سالهاست که تودههای مردم ایران با مرگ و نیستی دست به گریبانند. سالهاست کارگران و زنان و دیگر قشرهای مردم ایران از داشتن یک زندگی آرام و بی دغدغه محرومند. محرومیتی که ارمغان حاکمان اسلامی است. حاکمیتی که کمر به نابودی تودههای زحمتکش و ستمدیده بسته و سرنوشت آنان را به جدالی گریز ناپذیر برای مرگ و زندگی تبدیل کرده است.
حاکمیتی که از همان روزهای نخست به قدرت رسیدن، عفریت سرکوب و دستگیری و زندان و شکنجه و اعدام را بر فراز خانههای مردم ایران به پرواز درآورد. ارتجاعی بی رحم که طی ۴۶ سال، دامنه مرگ و تباهی و ویرانی را آنچنان در جای جای کشور گسترانده است که اکنون از هر جهت که بنگریم تودهای مردم ایران زیر رگبار مرگ و نیستی این نظام آدمکُش دست و پا میزنند. تودههای مردمی که دیگر تحمل این وضعیت مرگبار را ندارند و برای رهایی از سرنوشتی که بیش از چهار دهه بر آنان تحمیل شده است، بپا خاستهاند تا با سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی سرنوشت دیگری را برای خود رقم زنند.
اینکه جمهوری اسلامی، رژیم کشتار و مرگ است، کمترین تردیدی در آن نیست. اینکه جمهوری اسلامی رژیمی بغایت ارتجاعی و سرکوبگر است که در تمامی این سالهای سپری شده مرگ را به کسب و کار روزانه خود تبدیل کرده است، باز هم هیچ تردیدی در آن نیست. هیئت حاکمه ایران از همان ابتدا چه با اعدام و کشتار زندانیان، چه با نابودی محیط زیست و قتلعام مردم به دلیل آلودگی هوا، چه با خشکاندن تالاب و رودخانه و دریاچهها و تحمیل توفانهای شن و ریزگرد به درون خانههای مردم و چه با کمبود دارو و درمان که این روزها به عاملی دیگر در مسیر کشتار مردم تبدیل شده ، همواره قتل و کشتار و جنایت را بر مردم تحمیل کرده است.
کمبود ۶۵ قلم دارو در حد «بحرانی» و ۱۵۰ قلم در حد «کمبود آشکار» همراه با گرانی فزاینده قیمت داروهای موجود از جمله مسائلی هستند که این روزها نه فقط خانوادههای دارای بیماری حاد، بلکه کل جامعه را ملتهب و نگران کرده است. نگرانی از وضعیت عزیزان بیمارشان که به دلیل نبود داروهای مورد نیاز و یا گرانی آن در وضعیتی ناپایدار میان مرگ و زندگی دست و پا میزنند.
موضوع نبود دارو، کمبود یا گرانی آن، که هم اینک به یکی از معضلات اساسی مردم تبدیل شده است، نه فقط خانوادههای دارای بیمار و جامعه پزشکی را به واکنش واداشته است، بلکه پارهای از مسئولان بهداشت و درمان جمهوری اسلامی را نیز – که خود بوجود آورنده وضع موجود هستند – به اعتراف ناکامی و ناکارآمدی نظام وعدم تهیه دارو و کمبود آن در جامعه وا داشته است.
مهدی پیرصالحی – رئیس سازمان غذا و دارو – از جمله کسانی است که روز ۱۶ دیماه جاری در یک نشست خبری در توضیح دلایل چندگانه کمبود دارو در ایران گفت: «شرکتهای تأمین کننده دارو به شکل حاد با مشکل تأمین نقدینگی مواجه هستند؛ به طوری که در ۹ ماهه اول سال از ۲ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار ارز تخصیصی توسط بانک مرکزی ۲ میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار آن را جذب کردند و به دلیل مشکلات نقدینگی موفق نشدند ۶۰۰ میلیون دلار آن را جذب کنند.»
او همچنین با اشاره به بدهی بخش دولتی در حوزه دارو و تجهیزات پزشکی گفت: «در حال حاضر میزان بدهی بخش دولتی در حوزه دارو ۳۶ همت (هزار میلیارد تومان) و در حوزه تجهیزات پزشکی به ۲۰ همت میرسد که عمق مطالبات نیز طولانی و مشکلات نقدینگی را تشدید میکند.»
مهدی پیر صالحی، در ادامه با تأکید بر قیمت گذاری در حوزه دارو گفت: «در سالهای اخیر علی رغم افزایش قیمت ارز مبادلهای و تورم، قیمت گذاری دارو متناسب نبوده و برخی از داروها به دلیل عدم صرفۀ اقتصادی از چرخه تولید خارج شدهاند که عمدتاً جزو داروهای بیمارستانی بودهاند و ارائه خدمات در بیمارستانها را با مشکلات جدی مواجه کرده است.»
