طبقه کارگر روسیه و اشکال مبارزه و تشکل‌های کسب قدرت سیاسی

جنبش کارگری روسیه و انقلاب سوسیالیستی اکتبر، درس‌های بسیار ارزشمند و فراموش‌نشدنی برای پرولتاریای سراسر جهان و ازجمله طبقه کارگر ایران، دارد.

خلاقیتی که طبقه کارگر روسیه در جریان مبارزاتی که به انقلاب سوسیالیستی اکتبر انجامید، از خود نشان داد، در هیچ‌یک از جنبش‌های کارگری تا به امروز بدیل نداشته است. به‌ویژه آنچه هم‌اکنون از این تجارب و درس‌ها برای طبقه کارگر ایران حائز اهمیت جدی است، اشکال و شیوه‌های مبارزه‌ای است که این طبقه در طول سه انقلاب پی‌درپی به کار گرفت و آن اشکال سازمانی است که برای کسب قدرت سیاسی پرولتاریا و گذار به سوسیالیسم، برای نخستین بار در جنبش جهانی کارگری، آفرید.

پس از انقلاب کارگری فرانسه و کمون پاریس، پرولتاریای روسیه فصل جدیدی را در تاریخ جنبش کارگری جهان گشود. کارگران روس، در جریان انقلاب ۱۹۰۵ دست به ابتکار تاریخی بزرگی زدند و با ایجاد شوراهای نمایندگان کارگران، شکل نوینی از ارگان‌های اقتدار و فرمانروای سیاسی طبقه کارگر را آفریدند. این شوراها اما بدون مقدمه ظاهر نشدند، آن‌ها از دل اشکال متعدد و پیچیده‌ای از مبارزه‌ زاییده شدند که این نیز در جهان سابقه نداشت.

البته پیش‌ازاین، کارگران پیشرفته‌ترین کشورها به اعتصابات و تظاهرات متعددی روی آورده بودند، حتی در مواردی محدود، اعتصاب عمومی سیاسی نیز برپا کرده بودند، اما تنها پرولتاریای روسیه بود که تمام اشکال مبارزه، از مبارزات اقتصادی پراکنده تا اعتصابات عمومی رشته‌ای اقتصادی و سیاسی، و از تظاهرات توده‌ای تا اعتصاب سیاسی سرتاسری و قیام مسلحانه را در پیوند با یکدیگر و دریک روند فشرده، به کار گرفت و به این مبارزات شکلی کلاسیک برای کسب قدرت سیاسی داد.

کارگران روسیه، در اوایل قرن بیستم زیر فشارهای متعدد مادی و معیشتی، دستمزدهای پایین، کار طولانی ١٠ تا ١٢ ساعت، فشار ناشی از جنگ روسیه و ژاپن، کمبود آذوقه و بی حقوقی ناشی از سلطه استبداد، قرار داشتند.

در همین شرایط ، محافل متعددی از کارگران پیشرو و آگاه که گرایش کمونیستی را در درون کارگران نمایندگی می‌کردند، برای سازمان‌دهی و رهبری مبارزات طبقه کارگر تلاش می‌کردند. اعتصابات متعددی رخ داد که اساساً حول مطالبات اقتصادی و بهبود شرایط کار و معیشت کارگران شکل می‌گرفتند و هنوز پراکنده بودند. این جنبش از اواخر سال ۱۹۰۴ اعتلا یافت. ژانویه سال ۱۹۰۵ با موج گسترده‌ای از اعتصابات و اعتراضات کارگری آغاز گردید که برجسته‌ترین آن اعتصاب ۱۲ هزار کارگران مجتمع اسلحه‌سازی پوتیلف بود که آگاه‌ترین کارگران روسیه در آن حضور داشتند. در سرلوحه مطالبات کارگران پوتیلف، بازگشت به کار ۴ کارگر اخراجی مبارز، قرار داشت. ازجمله دیگر مطالبات آن‌ها، ۸ ساعت کار، افزایش دستمزد و ایجاد یک کمسیون منتخب کارگران بود. پی آمد این اعتصاب، روی‌آوری ۱۵۰ هزار کارگر پترزبورگ به حربه اعتصاب بود. بااین‌وجود هنوز اعتصابات، اقتصادی و بی‌پیوند با یکدیگر بودند و هنوز توده‌های وسیع ناآگاه، از بند توهمات نگاه به الطاف مقامات بالا ازجمله تزار، رها نشده بودند. از همین‌رو، تشکیلات دولتی – پلیسی مجمع کارگران کارخانه‌های پترزبورگ در صفوف کارگران ناآگاه نفوذ داشت. این تشکل پلیسی تلاش نمود کارگران را برای عریضه به تزار بسیج کند که سرانجام به قتل‌عام کارگران در یکشنبه خونین ۹ ژانویه انجامید. این ضربه‌ای محکم به توهمات حتی ناآگاه‌ترین کارگران بود. طوفانی از اعتصاب و تظاهرات تمام پترزبورگ را فراگرفت. کارگران مسکو نیز در همبستگی با کارگران پترزبورگ به اعتصاب روی آوردند. این اعتصابات به تعداد دیگری از شهرها و مناطق روسیه بسط یافت.

توأم با اعتصاباتی که اکنون تلفیقی از مطالبات اقتصادی و سیاسی را در پلاتفرم خود قرار داده بود، تظاهرات توده‌ای به جزء دیگری از مبارزه تبدیل گردید.

اعتصاب کارگران خطوط راه‌آهن در جنوب روسیه، یکی دیگر از مبارزات رادیکال کارگران بود. مطالبه آن‌ها نیز ۸ ساعت کار، هیئت نمایندگی کارگران و آزادی اجتماعات بود. در ریگا اعتصاب عمومی سیاسی در پیوند با تظاهرات توده‌ای، به درگیری و کشته شدن ۷۰ کارگر انجامید. مجموعاً در ژانویه ۴۴۰ هزار کارگر در اعتصاب شرکت کردند. یک دوران انقلابی در حیات سیاسی جامعه آغازشده بود. ابتکار عمل در همه‌جا در دست طبقه کارگر قرار داشت. اما هنوز دامنه اعتلای انقلابی محدود بود. جنبش کارگری موج‌وار ادامه می‌یافت. در ماه‌های بعد از دامنه این جنبش کاسته شد، اما مبارزات قطع نشد. از ماه مه، اعتلای جنبش کارگری وارد مرحله جدیدی شد. ۷۰ هزار کارگر ایوانوو – وزنسنسک در ۱۲ (۲۵) ماه مه اعتصاب بزرگ خود را آغاز کردند. این اعتصاب ۷۲‌روز به طول انجامید و نخستین شورای نمایندگان کارگران در بطن این اعتصاب شکل گرفت. مطالبات کارگران، ازجمله افزایش دستمزد، ۸ ساعت کار، لغو شب‌کاری، لغو اضافه‌کاری، آزادی اجتماع و بیان بود. یک کمیته ۱۱۰ نفره برای هماهنگی و رهبری اعتصاب انتخاب شد. با ادامه اعتصاب، وظائف این کمیته، از محدوده یک کمیته اعتصاب فراتر رفت. مطالبات رادیکال‌تر و سیاسی‌تر شدند. تشکیل یک مجلس ملی بر اساس حق رأی عمومی و برابر، به دیگر مطالبات افزوده شد. این کمیته، کنترل امور شهر را در دست گرفت و برای سازمان‌دهی پیشرفت کار و انجام وظایف خود، چندین کمیسیون در جنب خود ایجاد نمود. ازجمله مهم‌ترین آن‌ها، کمیسیون میلیشیا برای دفاع از خود و حفاظت از کارخانه‌ها، کمیسیون کنترل بر قیمت مایحتاج روزمره مردم، کمیسیون مالی بود.

