راه‌حل مسئله فلسطین، مذاکرات یا مبارزات فلسطینیان؟

نوار غزه، به عنوان یکی از بحرانی‌ترین مناطق خاورمیانه، در طول چند دهه گذشته شاهد شرایط دشواری بوده که به شدت بر زندگی روزمره مردم آن تأثیر گذاشته است. این منطقه که به‌دلیل محدودیت‌های شدید جغرافیایی، اقتصادی و اجتماعی در محاصره قرار دارد، درپی تجاوز نظامی و اشغال غزه، همچنان با بحران‌های انسانی و سیاسی گسترده‌ای روبروست. از جنگ‌های پی‌درپی گرفته تا تحریم‌ها و موانع شدید در زمینه کمک‌های انسانی، وضعیت نوار غزه را به مرحله‌ای رسانده که نیازمند راه‌حل‌های پایدار و عملی است. در این میان، از هر سویی طرحی برای حل این بحران ارائه می‌شود. برخی از این طرح‌ها چنین‌اند:

طرح ترامپ: واقعیت یا سراب؟

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، اخیراً طرحی را برای نوار غزه ارائه داده است که شامل تصرف این منطقه توسط ایالات متحده و بیرون راندن فلسطینیان از سرزمین‌شان است. در توجیه این طرح، مشاور امنیت ملی کاخ سفید، در ۶ فوریه ۲۰۲۵ (۱۷ بهمن ۴۱۰۳) در مصاحبه‌ای بیان کرد: در نوار غزه حدود ۲ میلیون نفر زندگی می‌کنند که هزاران بمب و مهمات عمل نکرده در اطراف‌شان وجود دارد. زیرساخت‌های اساسی مانند آب و فاضلاب تخریب شده و این منطقه به مکانی غیرقابل سکونت تبدیل شده است. این اظهارات به ظاهر “بشردوستانه” در واقع زمینه‌ساز مشروعیت بخشیدن به سیاست‌های آمریکا و اسرائیل و آماده‌سازی سناریوهای جدید برای اخراج یا انتقال اجباری فلسطینیان ساکن نوار غزه و تشدید سیاست‌های اشغالگرانه و فشار برای سازش تحمیلی به فلسطینیان از سوی نیرویی است که خود این تسلیحات را در اختیار ارتش اسرائیل قرار داده است.

در شرایط کنونی، نه تنها فلسطینی‌ها این طرح را به عنوان تلاشی برای پاکسازی نژادی و نابودی حقوق فلسطینیان محکوم کرده‌اند، بلکه سازمان ملل و اتحادیه اروپا نیز آن را ناقض قوانین بین‌المللی ارزیابی کرده‌اند. از آن‌جایی که در طرح پیشنهاد می‌شود، دو میلیون فلسطینی به کشورهای همسایه مانند مصر و اردن رانده شوند، مخالفت این کشورها و برخی دیگر کشورهای عربی را نیز برانگیخته است. بدیهی است که اسرائیل به عنوان یکی از  حامیان سرسخت این طرح، یک روز پیش از برگزاری نشست سران کشورهای عربی، این طرح را “رؤیایی و نوآورانه” خواند.

در مجموع، طرح ترامپ برای غزه با چالش‌های فراوانی روبروست و احتمال اجرای آن در شرایط کنونی غیرممکن به نظر می‌رسد. چنین طرحی به تنش‌های منطقه‌ای دامن می‌زند، آوارگی چنین جمعیت عظیمی، بحران انسانی را تشدید خواهد کرد، به علت پیامدهای آن، با مخالفت جدی کشورهای همسایه و حتا نهادهای بین‌المللی و بسیاری کشورهای غربی روبروست. بنابراین، این طرح نه یک راه‌حلی واقعی، بلکه سرابی است برای تحمیل اراده ایالات متحده و اسرائیل .

