هذیان گویی دیکتاتور در حال احتضار

این روزها خامنه ای رهبر حکومت اسلامی زیاد حرف میزند. او به هر مناسبتی منبر می‏رود و البته چندان هم برایش مهم نیست به چه مناسبتی و چه بهانه ای سخنرانی می‏کند. بهانه، گو هرچه باشد، اما همین‏که دهان باز می‏کند همه متوجه نگرانی شدید وی می‏شوند. همه متوجه می‏شوند که او از عواقب شکست‏ها و افتضاحاتی که جمهوری اسلامی و رهبر آن در عرصه مسایل داخلی به ویژه در عرصه مسایل خارجی و منطقه ای ببار آورده است، به شدت پریشان و نگران است. او گرچه آگاهانه از اعتراف به شکست و ناکامی پرهیز می‏کند، اما خیلی خوب میداند که عواقب و تأثیرات چنین شکست سخت و سنگین و ویران کننده ای، دل تمام جانبداران باقی مانده وی را سخت لرزانده و بخشاً خالی کرده است. پدیده ریزش نیروهای طرفدار خویش را از نزدیک مشاهده نموده است. صرف نظر از جریان هایی چون حماس، جهاد اسلامی، حزب الله و حشدالشعبی که ستاره بختشان یکجا غروب کرده است، نیروهای موسوم به “مدافعان حرم” نیز که  سر نخ اصلی سازماندهی و بسیج و تأمین مالی و تسلیحاتی آن‏ها نیز در دست قاسم سلیمانی و سپاه قدس بوده است، به کلی خود را باخته و دلیل موجودیت آن ها نیز بخشاً از بین رفته است.

خامنه ای سالهای متمادی با صرف هزاران میلیارد از جیب مردم، افسار این نیروها را در دست گرفته و مدعی بود پرچم اسلام شیعی رادر تمام منطقه خاورمیانه برافراشته و باد در غبغب می انداخت که این پرچم را در سایر نقاط جهان نیز برخواهد افراشت. همه‏ی این اقدامات را نشانه قدرت و اقتدار جمهوری اسلامی قلمداد می‏کرد که البته قرار بود این اقتدار، با شلیک چند صد موشک به طرف اسرائیل که اغلب در آسمان خنثی و ناکارشد، واقعی جلوه کند. وقتی که بساط این تلاش‏های پان اسلامیستی چند ده ساله در ظرف مدت کوتاهی در هم پیچیده شد، به ویژه وقتی که بساط حکومت رژیم بعثی بشار اسد در ظرف فقط ۱۰ روز جاروشد، تمام باد و بُروت خامنه ای نیز خالی شد. حباب ترکید و همه‏گان پوشالی بودن اقتدار حکومت اسلامی و رهبر آن را به چشم دیدند.

خامنه ای شاید اگر اندکی جرئت و جربزه آن مرتجع و جلاد بزرگ، خمینی را می داشت، باید جام زهر را تا ته سرمی‏کشید. اما خامنه ای خمینی نیست. شرایط و موقعیت جمهوری اسلامی نیز همان شرایط و موقعیت در دوره خمینی نیست. از همه‏ این‏ها مهمتر، موقعیت توده های مردم و نگاهشان نسبت به اوضاع نیز همان موقعیت و نگاه دوره خمینی نیست. خمینی می‏توانست با نوشیدن جام زهر، موقتاً نظام را نجات دهد. خامنه ای اما اگر چنین جامی را سرکشد، یکسره فاتحه نظام را خوانده است.

