اعتیاد و بیکاری‌

اعتیاد به مواد مخّدر آن‌هم از بدترین و خطرناک‌ترین انواع آن مانند کراک و شیشه در میان مردم، به ویژه جوانان به طور روزافزونی در حال گسترش است. اعتیاد و گسترش بی سابقۀ آن در جامعه، زندگی میلیون‌ها انسان را در معرض نیستی و تباهی قرار داده و اکنون به یکی از بزرگ‌ترین معضلات جامعه تبدیل شده است. تعداد معتادین به مواد مخدر، در طول حاکمیت جمهوری اسلامی، به ویژه در طی ده سال اخیر به نحو بی سابقه‌ای افزایش یافته است. البته آمار دقیقی در مورد تعداد معتادان وجود ندارد و یا اگر هم آمار بالنسبه دقیقی در این مورد وجود داشته باشد، از آن جا که شمه‌ای از کارنامۀ سیاه جمهوری اسلامی را بازتاب می‌دهد، این آمار، رسماً اعلام نمی‌شود و از چشم مردم پنهان نگاه داشته می‌شود.

“حمید صراحی” مدیر کل پیش‌گیری از اعتیاد ستاد مبارزه با مواد مخدر، در گفتگوئی با ایلنا به تاریخ اول مرداد ۸۹، از یک میلیون و ۲۰۰ هزار معتاد قطعی و ۸۰۰ هزار معتاد “تفننی” خبر می‌دهد و می‌گوید:”۱۰ میلیون نفر از خانواده‌های معتادان گرفتار معضل اعتیاد هستند” !

معاون پیشگیری ادارۀ بهزیستی، از یک و نیم میلیون معتاد دائمی سخن می‌گوید و رئیس سازمان بهزیستی به رقم ۲ میلیون اشاره می‌کند و بر این مبنا خانواده‌های درگیر اعتیاد را ۱۵ میلیون نفر ذکر می‌کند!

بنابر این آمار دقیقی از تعداد معتادان در دست نیست و مسئولین دولتی نیز رقم‌های مختلفی را عنوان می‌کنند. آمار اگر چه دقیق نیست اما آن‌ها اولاً به وجود کمیت عظیم معتادان و خانواده‌هائی که درگیر مسأله اعتیاد هستند اعتراف می‌کنند و ثانیاً همین آمار و ارقام نیز اگر چه دقیق نیست اما فاجعه دهشتناکی را که رژیم جمهوری اسلامی بر مردم ایران تحمیل نموده است، به روشنی در معرض چشم همگان قرار می‌دهد.

اکنون شمار معتادان به حدی افزایش یافته است که چندین اداره و سازمان و دفتر و دستک حول آن ایجاد شده است و بسیاری از مردم برای ترک اعتیاد، به علت نبود امکانات دولتی، به مراکز درمانی “غیر مجاز” روی آورده‌اند. مراکزی که البته دولت از وجود فعالیت آن‌ها مطلع است اما تعطیل و بستن این مراکز را صلاح نمی‌داند. مدیر کل “سازمان‌های مردم نهاد” ستاد مبارزه با مواد مخدر در گفتگو با فارس به تاریخ ۹ مرداد ۸۹ در مورد اینگونه مراکز و فعالیت آن‌ها می‌گوید:”نباید خود را گول بزنیم که با تعطیل کردنِ مراکز غیر مجازِ ترک اعتیاد، مشکل آن‌ها (یعنی معتادان) را حل کرده ایم”! نام برده چنین تأکید می‌کند که ” مراکز درمانی و ترک اعتیاد بخش خصوصی، دولتی، سازمان‌های مردم نهاد و مراکز هیأت امنائی آنقدر باید افزایش یابد که بتواند نیاز جامعه را بر طرف سازد و خانواده‌ها دیگر نیازی به مراکز غیر قانونی پیدا نکنند”!

بی نیاز از هر گونه تفسیری، این نقل قول نشان می‌دهد که شمار معتادان و ابعاد اعتیاد تا چه حدّ‌ِ فاجعه باری گسترش یافته و به چه معضلِ بزرگی در جامعه تبدیل شده است. افزایش تعداد معتادان و رواج اعتیاد به مواد مخدر اکنون به حدی رسیده است که دولت هر ساله در لوایح بودجه، بایستی اعتبارات مجزائی را به این امر اختصاص دهد! ابعاد فاجعه زمانی روشن‌تر می‌شود که بدانیم سن اعتیاد نیز در طی ده سال اخیر، پیوسته کاهش یافته و اعتیاد به مواد مخدر، انبوهی از دانش آموزان مدارس را نیز به کام خود کشیده است.