طرح سران کشورهای عربی: مانوری سیاسی یا راه حلی واقعی؟

یکی دیگر از نیروهای در تلاش برای حل مناقشه فلسطینیان و اسرائیل، کشورهای عربی هستند. آن‌ها در واکنش به طرح جنجالی دونالد ترامپ برای نوار غزه، در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳ (۴ مارس ۲۰۲۵) در قاهره گرد هم آمدند تا درباره آینده این منطقه و ارائه طرحی جایگزین گفت‌وگو کنند. در بیانیه پایانی این نشست، ضمن تاکید بر اولویت تکمیل اجرای توافق آتش‌بس در نوار غزه و کرانه باختری، از شورای امنیت خواستار استقرار نیروهای حافظ صلح برای حفاظت از مردم فلسطین شدند. در این طرح آمده است:

– حضور نیروهای چندملیتی: برای تضمین امنیت و نظارت بر روند بازسازی، پیشنهاد شده است، نیروهای چندملیتی در نوار غزه مستقر شوند. طرح مصر شامل تشکیل کمیته‌ای مستقل از شخصیت‌های تکنوکرات برای مدیریت امور غزه در مرحله انتقالی است که ۶ ماه ادامه خواهد داشت و این کمیته زیر چتر دولت خودگردان فلسطین فعالیت می‌کند. این نیروها به عنوان یک نیروی حافظ صلح و نظارت بین‌المللی، باید از تشدید درگیری‌ها جلوگیری کرده و شرایط لازم برای بازسازی غزه را فراهم آورند. ظاهراً این اقدام به منظور ایجاد یک “منطقه امن” برای فلسطینی‌ها و کاهش تنش‌های نظامی در منطقه طراحی شده است. اما سؤال اصلی قابلیت اجرایی این طرح است. از جمله چالش‌های رویاروی این طرح، احتمال ممانعت اسرائیل و ایالات متحده از استقرار چنین نیروهایی در غزه است. از سوی دیگر، بسیاری از تحلیل‌گران بر این باورند که حضور نیروهای چندملیتی در غزه می‌تواند به نوعی حضور اسرائیل در منطقه را مشروعیت بخشد و  حتی در راستای منافع اسرائیل قرار گیرد. گذشته از آن، برخی نیروهای منطقه، از جمله جمهوری اسلامی ایران مخالف هرگونه دخالت خارجی در غزه هستند، زیرا این مسئله می‌تواند نفوذ جمهوری اسلامی را کاهش دهد و به تقویت نقش کشورهای عربی نزدیک به آمریکا منجر شود.

– بازسازی نوار غزه: بازسازی زیرساخت‌های غزه، شامل تأمین آب، برق، بهداشت و آموزش برای بهبود شرایط زندگی ساکنان این منطقه، طبق برنامه‌ای پنج‌ساله با بودجه‌ای معادل ۵۳ میلیارد دلار. برخی کشورهای عربی متعهد به تأمین بخشی از هزینه‌های بازسازی شده‌اند. به عنوان مثال، گزارش‌ها حاکی از آن است که این کشورها تا سقف ۲۰ میلیارد دلار برای بازسازی غزه کمک خواهند کرد. همراه با آن، مصر به دنبال جلب حمایت و تأمین مالی بین‌المللی برای اجرای این طرح است و بر نقش کلیدی اروپا در تأمین منابع مالی بازسازی غزه تأکید کرده است.

این وعده‌ها به ویژه پس از آخرین جنگ‌ها و تخریب گسترده در غزه، برای بسیاری از فلسطینی‌ها به عنوان یک امید و پشتیبانی انسانی تلقی شده است. اما واقعیت این است که تاکنون هیچ یک از وعده‌های مشابه از سوی کشورهای عربی یا جامعه بین‌المللی در گذشته به طور کامل عملی نشده است. کشورهای عربی، علی‌رغم سخنرانی‌های فراوان در خصوص حمایت از فلسطینی‌ها، در عمل، برای تامین منابع مالی و فنی لازم برای بازسازی غزه یا اعمال فشارهای بین‌المللی بر اسرائیل برای  مقابله با اشغال، عملکرد ضعیفی داشته‌اند. به این ترتیب، به نظر می‌رسد که طرح بازسازی غزه نیز می‌تواند بیشتر یک شعار تبلیغاتی باشد تا یک اقدام عملی برای بهبود وضعیت زندگی فلسطینی‌ها. چنین طرح‌هایی، بدون الزام اسرائیل به توقف حملات و پایان اشغال‌گری، در نهایت، صرفاً در حد یک “کمک خیریه” باقی می‌ماند.

–  حفظ جمعیت بومی: بر خلاف پیشنهاد ترامپ برای جابجایی ساکنان غزه، طرح عربی تأکید دارد که فلسطینیان در سرزمین خود باقی بمانند و از حقوق خود محافظت کنند.

