یادداشت سیاسی- بحران خاورمیانه تاکنون صدها هزار قربانی از خود بر جای گذاشته است که بخش بزرگی از آنان مردم غیرنظامی و کودکان بودهاند. تنها در سوریه تعداد قربانیان به بیش از ۳۰۰ هزار نفر رسیده است. علاوه بر آن میلیونها نفر مجبور به ترک محل زندگی خود شده و در شرایطی بسیار سخت زندگی میکنند. چرا کار به اینجا رسید؟! علت بروز این فاجعه در قرن بیست و یکم چیست و چه کسانی مسوول این قتلعام بزرگ هستند؟! اینها سوالاتی هستند که در برابر میلیاردها انسان قرار دارند. سوالاتی که نه تنها پاسخ، بلکه عمل و احساس مسئولیت نسبت به بروز این فجایع و نتایج آن را میطلبد. باید علیه این کشتار وحشیانه واکنش نشان داد، به یاری مردم جنگزده شتافت و عوامل بروز این جنایات را در برابر چشمان میلیاردها انسان قرار داد تا در دادگاه تاریخ به محاکمه کشیده شوند.
تنها در روزهای اخیر حدود صد نفر که اغلب زن و کودک بودند در روستای خان شیخون در استان ادلب سوریه و در منطقه تحت کنترل اسلامگرایان مخالف بشار اسد، در اثر انفجار بمبهای شیمیایی که کسی مسوولیت آن را نپذیرفت جان خود را از دست داده و صدها تن دیگر مجروح شدند. در موصل و در اثر بمباران هواپیماهای ائتلاف به رهبری آمریکا، ۲۰۰ نفرغیرنظامی کشته شدند. در اثر انفجار بمب در دو کلیسا در مصر بیش از ۴۰ نفر کشته و ۶۰ تن دیگر مجروح شدند. عملیات تروریستی در شهرهای سنپترزبورگ، لندن و استکهلم نیز قربانیانی به همراه داشت. در موصل داعش مردمی را که برای نجات جان خود در حال فرار از شهر بودند دستگیر و اعدام کرد، گفته میشود تاکنون ۱۴۰ نفر به این دلیل اعدام شدهاند.
جنگ ویرانگر خاورمیانه در حالی همچنان تداوم دارد که تمامی طرفهای درگیر در تمام این سالها – از ابتدا تاکنون – سیاستهای جنگی خود را اینگونه توجیه کردهاند که هدفشان پایان دادن به جنگ و کشتار مردم بیدفاع میباشد!! و چه ادعای مضحکی!! همگی دستشان به خون کودکان و زنان و مردان بیدفاع آلوده است و در همان حال هدفشان را نجات همان مردم اعلام میکنند!! فجایعی که در دنیای “مدرن” قرن بیست و یکم و در برابر چشمان ما اتفاق میافتد، در جهان نابرابر سرمایهداری که مدام بر نابرابریهای آن افزوده میگردد.
بهترین و آشکارترین نمونه از این سیاستها در روزهای اخیر، حملهی اخیر موشکی نیروهای نظامی آمریکا به سوریه است که میتواند بر شعلهورترشدن آتش جنگ تاثیر بگذارد.
براستی هدف دولت آمریکا از این اقدام چه بوده است؟! آیا دولت آمریکا نمیداند که هر روز چه جنایاتی در این منطقه رخ میدهد و آیا تنها معضل این جنگ بمباران شیمیایی توسط نیروهای بشار اسد (آن هم به فرض صحت) بوده است؟! آیا دولت آمریکا نمیداند که این جنگ تنها در سوریه تاکنون به قیمت جان ۳۰۰ هزار نفر تمام شده است؟! در واقع پاسخ به بمباران شیمیایی تنها بهانهی آمریکا برای پیشبرد سیاستاش است. “آمریکای دونالد ترامپ” میخواهد بار دیگر نقش اول و کلیدی را در منطقه ایفا کند و حمله به پایگاه هوایی شعیرات در حمص بیان روشن این سیاست است. سیاستی که تنها نتیجهی آن تشدید بحران و شعلهورتر شدن آتش جنگ خواهد بود. دولت آمریکا تا اینجا روشن ساخته است که سیاست خاورمیانهای آن با دوران ریاستجمهوری اوباما متفاوت بوده و سیاست تهاجمیتری را دنبال خواهد کرد که این حمله آشکارترین نمونهی این تغییر سیاست است.
طبیعیست که وقتی آمریکا این کارت را رو میکند، نمیتواند در همان جا متوقف شود. روند جنگ همانطور که کشورهای دیگر همچون ترکیه را بیشتر و مستقیمتر وارد میدان جنگ ساخت، آمریکا را هم که میخواهد نقشی بیشتر و کلیدی ایفا کند، به اقدامات بیشتری از نوع حمله به پایگاه هوایی شعیرات و حتا بیشتر از آن وادار خواهد کرد و بیشک این اقدامات هم نمیتواند بدون واکنش طرف مقابل – به ویژه ایران و نیروهای تحت امر آن – بماند. اما واکنش طرف مقابل و حتا تداوم سیاستهای فعلی در حد و ابعاد کنونی، با تغییراتی که در نتیجهی حمله آمریکا در موازنهی نیروهای درگیر ایجاد شده، به دخالت مستقیمتر و واکنش بیشتر دولت آمریکا منجر خواهد گردید، تا جایی که این واکنشها تنها به سوریه محدود نمانده و به عراق و در مرحله بعد به یمن و حتا دیگر مناطق بحرانی همچون خلیج فارس میتواند کشیده شود.