معاون مرکز تحقیقات اعتیاد دانشگاه بهزیستی در این مورد می‌گوید: “در سال ۷۷ بیشترین معتادین را افرادی در سنین ۳۳ و ۳۴ سال تشکیل می‌دادند اما این سن، به ۲۵ تا ۲۹ سال کاهش یافته و تعداد مبتلایان به اعتیاد، در گروه سنی ۲۰ تا ۳۰ سال به شدت افزایش یافته است” وی همچنین اعتراف می‌کند که متجاوز از ۶ درصد معتادان را دانش آموزان مدارس تشکیل می‌دهند!

به رغم اعترافات مسئولین و مقامات مختلف حکومتی که هر یک، گوشه‌هایی از یک واقعیت بسیار تلخ و دردناک را منعکس می‌سازند، اما هیچیک از این‌ها، در مورد علل اصلی اعتیاد و راه مقابله با آن، چیزی نمی‌گویند و البته نباید هم بگویند. اظهار نظر آن‌ها در این مورد، بسیارسطحی ست و در بهترین حالت از سطح یک کارشناس دست چندم بورژوازی فراتر نمی‌رود. به عنوان مثال مدیر کل پیشگیری از اعتیاد ستاد مبارزه با مواد مخدر، علل اعتیاد را، عواملی چون، تفریح ، تفنن ، کسب لذت، غفلت و انحراف والدین، مشکلات روحی و خانوادگی و در رأس همۀ اینها”کنجکاوی” می‌داند و می‌گوید “کنجکاوی در رأس عوامل اصلی گرایش به اعتیاد است”!

اما هر کس و قبل از همه خود معتادان نیز می‌دانند که این حقیقت ندارد. ریشۀ اصلی گرایش جوانان به مواد مخدر و اعتیاد، نه تفریح و تفنن و کنجکاوی، که بیکاری و بی آیندگی‌ست! بدیهی است که مشکلات خانوادگی، عادات و فرهنگ و خرده دلایلی از این دست در روی آوردن انسان به موا د مخدر موثر است، این هم بدیهی‌ست که نبود امکانات و وسائل تفریحی و سرگرمی از یک سو و وفور مواد مخدر و در دسترس بودن آن از سوی دیگر، در کشیده شدنِ جوانان به سمت مواد مخدر و گسترش اعتیاد بسیار مؤثر است، اما ریشۀ اصلی این معضل بزرگ اجتماعی بیکاری‌ست.

بیشترین آمار اعتیاد مربوط به جوانان و مربوط به سنینی است که آن‌ها با یک دنیا امید و آرزو و به قصد اشتغال وارد بازار کار می‌شوند اما کاری پیدا نمی‌کنند و تمام نقشه‌هائی را که برای آیندۀ خود کشیده‌اند، نقش بر آب می‌بینند. معاون پیشگیری سازمان بهزیستی در گفتگو با فارس می‌گوید، بسیاری از معتادان از سن ۲۰ سالگی و قبل از آن شروع به سیگار کشیدن می‌کنند و در سنین ۲۵ تا ۲۹ سالگی معتاد می‌شوند! ۲۵ تا ۲۹ سالگی در واقع سنینی‌ست که تلاش‌های چند سالۀ جوان جویای کار به جائی نرسیده است، کوشش‌هایش برای پیدا کردن کار و اشتغال و بنای یک زندگی معمولی نافرجام مانده و امیدش را از دست داده است و با دیدن میلیون‌ها انسان بیکاروسرگردان ازجمله جوانان بیکارِ مثل خودش، هیچ چشم انداز و آیندۀ روشن و امید بخشی برای خود نمی‌بیند و برای فرار از وضعیتی که در آن گرفتار آمده و یا دَمی فراموشی آن، به مواد مخدر پناه می‌برد!