معضل کمبود دارو و درمان در جمهوری اسلامی اگرچه جزو معضلات همیشگی مردم بوده است، اما این امر با روی کار آمدن ابراهیم رئیسی شکل آشکارتری به خود گفت. ابراهیم رئیسی با حذف ارز ترجیحی ۴۲۰۰ تومانی – که مفری برای مردم در دستیابی به دارو بود – و جایگزینی آن با طرح «دارویار» عملا کمبود دارو و نایاب شدن آن در جامعه به بحرانی بزرگتر در کشور تبدیل کرد.
تا قبل از اجرای طرح دارویار، صنعت دارو مشمول دریافت ارز ترجیحی بود که از قِبَل آن بیماران می توانستند دستکم به حداقلهایی از نیازهای دارویی خود دست یابند. ابراهیم رئیسی اما به بهانه فساد و رانت خواری در ارز ترجیحی ۴۲۰۰ تومانی به حذف آن در سیستم دارویی کشور اقدام کرد. کاری که در عمل نه تنها کمکی به دولت در امر تهیه دارو نکرد، بلکه شرایط را برای شرکتهای تولید و وارد کننده دارو، مشکلتر هم کرد.
طرح دارویار که از ۲۳ تیر ۱۴۰۱ توسط کابینه رئیسی اجرایی شد، بر این مبنی بود که دولت می تواند با تخصیص مقداری ارز به شرکتهای بیمه و پرداخت آن از طریق شرکتهای بیمهای به داروخانهها، تا حد ممکن از افزایش قیمت دارو جلوگیری کند. اما اجرای این طرح از همان روزهای نخست با واکنشهای منفی تولید کنندگان و واردکنندگان مواد اولیه دارویی مواجه شد. آنان با طرح این موضوع که بودجه یارانه ای اختصاص یافته برای تولید و واردات مواد اولیه با قیمت مصوب داروها در ناترازی کامل است، تولید دارو را مقرون به صرفه ندانسته و لذا از تولید و واردات اقلامی از داروها خودداری کردند. اولین نتیجه طرح دارو یار، توقف تولید داروهای آنتی بیوتیک در کشور بود که بعدها در عرصه های بیشتری رواج یافت.
طرح دارویار کابینه رئیسی که از ابتدا معلوم بود نه برای حل معضل دارو که صرفاً برای حذف ارزترجیحی جهت تأمین بخشی از کسری بودجه چندصدهزار میلیاردی دولت کلید خورد بود، در اندک مدتی از چرخه اجرایی حذف و به جای آن ارز ترجیحی ۲۸۵۰۰ تومانی به شرکتهای تولید و وارد کننده دارو اختصاص داده شد. با روی کار آمدن پزشکیان و در پی سیر شتابان و رسیدن قیمت دلار به ۶۰ هزار تومان، ارز ترجیحی نیز افزایش یافت و با قیمت ۳۸۵۰۰ تومان در اختیار شرکتهای دارویی قرار گرفت.
موضوع اما در اینجا هم خاتمه نیاقت. فرو پاشی اقتصادی نظم حاکم خالی بودن خزانه، کسری سرسام آور بودجه و ناتوانی دولت در تأمین ارز مورد نیاز نظام در همه عرصهها، پزشکیان را به حذف همان ارز ترجیحی ۳۸۵۰۰ تومانی و جایگزینی آن با ارز مبادلهای ترغیب کرد. ارزی که ناگزیر به دنبال قیمت ارز در بازار آزاد حرکت می کند و این روزها با رسیدن قیمت ارز به بالای ۸۳ هزار تومان در بازار، ارز مبادله ای اختصاص یافته برای شرکتهای دارویی نیز هم اینک به بالای ۶۰ هزار تومان یعنی نزدیک به ۲۰ برابر ارز ترجیحی چهار سال پیش رسیده است. وضعیتی که تا این لحظه به کمبود ۶۵ قلم دارو در حد «بحرانی» و ۱۵۰ قلم در حد «کمبود آشکار» همراه با گرانی فزاینده قیمت داروهای مورد نیاز مردم منجر شده که طبیعتاً در همین حد باقی نخواهد ماند و جمهوری اسلامی با پیشبرد چنین سیاستی عملا یک قتلعام خاموش را برای تودههای مردم ایران تدارک دیده است.
قتلعام و کشتاری که با سرکوب مردم از فردای قیام ۲۲ بهمن برای نابودی دستاوردهای انقلاب شروع شد، با کشتار و اعدام و شکنجه دهها هزار نفر از نیروهای آزادیخواه و مبارز و کمونیست در دهه ۶۰ تداوم یافت، با جنگ ارتجاعی هشت ساله ایران و عراق به نابودی اقتصاد و صنایع کشور، ویرانی شهرها و از بین رفتن زیرساختهای کشور منتهی گردید.