چنین است که به رغم آنکه توده های مردم، فاتحه نظام راخوانده اند، او اما از ” نرمش قهرمانانه”  پا فراتر نگذاشته و نخواهد گذاشت. گرچه او خود نیز از اینکه فاتحه نظام خوانده شده است و دیری نخواهد پایید تا بساطش برچیده شود، بی اطلاع نیست، اما نمی‏تواند در این زمینه سخنی برزبان رانَد و با زبان خویش، از خود و نظامش چنین چهره ای نمایانده شود. فرا تر رفتن از  نرمش قهرمانانه و نوشیدن جام زهر، یعنی پایان سریع و قطعی کار نظام. درست بر عکس، او باید تا واپسین دم حیات،  با دروغ و تحمیق مذهبی وتوهمات چهل و چند ساله ولو در میان معدود جانبداران نظام، نه از شکست بلکه مدام از پیروزی سخن بگوید تا سرِجای خویش استوار بماند. تا می‏تواند باید از فروپاشی قطعی نیروهایی که یا از روی جهل و ناآگاهی و فریب، یا از زاویه منافع معینی که داشتند پا در این راه نهادند و حتی کشته دادند جلوگیری کند. نیروهای “مقاومت” باشند یا “مدافعان حرم” یا هر نام دیگری که داشته باشند، نباید مأیوس شوند و به کلی از نظام ببُرّند. خیالبافی ها و امیال و ایده های پان اسلامیستی، گرچه با نفسهای بیحال و بی رمق، عجالتاً باید در شیپور دمیده شوند. فعلاً باید این باشد، بعد از او گو هرچه میخواهد باشد “دنیا پس مرگ ما چه دریا، چه سراب”!

خامنه ای در دیداری که روز چهارشنبه ۱۲ دی با خانواده “شهیدان مدافع حرم و شهیدان مقاومت” داشت بار دیگر به تعریف و تمجید از قاسم سلیمانی پرداخت که در پرتو تلاش‏های وی و حمایت های همه جانبه جمهوری اسلامی، به سازماندهی و تسلیح نیروهای اسلام گرا در منطقه پرداخت، که بعداً”جبهه مقاومت” و “مدافعان حرم” نام گرفتند. وی گفت مکتب سلیمانی “تحقق قرآن و اسلام بود” و همه باید از وی درس بگیرند و در این مسیر حرکت کنند. خامنه ای از “نقش راهبردی” قاسم سلیمانی در بسیج و سازماندهی وتسلیح این نیروها در منطقه سخن گفت که در چهارچوب اهداف و سیاستهای آن یا در واقع به نیابت از رژیم و در چهاچوب سیاستهای آن یا به عبارتی تحقق همان ” اسلام و قرآن” – بخوان پان اسلامیسم شیعی- فعالیت می‏کردند و گویا فراموش کرده بود که چند روز قبل ازآن، به کلی منکر نیروهای نیابتی شده بود.

آز آنجا که تکلیف نیروهای “مقاومت” پیش ازاین روشن شده و سرنوشت تیره و تار حماس و جهاد اسلامی و حزب الله و غیره عجالتاً یکسره شده و ماجرا حتی به حشدالشعبی عراق نیز تسری یافته است و خامنه ای به کرّات در مورد این نیروها و اینکه “مقاومت” پیروز است و چه و چه، صحبت کرده بود و خلاصه نکته‏ی نگفته ای در این مورد باقی نمانده بود و همه‎‏گان دانسته بودند که دست جمهوری اسلامی در این زمینه‏ها به کلی کوتاه و بعضاً قطع شده است، در این سخنرانی روی آن مکث چندانی نکرد. حرف های او بیشتر حول آخرین صحنه نمایش واقعی شکست رژیم در سوریه و نیروی آن تحت عنوان “مدافعان حرم” بود.