نگاهی به چند و چون نرخ بیکاری در جامعه، بویژه نرخ بیکاری در مورد جوانان نیز به نحو غیر قابل انکاری  رابطۀ  مستقیم بیکاری واعتیاد را اثبات می‌کند. جمهوری  اسلامی  نرخ  بیکاری  د رسال  ۸۸ را  ۹ / ١١درصد اعلام نمود. درمورد این ادعا،اولاً گزارشی که از سوی مرکز آمار انتشار یافت، نشان داد که نرخ بیکاری در بسیاری از استان‌های کشور بسیار بالاتر از رقمی است که دولت اعلام کرده است. ثانیاً، بر اساس برنامه چهارم توسعه، ظاهراً قرار بود نرخ بیکاری کاهش یافته و به حدود ۴ /۸ درصد برسد، اما این ادعا نیز عملی نشد و بر خلاف رقم سازی و ادعای رژیم در مورد نرخ یک رقمی بیکاری، شمار بیکاران و نرخ بیکاری نه فقط کاهش نیافته، بلکه پیوسته افزایش یافته است.

بنابه گزارش‌های انتشار یافته در مطبوعات و دیگر رسانه‌های وابسته به حکومت، نرخ بیکاری به طور کلی در مورد مردان ۷/ ۲۲ درصد ، اما در مورد جوانان تا حدود ۲۵ سال، ۷ /۲۴ درصد است. این نرخ در مورد جوانان شهری، به ۴/ ۲۹ درصد می‌رسد! به عبارت دیگر درصد بسیار بالائی از بیکاران و همچنین معتادان کشور را جوانان زیر ۳۰ سال تشکیل می‌دهند که بر تعداد آن‌ها نیزهر ساله  افزوده می‌شود.

مطابق آمارهای موجود بر اساس سرشماری آبان سال ۸۵، در سال ۸۵، سه میلیون نفر بیکار و جویندۀ کار وجود داشته است. هر چند که در همان سال ۸۵ نیز تعداد بیکاران بیشتر از این رقم بوده است، چرا که در آن سرشماری، کسی که روزانه یک ساعت (هفته‌ای هفت ساعت) کار می‌کرد، جز و شاغالان به حساب آمده است! شماردیگری نیزکه در پوشش طرح‌های پر سر و صدای کوتاه مدت اشتغال زائی، بطور موقت به کار مشغول گشته اما پس از مدت کوتاهی به صف بیکاران پیوسته‌اند نیز در این آمار منظور نشده اند. علاوه بر این‌ها، در طرح‌ها و پروژه‌هائی که عمدتاً به منظور دریافت وام و تسهیلات بانکی راه افتاده و موقتاً تعدادی در آن مشغول به کار می‌شدند، پس از حصول به هدف که همان دریافت وام وتسهیلات بانکی باشد، کل طرح و پروژه بر هم خورده و این تعداد نیز به صف بیکاران پیوسته‌اند که این‌ها نیز در زمرۀ بیکاران به حساب نیامده‌اند. بنابراین، قطع نظر از سایر دروغ‌ها و رقم سازی‌ها رژیم برای آنکه رقم بیکاری را کم‌تر از رقم واقعی قلمداد کند، همین نمونه‌ها نیز روشن می‌سازند که تعداد واقعی بیکاران بسیار بیشتر از آن چیزی است که دولت اعلام می‌کند. با این وجود و صرف نظر از تمام این‌ها و بر مبنای همان رقم ۳ میلیون بیکار اعلام شده، سالانه بایستی یک میلیون و ۲۰۰ هزار شغل ایجاد می‌شد که بیکاری در این حدود کنترل شود. اما به گفتۀ محمد جهرمی وزیر کار پیشین احمدی نژاد، در طی سه سال ۸۵ الی ۸۷، سالانه تنها ۴۰۰ هزار و مجموعا یک میلیون و ۲۰۰ هزار شغل ایجاد گردید. به عبارت دیگر از سال ۸۵ تا آخر سال ۸۸، به فرض آنکه درسال ۸۸ هم همان میزان شغل ایجاد شده باشد، مجموعاً ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر بر تعداد بیکاران افزوده شده است و بر مبنای همین آمار و ارقام در حال حاضر حداقل ۵/۵ میلیون نفر بیکارند.