کمیته درواقع کنترل شهر را در دست داشت و در نقش شورای نمایندگان کارگران عمل می‌کرد. اما هنوز شکل نطفه‌ای شورا بود و بیشتر مطالباتش اقتصادی بود. در جریان یورش واحدهای نظامی و سنگربندی، کارگران شعار سرنگونی تزار را نیز سردادند. کارگران بلشویک در رأس این اعتصاب بودند. به‌رغم مقاومت کارفرمایان و اقدامات سرکوبگرانه نظامی، کارگران سرانجام توانستند به برخی از مطالبات اقتصادی خود دست یابند.

پیوستن کارگران نساجی به جنبش اعتصابی حاکی از آن بود که اکنون مهم‌ترین بخش‌های طبقه کارگر به جنبش اعتلا یابنده سرتاسری پیوسته‌اند. پس از اعتصاب کارگران ایوانوو – وزنسنسک، مهم‌ترین اعتراض کارگری، اعتصاب کوستروما در ۶ ژوئیه بود. ۱۰ هزار کارگر به اعتصاب روی آوردند و یک شورای ۱۰۸ نفری انتخاب نمودند. این شورا یک کمیته اجرائی از میان خود برگزید و توانست کارفرمایان را به کاهش یک ساعت کار وادارد.

اعتصابات، پی‌درپی ادامه داشت. اعتصابات عمومی اقتصادی و سیاسی در یکدیگر تلفیق می‌شدند. تظاهرات و درگیری با نیروی مسلح تزار به شهرها و مناطق مختلف گسترش‌یافته بود. این جنبش طبقاتی کارگران، بخش‌های دیگری از توده‌های مردم روسیه ازجمله دانشجویان و در برخی مناطق دهقانان را به حرکت درآورد. ناویان ناوگان پوتمکین تحت تاثیر جنبش کارگری، شورش کردند. اعتلای انقلابی به موقعیت انقلابی انجامیده بود. اعتصاب کارگران چاپخانه‌های مسکو در سپتامبر سریعاً به کارخانه‌های دیگر بسط یافت و به یک اعتصاب عمومی سیاسی تبدیل گردید. کارگران راه‌آهن مسکو – غازان در ۱۶ اکتبر اعتصاب سرتاسری راه‌آهن را برپا کردند. در پترزبورگ ، اعتصاب عمومی سیاسی برپا بود. در تعداد دیگری از شهرها نیز کارگران به اعتصاب سیاسی روی‌آور ده بودند. کارگران برق، تلگراف، حمل‌ونقل در اعتصاب به سر می‌بردند. اعتصاب سیاسی، سراسر روسیه را فراگرفته بود. لااقل دو میلیون کارگر در اعتصاب سرتاسری اکتبر شرکت داشتند.

از درون این اعتصاب عمومی و سرتاسری سیاسی است که شوراهای نمایندگان کارگران، یکی پس از دیگری متولد شدند.

برجسته‌ترین این شوراها، شورای نمایندگان کارگران پترزبورگ بود که در ۱۳ اکتبر تشکیل گردید. نمایندگان کارگران که به عضویت شورای پترزبورگ انتخاب شدند، عموماً نمایندگان کمیته‌های اعتصاب بودند. این شورا که اولین اجلاس خود را با حضور ۹۰ نماینده از ۴۰ کارخانه تشکیل داد، در اجلاس سوم ۵۶۲ نماینده از ۱۸۱ کارخانه و کارگاه و ۱۶ اتحادیه در آن حضور یافتند. شورای نمایندگان کارگران پترزبورگ نمایندگی ۲۵۰ هزار کارگر را بر عهده داشت. اجرای مصوبات شورا و پیشبرد وظائف روزمره شورا، بر عهده یک کمیته اجرایی قرار داشت که در جنب خود کمیسیون‌های ویژه‌ای ازجمله برای انتشار اطلاعیه‌ها و ارگان شورا، مالی، بیکاران و نظامی را سازمان داده بود. ارگان شورا، ایزوستیا بود که اخبار و گزارش‌ها را منعکس می‌ساخت. شورا یک اتوریته واقعی بود که کارگران فقط از تصمیمات آن تبعیت می‌کردند. شورای پترزبورگ از نفوذ و اعتبار در شهرها و مناطق دیگر روسیه نیز برخوردار بود. شورای پترزبورگ اداره امور شهر را در دست داشت، به خدمات شهر نظم می‌داد و بر توزیع مواد غذایی نظارت داشت، تصمیم به اجرای ۸ ساعت کار روزانه و ممنوعیت سانسور گرفت. بر آزادی‌های سیاسی که عملاً در جریان مبارزه در خیابان‌ها و کارخانه‌ها به‌دست‌آمده بود، مهر تأیید زد. مردم شهر و حتی سربازان برای حل مشکلات خود به شورا مراجعه می‌کردند.

شورای پترزبورگ و شوراهای دیگری که در سراسر روسیه شکل گرفتند، آشکارا نشان دادند که شوراهای نمایندگان کارگران، آن ارگان‌های مختص طبقه کارگر برای اعمال حاکمیت مستقیم سیاسی اند. نمایندگان مستقیماً توسط کارگران انتخاب و فراخوانده می‌شدند. شورای نمایندگان در همان حال که تصمیم می‌گرفت و در حکم قانون‌گذار بود، مجری آن نیز محسوب می‌شد. البته در ۱۹۰۵ هنوز به این صراحت و شفافیت نبود. اما در همین مرحله نیز بیان‌گر شکل نوینی از نوع دولت پرولتری، متمایز از دولت بورژوائی بود.

شورای نمایندگان پترزبورگ نمی‌توانست از مرحله‌ای که در آن قرار داشت، فراتر رود، مگر آن‌که قیام مسلحانه را برای سرنگونی تزار و درهم شکستن دولت موجود، سازمان می‌داد. اما نتوانست در شرایطی که کارگران آماده برداشتن سلاح بودند، به این وظیفه عمل کند. نقشی که منشویک‌ها در این شورا داشتند بی‌تاثیر نبود. بلشویک‌ها‌، نقششان در این شورا محدود بود و اصرارشان بر قیام نتیجه‌ای نداشت. بنابراین تمرکز خود را بر شورای مسکو قراردادند که از قدرت بیشتری برخوردار بودند.