با وجود این، فلسطینیان ساکن نوار غزه با استقامت و پایداری و به‌رغم شرایط بسیار دشوار و وخیم زیستی در این منطقه، هم‌چنان در وطن خود مانده‌اند و حاضر به ترک آن نشده‌اندَ. آنان می‌دانند ترک زادگاه‌شان، بدون بازگشت خواهد بود.

طرح اسرائیل برای نوار غزه: طرحی برای استمرار اشغال‌گری

در حالی که تلاش‌هایی در راستای دائمی کردن توافق آتش‌بس در جریان است، سران رژیم صهیونیستی تمایلی به ادامه مذاکرات دور دوم با حماس نداشته و خود را برای بازگشت به جنگ آماده می‌کنند. پس از فرصت ۱۰ روزه تل‌آویو به حماس برای آزادی همه اسرای صهیونیستی، اکنون کابینه بنیامین نتانیاهو از رئیس ستاد ارتش خواسته برنامه‌هایی را برای ادامه درگیری در غزه ارائه دهد. به گزارش روزنامه هاآرتص روز جمعه به نقل از منابع امنیتی، این طرح شامل استقرار چندین لشکر نظامی در سراسر غزه ‏با فراخواندن ده‌ها هزار سرباز ذخیره برای دوره‌ای طولانی است.

دولت اسرائیل برای ادامه اشغال نظامی نوار غزه به بهانه‌های امنیتی متوسل می‌شود. این دولت مدعی است که حضور نظامی در نوار غزه برای مقابله با گروه‌های مسلح فلسطینی مانند حماس ضروری است و حضور نظامی اسرائیل، جهت جلوگیری از حملات راکتی و سایر تهدیدات از غزه به خاک اسرائیل است. اسرائیل، به طور کلی، قصد دارد حضور نظامی خود را در نوار غزه ادامه دهد، اما جزئیات این تصمیم ممکن است تحت تأثیر شرایط و تحولات مختلف تغییر کند. اسرائیل نشان داده است، حتا اگر وادار به تخلیه نظامی نوار غزه شود، کنترل خود بر نوار مرزی بین نوار غزه و مصر، به ویژه کریدور فیلادلفیا را حفظ خواهد کرد. این منطقه از نظر استراتژیک برای اسرائیل اهمیت دارد، زیرا مسیری برای انتقال سلاح به حماس تلقی می‌شود. هرچند به دلایل مختلف، از جمله نقض حاکمیت مصر، نگرانی از افزایش بی‌ثباتی در شبه جزیره سینا و خطر افزایش بحران انسانی در غزه، وزیر امور خارجه مصر در سپتامبر ۲۰۲۴ تأکید کرد، هیچ گونه حضور نظامی اسرائیل در کریدور فیلادلفیا را نمی‌پذیرد و خواستار بازگشت به شرایط پیش از جنگ شد.

از دیگر طرح‌های در دست بررسی کابینه امنیتی اسرائیل، “کوچ داوطلبانه” فلسطینیان است که توسط وزیر جنگ این رژیم ارائه شده و هدف آن گسترش امکان کوچ “داوطلبانه” فلسطینی‌ها از نوار غزه به کشورهایی است که تل‌آویو مدعی است با پذیرش آن‌ها موافقت کرده‌اند. کابینه این کشور قرار است روز یکشنبه، ۹ مارس ۲۰۲۵، این طرح را بررسی کند. در این طرح، نهادی در وزارت جنگ رژیم اشغالگر جهت هماهنگی فعالیت‌های تمامی وزارتخانه‌های کابینه، ارتش، سرویس اطلاعات شاباک و پلیس برای اخراج فلسطینی‌ها از سرزمین‌شان تشکیل خواهد شد.

یکی از چالش‌های اصلی این طرح، مخالفت دولت‏ها و کشورهای مختلف از جمله کشورهای همسایه برای پذیرش مهاجران فلسطینی است. بسیاری از کشورهای عربی و دیگر کشورها با اسکان دائمی فلسطینی‌ها در خاک خود،  به دلایل امنیتی داخلی، مخالف هستند. از سوی دیگر، طرح‌های مشابه در گذشته با واکنش‌های منفی شدیدی مواجه شده‌اند. بسیاری چنین طرح‌هایی را تلاش برای تغییر ترکیب جمعیتی و نادیده گرفتن حقوق فلسطینیان تلقی می‌کنند. در داخل اسرائیل نیز نظرات متفاوتی درباره این طرح وجود دارد. بر اساس نظرسنجی‌ها، ۴۳ درصد از اسرائیلی‌ها معتقدند که برنامه‌های مربوط به کوچ اجباری یا داوطلبانه فلسطینیان از غزه غیرقابل اجرا هستند.