همه‏گان می دانند که با برکناری بشار اسد ، ضربه بسیار سنگینی بر جمهوری اسلامی وارد شد. نخستین تأثیر مستقیم و بیواسط آن برچیده شدن بساط نیروهای مسلح وابسته به رژیم از سوریه بود. حضور و موجودیت چند ده ساله هزاران نیروی مسلح و نظامی و شبه نظامی وابسته به جمهوری اسلامی، در چشم به هم زدنی از موضوعیت افتاد. نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی، مات و مبهوت و حیرت زده به حال خود رها شدند. حد اقل ۴ هزار نفر فقط توسط روسیه به ایران منتقل شدند. “مدافعان حرم” زاری کنان “زینبیه” را رها و ترک کردند. چند دهه تلاش و سرمایه گذاریهای گوناگون، در ظرف چند روز دود شد و به هوارفت. چندین هزار نیروی مسلح و غیر مسلح وابسته به رژیم در خلأ رها شد. منافع روزمره و اقتصادی از یکسو،وعده ها و باغ ها و کاخهای بهشت آسای شیر و عسل از سوی دیگر، یکجا  زیر سئوال رفت. آن همه خون هایی که در این عرصه ریخته شد، آن همه پول و ثروتی که از جیب مردم در سوریه – وعراق – هزینه شد و تمام تلاش‏ها و هزینه هایی که  صرف در سازماندهی نیروهای مسلح از قماش ” فاطمیون”، “حیدریون”، ” زینبیون”، ” حسینیون”، لشکر های “نبویون” و “مالک اشتر” و غیره به عنوان “مدافعان حرم” و یا صرف ترمیم قبر چند مسلمان و ” امام ” شیعیان شد، همه در یک دم پودر شد.

خامنه ای در سخنان خود گفت؛ برای حاج قاسم، دفاع از عتبات عالیات، زینبیه در سوریه، مرقد های صحابه امیر مؤمنان درشام و عراق و بالاخص مسجد الاقصا اصل مهمی بود”.

مهم بود! بله برای سلیمانی و  فرمانده او، خامنه ای مهم بود. اما اکنون چه؟ چه باقی ماند از آن همه تلاش  و مداخله؟ چه ماند از آن همه تلاشهای پان اسلامیستی و توسعه طلبانه؟ خامنه ای هیچ حرفی برای گفتن در این زمینه ندارد. او که به تضعیف شدید روحیه نیروهای برگشتی از سوریه واقف است ، ضمن اشاره سربسته به وقایع سوریه، خطاب به این نیروها که پس از چندین سال، احساس پوچی و بی مصرفی میکنند  و تلاشهای خود را هدر رفته می بینند می گوید:

“عده‌ای از روی  فقدان فهم و شناخت و تحلیل درست از مسائل، اینگونه تصور و بیان می‌کنند که با وقوع حوادث اخیر منطقه، خون‌های ریخته شده در راه دفاع از حرم، هدر رفته که این تصور و بیان آن، خطا و اشتباهی بزرگ است”.

چرا این تصور خطا و اشتباه است میگوید:

” اگر مبارزه شجاعانه حاج قاسم و مدافعان حرم نبود امروز خبری از اعتاب مقدسه چه زینبیه و چه حتی کربلا و نجف نبود.”

خامنه ای  در یک سخنرانی کوتاه، چند بار به مخاطبان  و هواخواهان خویش یاد آور می شود که ناراحت نباشند که در این راه خونی ریخته شده است. چرا که اگر خونی ریخته شده و کسانی کشته شده اند، درعوض “اعتاب زینبیه و کربلا و نجف” با قی مانده اند. حرف‏ها چنان پیش پا افتاده و غیر زمینی می نماید که اگر آن منافع زمینی و امتیازات گوناگون و پولهای هنگفتی که هزینه اینها شده در نظر گرفته نشود، شاید این شبهه را ایجاد می‏کرد که این جمعیت چند هزار نفره نیز گویا عین خامنه ای هیچ انگیزه دیگری جز همان “تحقق اسلام و قرآن” نداشته اند.

میگوید :” در سامرا غفلت شد، گنبد و ضریح امامان عسگریین را ویران کردند، اگر این خون ها نبود سایر عتبات مقدسه و قبله های مسلمانان به همان سرنوشت اندوهبار دچار می شد.”