شورای نمایندگان کارگران مسکو در ماه نوامبر با حضور ۱۸۰ نماینده کارگران رشته‌های فلز، چاپخانه، راه‌آهن و برخی رشته‌های دیگر که منتخب ۱۰ هزار کارگر بود، تشکیل شد. در مسکو، یک شورای نمایندگان سربازان نیز در جریان مبارزه شکل‌گرفته بود. از همان بدو تشکیل شورای مسکو، تدارک قیام مسلحانه در دستور کار آن قرار داشت. این شورا فراخوان یک اعتصاب عمومی را برای روز ۷ دسامبر صادر نمود. متجاوز از ۲۰۰ هزار کارگر به این فراخوان پاسخ مثبت دادند. این اعتصاب که همراه با تظاهرات خیابانی بود، به درگیری با نیروهای نظامی کشید. کارگران که آماده قیام بودند، شهر را سنگربندی کردند. قیام مسلحانه آغازشده بود. جنگ مسلحانه ۹ روز ادامه داشت. در جریان این قیام، کارگران با سازمان‌دهی جوخه‌های رزمی، ضربات غافلگیرانه پی‌درپی به نیروی نظامی تزار وارد آوردند. اما قیام کارگران مسکو به تنهائی نمی‌توانست پیروز شود. شورای پترزبورگ نتوانست به کارگران مسکو یاری رساند، چراکه یورش ضدانقلاب به این شورا نیز در همان زمان آغازشده بود. نیروهای نظامی تزار، تنها با گسیل نیروهای نظامی کمکی از مناطق دیگر، بر اوضاع مسلط شدند. قیام‌های محدودتری در نیژنی نووگرود، نووروسیسک، کراسنویارسک، توسط شوراهای نمایندگان کارگران برپا شد که آن‌ها نیز سرکوب شدند.

با سرکوب قیام مسلحانه مسکو که اوج انقلاب ۱۹۰۵ بود، قوس نزولی انقلاب آغاز گردید. در سوم دسامبر کمیته اجرایی شورای پترزبورگ و ۲۰۰ نماینده دستگیر شدند و عمر شورای پترزبورگ هم به پایان رسید. گرچه انقلاب تا ۱۹۰۷ ادامه یافت، و برخی اتفاقات مهم، ازجمله قیام ناویان و سربازان کرنشتات در ۱۹۰۶ رخ داد، اما دیگر به مراحل اعتلا ‌یافته پیشین بازنگشت. متجاوز از ۵۰ شورای نمایندگان که در شهرهای مختلف شکل‌گرفته بودند، از میان رفتند.

این شوراها دیگر در غیاب اعتلای سیاسی پردامنه و اعتصابات سیاسی عمومی و سرتاسری، نمی‌توانستند شکل بگیرند. تدریجاً رکود سیاسی حاکم گردید و دوران انقلابی به پایان رسید. بلشویک‌ها به‌درستی تأکید می‌کردند که طرح شعار ایجاد شوراها در چنین شرایطی توهم پراکنی و خیال‌بافی است.

شوراها بار دیگر هنگامی دوباره درصحنه حاضر شدند که روسیه در ۱۹۱۷ به یک دوران انقلابی جدید گام نهاد و همراه با پیدایش موقعیت انقلابی، سراسر روسیه را فراگرفتند.

پس از فرونشستن موج شوونیسم ناشی از آغاز جنگ جهانی اول، جنبش طبقاتی کارگران روسیه اعتلای نوینی را آغاز کرد. متجاوز از هزار اعتصاب در سال ۱۹۱۵ رخ داد. سال ۱۹۱۶ کارگران مجتمع پوتیلف برای افزایش ۷۰ درصدی دستمزد به اعتصاب روی آوردند. تا اواخر سال، اعتصابات عمدتاً سیاسی شده بودند. یک و نیم میلیون کارگر در ۱۵۰۰ اعتصاب شرکت کردند. زیر فشار مصائب ناشی از جنگ، فقر، قحطی و گرسنگی دامنه اعتصابات و اعتراضات از همان نخستین روزهای سال ۱۹۱۷، وسعت بی‌سابقه‌ای گرفت.

این اعتصابات در پتروگراد با تظاهرات خیابانی توأم شد. ۳۰۰ هزار کارگر پتروگراد در ۹ ژانویه سالروز یکشنبه خونین به اعتصاب متوسل شدند و تظاهرات برپا کردند. اعتصابات سریعاً به مسکو، خارکف و حتی باکو و تعداد دیگری از شهرها کشید. ۴۰۰ هزار کارگر در فوریه در اعتصاب بودند. ۸۵ درصد اعتصابات سیاسی بود. ۲۳ فوریه (۸ مارس) کارگران مجتمع پوتیلف در اعتراض به تعطیل یک کارگاه به اعتصاب و تظاهرات متوسل شدند. هم‌زمان زنان کارگر و زحمتکش، در خیابان‌های پتروگراد تظاهرات برپا کردند. روز بعد اعتصاب سراسر پتروگراد را فراگرفت. تظاهرات با شعار مرگ بر تزار و زنده با جمهوری ادامه یافت. ۲۵ فوریه اعتصاب سیاسی عمومی بود و ۳۰۰ هزار کارگر در اعتصاب بودند. تظاهرات با شدت بیشتری ادامه داشت. کارگران مصمم بودند که این بار در پی اعتصاب عمومی سیاسی به قیام متوسل شوند و بساط تزاریسم را برچینند. روز ۲۶ فوریه درگیری با پلیس، همراه با یورش به مراکز پلیس و مسلح شدن کارگران بود. سربازانی که برای سرکوب گسیل‌شده بودند به کارگران پیوستند. روز ۲۷ فوریه اعتصاب عمومی سیاسی به قیام مسلحانه انجامید. تمام مراکز و مؤسسات مهم شهر به تصرف کارگران درآمد، زندانیان سیاسی از بند رها شدند. کمیته‌های اعتصاب بار دیگر به شورا ارتقاء یافتند. تزاریسم عملاً سرنگون شد. شوراها از همان نخستین روز درگیری‌ها در ۲۴ فوریه در تعدادی از کارخانه‌ها شکل‌گرفته بودند. این بار هم پیش از آنکه احزاب کارگری و سوسیالیست شعار شورا را مطرح کنند، خود کارگران پیشاپیش آن را ایجاد نمودند. تجربه انقلاب ١٩٠٥ نشان داده بود که پیدایش شوراها از منطق مبارزه طبقاتی پرولتری، از رشد و ارتقاء مبارزات کارگران، از درون کمیته‌های اعتصاب برپاکننده اعتصابات عمومی و سرتاسری سیاسی، ناشی می‌گردند.

در پتروگراد سران احزاب منشویک و اس ار سریعاً کوشیدند ابتکار عمل را در دست خود بگیرند. بیانیه‌ای به نام کمیته اجرائی موقت شورای نمایندگان کارگران انتشار دادند و اعلام نمودند، نخستین اجلاس شورای نمایندگان کارگران، سربازان و اهالی پتروگراد در ساعت ٧ بعدازظهر روز۲۷ فوریه(١٢ مارس) در ساختمان دوما تشکیل خواهد شد. ضابطه نمایندگی را نیز به‌حسب منافع و محاسباتشان که بیشتر در میان کارگران کارخانه‌های کوچک، سربازان و خرده‌بورژوازی نفوذ داشتند، به شرح زیر تعیین نمودند:  کارخانه‌هایی که بیش از ۱۰۰۰ کارگر دارند، یک نماینده برای هر هزار نفر، کارخانه‌های کمتر از هزار نیز یک نماینده انتخاب کنند و به شورای نمایندگان بفرستند، از هر گروهان ارتش نیز که به انقلاب پیوسته یک نماینده انتخاب و به شورا فرستاده شود.  بر این اساس، نخستین اجلاس نمایندگان شوراهای کارگران وسربازان در۲۷ فوریه(١٢مارس) تشکیل‌ شد.