در صورت مخالفت شدید مردم یا احزاب سیاسی اسرائیل، ممکن است کابینه نتانیاهو مجبور شود که این طرح را تعدیل کند یا از آن دست بردارد. هم‌چنین این امر، می‌تواند به کاهش محبوبیت کابینه اسرائیل منجر شود و حتا به بحران سیاسی داخلی منجر گردد. از دیگر پیامدها، می‌تواند تأثیرات منفی روابط اسرائیل با برخی کشورهای غربی یا عربی باشد.

در مجموع، مخالفت‌های گسترده با طرح کوچ اجباری فلسطینی‌ها می‌تواند به عنوان یک مانع جدی برای اجرای این طرح عمل کند و ممکن است کابینه نتانیاهو را وادار به تغییر یا توقف آن کند.

گرچه  برکناری نتانیاهو و کابینه به شدت نژادپرستانه و راست کنونی نیز می‌تواند بر این طرح تأثیر گذارد و اندکی از فشار بر فلسطینیان بکاهد، اما در گذشته نیز نشان داده شده که در مجموع سیاست‌های اسرائیل در قبال فلسطینی‌ها، در هیچ کابینه‌ای تغییر چندانی نیافته است.

ویرانه‌ای به نام نوار غزه

شرایط زیستی کنونی ساکنان نوار غزه به شدت بحرانی و فاجعه‌بار است. محاصره اقتصادی و محدودیت‌های اعمال‌شده توسط اسرائیل طی سالیان گذشته، نوار غزه را به یکی از فقیرترین و پرجمعیت‌ترین مناطق جهان تبدیل کرده است. گزارش‌ها از آمار بالای بیکاری، فقر، کمبود برق و آب، و سایر خدمات اساسی حکایت دارند.

علاوه بر تمامی مصایب اقتصادی و انسانی گذشته، طی جنگ ۱۵ ماهه اخیر که از اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد، بیش از ۴۶ هزار فلسطینی جان باختند که بیش از نیمی از آنان زنان و کودکان بودند. همچنین، بیش از ۱۰۹ هزار نفر زخمی شدند و حدود ۹۰ درصد جمعیت غزه، معادل یک میلیون و ۹۰۰ هزار نفر آواره شدند. زیرساخت‌های حیاتی غزه به شدت آسیب دیده یا تخریب شده‌اند. بیش از ۱۳۶ هزار ساختمان آسیب دیده یا ویران شده‌اند،  که شامل ۹۲ درصد از جاده‌های اصلی، ۸۴ درصد از مراکز بهداشتی و ۶۷ درصد از تأسیسات آب و فاضلاب می‌شود. این تخریب‌ها منجر به بحران‌های بهداشتی جدی شده است؛ به طوری که بیش از ۱۱ هزار مجروح نیاز به درمان در خارج از غزه دارند و ۱۰ هزار بیمار سرطانی با کمبود امکانات درمانی مواجه‌اند. شرایط زندگی در اردوگاه‌های آوارگان نیز بسیار وخیم است. ده‌ها هزار نفر در شرایط فاجعه‌بار انسانی، همزمان با سرمای هوا و کمبود شدید کمک‌های آبی و غذایی، به سر می‌برند.

چشم اندازها

در شرایط کنونی، گرچه طرح‌های آتش‌بس و صلح می‌توانند در کوتاه‌مدت به کاهش خشونت‌ها و بهبود شرایط انسانی در نوار غزه منجر شوند، اما تحقق بهبود واقعی و پایدار در شرایط زندگی ساکنان غزه مستلزم تغییرات اساسی در سیاست‌های اسرائیل، نیروهای امپریالیست به ویژه آمریکاست که حداقل در کوتاه مدت بعید به نظر می‌رسد. عامل برجسته دیگر در احتمال تغییر، مبارزات فلسطینیان است.

