بیانیه سازمان به مناسبت پنجاه و چهارمین سالگرد حماسه سیاهکل- در پنجاه و چهارمین سالگرد حماسه سیاهکل برای برپایی انقلاب اجتماعی تلاش کنیم

در ۱۹ بهمن سال ۱۳۴۹، جمعی از پیشروترین و آگاه‌ترین کمونیست‌های ایران، با حمله به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل، پرچم سرخ مبارزه علیه استبداد و مبارزه برای آزادی و سوسیالیسم را در یکی از سیاه‌ترین دوره های تاریخ ایران برافراشتند. از آن روز ۵۴ سال می‌گذرد، اما خورشید در سیاهکل هم‌چنان می‌درخشد.

در آن سال‌های سکوت و وحشت، سال‌های استبداد سیاه، حماسه سیاهکل نوری بود که از درون شب تار و ظلمانی درخشیدن گرفت و تا اعماق جامعه رسوخ کرد. در پی این حماسه بود که سازمان ما از درون دو گروه مبارز و کمونیست، گروه رفقا احمدزاده، پویان و مفتاحی و گروه جنگل که بعد از دستگیری رفیق بیژن جزنی، رفیق حمید اشرف برجسته‌ترین چهره‌ی آن بود، با آرمان مبارزه برای سوسیالیسم و آزادی در جامعه‌ی شب‌زده ما سر بر آورد.

در آن دوران سیاه، صدها رفیق فدایی در جریان مبارزه و برای تحقق آرمان‌های انقلابی کارگران و دیگر ستم‌دیدگان جامعه، جان فشاندند و خون سرخ‌شان زینت بخش پرچم سرخ فدایی شد. پرچمی که در طول تمام این سال‌ها، به‌رغم تمام آن روزهای فراموش نشدنی، سخت و خونین، هرگز از دستان فدائیان رها نشد و همواره در اهتزاز ماند.

حماسه سیاهکل و تولد سازمان ما، به‌سرعت موجی از امید و حمایت در بخش‌های آگاه‌تر جامعه به همراه آورد و گروه‌ها و رفقای بسیاری به سازمان پیوستند. با خون هر فدایی که بر سنگفرش‌ها جاری می‌شد، با خون هر فدایی که در زندان‌های استبداد ریخته می‌شد، نه تنها ترس بر جنبش فدایی سایه نمی‌افکند، بلکه ده‌ها و صدها نفر قدم در راه سرخ فدایی می‌گذاشتند. آن‌چه که موجب شد تا فدایی در قلب‌ها جای گیرد، عمل و بیان منطبق بر هم بود، صداقت و بی‌باکی‌شان، و بالاخره آرمان‌های انسانی‌شان، سوسیالیسم و آزادی.

از همین رو بود که به‌رغم مبارزه مخفی در آن سال‌های سیاه که ۸ سال به طول انجامید، سازمان ما توانست نقش مهمی در پیروزی قیام ۲۱ و ۲۲‌ بهمن و سرنگونی استبداد سلطنتی ایفا کند. هر چند که این قیام بزرگ در نهایت به پیروزی انقلاب منجر نگردید.

در مدت کوتاهی که جامعه در پرتو قیام توده‌ها، آزادی را در محدوده‌ای تنفس می‌کرد، از ترکمن‌صحرا تا کردستان، از تهران تا آذربایجان، از گیلان تا بلوچستان و خوزستان و خراسان، صدها هزار نفر در زیر پرچم سرخ فدایی گرد آمدند، اما متاسفانه با حاکم شدن جریان اپورتونیست بر کمیته‌مرکزی سازمان و تحمیل انشعاب بزرگ اقلیت و اکثریت به سازمان که در آن زمان به بزرگ‌ترین جریان سیاسی چپ خاورمیانه تبدیل شده بود، ضربه‌ی بزرگی بر جنبش توده‌های ستم‌دیده‌ی ایران وارد آمد. با قرار گرفتن اکثریت کمیته مرکزی در جبهه ارتجاع و صف ضد انقلاب، موازنه قوای سیاسی نیزبه نفع ضد انقلاب تغییر کرد و در نهایت انقلاب به شکست انجامید.