این درحالیست که بنا به آمارهای جدید انتشار یافته، سالانه یک میلیون نفر به عنوان جویای کار وارد بازار کار می‌شوند که اکثریت آنها نیز کاری پیدا نمی‌کنند!

بنابراین رژیم جمهوری اسلامی نه فقط نتوانسته است بیکاری و شمار بیکاران را کنترل کند و یا برای جویندگان و متقاضیانی که هر ساله وارد بازار کار می‌شوند، کار ایجاد کند، بلکه ارتش ذخیرۀ کار را پیوسته پرشمارتر ساخته است. اجرای سیاست‌های اقتصادی مبتنی بر برنامه‌های صندوق بین المللی پول و بانک جهانی از جمله و به ویژه خصوصی سازی نیز ده‌ها و صدها هزار تن از کارگران شاغل را بیکارو به خیابان پرتاب کرده است و در یک کلام صف پر شمار و میلیونی بیکاران پیوسته سنگین‌تر و پر شمارتر شده است.

مادامکه بیکاری، آنهم در این ابعاد وحشتناک وجود داشته باشد، بدیهی ست که اعتیاد ، فقرو فحشاء ، دزدی و مصائب اجتماعی دیگری نظیر این‌ها نیز وجود خواهد داشت. ریشۀ اصلی ِاعتیاد، بیکاری‌ست و بیکاری زائیدۀ نظام سرمایه‌داری‌ست. شیوه تولید سرمایه‌داری و انباشت سرمایه، بطور دائم یک اضافه جمعیت کارگریِ آماده به کار بوجود می‌آورد. به عبارت دیگر، بیکاری و ارتش ذخیره کار، یکی از شرایط وجودیِ شیوۀ تولید سرمایه‌داری‌ست.

نظام سرمایه‌داری حاکم بر ایران نیز مانند هر نظام سرمایه‌داری در هر جای دیگر، با بیکاری عجین است. با این تفاوت که در این‌جا، هیچ حساب و کتابی در کار نیست! هیچ مؤسسه و نهادی در فکر جویندگان کار و بیکاران نیست. بیکاران حتا از همان حداقل‌های حقوقی رایج در سایر کشورهای بورژوائی محروم‌اند. جوانان نیز از هرگونه حقوق و آزادی‌های سیاسی و هرگونه امکانات و وسائل تفریحی سالم محروم‌اند و استثمار و خشونت و کسب سود، بی حقی و محرومیت، هیچ حد و مرزی نمی‌شناسد. سرمایه‌داران، مقامات دولتی و دست‌اندرکاران حکومتی، برای کسب سودهای بیشتر و برای حفظ منافع و موقعیت خویش به هر اقدام جنایتکارانه‌ای دست می‌زنند. امروز هرکس این را می‌داند که سران سپاه و باندهای مافیائی، البته با اطلاع و اِذن سرانِ درجه اول حکومتی، چه برای کسب سود و چه به ویژه برای درهم شکستن روحیۀ اعتراضی، تسلیم و انفعال، تهی ساختن و تخریب ذهن و جسم جوانان به قصد جلوگیری از روی آوردن آن‌ها به مبارزۀ فعال با رژیم، دست به قاچاق و توزیع مواد مخدر هم می‌زنند و انواع آن را در دسترس افراد جامعه، به ویژه جوانان قرار می‌دهند.

آری در اینجا، در رژیم سرمایه‌داری جمهوری اسلامی، مرتجعین و سرمایه‌داران حاکم برای کسب سود و حفظ منافع و موقعیت خویش، از هیچگونه جنایتی، ولو به اعتیاد کشاندن میلیون‌ها انسان، از جمله جوانان و دانش آموزان مدارس نیز فروگذار نیستند!

بنابراین نخستین گامِ مؤثروضروری برای ریشه کن ساختن بیکاری و نابودی اعتیاد،دزدی، فقروفحشاء ومصائب اجتماعی دیگری ازاین دست، براندازی تمام نظمِ فاسدِ حاکم واستقراریک حکومت شورایی ست که کارگران وزحمتکشان خود زمام امور را دردست گیرند. تنها بانابودی شیوه تولید سرمایه داری واستقرار سوسیالیسم است که می توان ازشرّبیکاری، اعتیاد، فقروفحشاء وتمام کثافات سرمایه داری رهائی یافت.

متن کامل در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.