در مسکو نیز اعتصاب عمومی سیاسی ۲۷ فوریه به تظاهرات و قیام انجامید. درگیری با پلیس به خلع سلاح پلیس و مسلح شدن کارگران انجامید. گروه‌هایی از سربازان نیز به کارگران پیوستند. درگیری مسلحانه در اول ماه مارس به اوج خود رسید. پادگان مسکو به کارگران پیوست و مراکز اصلی شهر به تصرف کارگران درآمد. اجلاس سازمان‌دهی شورای نمایندگان کارگران در اول مارس تشکیل شد، نمایندگان ۵۲ کارخانه، اتحادیه کارگری و برخی سازمان‌های دیگر در اجلاس حضور یافتند. یک کمیته اجرایی نیز برای پیشبرد مصوبات شورا، انتخاب گردید.

در سوم مارس (۱۶ مارس) شورش کرنشتات رخ داد و شورای نمایندگان ملوانان، سربازان و کارگران ایجاد گردید. تا آخر مارس که شوراها در سراسر روسیه قدرت را به دست گرفته بودند، مجموعاً ۵۱۳ شورای نمایندگان تشکیل‌شده بود که عمدتاً خالص کارگری بودند و در برخی مناطق و شهرها، شوراهای کارگران و سربازان. تعداد شوراهای دهقانان نیز تا تابستان به حدود ۴۰۰ رسید. با درهم کوبیده شدن پلیس و ژاندارم ، ازهم‌گسیختگی ارتش و برافتادن رژیم تزاری، کارگرانی که انقلاب را برپا کرده بودند و شوراهای خود را ایجاد کرده بودند، خواهان استقرار حکومت شورایی خود بودند. کارگران مسلح به فرامین کمیته دوما که در حال ایجاد یک حکومت بورژوائی بود، بی‌اعتنا بودند و فقط از دستورات شوراهای خود و شورای نمایندگان کارگران و سربازان پتروگراد تبعیت می‌کردند. اما اوضاع در جهت دیگری پیش می‌رفت. احزاب رفرمیست منشویک و اس‌ار که مخالف استقرار حکومت کارگری بودند و از دیدگاه آن‌ها قدرت می‌بایستی در دست بورژوازی قرار گیرد، از همان لحظه نخست سرنگونی تزاریسم در پتروگراد، تلاش نمودند، تمام قدرت را به بورژوازی بسپارند. این سیاست را  در جریان تشکیل کمیته دوما، حکومت موقت بورژوایی و حکومت ائتلافی نیز پیش بردند. اما در واقعیت، شورای پتروگراد و شوراهای سراسر روسیه به‌عنوان قدرتی ظاهرشده بودند که در نقش یک قدرت مجزا از قدرت بورژوازی عمل می‌کردند و در روزهای نخست انقلاب، حتی قدرت اصلی بودند.

در همان شورای پتروگراد که اکثریت آن را منشویک‌ها و اس ارها در اختیارداشتند وجریان رادیکال کارگری تنها اقلیت کوچکی را تشکیل می‌داد، تصمیماتی اتخاذ شد که خلاف تمایلات جریان سوسیال – رفرمیست بود.

شورای پتروگراد در نخستین روزهای موجودیت خود، اداره امور شهر پتروگراد را در اختیار خود گرفت. مجدداً ایزوستیا را به‌عنوان ارگان شورا انتشار داد. کمیسرهایی به تمام نواحی پتروگراد گسیل داشت که اتوریته جدید را مستقر سازند. دستور داد تمام انبارهای مواد غذایی مصادره شوند. یک کمیسیون نظامی تشکیل داد که کار ارتش را تحت کنترل خود درآورد. شورای پتروگراد، مسلح کردن کارگران را در دستور کار قرارداد. میلیشیای مسلح تشکیل داد که به‌جای پلیس و ژاندارمری مضمحل شده، نظم انقلابی را در شهر حاکم سازند. کنترل بر هزینه‌های مالی را در دست گرفت. واحدهای مسلحی را برای حفاظت از بانک دولتی گماشت. مراقبت از راه‌آهن، چاپخانه‌ها، پست و تلگراف و دیگر مراکز مهم بر عهده کارگران و سربازان مسلح قرار گرفت. رژیم پیشین را از کنترل منابع مالی محروم کرد. کمیسیون‌های متعدد تبلیغات، انتشارات و چاپ، اطلاعات، پست و تلگراف، مالیه و راه‌آهن تشکیل داد. در اولین اجلاس عمومی بخش‌های کارگری و سربازی شورا، فرمانی صادر کرد که فوراً کمیته‌هایی برای هدایت جنبش سربازان انتخاب و نمایندگی واحدها در شوراها تأمین گردد. واحدهای ارتش موظف شدند از شورای نمایندگان کارگران، سربازان و کمیته‌های منتخب خود اطاعت کنند. سلاح‌های ارتش در اختیار کمیته‌های سربازان قرار گرفت. این یک قدرت واقعی در کشور بود و شوراهای شهرها و مناطق دیگر نیز بر طبق همین الگو عمل می‌کردند. در آن روزها کمیته دومای موردحمایت احزاب منشویک و اس‌ار هیچ قدرتی نداشت. وقتی‌که رفرمیست‌ها سرانجام توانستند اکثریت را برای حمایت از حکومت موقت که در ۳ مارس تشکیل شد، در شورا به دست آورند و شورا صرفاً فعالیت آن ‌را تحت کنترل و نظارت قرار دهد، قدرت یکتای شورای کارگران، داوطلبانه به بورژوازی واگذار گردید و دو قدرت در کنار یکدیگرشکل گرفتند. اکنون دیگر قدرت شورایی  به‌عنوان یک قدرت موازی عمل می‌کرد.

در این فاصله، کارگران عرصه دیگری از ابتکار و نبرد را گشوده بودند. اگر در انقلاب ۱۹۰۵ ، طبقه کارگر روسیه، شوراها را آفریده بود، در انقلاب فوریه خلاقیت خود را در ایجاد کمیته‌های کارخانه نشان داد. این یکی دیگر از ابتکارات بزرگ طبقه کارگر روسیه بود.

کمیته‌های کارخانه نیز همچون شوراها از دل کمیته‌های اعتصاب در عالی‌ترین مرحله اعتلای جنبش، اعتصاب سرتاسری و قیام مسلحانه پدیدار شدند. آن‌ها رادیکال‌ترین مشی دگرگونی‌های اقتصادی و سیاسی را در پیش گرفتند. کمیته‌های کارخانه متشکل از نمایندگانی بود که در مجامع عمومی کارگران برگزیده می‌شدند. کارگران مستثنا از نژاد، جنس و سن از حق رأی برابر برخوردار بودند. در انتخاب اعضای کمیته‌ها اصل فراخوانی نیز حاکم بود. کمیته‌ها تمام کارگران واحد تولیدی را بی‌توجه به این‌که به کدام صنف و اتحادیه تعلق دارند، نمایندگی می‌کردند و از منافع بی‌واسطه آن‌ها دفاع می‌نمودند. وظائف این کمیته‌ها در مراحل مختلف پیشرفت جنبش، متفاوت بود.

