دفاع پس‌مانده‌های سلطنت‌طلب از جنگ و کشتار مردم ایران

با هر تحولی که در اوضاع بحرانی خاورمیانه و جامعه ایران رخ می‌دهد، احزاب و گروه‌های اپوزیسیون بورژوائی به ناگزیر  ماهیت رسوای خود را بیشتر برملا می‌کنند و دشمنی آشتی‌ناپذیر خود را با توده‌های کارگر و زحمتکش و عموم ستمدیدگان ایران آشکارتر نشان می‌دهند.

در طول چندین سال اخیر که درنتیجه بحران‌های عمیق نظم حاکم ، مبارزات مردم ایران علیه رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی گاه ابعاد سراسری به خود گرفت، بر همگان آشکار شد که گروه‌های بورژوائی اپوزیسیون خارج از کشور که خود را آلترناتیو جمهوری اسلامی معرفی می‌کنند، فاقد هرگونه نفوذ و اعتبار سیاسی در میان توده‌های مردم‌اند. لذا آن‌ها می‌کوشند این بی‌اعتباری سیاسی‌شان را در میان مردم، با زدوبندهای بین‌المللی و کسب حمایت  دولت‌ها و قدرت‌های خارجی جبران کنند. آن‌ها برای این‌که خود را بدیل جمهوری اسلامی معرفی کنند، همواره دست به دامان قدرت‌های امپریالیست جهان یا قدرت‌های منطقه‌ای می‌شوند تا شاید از این طریق بتوانند با یاری آن‌ها جایگاهی در بدیل سازی‌ها کسب نمایند.

با تحولات منطقه خاورمیانه در هفته‌های اخیر و تشدید مخاصمه دو دولت ارتجاعی جمهوری اسلامی و اسرائیل، آشکار شد که این گروه‌ها حتی ابایی ندارند که این به قدرت رسیدنشان با جنگ، ویرانی و کشتار وحشیانه مردم ایران تحقق یابد.

در پی تشدید تضادها و حملات نظامی دو رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی و اسرائیل برخی از این گروه‌ها نه‌فقط  آشکارا  از برپائی جنگ میان این دو دولت که می‌تواند به بهای مرگ و آوارگی میلیون‌ها تن از مردم ایران تمام شود، حمایت کردند، بلکه آشکارا دست به دامان رژیم ارتجاعی اسرائیل شده‌اند و از این رژیم می‌خواهند که با حمله نظامی، گویا رژیم حاکم بر ایران را سرنگون کند و قدرت را به آن‌ها بسپارد. آن‌ها نه‌تنها از یک جنگ ارتجاعی و جنایت‌کارانه دفاع می‌کنند، بلکه عملاً به جمهوری اسلامی نیز خدمت می‌کنند و بهانه به دست این رژیم سرکوبگر و ارتجاعی می‌دهند تا با توجیه خطر وقوع جنگ و نقش عوامل خارجی طرفدار اسرائیل، اختناق را تشدید و مبارزات مردم را وحشیانه‌تر از پیش سرکوب کند.

در رأس این گروه‌های اپوزیسیون بورژوائی مرتجع،  دارو دسته سلطنت‌طلبان وابسته به پسر دیکتاتور سابق ایران قرار دارد. این گروه که به‌ویژه از سوی دولت اسرائیل حمایت و پشتیبانی می‌شود و تلویزیون ایران اینترنشنال سعودی‌ها نیز،سخنگو و ارگان تبلیغاتی آن‌ها محسوب می‌شود، از مدافعان اصلی برپائی جنگ و کشتار مردم ایران است.

نتانیاهو در نقش حامی اصلی این گروه ، در پی حمله به لبنان با انتشار ویدیویی خطاب به مردم ایران که در آن به‌طور ضمنی مطرح می‌کرد  که برای جنگ با جمهوری اسلامی آماده است  و”هیچ جایی در خاورمیانه نیست که دست اسرائیل به آن نرسد” در نقش قیم و رهائی‌بخش مردم ایران ظاهر شد که به آن‌ها وعده آزادی و صلح می‌داد. او گفت: “روزی که ایران آزاد شود – و آن روز خیلی زودتر ازآنچه فکر می‌کنید فرا می‌رسد – همه چیز متفاوت خواهد شد. ملت‌های باستانی ما، یهودیان و ایرانیان، بالاخره در صلح خواهند بود. کشورهای ما، اسرائیل و ایران، در صلح خواهند زیست. ”

