یادداشت سیاسی- مصاحبه ی زنی از اعضای شورای شهر تهران در مورد وضعیت زنان بی خانمان در تهران، بار دیگر این موضوع را در رسانهها مطرح کرد. فاطمه دانشور که از وی در این مصاحبه به عنوان “پولدارترین زن شهر” نام برده می شود، افزایش صد در صدی تعداد زنان بی خانمان را اعلام می کند. طبق اظهارات وی در نیمه ی اول سال ٩۵ تعداد ١۵٩٨ زن در تهران جمع آوری شدند که ١٠٣٨ مورد زنان بی خانمان بودند و ۵۶٠ مورد زنان متکدی که این آمار دو برابر مورد مشابه در شش ماه دوم سال ٩۴ است. البته این آمار همانطور که در این مصاحبه ذکر شده است، تنها شامل زنانی میشود که توسط گشت فوریت خدمات اجتماعی شهرداری تهران از خیابانها و اماکن عمومی جمع آوری شده اند.
همانطور که در این مصاحبه نیز به آن اشاره شده است، در مورد زنان بی خانمان به طور کلی هیچ گونه آمار دقیقی وجود ندارد. عدم وجود آمار در این زمینه امری اتفاقی نیست، بلکه از آنجایی که قرار نیست برنامهای برای حل این معضل اجتماعی ریخته شود و رژیم ترجیح می دهد در این مورد صورت مساله را پاک کرده و اصولاً چنین پدیدهای را انکار کند یا آن را کم اهمیت جلوه دهد، از دید مسئولان ضرورتی نیز برای تهیه ی آمار وجود ندارد. اما این سیاست رژیم که از سویی به زن ستیزی ایدئولوژیک این نظام بازمی گردد و از سوی دیگر به منزّه جلوه دادن چهره ی حکومت و تظاهر به تحت کنترل داشتن اوضاع جامعه و نابسامانی های آن، نمیتواند واقعیت را تغییر دهد.
واقعیت این است که فقر و بدبختی زنان بی خانمان کشف تازه ی “پولدارترین زن شهر” نیست، و صحبت از آن توسط این فرد، احتمالاً تبلیغی است برای مؤسسه ی خیریه و مطرح کردن آن که خود میتواند دلایل متعدد داشته باشد یا دلایلی سیاسی داشته و به هر روی منافع دیگری پشت آن خوابیده باشد. اما زنان بی خانمان دغدغه ی واقعی چه کسانی است، به جز خود آنان که دستشان بسته و کمرشان در زیر بار انواع فشارها و محرومیت های اقتصادی، اجتماعی خم گشته، چهرههای شان پژمرده و دیگر انگیزه و اراده ای برای تغییر وضعیت که هیچ، حتی برای ادامه ی زندگی برایشان نمانده است.
در سال ١٣٩٢ نتایج تحقیقی درباره ی شرایط “امید به زندگی زنان بی خانمان” در مجله مطالعات توسعه ی اجتماعی ایران منتشر شد که طبق اسناد و پرونده های موجود در سامانسرای لویزان صورت گرفته بود. در این مطلب آماری از سوی اداره کل آسیب های اجتماعی شهرداری تهران ارائه شده که بر مبنای آن از سال ٨۵ تا پایان پنج ماهه اول سال ١٣٩٠ ده درصد از تعداد کل متکدیان و بی خانمان ها ی جمع آوری شده توسط نهادهای اجرایی ذیربط (شهرداری تهران، نیروی انتظامی و برخی از سازمان ها) زنان بی خانمان، به طور متوسط حدود ١٠ درصد از بی خانمان ها و متکدیان را تشکیل می دهند. اما نکته ی مهمی که در اینجا به آن اشاره شده است سیر صعودی این رقم می باشد. طبق این آمار در سال ١٣٨۵ تعداد دختربچه های بی خانمان و متکدی ۴٢۶ نفر و تعداد پسر بچهها ١٨٣ نفر بوده است. به این ترتیب با توجه به اینکه ده سال پیش تعداد دختران حدود دو برابر و نیم پسران بوده است، تعجبی ندارد اگر اکنون تعداد زنان بی خانمان بیشتر از مردان باشد. این امر مسلماً از چشم مسئولان رژیم دور نمانده است، بلکه اصلاً “دغدغه”ی کسی نبوده است.
پدیده بی خانمانی، مختص جامعه ی ایران نیست، بلکه از ویژگیهای جامعه ی طبقاتی و در ابعاد و اشکال کنونی آن محصول نظام سرمایه داری می باشد. اما در جمهوری اسلامی تبعیض های جنسیتی بین مردان و زنان حتی در تقسیم نکبت های اجتماعی جامعه ی سرمایه داری نیز خود را نشان می دهند. تغییرات فاحش که به زیان زنان در سالهای اخیر در ترکیب بی خانمان ها روی داده است، حاکی از وخیم تر شدن هر چه بیشتر شرایط زندگی زنان در ایران می باشد. طبق آماری که سال قبل ارائه شده بود، در تهران ١۵ هزار نفر کارتن خواب و بی خانمان وجود دارد که ١۵ درصد آنان را زنان بی خانمان تشکیل می دهند. با توجه به خبر افزایش صد درصدی این رقم در سال ٩۵ این رقم به ٣٠ درصد افزایش یافته است. در این رابطه نه تنها افزایش سرسام آور تعداد زنان بی خانمان قابل توجه است، بلکه افزایش وجود زنان جوان نیز شاخص دیگری است که در سالهای اخیر چشمگیر می باشد.