کمیته‌ها به‌محض این‌که تشکیل می‌شدند، اولین وظیفه خود را جاروب کردن تمام قواعد و مقررات نظم استبدادی قراردادند. مقررات استبدادی – پلیسی پیشین را ملغی اعلام می‌کردند و به‌جای آن نظم و مقررات دمکراتیکی را قرار می‌دادند. برای انجام این وظیفه، در پاره‌ای موارد، تعدادی از پرسنل و مدیرانی که پاسدار مقررات پیشین بودند و حتی در اخراج، سرکوب و کشتار نقش داشتند، اخراج نمودند. گاه مجازات‌های شدیدتری اعمال نمودند.

کارگران فرمانروای کارخانه شده بودند و گرچه هنوز نظم سرمایه‌داری حاکم بود، اما در کارخانه‌ها نیز قدرت دوگانه‌ را حاکم کرده بودند.

کمیته‌های کارخانه در آغاز و در اکثر موارد، وظیفه خود را به‌ویژه در مؤسسات متوسط، تحقق مطالبات اقتصادی کارگران، افزایش دستمزد، ۸ ساعت کار و مراقبت از شرایط کار و زندگی کارگران قراردادند. اما در کارخانه‌های بزرگ که مدیران فرار کرده بودند، کارگران حتی تا مرحله برعهده‌گرفتن وظیفه مدیریت پیش رفتند. چون کمیته‌ها، خودانگیخته و بدون دستور از بالا با ابتکار خود کارگران در هر کارخانه شکل‌گرفته بودند، ضابطه معینی هم برای انتخاب تعداد اعضای کمیته‌ها در کارخانه‌های مختلف وجود نداشت.

در جریان پیشرفت مبارزه، در برابر کمیته‌ها وظایف جدید و سنگین‌تری قرار می‌گرفت. در تعدادی از کارخانه‌ها، مدیران فرار کرده بودند. در برخی دیگر سرمایه‌داران و مدیران کارخانه‌ها برای تعطیل کارخانه، در امر تولید خرابکاری می‌کردند. کمیته‌های کارخانه می‌بایستی از پس مقابله با تمام این اقدامات برآیند.

کمیته‌های کارخانه نخست در کارخانه‌های بزرگ دولتی پدید آمدند و سپس در کارخانه‌های دیگر. این کمیته‌ها که نخست در پتروگراد پدید آمده بودند به‌سرعت به تمام مناطق صنعتی روسیه بسط یافتند.

کمیته‌های منتخب کارگران کارخانه که اصل ناظر بر فراخوانی نمایندگان بر آن‌ها حاکم بود، موظف بودند، در هر ۱۵ روز یا یک ماه، مجمع عمومی را فراخوانند و گزارش کار خود را به مجمع ارائه دهند. مجمع عمومی پیرامون مسائل مهمی که کارخانه با آن‌ها مواجه بود تصمیم می‌گرفت، اما وظائف خود را به مسائل کارخانه محدود نمی‌کرد، در مورد مسائل سیاسی مهم نیز موضع‌گیری و بیانیه صادر می‌کرد.

از همان آغاز، کمیته‌های کارخانه مؤسسات بزرگ با این مسئله مواجه بودند که دامنه وظائف آن‌ها تا کجا بسط پیدا می‌کند. در اجلاس مشترک کمیته‌های کارخانه تحت پوشش مدیریت توپ‌سازی در ماه مارس که دستور کار آن، تنظیم مطالبات کارگران، هماهنگی فعالیت کمیته‌های کارخانه و دامنه وظائف آن‌ها بود، بحث‌های مفصلی صورت گرفت. برخی نمایندگان کمیته‌ها بر این نظر بودند که کمیته‌ها باید مدیریت مؤسسات را برعهده گیرند. این درواقع به این معنا بود که در شرایط حاکمیت نظم سرمایه‌داری، در شرایطی که شیوه تولید سرمایه‌داری حاکم بود، کمیته‌ها به‌عنوان مدیران نظم بورژوایی مؤسسات عمل کنند. این نگرش شدیداً از سوی اکثر کمیته‌ها رد شد. در قطع‌نامه‌ای که این اجلاس صادر کرد، گفته شد، تا زمانی که سوسیالیزه شدن کامل اقتصاد ملی، دولتی و خصوصی انجام نگرفته است، کارگران مسئولیت سازمان‌دهی فنی و اداری – اقتصادی تولید را نمی‌پذیرند و از شرکت در سازمان‌دهی تولید خودداری خواهند کرد. این موضع را کنفرانس مشترک کمیته‌های کارخانه‌های تحت پوشش نیروی دریایی و توپ‌خانه نیز در ماه آوریل تأیید کرد.

پس اگر در آن مقطع وظیفه مدیریت بر عهده کمیته‌ها نبود، چه وظائفی در برابر آن‌ها قرار می‌گرفت؟ کنترل تولید و توزیع و کسب مهارت مدیریت برای دورانی که طبقه کارگر قدرت را در دست می‌گیرد و دگرگونی سوسیالیستی جامعه آغاز می‌شود.

در طرح اساسنامه کنفرانس آوریل آمده بود که کمیته‌ها از قدرت کنترل بر مدیریت برخوردارند و مجازند برای کسب اطلاعات لازم نمایندگانی در تمام ارگان‌های اداری داشته باشند. کمیته‌ها باید به تمام اسناد اداری و صورت‌حساب‌ها دسترسی داشته باشند. این به معنای لغو اسرار بازرگانی بود که جزء جدایی‌ناپذیر هر کنترل جدی کارگری است. طرح اساسنامه هم‌چنین می‌گفت: مسئولیت کامل نظم درونی کارخانه، تنظیم دستمزد، ساعات کار، استخدام و اخراج برعهده کمیته‌های کارخانه‌ است. در عمل نیز کمیته‌های کارخانه وظیفه کنترل فعالیت مدیریت، تمام صورتحساب‌ها و دفاتر، عملیات مالی، همه اسناد اداری، کنترل هزینه‌های تولید، میزان سود، مواد خام، انتقال کالاها و ماشین‌آلات به خارج از کارخانه را برعهده گرفته بودند. ازآنجایی‌که ضابطه معینی برای تعداد اعضای کمیته‌ها وجود نداشت، کنفرانس آوریل توصیه کرد که کارخانه‌هایی که بین ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ کارگر در آن‌ها مشغول به کارند، ۱۱ تا ۱۳ نماینده را برای کمیته‌های کارخانه انتخاب کنند و کارخانه‌هایی که تا ۶۰۰۰ کارگر دارند، ۱۳ تا ۱۵ نماینده برای کمیته‌ها برگزینند.