در دستگاه فکری رهبر حکومت اسلامی مهم نیست چه هزینه های هنگفتی از جیب مردم ایران صرف این مقابر و گنبد و ضریح  و سایر متعلقات آن شده، چه خون هایی در این زمینه ریخته شده، چه بلاهایی از قبل این سیاست بر سر مردم آمده است، مهم این است که “مدافعان حرم” رفتند سوریه و عراق از حرم دفاع کرده اند و مقبره و ضریح و گنبد فلان کس برای مسلمانان شیعه از نوع خامنه ای باقی مانده است. وی به معدود هواخواهان خویش و خانواده هایی که در این تلاش‏های پان اسلامیستی، خون فرزندانشان ریخته شده است، مدام اطمینان می‏دهد که “خونشان هدر نرفته”! چرا هدر نرفته؟ چون ” در نزد پروردگار با ارزش است”!

خامنه ای با حواله دادن هزاران انسانی که لا اقل بخشهایی از آن‏ها امروز احساس پوچی و بیهودگی و بخشاً احساس پشیمانی می‏کنند به پروردگار و اینکه “عتبات عالیات” و ضریح و گنبد و بارگاه چند مسلمان شیعه باقی مانده اند، براین خیال باطل است که کل ماجرای ریزش نیرو را حل کرده است. وی در همان حال که  به سوراخ موش خزیده است و در عین حال این را نیز  متوجه شده است که تمام آن اندک آبرو و اعتباری که در سی و چند سال گذشته برای خود دست و پا کرده بود به کلی فرو ریخته است، برای روحیه دادن به معدود هواخواهان باقی مانده خود و جلو گیری از ریزش بیشتر، پیوسته از پیروزی سخن می‏گوید.

خامنه ای نمی‏گوید بر سر ده ها میلیارد دلاری که به قیمت تحمیل فقر و بد بختی بر مردم ایران به بشار اسد اعطا شد چه آمد؟ نمیگوید در حالیکه میلیون ها تن در کشور فاقد مسکن مناسب هستند و به نان شب محتاج‏اند، چه پول‏ها و مبالغ هنگفتی صرف ضریح و گنبد و مقبره فلان مسلمان شیعه در سوریه و عراق نموده و یا صرف گروه‏های اسلام گرای وابسته از نمونه حماس و جهاد اسلامی و حشد الشعبی و حزب الله و یا نمونه های دیگری چون  فاطمیون و زینبیون و غیره کرده است، چند صد کیلو طلا و نقره را صرف این اماکن نموده است، نمی گوید چه آمد بر سر مردم ایران و بر سر این کشور پر درآمد! اما خوشحال است ازاینکه قبر زینب و کی و کی برجای مانده است!بیگانگی با خواستها، نیازها و مشکلات توده مردم را حد و مرزی نیست.

صرف نظر از اینکه این افراد از جمله زینب دختر علی و فاطمه چه جایگاه و شخصیتی داشته اند، جالب این است که گاه حتی در اصل ماجرای “زینبیه” به عنوان محل دفن وی نیز شک و تردید های جدی وجود داشته و دارد. برای مثال در همان حال که گفته شده زینب در جنوب دمشق در سوریه دفن شده است، در عین حال از دومحل  دفن دیگر وی، یکی در مصر اطراف قاهره و یکی هم در قبرستان بقیع در مدینه نام برده شده است!

خامنه ای در پایان سخنان خود البته برای خالی نبودن عریضه و دلداری هواخواهان خویش میگوید: سوریه متعلق به مردم سوریه است و متعرضان به خاک سوریه روزی دربرابر قدرت جوانان مجبور به عقب نشینی خواهند شد و پایگاه های آمریکا نیز زیر لگد جوان‏ها پایمال خواهد شد!

