تجمع گسترده و مسالمت آمیز فرهنگیان بازنشسته در روز دوشنبه اول بهمن ۱۴۰۳ مقابل وزارت آموزش و پرورش، مورد یورش وحشیانه نیروهای سرکوبگر حکومتی قرار گرفت. این مزدوران سعی کردند با اعمال خشونت و استفاده از اسپری فلفل، معلمان بازنشسته معترض را متفرق سازند. گرچه با این اقدام سرکوب گران ، به چشم و گلوی شماری از تجمع کنندگان آسیبهای جدی وارد آمد، اما آنان با مقاومت یکپارچه و شعار “بیشرف،بیشرف” فرهنگیان بازنشسته روبرو شدند.
این، نهمین تجمع اعتراضی وسیع بازنشستگان فرهنگی در تهران بود که هر هفته برای احقاق حقوق و طرح خواست و طلب خود برگزار میکردند که وزارت آموزش و پرورش به آن اعتنایی نکرده و از پذیرش خواست این زحمتکشان طفره رفته بود. تجمع کنندگان خواهان پرداخت کامل پاداش باز نشستگیاند که وزارت آموزش و پرورش موظف است بلافاصله بعد از بازنشست شدن شاغلان به آنها بپردازد. اما این مطالبه قانونی بازنشستگان تا کنون تحقق نیافته و ۶۰ درصد پاداش بازنشستگی ( سنوات خدمت) پرداخت نشده و تا این لحظه حدود ۱۷ ماه به تعویق افتاده است. علی رضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش نیز که بعد از چند تجمع اعتراضی باز نشستگان، سرانجام قول داده بود ۶۰ درصد باقیمانده “پاداش پایان خدمت” بازنشستگان ۱۴۰۲ اول دی ماه به حساب آنها واریز شود نیز به این وعده خود عمل نکرد و در عوض با اعزام نیروهای سرکوب و اسپری فلفل از بازنشتگان استقبال نمود. اما بازنشستگان معترض نیز دست به مقاومت زدند و بطور یکپارچه با سردادن شعارهایی چون؛ “وزیر بی لیاقت، استعفا،استعفا”،” کاظمی دروغگو”،” نیروی انتظامی بههوش باش، معلمیم نه اوباش”، ” اگر عدالتی بود، معلم اینجا نبود”، به تجمع و اعتراض ادامه دادند.
کاظمی وزیر آموزش و پرورش که کارشناس الهیات و معارف و فقه اسلامی است، بیش ازآنکه در فکر معلمان شاغل و بازنشسته باشد، در اندیشه اشاعه بیش از پیش دین و مذهب در مدارس بوده است. این مرتجع ،وظیفه و مأموریت اصلی خود را از همان ابتدای وزارتش در آموزش و پرورش، تبلیغ و اشاعه بیش از پیش دین و مذهب و خرافات مذهبی، “توسعه فرهنگ نماز و قرآن” در مدارس دانسته و کراراً از نیاز مدارس به طلابِ بیشتر سخن گفته است. وزیر آموزش و پرورش با استفاده از ابزارهای گوناگون در عین تلاش برای تبلیغ و ترویج مذهب و ایدئولوژی اسلامی در مدارس، همواره از پذیرش مطالبات معلمان شاغل و بازنشسته طفره رفته است.
ازاینرو تجمعات اعتراضی بازنشستگان فرهنگی در رابطه با پاداش پایان خدمت هربار مشارکت شمار بیشتری از بازنشستگان فرهنگی به ویژه زنان را در پی داشته و در عین حال جهت گیری های رادیکالی را خصوصاً در زمینه شعارها پیموده است. نیازی به توضیح نیست که این تجمعات گسترده و چند هزار نفره، بربستر شرایط بحرانی و متلاطم جامعه، می تواند تأثیرات مثبت و معینی بر سایر اقشار زحمتکش و کشاندن آنان به عرصه مبارزه داشته باشد. سرکوب باز نشستگان و تجمع آنان در روز اول بهمن را باید در همین رابطه ارزیابی کرد. وگرنه چه دلیلی دارد بازنشستگان در یک تجمع کاملاً مسالمت آمیز با طرح یک خواست و حق قانونی و صرفاً صنفی و مطالبهی طلب خویش، مورد سرکوب و اعمال خشونت واقع شوند.