آمریکا برای اولین بار به طور مستقیم به نیروهای بشار اسد حمله کرد و این یعنی وارد شدن به یک فاز جدید. اتخاذ این سیاست از سوی آمریکا به این مفهوم است که آمریکا به این سیاست تداوم خواهد داد و همانطور که انتظار میرفت اقدام آمریکا به سرعت مورد حمایت متحدان او قرار گرفت. از ترکیه تا عربستان و حتا کشورهای اروپایی و کانادا و استرالیا از این اقدام حمایت کردند. سران دولت آمریکا که چند روز قبلتر اعلام کرده بودند برکناری اسد اولویت آنها نیست، پس از حمله از این سخن گفتند که با حضور اسد هرگز صلحی در سوریه برقرار نخواهد شد و او باید کنار برود.
حال در چنین شرایطی طبیعیست که متحدان آمریکا نیز در حمایت از نیروهای مورد حمایت خود در سوریه جسورتر شوند. اگر مقامات دولت ایران از خامنهای تا روحانی بر این تاکید میکنند که “اقدام آمریکا “تروریستها” را جسورتر میکند” دقیقا ناشی از همین واهمه جمهوری اسلامی است. کافیست تا کمی به عقب برگردیم، به زمانی که جنگ به نفع نیروهای مخالف بشار اسد رقم خورده بود. اما با دخالت مستقیم روسیه موازنه تغییر کرد و نیروهای بشار اسد موقعیت برتری یافتند. حال در چنین شرایطی نیروهای مخالف بشار اسد و کشورهای حامی آنها در منطقه طبیعیست که شرایط را برای تغییر موازنه به نفع خود مناسب ببینند و همین به معنای شعلهورتر شدن جنگ خواهد بود. چرا که حداقل برای دولت ایران این جنگ، جنگ مرگ و زندگیست و شکست و تسلیم در این جنگ بزرگترین شکست در طول حیات جمهوری اسلامی در سیاستهای خارجی و ابعاد آن – با توجه به وضعیت داخلی و خارجی جمهوری اسلامی – حتا بیشتر و خطرناکتر از جنگ ایران و عراق برای حیات آن خواهد بود.
بحران کنونی سوریه که امروز به مرکز اصلی جنگهای فرقهای تبدیل شده است، از اعتراضات مردم سوریه به رژیم دیکتاتوری بشار اسد و با شعار نان – کار – آزادی آغاز شد. اما در پی سرکوب اعتراضات مردمی و کشتار مردم که نقش جمهوری اسلامی ایران در اتخاذ این سیاست توسط دولت بشار اسد کاملا هویدا میباشد، سوریه مرکز مقابلهی نیروهای مرتجع منطقه با یکدیگر شد. از یک سو دولت ایران به همراه نیروهای حزبالله لبنان، شبه نظامیان شیعه عراق، افغانستان، پاکستان (که همگی توسط دولت ایران تسلیح شده بودند) و دولت بشار اسد واز سویی نیروهای شبه نظامی سنی با حمایت مالی و نظامی عربستان، قطر، ترکیه و دیگر کشورهای مرتجع منطقه. انقلابی که برای آزادی و با خواستهای مشخصی آغاز شده بود، با دخالت و حمایت نیروهای مرتجع منطقه که در مرحلهی بعد به دخالت نیروهای امپریالیستی آمریکا، روسیه و اروپا منجر گردید به خاموشی گرایید و جنگی ویرانگر به جای آن نشست. جنگی که دامنههایاش از سوریه به عراق و سپس به یمن کشیده شد.
بنابر این تا زمانی که نیروهای عمدهی این جنگ به سیاستهای ارتجاعی و تجاوزکارانهی خود ادامه دهند، جنگ و کشتار مردم ادامه خواهد یافت. حتا شکست نیروهایی چون داعش به این بحران خاتمه نخواهد داد، چرا که ریشهی این بحران در فقر، نابرابری، نبود آزادی،توسعه طلبی امپریالیستی و منطقه ای و حاکمیت مناسبات سرمایهداری در کشورهای منطقه است که در نبود آلترناتیو انقلابی و حضور قدرتمند طبقه کارگر به رشد نیروهای ارتجاعی اسلامی و فرقهگرایی مذهبی و در نهایت به میدان رقابت قدرتهای ارتجاعی منطقه منجر گردید. اگر داعش امروز در عراق شکست بخورد، فردا به شکلی دیگر ظهور مییابد. همانطور که پیش از داعش نیز درگیریهای فرقهای در عراق بود و القاعده حضور فعالی در این درگیریها داشت.
سیاست های توسعه طلبانه قدرت های امپریالیستی و دولت های ارتجاعی منطقه تاکنون، جزتشدید بحران و جنگ و کشتار ثمر دیگر نداشته است.حملات نظامی اخیر آمریکا درسوریه نیز بحران خاورمیانه و جنگ های فرقه ای منطقه راتشدید می کند و درخدمت برافروخته شدن آتش جنگ های مخرب ترو کشتار بیشتراست.
نظرات شما