خامنه ای البته میداند که با این حرفها حتی یک آجر هم جابجا نمی‏شود. البته که مردم سوریه در قبال ظلم و ستم سکوت نخواهند کرد. چنانکه چند سال پیش برای سرنگونی بشار اسد و دگرگونی جامعه دست به انقلاب زدند. خامنه ای فراموش می کند بگوید این او و جمهوری اسلامی بود که به کمک بشار اسد شتافت و انقلاب مردم سوریه را به خون کشید.اینکه در سوریه نظامی حاکم باشد یا حاکم شود که توده مردم این کشور خواهان آن نباشند، اینکه اگر اسلام گرایان تازه به قدرت رسیده در قلاب بندی با دولت های ارتجاعی و تجاوز گری چون ترکیه و آمریکا و دیگران بخواهد حکومتی برقرار و آن را تحکیم کند و حق و حقوق زنان وکارگران و دیگر اقشار زحمتکش جامعه را زیر بگیرد و بخواهد با ظلم و ستم و استثمار بر مردم سوریه حکمروایی کند، تردیدی در این مسئله وجود ندارد که کارگران، زنان، زحمتکشان و روشنفکران انقلابی سوری نیز علیه چنین حکومتی و علیه حامیان آن، به پا خواهند خاست. واین البته هیچ ربطی به “تحقق اسلام و قرآن” و حرفهای به کلی بی ارزش خامنه ای ندارد.

در فلسطین و غزه نیز اوضاع بر همین منوال است. مردم ستم‏‏کشیده فلسطین در غزه به دست جلاد بزرگ و بیرحمی بنام نتانیاهوی فاشیست از قماش خمینی و خامنه ای، کشتار شده و دارند کشتار می‏شوند. اما این مردم در برابر این فجایع برای همیشه سکوت نخواهند کرد. اینگونه نیست که در برابر وضعیت تحمیلی کنونی، همیشه ناتوان باشند و ناتوان بمانند. ذره ای شک و تردید وجود ندارد که مردم فلسطین، جوانان فلسطینی با درس آموزی از تجارب سالهای اخیر، نبرد جدیدی را علیه زور و تبعیض و ستم و اشغال، علیه دولت صهیونیست و نژاد پرست اسرائیل و تعیین سرنوش خویش آغاز خواهند کرد. هرجا ظلم باشد، هرجا ستم و استثمار باشد، آنجا مقاومت و مبارزه هم هست و این حکم تاریخ است و ایضاً هیچ ربطی به “اسلام و قرآن” خامنه ای ندارد. اسلام و قرآن خامنه ای تا آنجا که توانست ضربات هولناکی بر مردم فلسطین و جنبش آزادیبخش فلسطین و همچنین بر مردم سوریه و لبنان وارد ساخت. مردم سوریه و مردم مبارز فلسطین و هر مکان دیگری که جمهوری اسلامی برای پیشبرد اهداف و سیاستهای پان اسلامیستی و توسعه طلبانه خود به مداخله جویی پرداخت و آن مردم را به ابزار پیشبرد اهداف ارتجاعی خود تبدیل کرد، جز کشتار و تباهی و عقب ماندگی، ثمر دیگری نصیب‏شان نشد.

ممکن است خامنه ای از شکستها و نا کامی‏ها درسی نگرفته باشد، ممکن است او شکست را عین پیروز قلمداد کند و درست در آخرین روزهای حکومت اسلامی در حال احتضار، بر این خیال باشد یا دل خود و هواخواهان  خویش را به آن خوش کند که “جمهوری اسلامی بعد از ۴۶ سال همچنان زنده است”! اما با این خواب و خیال ها و پرشان گویی ها مشکل بتواند حتی اطرافیان خود را قانع و راضی کند چه رسد به توده مردمی که برای همیشه از اسلام و حکومت اسلامی عبور کرده اند. تابوت، درست به قد و قواره جمهوری اسلامی ساخته شده و تا حمل جنازه در این تابوت چیزی نمانده است.

البته زیاد هم نباید بر خامنه ای سخت گرفت.او به سختی گیج و پریشان احوال است و از یک دیکتاتور در حال احتضار جز هذیان گویی انتظار دیگری نیست!

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۱۰۳  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.