از آن زمان نیروهای انقلابی سازمان که اگرچه نام ” اقلیت “را با خود داشتند، اما از حمایت اکثریت بزرگی از هواداران مبارز سازمان از جمله در میان کارگران و زحمتکشان برخوردار بودند، پرچم سرخ سازمان را بر دوش گرفته و به راه پر افتخار رفقای بنیان‌گذار خود تا به امروز ادامه داده‏اند. در طول این سال‌ها حتا بسیار بیشتر از دوران سلطنت، رفقای فدایی با جان‌فشانی در خیابان‌ها و زندان‌ها و در زیر شکنجه‌، به گل‌های سرخ فدایی پیوستند، به آن ستاره‌های سرخ فراموش نشدنی. هزاران هوادار سازمان نیز در زندان‌ها به بند کشیده شدند، اما بسیارانی از زن و مرد هم‌چون سرو ایستادند و شکنجه‌گران و شکنجه‌گاه‌ها را تحقیر کردند.

بعد از همه‌ی آن سال‌های سیاه، سال‌های شکست و رکود سیاسی، اکنون دوران دیگری در تاریخ مردم قهرمان و ستم‌دیده‌ی ایران آغاز شده است، دورانی که وظایف بزرگی بر دوش تمامی کمونیست‌ها و کارگران پیشرو از جمله سازمان ما قرار داده است.

ما در دورانی تاریخ‌ساز بسر می‌بریم و درک این موضوع یک مساله حیاتی‌ست. از دی‌ماه سال ۹۶ که جامعه وارد دوران انقلابی شد تا به امروز، مبارزات قهرمانانه‌ی توده‌های تحت ستم یک دم از نفس نیفتاده است.

با نگاهی به آن‌چه که طی این سال‌ها گذشت، می‌توان به‌روشنی دید که در امواج بلند جنبش انقلابی مردم ایران، هم‌چون دی‌ماه ۹۶، آبان ۹۸ و شهریور ۱۴۰۱، هر بار توده‌های ستم‌دیده‌ی جامعه گام‌هایی به پیش برداشتند، تجارب بسیاری آموختند و به هدف خود یعنی سرنگونی جمهوری اسلامی نزدیک‌تر شدند. در جنبش “زن، زندگی، آزادی” مبارزات مردم حتا تا آستانه انقلاب پیش رفت، اما متاسفانه به دلایلی چند به هدف نرسید.

مهم‌ترین علت عدم پیروزی تاکنونی کارگران و دیگر زحمتکشان جامعه نه صرفاً سرکوب وحشیانه رژیم که به نوبه‌ی خود عامل مهمی بوده و هست، بلکه عقب‌ماندگی شرایط ذهنی از شرایط عینی انقلاب است که مهم‌ترین وجه مشخصه آن عدم آمادگی طبقه کارگر به‌عنوان یک طبقه متشکل و آگاه برای انقلاب و رهبری آن است. در ایران که مناسبات سرمایه‌داری بر آن حاکم است، طبقه کارگر به دلیل جایگاهی که دارد، نقشی تعیین‌کننده در پیروزی و یا شکست انقلاب می‌تواند ایفا کند. در تمامی این سال‌ها اگرچه کارگران از جمله در جنبش “زن، زندگی، آزادی” حضور پُررنگی داشتند، اما هرگز به عنوان یک طبقه وارد عمل نشدند و به حضور منفرد کارگران در جنبش محدود ماند.

در موج بلند مبارزات مردم در سال ۱۴۰۱ که زنان هم‌چون گذشته (از دی‌ماه ۹۶) نقش بی‌‌‌نظیری در تاریخ مبارزات توده‌ای ایفا کردند و دنیا را تحت‌تاثیر بی‌باکی خود قرار دادند، کارگران در برخی از مراکز تولیدی دست به اعتصاب زدند و حتا شعارهای‌شان متأثر از وضعیت حال جنبش بود، اما در همان حد باقی ماند. فراخوان کارگران پیمانی شرکت نفت نیز در حمایت از جنبش “زن، زندگی، آزادی” با سرکوب شدید رژیم روبرو شد و نتوانست فراگیر شود.

بعد از فروکش کردن جنبش “زن، زندگی، آزادی”، جامعه نه تنها در سکوت گورستانی فرو نرفت، بلکه اعتراضات گروه‌های گوناگون جامعه ادامه یافت. مبارزات قهرمانانه زنان علیه تبعیض جنسیتی که بویژه در تن ندادن به حجاب اجباری تبلور یافت، مبارزات و اعتراضات کارگران، بازنشستگان، معلمان، پرستاران و دیگر گروه‌های اجتماعی مدام در حال افزایش است.