کمیته‌های کارخانه برای پیشبرد وظائف متعدد خود، کمیسیون‌های ویژه‌ای تشکیل دادند که گاه صدها کارگر در آن‌ها سازمان‌دهی شده بود. کمیسیون استخدام و اخراج، کمیسیون نظم داخلی، کمیسیون فنی – اقتصادی، کمیسیون خواروبار، کمیسیون آموزش و فرهنگ، کمیسیون حل منازعات، کمیسیون میلیشیا، از نمونه این کمیسیون‌ها بودند. با پیشرفت کار کمیته‌ها، برخی وظایف به کمیته‌های کارگاه محول گردید که ازجمله آن، کنترل استخدام و اخراج، حل منازعات بر سر دستمزد، نظارت بر اجرای مقررات. کمیته‌های کارگاه تابع کمیته‌های کارخانه بودند. حکومت بورژوایی و متحدان منشویک و اس‌ار آن، این اقدامات دارای اهمیت بزرگ تاریخی را آنارشیسم و خلاف قانون می‌نامیدند. پاسخی که لنین به آن‌ها داد این بود که قانون باید نتیجه و جمع‌بندی همین ابتکارات خودبه‌خودی کارگران باشد.

محبوبیت کمیته‌های کارخانه که مدافع جدی منافع و اهداف کارگران بودند، منجر به گسترش سریع آن‌ها در سراسر روسیه و حتی در کارخانه‌های کوچک شد. تا اواخر تابستان، تعداد کارگرانی که در کمیته‌های کارخانه‌ و کنترل تولید مشارکت داشتند، به ۲ میلیون و هشت‌صد هزار نفر رسید.

کمیته‌های کارخانه از همان بدو تشکیل دریافتند که بدون هماهنگ کردن فعالیت‌های خود، نمی‌توانند از عهده وظائف بزرگ خود برآیند. این هماهنگی که از کارخانه‌ها و مؤسسات بزرگ دولتی آغاز گردید نخست به تمام کارخانه‌های پتروگراد بسط یافت. از درون این هماهنگی، شوراهای ناحیه‌ای کمیته‌های کارخانه شکل گرفت که در ادامه خود به تشکیل شورای مرکزی کمیته‌های کارخانه‌های پتروگراد انجامید.

کمیته‌های کارخانه در فاصله فوریه تا اکتبر، ۵ کنفرانس برگزار نمودند که تنها آخرین آن در نیمه دوم اکتبر، کنفرانس سرتاسری تمام کمیته‌های کارخانه روسیه بود.

نقش رهبری کننده را در عموم کمیته‌های کارخانه و کنفرانس‌های آن، کارگران بلشویک بر عهده داشتند، از همین‌رو اکثریت قاطع نمایندگانی که در کنفرانس‌ها شرکت کردند، اعضای حزب بلشویک بودند و یا از بلشویک‌ها حمایت نمودند. قطع‌نامه‌های مصوب کمیته‌ها نیز اغلب، قطع‌نامه‌های حزب بلشویک بود. کنفرانس اول نمایندگان کمیته‌های کارخانه در ٣٠ ماه مه، که در آن، ٥٦٨ نماینده از ۳۶۷ کمیته‌ کارخانه‌ای که ٣٣٧ هزار کارگر را نمایندگی می‌کردند، قطع‌نامه‌ لنین را تصویب کرد. در این قطع‌نامه، برقراری کنترل بر تولید و توزیع کالاها، لغو اسرار بازرگانی، دسترسی کارگران به تمام حساب‌وکتاب کارخانه‌، بسط کنترل تولید به تنظیم کامل توزیع کالاها، بسط کنترل به عملیات مالی و بانکی، کار موظف همگانی، تحکیم میلیشیای کارگری و انتقال تمام قدرت به شوراها خواسته‌شده بود. این کنفرانس ٢٥ عضو شورای مرکزی کمیته‌های کارخانه‌های پتروگراد را برگزید که ١٩ تن از آن‌ها بلشویک بودند.

بنابراین درحالی‌که احزاب رفرمیست منشویک و اس‌ار حفظ موقعیت خود را به‌ویژه، تکیه‌بر کارگران واحدهای کوچک، مناطق عقب‌مانده، تقویت نقش سربازان و خرده‌بورژوازی در شوراها قرار داده بودند و در نخستین کنگره سرتاسری شوراهای نمایندگان کارگران و سربازان در ماه ژوئن اکثریت بسیار بالایی به دست آوردند، درحالی‌که بلشویک‌ها، تنها ۱۰۵ نماینده در میان ۱۰۹۰ نماینده داشتند، پرولتاریای صنعتی در کمیته‌های کارخانه، یکپارچه از بلشویک‌ها حمایت می‌کرد. *

کمیته‌های کارخانه واقف بودند که طبقه کارگر برای کسب قدرت و حفظ دست‌آوردهای خود، باید مسلح باشد، لذا اهمیت ویژه‌ای به مسلح کردن کارگران کارخانه و میلیشیای کارگری دادند. در هر کارخانه‌ای که کمیته کارخانه تشکیل می‌شد، یکی از وظائفش، سازمان‌دهی میلیشیا بود. کمیته‌های کارخانه برای سازمان‌دهی و رهبری میلیشیا، کمیسرهایی را تعیین می‌کردند. تعداد اعضای میلیشیا در برخی مجتمع‌های بزرگ ازجمله پوتیلف متجاوز از ده هزار بود. در پتروگراد، تعداد اعضای میلیشیا به حدود ٥٥ هزار رسید. در درون میلیشیا واحدهای مسلحی از پیشروترین کارگران نیز به نام گاردهای سرخ شکل‌گرفته بود.

حکومت بورژوایی با همدستی کمیته اجرائی مرکزی شورای نمایندگان به اشکال مختلف تلاش نمود، میلیشیای کارگری را برچیند و کارگران را خلع سلاح کند. حتی از اخراج و قطع دستمزد میلیس‌ها نیز استفاده کرد، اما نتیجه‌ای نداد. در ماه مه، کنفرانس میلیشیای کمیته‌های کارخانه برگزار شد و یک شورای رهبری متشکل از هفت کارگر بلشویک، یک اس‌ار و یک آنارشیست را برگزید.

میلیشیای کارگری تا حوادث ژوئیه به فعالیت علنی خود ادامه داد و ازآن‌پس بیشتر واحدهای آن که مخفی شدند به گاردهای سرخ تغییر نام دادند.

درحالی‌که اصلی‌ترین مطالبات کارگران و سربازان تحقق‌نیافته بود و جنگ ادامه داشت، اعتصابات و تظاهرات پیوسته افزایش می‌یافت. در اواسط ماه مه، شورای کرنشتات، کمیسر حکومت موقت بورژوائی را خلع و اعلام نمود که تنها اتوریته استحکامات کرنشتات است.چندین تظاهرات صدها هزارنفره علیه حکومت موقت، زیر شعار تمام قدرت به شوراها، و مرگ بر جنگ، به‌ویژه در پتروگراد برپا گردید. نقش اصلی را در سازمان‌دهی این مبارزات، کمیته‌های کارخانه و حزب بلشویک بر عهده داشتند. حتی زمانی که کمیته اجرایی مرکزی شورای نمایندگان، برای مقابله با فراخوان‌های پی‌درپی حزب بلشویک، فراخوان تظاهرات را در ۱۸ ژوئن صادر کرد، جمعیت نیم میلیونی که در تظاهرات شرکت کردند، شعار تمام قدرت به شوراها و مرگ بر جنگ را سردادند.