عین همین ماجرا در مورد جنبش کارگری و سرکوب کارگران صنعت نفت، ازجمله کارگران ارکان ثالث شاغل در مجتمع گاز پارس جنوبی نیز صادق است. ارتجاع حاکم و نهادهای امنیتی و سرکوب از ترس گسترش اعتراض و اعتصاب در صنعت نفت، سرکوب را تشدید نموده و شمار زیادی از کارگران را مورد بازخواست و بازجویی قراردادهاند. تعدادی از نمایندگان کارگران را اخراج نموده و شمار دیگری در صف اخراجاند.
اما این تمهیدات نه در رابطه با کارگران، نه معلمان و نه بازنشستگان وسایر اقشار زحمتکش و تهیدست جامعه کارساز نخواهد بود. گرچه با سرکوب و اعمال خشونت و اسپری فلفل نمیتوان جلو اعتراضات بازنشستگان فرهنگی را گرفت، اما باید از این زحمتکشان و حقانیت مبارزه آنان حمایت کرد و قبل از هرکس معلمان فعلاً شاغل باید به یاری همکاران بازنشسته خود بر خیزند.
متأسفانه فرهنگیان شاغل در قبال چنین تجمعاتی بسیار منفعلانه عمل کرده اند. البته نمیتوان انکار نمود تا آنجا که به تشکلهای صنفی معلمان بر میگردد، برخی ازاین تشکلها، از اعتراضات و خواستهای بازنشستگان فرهنگی قویاً حمایت نموده و اقدام سرکوبگرانه علیه آنها را نیز شدیداً محکوم ساخته اند. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران که ۲۵ تشکل مستقل معلمان در آن عضویت دارند نیز در قبال تحرکات بازنشستگان فرهنگی و خواستهایشان موضعگیری های به موقع و فعالی داشته است. فراموش نکنیم که شورای هماهنگی نه فقط در حمایت از همکاران بازنشسته بلکه حمایت از سایر بازنشستگان ازنمونه بازنشستگان مخابرات، فولاد، معدن، تأمین اجتماعی و دیگر بازنشستگان نیز نقش فعالی ایفا نموده است. می توان ادعا نمود که شورای هماهنگی بعد از برگزاری مجمع عمومی عادی آذرماه، هم در این زمینه و هم در برخی زمینهها و عرصههای دیگر از نمونه اعتراض به صدور و اجرای حکم اعدام، اعتراض نسبت به بازداشتها و سرکوبها و غیره، تا حدی فعال تر از گذشته ظاهر شده است که این ها همه علائمی مثبت و گام هایی به جلو محسوب می شود.
با وجود این، شورای هماهنگی و تشکلهای عضو آن، حتی در زمینه حمایت از همکاران بازنشسته خود هنوز از محدوده صدور بیانیه و اطلاعیه – که آن هم در جای خود مهم و ضروریست – گامی فراتر نگذاشته اند.
شورای هماهنگی در یکی از اطلاعیه های اخیر خود در محکومیت سرکوب باز نشستگان فرهنگی و حمایت از همکاران بازنشسته چنین نوشت:” شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران با پشتیبانی از مطالبات و اعتراض بازنشستگان فرهنگی، به مسئولان هشدار میدهد در صورت عدم رسیدگی به درخواستهای مشروع و مطالبات قانونی آنها احتمال پیوستن شاغلین به صفوف همکاران بازنشسته وجود خواهد داشت.”(تأکید از ماست)
نکته بسیار مهمی که در این هشدار برآن تأکید شده و در واقع از آن به عنوان یک اهرم فشار مؤثر یاد شده، “پیوستن شاغلین به صفوف همکاران بازنشسته” است. این است آن ضرورت مبرمی که باید برایش نیرو گذاشت. این احتمال را باید به یقین مبدل کرد. سازماندهی فرهنگیان شاغل و به عرصه مبارزه میدانی کشاندن آنها، این است آن اهرم فشار مهمی که میتواند وزیر مکتبی آموزش و پرورش را از بی اعتنایی درآوَرَد و جبهه معلمان شاغل و بازنشسته را در مقابل ارتجاع حاکم تقویت کند.