به‌راستی مضحک است که یک نژادپرست و فاشیست، از صلح و آزادی سخن بگوید.  کسی وعده آزادی و صلح  را به مردم ایران می‌دهد که در طول همین یک سال اخیر، چنان جنایات هولناکی علیه مردم فلسطین مرتکب شده که نه‌فقط افکار عمومی جهان، بلکه تقریباً تمام دولت‌های جهان و سازمان‌های بین‌المللی اقدامات جنایت‌کارانه او را محکوم کرده‌اند.

اما پسر دیکتاتور سابق که در توهم احیای  رژیم دیکتاتوری سلطنتی در ایران است، در پی یاوه‌سرائی نتانیاهوی فاشیست  با انتشار یک فایل تصویری  تلاش نمود در جایگاه یک آلترناتیو جمهوری اسلامی به این ادعای نتانیاهو لبیک بگوید. وی چنانکه گوئی یک آلترناتیو حاضر و  آماده برای جمهوری اسلامی پس از سرنگونی آن توسط اسرائیل  است، به دولت‌های منطقه که گویا از بی‌ثبات شدن اوضاع پس از لشکرکشی اسرائیل  به ایران و سرنگونی جمهوری اسلامی  نگران‌اند در جایگاه کسی که از چنان قدرتی برخوردار است که بر همه و هر چتر کنترل خواهد داشت، می‌گوید:”می‌دانم که شاید می‌ترسید که تغییر رژیم در ایران با خود هرج‌ومرج بیاورد. اما نترسید. ما اجازه نخواهیم داد که پس از سقوط این رژیم، خلأ قدرت به وجود آید. ائتلافی گسترده از ایرانیان میهن‌پرست در داخل و خارج آماده‌اند تا برای خدمت به کشور ما و برقراری صلح با کشورهای منطقه وارد عمل شوند.

من نیز به هم‌میهنانم گفته‌ام که به وظیفه خود عمل خواهم کرد.من بنا به خواست آن‌ها برای نظارت بر این گذار مسالمت‌آمیز به دمکراسی و بازگشت ایران به جامعه ملل، قدم پیش خواهم گذاشت. صلح وعده‌ای است که به خودمان و فرزندانمان مدیونیم.”

به ادعاهای پسر دیکتاتور سابق که نگاه کنیم، آشکار است که وی شدیداً در خواب‌وخیال به سر می‌برد. از آنجائی که وی شنیده است پدر و پدربزرگش را انگلیسی‌ها و آمریکائی‌ها در ایران با کودتا بر سرکار آوردند، ایشان هم در این آرزوست که با کمک دولت‌های خارجی بتواند بر سرکار آید. اما از آنجائی که می‌بیند قدرت‌های بزرگ فعلاً نفعشان در حمایت از جمهوری اسلامی است، به اسرائیل و نتانیاهو دخیل بسته تا شاید وی بتواند از طریق جنگ به آرزوهای او جامه عمل پوشد.

بنابراین اکنون‌که نزاع اسرائیل و جمهوری اسلامی  تشدید شده، بر این پندار است که جنگ می‌تواند او را به هدفش نزدیک کند و  اسرائیل می‌تواند با سرنگونی جمهوری اسلامی ایشان را به‌جای پدرش بر تخت سلطنت بنشاند. حقیقتاً نمی‌توان  نام دیگری جز خیال‌بافی بر آرزوهای پسر دیکتاتور سابق نهاد!

اما ماجرای خیال‌بافی وی به همین‌جا پایان نمی‌پذیرد. آدمی که در میان مردم ایران  آن‌قدر بی‌اعتبار است که حتی نمی‌تواند مثلاً یک تظاهرات صدنفره در تهران یا گوشه خلوتی از ایران راه بیندازد، ادعا می‌کند ” ائتلافی گسترده از ایرانیان میهن‌پرست در داخل و خارج آماده‌اند تا برای خدمت به کشور ما و برقراری صلح با کشورهای منطقه وارد عمل شوند. ”