در آن سو جمهوری اسلامی نیز به شدت دچار ضعف و ناتوانی شده و بحران تمامی عرصه‌های زندگی اجتماعی را فرا گرفته است. شکست‌های سنگین و پی‌درپی جمهوری اسلامی در عرصه سیاست خارجی ضربه بزرگی بود که از جمله تاثیرات و شکاف‌های غیرقابل ترمیمی در صفوف حاکمیت ایجاد کرد. بحران آب، برق، گاز،دارو، تشدید و تعمیق بی‌سابقه‌ی بحران اقتصادی رکود – تورمی کنترل اوضاع را از دست حکومت خارج کرده است. همه چیز گویای این است که تغییر، ضرورتی گریزناپذیر  و جمهوری اسلامی رفتنی‌ست.

اما سوال اصلی این است که این تغییر چگونه باید باشد؟ تنها تغییری به نفع توده‌های کارگر و زحمتکش جامعه است که از درون یک انقلاب توده‌ای سربرآورد و حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان، حکومتی از طرازی نوین را پایه‌گذاری کند که لازمه‌ی این امر، جبران عقب‌ماندگی شرایط ذهنی است.

همان‌طور که تجربه‌ی قیام ۵۷ در برابر چشمان ما قرار دارد، سرنگونی حکومت گذار از مراحلی را می‌طلبد. تنها اعتراضات خیابانی نمی‌تواند جمهوری اسلامی را سرنگون کند. لازمه‌ی این امر بکارگیری دیگر اشکال مبارزه  و گذار به مراحل عالی‌تر آن است. اعتصاب عمومی سیاسی یک مرحله مهم و ضروری در این گذار است که طبقه کارگر نقش اساسی را در این امر بازی می‌کند. اعتصاب عمومی سیاسی موجب ورود عملی میلیون‌ها کارگر و زحمتکش به میدان مبارزه شده و زمینه را برای مرحله‌ی بعد یعنی قیام مسلحانه‌ی توده‌ای به طور عینی فراهم می‌سازد.

این‌جاست که وظیفه‌ی کمونیست‌ها و کارگران پیشرو اهمیت می‌یابد. در این مرحله حساس از تاریخ ما، طبقه کارگر باید با سازمان‌یابی و ایجاد تشکل‌های خود بتواند به عنوان نیروی پیشتاز اعتصاب عمومی سیاسی وارد عمل شده و با خواباندن چرخ تولید، دیگر زحمتشکان جامعه را به اعتصاب و اعتراض برای سرنگونی جمهوری اسلامی فرا خواند.

بنابراین اساسی‌ترین وظیفه‌ی ما در این مرحله تلاش برای سازمان‌یابی و تشکل طبقه کارگر و تبلیغ و ترویج ضرورت و چگونگی آن است. این همان حلقه‌ی اساسی‌ست که می‌توان با بدست گرفتن آن در شرایط کنونی، جنبش مبارزاتی توده‌های ستم‌دیده‌ی ایران را در مسیر سرنگونی رژیم سرمایه‌داری جمهوری اسلامی به مرحله‌ی عالیتری سوق داده و به پیش راند. مروری بر مبارزات کارگران در یک‌سال اخیر نیز مؤید آن است که جنبش کارگری در این زمینه قدم‌هایی به پیش برداشته و مستعد گام برداشتن بیشتر و بالاخره رهبری جنبش انقلابی توده‌های تحت‌ستم ایران است.

در پنجاه و چهارمین سالگرد حماسه سیاهکل، بار دیگر بر پیوند سرخ‌ خویش با رفقای جان‌فشان‌مان در مبارزه بی‌امان برای آزادی و سوسیالیسم تاکید کرده و تمامی کارگران پیشرو و کمونیست‌ها را در هر کجا که هستند به تلاش برای سازمان‌یابی و تشکل طبقه کارگر برای برپایی انقلاب اجتماعی و استقرار یک حکومت شورایی فرامی‌خوانیم.

برافراشته باد پرچم سرخ سازمان در مبارزه برای آزادی و سوسیالیسم

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی- برقرار باد حکومت شورایی

نابود باد نظام سرمایه‌داری

زنده‌باد آزادی- زنده‌باد سوسیالیسم

سازمان فدائیان(اقلیت)

بهمن‌ماه ۱۴۰۳

کار نان آزادی- حکومت شورایی

 

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۱۰۶  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.