شماره ۵۵۰- سال سی و یکم – نیمه اول خرداد ۸۸
با نزدیک شدن ٢٢ خرداد، روز انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری رژیم، گرایشی در درون جنبش زنان بنا به ماهیت طبقاتی خود، وارد بازی سیاسی درجناح بندی های رژیم استبدادی حاکم بر ایران شده است.
گرایش بورژوا- لیبرال جنبش زنان، در ائتلافی تحت عنوان “همگرائی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات” گرد هم آمده اند و با ادعای “بهره گیری از فضای انتخاباتی” در صدد آن هستند تا به صورت “شهروندانی تاثیر گذار”، ذهنیت کاندیدای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری رژیم را، حول “مطالبات محوری” خود متمرکز سازند.
این گرایش از جنبش زنان که همواره پلاتفرم و برنامه های خود را، در چهار چوب زنان بورژوا- مذهبی درون حاکمیت تنظیم و مبارزات خود را نیز در قالب قانونگرائی محض سازماندهی می کند، هم اینک عمده مطالبات خود را تحت دو محور، با کاندیداهای دهمین دوره ریاست جمهوری رژیم در میان گذاشته است.
نخست، درخواست “پیوستن دولت ایران به کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان ایران”، دوم، “بازنگری و اصلاح اصول ١٩، ٢٠، ٢١ و ١١٥ قانون اساسی، به منظور گنجاندن اصل برابری جنسیتی بدون قید و شرط” در قانون اساسی. ا
حتما نویسندگان بیانیه و گرایش بورژوا- لیبرال درون جنبش زنان، حضور ذهن ندارند!! که دولت ایران با وجود اینکه سال هاست به “کنوانسیون حقوق کودکان” پیوسته است، همچنان کودکان و نوجوانان را اعدام و قصاص می کند. نویسندگان بیانیه حتما، باز هم می خواهند وانمود کنند که نمی دانند!! دولت ایران عضو ” سازمان جهانی کار” نیز هست. ولی با وجود این، کارگران ایران علاوه بر سرکوب و زندان، از ابتدائی ترین حق مسلم شان، یعنی حق ایجاد تشکل های مستقل کارگری نیز محروم هستند. و حتما باز هم نمی دانند که پیوستن دولت ایران به “کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان ایران”، از جمله لوایح دولت خاتمی بوده که توسط مجلس هفتم تصویب شد، اما از طرف شورای نگهبان رد و هم اکنون در پستوی مجمع شورای مصلحت نظام درحال خاک خوردن است.
احتمالا باز هم نمی دانند!! که در قانون اساسی رژیم مذهبی حاکم بر ایران، بر حسب ظاهر، تفتیش عقاید و شکنجه ممنوع است، آزادی بیان و عقیده به رسمیت شناخته شده است. اما، با وجود این، نه تنها جمهوری اسلامی خود را به هیچ وجه ملزم به رعایت هیچ کدام از اصول یاد شده نمی داند، بلکه، بنا بر ماهیت قرون وسطائی و ارتجاع مذهبی اش، بقاء و استمرار خود را نیز در توسل به شلاق و شکنجه، و نفی کامل هر گونه آزادی بیان و عقیده می داند.
اینکه گرایش بورژوا- لیبرال ، با نادیده گرفتن همه این واقعیات عریان، مطالبات خود را حول دو محور “پیوستن دولت ایران به کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان ایران”، و “بازنگری اصلاح اصول ١٩، ٢٠، ٢١ و ١١٥ قانون اساسی”، متمرکز کرده است، تا به زعم خود به صورت “شهروندانی تاثیر گذار”، در نمایش انتخاباتی رژیم وارد شود، در واقع چیزی جز سرپوش گذاشتن بر بازی سیاسی ائتلاف “همگرائی جنبش زنان…” با دم و دستگاه رژیم استبدادی نیست.
