خود را لاپوشانی کند. سازمان اکثریت گیریم که جامه سر تا پا ننگ‎آلود آغشته به چرک خون “اکثریت” را آویزه میخ کرده باشد، اما با میخ خیانتی که تا اعماق جامعه فرو رفته است نمی‎تواند کاری انجام دهد. سازمان اکثریت تصور می‎کرد که با حزب‎سازی جدید و حذف واژه “اکثریت”، قادر است عملکرد ننگین خود را از اذهان جامعه بزداید غافل از آن که سیاست‎ها و عملکرد ننگین اکثریت را با آب هزار رودخانه نمی‎توان شست و پاک کرد چه رسد به حذف یک واژه یا تغییر نام! مردم ایران نقشی را که سازمان اکثریت در همکاری با جمهوری اسلامی در کشتار و سرکوب و اسارت مردم داشته است هرگز فراموش نخواهند کرد. سازمان اکثریت در حالی‎که سیاست‎های گذشته در رابطه با اتحاد با جناح‎های حکومتی و حفظ نظم موجود را دنبال می‎کند، در همان حال تلاش کرد، رنگ عوض کند. ننگ اما با رنگ پاک نمی‎شود. تنها عمق خاک است که مشام جامعه را از آزار تعفن این جسم بویناک پاک می‎کند.

در تلاش‎های وسیع و گسترده‎ی جناح‎های مختلف بورژوازی و حامیان بین‎المللی آن‎ها بویژه طیف اصلاح‎طلبان حکومتی برای بیرون کشاندن رژیم جمهوری اسلامی و تمام نظم موجود از غرق آبی که در آن گرفتار آمده است، سازمان اکثریت نیز به فراخور توان و ظرفیت خود، این بار تحت عنوان “حزب چپ” دارد سهم خود را ادا می‎کند. از بداقبالی حزب چپ اکثریت اما باید گفت، راهی برای حل بحران وبرون رفت از بن‎بست و نجات رژیم از این غرق‎آب هلاکت‎بار وجود ندارد. رژیم جمهوری اسلامی به آخر خط رسیده است و کارگران و زحمتکشان ایران به کم‎تر از سرنگونی رژیم، به زیر کشیدن تمام نظم موجود و کوتاه کردن دست تمام جناح‎های بورژوازی و نوکران آن‎ها رضایت نخواهند داد.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۷۸ در فرمت پی دی اف

 

POST A COMMENT.