یکی از دلایل بی خانمانی زنان که در تحقیق ذکر شده به آن اشاره دارد، طلاق و نداشتن حمایت های قانونی و سقوط در ورطه ی فقر است و یا زنان و دختران جوانی که از سوی خانواده ی خود طرد شدند و سپس دچار بی خانمانی گشته اند. آسیب های اجتماعی که زنان بی خانمان در معرض آن می باشند، شدیدتر از مردان است. آزارهای جنسی، تجاوز، ابتلا به بیماریهای مقاربتی، اجبار به روسپی گری و حتی اجبار به اعتیاد برای وابسته نگاه داشتن و یا مقروض نگاه داشتن، از دیگر آسیب های اجتماعی ناشی از بی خانمانی در مورد زنان است. طرد از سوی اجتماع و خانواده برای زنان یکی از موانع بزرگ بازگشت از این مسیر و داشتن یک زندگی عادی می باشد. تمامی اینها نه تنها تأثیرات جسمی خود بلکه تأثیرات روانی مخربی نیز بر زنان گذاشته است. اقدام به خودکشی یا فکر خودکشی، حس حقارت و ناکامی در زنان بیشتر و عدم امنیت فردی و اجتماعی زنان بی خانمان نسبت به مردان بسیار پایینتر است. بخش بزرگی از ناهنجاری اجتماعی دیگری که فروش نوزادان است و در سالهای اخیر شدت یافته است، نیز به ویژه نزد زنان بی خانمان یافت می شود. پیامد معضل بیکاری در جامعه که بیشتر گریبانگیر زنان است، زنان بی خانمان را بیش از مردان این قشر به تکدی گری وامی دارد. آمارهای به دست آمده از سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران نشان میدهد که ۶۴ درصد از متکدیان زن را، زنان بی خانمان تشکیل می دهند. هوشیار، مدیرعامل سازمان رفاه، خدمات و مشارکت های اجتماعی شهرداری تهران در سال گذشته طی مصاحبهای گفت که ٩٠ درصد از کارتون خوابها مهاجرانی اند که از شهرستانها برای کار به تهران آمدهاند و به دلیل بی خانمانی دچار آسیب های اجتماعی دیگر شده اند. این افراد ۶٠ درصد معتادان بی خانمان را تشکیل می دهند. در رابطه با آمار مرگ و میر معتادان نیز با رشد سرسام آور تعداد زنان مواجه هستیم. به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بین الملل سازمان پزشکی قانونی کشور در مرداد ماه سال ٩۴ با اینکه آمار کلی تلفات اعتیاد در سال ١٣٩٣ نسبت به سال قبل از آن یک درصد رشد داشته است، این آمار در بین زنان با رشدی ٣/ ٢٨ درصدی مواجه بوده است.
پدیده ی بی خانمانی دیگر مختص تهران نیست و شهرهای بزرگ دیگر را نیز دربر گرفته است. مسئولان رژیم که سالهای متمادی چشم خود را کاملاً بسته بودند، مدتی است که نگران “چهره ی زیبای شهر” شدهاند و اقدامهای ناچیزی در این زمینه انجام می دهند. در تهران گرمخانه هایی تاسیس شده است که تنها گنجایش سه هزار بی خانمان را دارند و ١٢ هزار نفر بقیه به ویژه در زمستان حتی از این امکان ناچیز نیز برخوردار نیستند.
مسلم است، خانم فاطمه ی دانشور که در این سرمای سوزناک دیکتاتوری و ستم و نابرابری، صدایش از جای گرم در می آید، در مورد ریشههای این ناهنجاری اجتماعی سکوت می کند و راه حلی که ارائه میدهد، این است: “… باید یک بخشهایی از جامعه برای کمک به این آدمها پای کار بیایند و این کار به هیچ وجه کار دولتی ها نیست بلکه کار مردم است.”
تاکنون نیز کار دولتی ها در جمهوری اسلامی چنین نبوده و نخواهد بود. و حقیقتاً هم کار مردم است. اما اولین قدم این مردم یک سره کردن کار رژیم جمهوری اسلامی، بانی و مسبب اصلی فقر و نکبت و تبعیض و نابرابری ثروتی است که در دست فاطمه ی دانشور و امثال وی انباشته شده است. دغدغه ی واقعی اینها هرگز معتادان و بی خانمانان نبوده، بلکه همان جمع آوری ثروت بوده است، که اکنون دراین کشور که زحمتکشان آن در فقر و بدبختی غوطه می خورند، چنین جایگاهی پیدا کرده اند.
نظرات شما