آیا کسی تاکنون در جائی خوانده، دیده یا شنیده است که چنین ائتلافی حالا نه “گسترده ” بلکه محدود تحت زعامت این آدم خیال‌باف شکل‌گرفته باشد و آماده به دست گرفتن قدرت باشد؟ یک چنین ادعائی فقط می‌تواند در تخیل پسر دیکتاتور سابق باشد. اکنون دیگر همه می‌دانند که تمام داروندار سیاسی وی تعدادی از پس مانده‌های سلطنت‌طلب سابق و خانوادهای آن‌ها با ده‌ها تن لات و لمپن‌ها در خارج از کشور است که مثل حزب‌اللهی‌های رژیم جمهوری اسلامی کارشان حمله به تجمعات و تظاهرات مخالفان جمهوری اسلامی و فحاشی در خارج از کشور است.

در تمام مبارزات مردم ایران در طول چندین سال اخیر که همراه با جنبش‌های وسیع توده‌ای بوده است، ردپایی از سلطنت‌طلبی و شعارهای آن‌ها دیده نشده است. تنها در مواردی معدود گاه یک یا چندنفری هم پیداشده  که شعار “رضاشاه روحت شاد” سر داده‌اند که از جانب توده‌های مردم پاسخی نگرفت و از نمونه همین معدود قماش آدم‌ها هستند که گاه کلیپی هم تهیه می‌کنند و تلویزیون سلطنت‌طلب ایران اینترنشنال برای آن‌ها پخش می‌کند.

اما توده‌های وسیع مردم ایران که بخش بزرگی از آن‌ها دوران دیکتاتوری محمدرضا شاه را نیز دیده و تجربه کرده‌اند، نه‌فقط ماهیت مرتجعینی امثال سلطنت‌طلبان را می‌شناسند، بلکه به‌خوبی می‌دانند که هیچ نیروی خارجی، آن‌هم رژیم‌های جنایتکار و مرتجع، با جنگ، آزادی و رفاه را برای آن‌ها به ارمغان نخواهد آورد. تجربه افغانستان، عراق ، لیبی و غیره نیز به‌قدر کافی گویاست و مردم ایران عواقب آن را دیده‌اند. قدرت‌های بزرگ جهانی که با وعده آزادی و نجات مردم از چنگ دیکتاتورها به لشکرکشی نظامی در این کشورها دست زدند، فقط برای تأمین منافع و اهداف اقتصادی و سیاسی خودشان بود. نه آزادی برای مردم آورند و نه رفاه. آنچه به بار آوردند ویرانی ، فقر، بیکاری، جنگ‌های داخلی باندهای مرتجع، دیکتاتوری و قدرت گیری گروه‌های ارتجاعی اسلام‌گرا در این کشورها بود.

مردم ایران نیازی به جنگ، دولت‌های به‌اصطلاح نجات‌بخش خارجی و اپوزیسیون‌های پوشالی خارج از کشوری برای رهائی از فجایع رژیم ستمگر جمهوری اسلامی ندارند. آنچه آن‌ها نیاز دارند یک انقلاب است. آن‌ها همان‌گونه که تاکنون با ابتکار و قدرت خود با رژیم جمهوری اسلامی مبارزه کرده‌اند و یک‌لحظه از مبارزه دست برنداشته‌اند، به این مبارزه ادامه می‌دهند و توان آن رادارند که سرانجام به انقلاب روی‌آورند، این رژیم ارتجاعی را با دستان توانای خود به گور بسپارند، خودشان قدرت را به دست بگیرند و خواسته‌های آزادی‌خواهانه، رفاهی و برابری‌طلبانه خود را عملی کنند.

پسر دیکتاتور سابق بیهوده تلاش می‌کند، نظام قرون‌وسطایی سلطنتی را که مردم ایران به گورستان تاریخ سپردند با یاری قدرت‌های مرتجع و کشتار و ویرانی در ایران احیا کند.

مردم ایران از تجربه به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی بسیار تجربه آموخته‌اند. جنایات بی‌انتهای جمهوری اسلامی هرگز نمی‌تواند سرپوشی بر جنایات رژیم سلطنتی پهلوی‌ها، دیکتاتوری افسارگسیخته ، اختناق، سرکوب و کشتار باشد. مردم ایران به آن درجه از آگاهی رسیده‌اند که نگاهشان به آینده باشد و برای استقرار نظمی تلاش می‌کنند که آن‌ها را بر سرنوشت خود حاکم سازد.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۹۱  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.