ناگفته پیداست، مشکلات فلسطین تنها نتیجه‌ی توطئه‌های امپریالیسم و صهیونیسم نیست، بلکه عوامل داخلی نیز در تداوم این وضعیت نقش داشته‌اند. یکی از موانع اصلی در مسیر مبارزه‌ی فلسطینیان، شکاف‌های داخلی بین جناح‌های مختلف بورژوازی فلسطین است که منافع طبقاتی‌شان آن‌ها را یا به سوی امپریالیسم آمریکا و اسرائیل، یا به سوی دولت‌های اسلام‌گرای عرب یا رژیم‌های مرتجعی مانند  جمهوری اسلامی ایران سوق داده است. این انشقاق‌ها، که به‌ویژه در تضاد بین تشکیلات خودگردان فلسطین (وابسته به فتح) و حماس نمود پیدا کرده، به‌جای آن که به پیشبرد مبارزه‌ی مردم منجر شود، تنها زمینه را برای سرکوب بیش‌تر هموار کرده است. تشکیلات خودگردان فلسطین و سایر نهادهای رسمی، در طول سال‌ها نشان داده‌اند که فاقد اراده‌ی جدی برای مبارزه با اشغالگری‌اند. فساد گسترده در درون تشکیلات خودگردان، وابستگی به کمک‌های مالی امپریالیسم، و سازشکاری با اسرائیل، باعث شده است که این نهادها عملاً به ابزاری برای مدیریت بحران و نه حل آن، تبدیل شوند. از سوی دیگر، حماس، وابستگی خود به رژیم‌های مرتجع منطقه، از جمله جمهوری اسلامی را حفظ کرده است. سیاست‌ها و عملکرد این جریان در طول حاکمیت‌اش نشان می‌دهد که ابزاری برای  تقویت ارتجاع، تفرقه در میان فلسطینیان و جلوگیری از شکل‌گیری یک آلترناتیو رادیکال ضد سرمایه‌داری بوده است. این نیرو، طی دوران حاکمیت خود، هر گونه اعتراض کارگری، جنبش‌های چپ‌گرا و نیروهای مترقی را سرکوب و فعالان سندیکایی، سوسیالیست و کمونیست‌ها را بارها زندانی، شکنجه و تبعید کرده است. از دیگر نقش‌های تخریبی این نیرو، ایجاد تفرقه و انشقاق در جنبش مردم فلسطین و تضعیف حرکت متحدانه علیه اشغال‌گری اسرائیل بوده است. حماس مانند تمامی نیروهای ارتجاعی مذهبی، نه تنها پاسخی برای حل مسئله فلسطین ندارد، بلکه خود بخشی ازمشکل است.

یکی از طرح‌های اصلی برای حل بحران فلسطین و نوار غزه، راه‌حل دو دولت است که از دهه‌ها پیش به عنوان تنها راه‌حل پایدار معرفی شده است. با این حال، تاکنون متحقق نشده است و تحقق آن از طریق مذاکرات با اسرائیل، قدرت‌های امپریالیستی و دولت‌های مرتجع عرب بعید به نظر می‌رسد.

تاریخ مبارزه فلسطینیان نشان داده است، هیچ حق و امتیازی از طریق التماس به قدرت‌های جهانی به دست نمی‌آید. اگر مردم فلسطین نتوانند تشکل‌های مستقل کارگری و توده‌ای خود را ایجاد کنند، همواره در بازی قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی، ابزاری برای معاملات و بده‌بستان‌های سیاسی خواهند بود. سرنوشت فلسطین را نه طرح‌های صلح امپریالیستی، بلکه تنها نیروی آگاه و انقلابی مردم فلسطین تعیین خواهد کرد. بله تنها راه آزادی، مبارزه مستقل و انقلابی توده‌های فلسطینی در همبستگی با نیروهای آزادی‌خواه، مترقی و سوسیالیست در سطح جهانی است. این مبارزه نباید محدود به واکنش‌های پراکنده یا عملیات نظامی جدا از توده‌ها باشد، بلکه باید درون یک استراتژی انقلابی توده‌ای، سازمان‌یافته و پایدار جای گیرد. مبارزه‌ی مسلحانه، زمانی که از حمایت گسترده‌ی کارگران و زحمتکشان برخوردار باشد و در کنار اشکال دیگر مقاومت مانند نافرمانی مدنی و بسیج طبقاتی به‌کار گرفته شود، می‌تواند ابزار مؤثری برای شکست اشغال‌گری و تشکیل دولت مستقل فلسطینی باشد.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۱۱۱  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.