حکومت ائتلافی بورژوائی با بحران‌هایی پی‌درپی، در بن‌بست قرارگرفته بود. سرکوب گسترده جنبش کارگران و سربازان در دستور کار قرار گرفت. در چهارم ژوئیه، کارگران و سربازانی که با شعار مرگ بر حکومت موقت، مرگ بر جنگ و تمام قدرت به شوراها به خیابان‌ها ریختند، موردحمله مسلحانه واحدهای حکومت بورژوائی قرار گرفتند. ده‌ها تن کشته و صدها تن زخمی شدند. بلشویک‌ها تحت پیگرد قرار گرفتند. خلع سلاح میلیشیای کارگری آغاز شد. تعدادی از کارگران و سربازانی که در تظاهرات شرکت کرده بودند، دستگیر شدند. در ۹ ژوئیه (۲۲ ژوئیه) کمیته اجرائی مرکزی شوراهای نمایندگان کارگران و سربازان و کمیته اجرایی شوراهای نمایندگان دهقانان، حکومت بورژوایی را حکومت نجات ملی اعلام نمودند و قدرت نامحدود به آن دادند. تشکیل دومین کنگره سرتاسری شوراها نیز به تعویق انداخته شد. اکنون دیگر شوراها به طول کامل به زائده حکومت موقت بورژوایی تبدیل شدند. قدرت دوگانه پایان یافت.

نارضایتی کارگران و سربازان به نحو بی‌سابقه‌ای افزایش می‌یافت. موج جدیدی از اعتصابات برپا گردید. با فراخوان حزب بلشویک‌، ۴۰۰ هزار کارگر به اعتصاب متوسل شدند. حکومت بورژوایی قادر به مهار اوضاع و نجات بورژوازی نبود. کودتای کورنیلف در دستور کار قرار گرفت. اما این کودتا نیز که توسط کارگران مسلح و سربازان و ناویان انقلابی درهم‌شکسته شد، وضعیت حکومت موقت بورژوایی را وخیم‌تر کرد. شرایط برای روی‌آوری کارگران به قیام آماده‌شده بود. بلشویک‌ها در تدارک یک قیام سازمان‌یافته بودند. کارگران در شوراهای محلی، نمایندگان منشویک و اس‌ار را برکنار و کارگران بلشویک را به شوراها می‌فرستادند. شوراها مجددا احیاء شدند. تا قیام اکتبر ١٤٢٩ شورای نمایندگان در سراسر روسیه شکل گرفته بود که از این تعداد، ٧٠٦ شورای نمایندگان کارگران و سربازان، ٢٣٥ شورای نمایندگان کارگران، سربازان و دهقانان، ٣٣ شورای نمایندگان سربازان و ٤٥٥شورای نمایندگان دهقانان بودند.

در فاصله ژوئیه تا اکتبر اعتصابات متعدد اقتصادی، سیاسی و تلفیقی، در پتروگراد و مسکو برپا گردید. اعتصابات به راه‌آهن، نفت باکو و نساجی‌ها بسط یافت. ۲۸۰ هزار کارگر معادن دنباس، معادن را مصادره و مالکین را بازداشت کردند. 110 هزارکارگرمنطقه اورال در اول سپتامبر، به اعتصاب سیاسی و تظاهرات روی آوردند و شعار زنده‌باد انقلاب پرولتری، تمام قدرت به شوراها را سردادند. در ماه سپتامبر ٨٨٠ اعتصاب پی‌درپی برپا شد. در ٢١ اکتبر، حدود ٣٠٠ هزار کارگران نساجی در ایوانو- وزنسنسک و دیگر شهرها به اعتصاب روی آوردند و کارخانه‌ها را اشغال کردند.

پس از تصویب قطعنامه بلشویکی قدرت به شوراها توسط شورای پتروگراد و مسکو، ۲۵۰‌شورای محلی تا ماه اکتبر، از انتقال قدرت به شوراها حمایت کردند. رهبری اتحادیه‌های کارگری نیز با حدود ٣ میلیون عضو، که تا پیش‌ازاین از مواضع منشویک‌ها حمایت می‌کرد، به حمایت از حزب بلشویک‌ برخاست.

همه شرایط عینی و ذهنی برای برپایی قیام و پیروزی آن آماده بود. ۲۳ هزار کارگر عضو گاردهای سرخ به همراه سربازان پادگان پتروگراد، ارتش‌های جبهه‌های شمالی و غربی نزدیک به پایتخت و ملوانان ناوگان بالتیک طرفدار بلشویسم، مجموعاً نیروی سازمان‌یافته ٣٠٠ هزارنفره قیام را تشکیل می‌دادند که از حمایت میلیون‌ها کارگر و سرباز برخوردار بودند. کمیته‌ نظامی انقلابی که یک ارگان ویژه  شورای پتروگراد بود، عملیات این واحدها را هماهنگ می‌کرد. در ۲۴ اکتبر (۶ نوامبر) واحدهای گارد سرخ نقاط استراتژیک را به تصرف درآوردند و پس‌ازآن، سربازان پادگان پتروگراد و ملوانان دست به حمله زدند تا ۲۵ اکتبر پتروگراد به تصرف قیام‌کنندگان درآمد و کاخ زمستانی، محل استقرار حکومت بورژوایی موردحمله قرار گرفت. این قیام تقریباً بدون خونریزی پیروز شد. تنها ۶ کشته، و ۵۰ زخمی برجای گذاشت. در همان روز ۲۵ اکتبر کارگران ایوانوو – وزنسنسک نیز قدرت را در دست گرفتند. در مسکو نیز بین ١٠ تا ١٢ هزار گارد سرخ به همراه سربازان انقلابی آغازگر قیام در ۲۸ اکتبر (۱۰ نوامبر) بودند. مقاومت واحدهای نظامی ضدانقلاب، با یاری واحدهای گارد سرخ مناطق اطراف و پتروگراد درهم شکسته شد و در سوم نوامبر (۱۶ نوامبر) کاخ کرملین به تصرف کارگران درآمد. در مسکو هزار تن کشته شدند. در اغلب شهرهای مهم باقیمانده نیز انتقال قدرت به شوراها به شکلی مسالمت‌آمیز انجام گرفت.

در همان ۲۵ اکتبر، دومین کنگره سرتاسری شوراهای نمایندگان کارگران و سربازان تشکیل شد و به‌رغم ابستراکسیون تعدادی از منشویک‌ها و اس‌ار‌ها، کنگره با اکثریت قاطع آراء انتقال تمام قدرت به شوراهای نمایندگان کارگران، سربازان و دهقانان را تصویب کرد. کنگره، یک کمیته اجرایی متشکل از ۶۲ بلشویک، 29 اس‌ار چپ، ۶ سوسیال – دمکرات انترناسیونالیست (جناح چپ منشویسم) ۳ سوسیالیست اوکراینی، یک ماکسیمالیست، را انتخاب نمود.