با شکل گیری وضعیت موجود و گرفتار شدن تودههای مردم ایران در چنگال حاکمیتی ویرانگر، وقوع هر بلای طبیعی و حادثه مرگبار قابل پیشگیری به امری عادی در جامعه تبدیل شد. با وقوع هر زلزله، شهرهایی ویران شدند، دهها هزار نفر زیر آوار ماندند و صدها هزار بی خانمان دیگر در سوز و سرمای زمستان بی هیچ کمک و امدادی از طرف دولت به حال خود رها شدند. با جاری شدن هر بارشی، سیل در خوزستان و لرستان و آذربایجان و سیستان و بلوچستان جاری شد. در هر سیل و سیلابی، صدها نفر کشته، دهها هزار نفر بی سرپناه و صدها هزار نفر نیز از هستی ساقط شدند. جادهها ویران، پلها خراب، مزارع نابود و زیرساختهای ویران شهرها، جملگی ویرانتر شدند. پس از هر سیل و زلزله، دامنه فقر و فلاکت گستردهتر شد و با شیوع انواع بیماری های عفونی در مناطق سیل و زلزله زده، مردم بیشتری به کام مرگ فرو رفتند.
با این همه چرخه مرگ را پایانی نبود. با تداوم حاکمیت جمهوری اسلامی، رانت خواری در نهادهای حکومتی گسترش یافت، دزدی به امری عادی در نهادهای حکومتی تبدیل شد، فساد در جای جای نظام ریشه گسترانید و سرمایههای کشور بجای هزینه شدن برای رفاه عمومی، برای بهینه سازی زیرساختهای کشور، برای درمان و آموزش، برای حفاظت از محیط زیست و تأمین آب و برق و انرژی، صرف هزینههای بی حاصل نظامی، جاه طلبیهای هستهای و گسترش سیاست پان اسلامیستی و توسعه طلبانه ارتجاع حاکم در منطقه گردید.
هرچه هزینههای نظامی بالاتر رفت، هرچه سرمایههای کشور در لبنان و غزه و عراق و یمن برای نیروهای اسلامی وابسته به جمهوری اسلامی بیشتر هزینه شد، به همان نسبت تودها فقیرتر شدند. محیط زیست نابود شد، زاینده رود خشکید، دریاچه ارومیه به تلی از نمک تبدیل شد، فرونشست زمین در اقصا نقاط کشور آغاز و خوزستان به سرزمین ریزگردهای مرگبار تبدیل شد. رشد ۵۰ درصدی سرطان و بیماریهای ریوی در خوزستان، کمترین ارمغان جمهوری اسلامی در کشتار خاموش مردم این منطقه است.
در تمامی این سالها، مردم سیستان و بلوچستان در تشنگی و بی آبی سوختند، جاری شدن سیل و وقوع توفانهای شن، زندگی نداشتهشان را ویران و سرنوشت آنان با نابودی و مرگ روزمره رقم خورد.
جادهها در سراسر کشور ناامن و هوا در عموم شهرهای ایران به علت مازوت سوزی و دیگر آلایندههای موجود، برای تنفس و زیست مردم ناامن شدند. کشتار هرساله دستکم ۵۰ هزار نفر در تصادفات جادهای و ۵۰ هزار نفر دیگر به دلیل آلودگی هوا، به امری عادی برای حاکمان جمهوری اسلامی تبدیل شد.
در پی همه این کشتارها و قتلها و بی رحمیهای حاصل از حاکمیت ننگین جمهوری اسلامی، اکنون تودههای مردم ایران با مرگ و کشتار دیگری مواجهاند، که جمهوری اسلامی در حوزۀ بهداشت و دارو و درمان به آنان تحمیل کرده است. با تحمیل اینهمه مرگ و نیستی که زندگی را بر مردم تنگ کرده است، اینک زمان آن فرا رسیده تا تمامی تودههای مردم ایران از کارگران و زنان گرفته تا معلمان و بازنشستگان، از دانشجویان و دانشآموزان تا زندانیان سیاسی، از هنرمندان و نویسندگان تا همه لایههای زحمتکش اجتماعی به اعتراض علیه وضعیت موجود برخیزیم. با گسترش اعتصابات و اعتراضات وسیع خیابانی برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی قیام کنیم و با صدای بلند فریاد کنیم مرگ دیگر بس است. ما زندگی می خواهیم. ما دارو و درمان می خواهیم. ما رفاه می خواهیم. ما خواستار تعالی انسان هستیم. برخورداری از رفاه عمومی، آموزش رایگان و دست یابی به دارو و درمان رایگان حق مسلم ماست. ما کار، نان و آزادی می خواهیم.
نظرات شما