پوشیده نیست که با هشدار و تهدید خشک و خالی، نه وزیر آموزش و پرورش و نه حامیان وی عقب نخواهند نشست. تنها با برداشتن گامهای عملی و سازماندهی مبارزه میدانی معلمان شاغل و بازنشسته است که میتوان برخی مطالبات را بر وزیر آموزش و پرورش و دولت حاکم تحمیل کرد. مدتهاست که معلمان زحمتکش و شاغل، خود را از عرصه مبارزه میدانی- به هر دلیل – دور نگهداشته اند. فرهنگیان شاغل در جریان کشاکش میان همکاران بازنشسته خود با وزارت آموزش و پرورش، بیشتر در نقش تماشاچی ظاهر شده اند که این به هیچوجه شایسته معلمان زحمتکش نیست. فراموش نکنیم وضعیت امروز همکاران باز نشسته سرنوشت فردای ما معلمان شاغل است. ما نمی بایستی همکاران باز نشسته خود را تنها بگذاریم بلکه به هر طریق ممکن از اعتراض و تجمع گرفته تا تعطیل کلاس درس و اعتصاب، باید به یاری و حمایت از همکاران خود بر خیزیم.
نیازی به تأکید نیست که در این زمینه، وظیفه اصلی بر دوش تشکلهای صنفی معلمان و بیش از همه بردوش شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران است. این شورا می تواند جهت گیریهای مثبت بعد از مجمع عمومی را با سازماندهی اعتراضات معلمان تکمیل کند تا با ” پیوستن شاغلین به صفوف همکاران بازنشسته “، اتحاد شاغلان و بازنشستگان را واقعیت بخشد. فراموش نکنیم شورای هماهنگی پیش از این، تجمعات بزرگ و همزمانی را در بیش از ۱۰۰ شهر با حضور نسبتاً گسترده معلمان سازمان داده و برگزار نموده است.
ناگفته نماند که نشانه های مثبت دیگری را نیز می توان در نظرها و بیانات برخی فعالان قدیمی و تأثیر گذار شورای هماهنگی مشاهده کرد.
برای نمونه در بخش اول مصاحبه اخیر محمد حبیبی با مهدی محمودیان که از یوتیوب پخش شد، آن مرزهای پررنگی که در مصاحبه های قبلی میان خواست های صنفی و سیاسی کشیده میشد، ویا تلاشهایی که برای محدود ساختن خواستهای معلمان به خواستها صرفاً صنفی انجام میشد، تا حد قابل توجهی فرو ریخته است. مطالبات معلمان صرفاً در چارچوب مطالبات صنفی محدود نمیشود بلکه بر خواست هایی مانند آموزش رایگان و یا مخالفت با سیاست دولت حاکم در زمینه خصوصی سازی آموزش و پرورش و پولی سازی مدارس و نیز مخالفت با سیاست دولت و وزارت آموزش و پرورش در زمینه ایدئولوژیک سازی آموزش و پرورش و القاء عقاید دینی و مذهبی و اسلامی به دانش آموزان نیز بطور مشخص تأکید می شود. گرچه هنوز صراحت کاملی در زمینه طرح خواست های سیاسی دیده نمی شود و این تیپ مطالبات، زیر عنوان مطالبات “مدنی” و “عمومی” تیتر بندی می شوند، اما همینکه مطالبات معلمان از چارچوب مطالبات صنفی فراتر می رود- که فراتر هم بوده- ولو آنکه تحت عنوان مطالبات مدنی یا عمومی هم عنوان شوند، خود، گام دیگری به پیش است. خصوصاً آنکه محمد حبیبی از گرایش پر رنگ به عدالت اجتماعی، حساسیت مهم نسبت به عدالت اجتماعی در این شورا و از ضرورت پیوند خواستهای معلمان با خواست های دیگر اقشار زحمتکش اجتماعی نیز سخن میگوید.
واقعیت این است که در شرایط متحول و متلاطم کنونی جامعه به ویژه در تحت حاکمیت رژیم استبدادی مذهبی، مطالبات هیچ قشر و طبقه ای را نمیتوان و نباید در چارچوب مطالبات صرفاً صنفی و اقتصادی به بند کشید. چنین قید و بندهای عموماً تصنعی را در برابر واقعیت های غیر قابل انکار جامعه یارای هیچگونه مقاومتی نیست.
بازنشستگان فرهنگی تنها به خاطر اینکه خواهان پاداش سنوات خدمت خود شده اند که حق قانونی آنهاست، با نیروی سرکوب دولتی و اسپری فلفل روبرو میشوند. شورای هماهنگی ضمن حمایت از بازنشستگان، میتواند با سازماندهی اعتراضات معلمان شاغل، نقش مهمی در حمایت میدانی و مؤثرتر از باز نشستگان ایفا کند و نه فقط این، بلکه پیوند و اتحاد محکمی نیز میان شاغلان و بازنشستگان فرهنگی ایجاد کند.
نظرات شما