حکومت شورایی کارگران مستقر گردید و کمیته اجرایی و شورای کمیسرهای خلق موظف شدند با برچیدن تمام بقایای دولت بورژوایی، به‌فوریت، دولت شورایی کارگران را مستقر سازند.

این همان دولتی است که ازآن‌پس به یک الگوی دولت پرولتری در سراسر جهان تبدیل گردید و کارگران جهان برای برپایی آن در هر کشوری تلاش و مبارزه کرده‌اند.

ازآنجایی‌که این نوشته اساساً بر اشکال مختلف مبارزه طبقه کارگر برای کسب قدرت سیاسی و دو ابتکار تاریخی و بزرگ این طبقه، شوراها و کمیته‌های کارخانه‌ به‌عنوان سازمان‌های کسب قدرت سیاسی پرولتری و بنای سوسیالیسم متمرکز بود، در مورد نقش حزب طبقه کارگر، به‌ویژه در اینجا حزب بلشویک به‌طور ضمنی بحث شد. اما روشن است، که حتی در هر ابتکار مهم و بزرگ کارگران ، این کارگران پیشرو و آگاه هستند که همواره پیشگام ابتکارات و مبارزات توده‌های وسیع کارگران‌اند. از همان سال ۱۹۰۵ و ایجاد شوراها، نقش کارگران آگاه حزب سوسیال – دمکرات به‌ویژه جناح بلشویک آن غیرقابل‌انکار است. در دوران انقلاب فوریه و تشکیل کمیته‌های کارخانه و کنترل تولید نیز همین واقعیت به‌وضوح نشان داده شد. تردیدی نیست که تمام ابتکارات بزرگ طبقه کارگر، ابتکارات توده‌های وسیع کارگران‌اند و نه احزاب و سازمان‌ها، ولو پرنفوذترین آن‌ها. از همین روست که طبقه کارگر روسیه انقلاب ۱۹۰۵ و فوریه ۱۹۱۷ را هنگامی آغاز کرد که احزاب روسیه اطلاعی از آن نداشتند و برای آن‌ها یک اتفاق ناگهانی بود، گرچه چشم‌انداز آن را داشتند.

اما اگر در روسیه حزبی همچون حزب بلشویک که آگاه‌ترین کارگران را در صفوف خود متشکل ساخته بود، وجود نمی‌داشت و اگر رهبران توانایی همچون لنین نداشت که بتوانند در تمام حوادث و پیچ‌و‌خم‌های اوضاع سیاسی بین فوریه و اکتبر، این حزب و توده‌های کارگر را رهبری کنند، با اوضاع پیچیده‌ای که پدید آمده بود، اصلاً معلوم نبود که انقلاب سوسیالیستی اکتبر رخ می‌داد یا نه. اگر هم رخ می‌داد، معلوم نبود که چیزی جز سرنوشت انقلاب آلمان را داشته باشد، یا در بهترین حالت نظیر کمون پاریس با عمری کوتاه، بدون این‌که تأثیرات بزرگ و جهانی انقلاب اکتبر را داشته باشد. بدون یک حزب سیاسی واقعاً طبقاتی کارگران، محال است یک انقلاب سوسیالیستی فرجام پیروزمندی داشته باشد. انقلاب سوسیالیستی اکتبر، هم پیروزی و هم شکست بعدی‌اش در این مورد نیز درس‌های بزرگ و ارزشمندی دارد.

بازگردیم به بحث اصلی این نوشته و وظیفه‌ای که کمونیست‌های ایران، برای اشاعه دست‌آوردهای و ابتکارات بزرگ طبقه کارگر روسیه، در صفوف طبقه کارگر ایران برای کسب قدرت سیاسی و استقرار سوسیالیسم دارند. سازمان ما، پیگیرترین سازمانی است که در طول سال‌های گذشته همواره بر اشکال متنوع مبارزه اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر، ضرورت اعتصابات عمومی اقتصادی و سیاسی، در سطح رشته‌ها و شهرها، تلفیق اعتصابات اقتصادی و سیاسی، اهمیت بی‌ بدیل اعتصاب سرتاسری سیاسی، تظاهرات توده‌ای و قیام مسلحانه توده‌ای برای سرنگونی طبقه حاکم و کسب قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر تأکید کرده است.

سازمان ما درعین‌حال پیگیرترین جریانی است که مبلغ و مروج کمیته‌های کارخانه و شوراهای کارگری در ایران بوده است. سازمان ما هیچ بدیل دیگری جز یک دولت شورایی برای حکومت کارگری و انجام وظائف انقلاب اجتماعی قائل نیست. تجربه کارگران روسیه پس از کمون پاریس بار دیگر آموخت که باید دولت بورژوایی به‌کلی درهم‌شکسته شود. ابتکار عمل از پایین‌ترین سطوح در دست کارگران و زحمتکشان باشد که به یک دولت شورایی شکل دهند. در این دولت، توده‌های کارگر و زحمتکش مستقیماً از طریق شوراها اعمال حاکمیت می‌کنند. تمام ارگان‌ها از پایین‌ترین تا بالاترین سطوح، انتخابی و تمام نمایندگان هرلحظه قابل عزل‌اند. شوراها هم قانون‌گذارند و هم مجری قانون. حقوق مقامات به سطح متوسط حقوق یک کارگر ماهر کاهش می‌یابد. به‌جای نیروهای مسلح حرفه‌ای جدا از مردم، تسلیح عمومی توده‌ای تحت کنترل شوراها شکل خواهد گرفت. دستگاه قضایی موجود نیز برچیده می‌گردد و قضات انتخابی و قابل عزل می‌شوند. عالی‌ترین ارگان دولت شورایی، کنگره سرتاسری شوراهای نمایندگان خواهد بود. در صدمین سالگرد انقلاب سوسیالیستی اکتبر با یاد میلیون‌ها کارگری که قهرمانانه به‌پا خاستند و انقلاب سوسیالیستی اکتبر را آفریدند، راهشان را با تلاش و مبارزه برای استقرار حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان و ایجاد یک نظم نوین سوسیالیستی ادامه می‌دهیم.

 

*در اولین کنگره سراسری شوراهای نمایندگان کارگران و سربازان که در سوم ژوئن برگزار شد، از ١٠٩٠ نماینده‌ای که حضور داشتند، ٨٢٢ تن دارای حق رأی قطعی و ٢٦٨ تن دارای حق رأی مشورتی بودند. از مجموع ٧٧٧ نفری که وابستگی حزبی‌شان اعلام کردند، ١٠٥ نفر بلشویک، ٢٨٥ اس ار، ٢٤٨ نفر منشویک بودند.

منابع

The great October socialist revolution:sobolev, gimpelson,trukan

Red Petrograd-Revolution in factories ١٩١٧-١٩١٨: S.A.Smith

تاریخچه جنبش شوراها(روسیه ١٩٠٥): اوسکار انوایلر-ترجمه جمعیت آزادی

پیدایش و تکامل طبقه کار از آغاز تا ١٩١٧ : جلال سامانی

 

متن کامل نشریه کار شماره ۷۵۲ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.