علاوه براین، وجود زنان شاخص بورژوا- مذهبی وابسته به دستگاه حکومتی در راس این ائتلاف، از جمله فخرالسادات محتشمی پور مدیر کل دفتر زنان در وزارت کشور دولت خاتمی، فریده ماشینی رئیس کمیسیون زنان جبهه مشارکت، الهه کولائی عضو کمیسیون امنیت ملی در مجلس ششم و نیز حمایت کامل زهرا شجاعی، رئیس امور زنان در دولت خاتمی و مسئول کنونی تدوین برنامه جنسیتی میرحسین موسوی از این همگرائی، به روشنی طرح “اصلاح طلبان” حکومتی را برای کشاندن زنان جامعه به پای صندوق های رای، نمایان ساخته است.
فخر السادات محتشمی پور، رئیس شاخه زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی، روز ٣١ اردیبهشت، در سایت امروز، در باره “همگرائی جنبش زنان…” نوشته است: برخی پيش كسوتان اين جنبش، دور هم گرد آمدند و پس از بحث و بررسی بسيار، نهايتاً به اين نتيجه رسيدند كه قهر و انفعال و دوری از زمينه های قدرت، نه تنها كمكی به پيشبرد اين جنبش نمی كند، بلكه روز به روز آن را از مسير تحقق اهداف و خواسته ها دور می كند.
اظهار نظر شادمانه محتشمی پور، در باره ائتلاف “همگرایی جنبش زنان…” و نزدیکی این گرایش به کانون قدرت، بیش از هر سند و فاکتی، بیانگر این واقعیت است که ائتلاف فوق، صرفا با هدف عقبه “اصلاح طلبان” حکومتی، جهت حضور در نمایش انتخاباتی رژیم شکل گرفته است.
اما، به رغم چنین فاکت های صریح و روشن، گرایشات بوژوا- لیبرال و بورژوا- مذهبی زنان، همچنان اصرار دارد تا وانمود کند که، “هدف این ائتلاف، صرفا طرح مطالبات زنان است و در صدد حمایت از کاندیدای خاص یا مداخله در حق شهروندان برای مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات نیست”. با وجود چنین ادعائی، اما چند سطر پائین تر در همین بیانیه، به صورت شرمگینانه، تحلیل خود از وضعیت کنونی جامعه و نیز ضرورت حضور زنان در انتخابات را این گونه توجیه کرده و می نویسند: تجربه نشان داده که هر فضا و روزنه ای که زنان واگذاشته اند، بلافاصله با حضور “زن ستیزان” فتح شده و زندگی یکایک زنان کشور را بیش از پیش دستخوش تبعیض ها و محدویت های غیر انسانی و رفتار های خشونت بار کرده است. (تمام تاکیدات از ماست)
آیا صریح تر از این عبارت، می توان دلیل حضور در انتخابات را بیان کرد؟ آیا غیر از این است، همه آنهائی که دل در گرو اصلاح رژیم بسته اند، همه آنهائی که با شرکت در انتصاباب جمهوری اسلامی، پایه های استبدادی رژیم و ولایت مطلقه خامنه ای را تحکیم بخشیده اند، هم اکنون برای توجیه حضور دوباره شان در نمایش خیمه شب بازی انتخاباتی، با اینگونه عبارت پردازی وارد میدان شده اند. زنان بورژا- لیبرال که همچون مردان هم طبقهای خود، خواهان حفظ نظم موجود در ایراناند، البته نمیخواهند و نمیتوانند به افشاء ماهیت ارتجاعی، زن ستیز و سرکوبگرانه کل رژیم بپردازند، یا خواهان مبارزه متحد زنان برای ویران کردن پایههای رژیم استبدادی مذهبی باشند که حتا ابتدائیترین حقوق زنان را از آنها سلب نموده است، لذا به توجیهگری برای وارد شدن در بازی سیاسی رژیم دیکتاتوری و زن ستیز جمهوری اسلامی برخاسته و خود و پنجاه درصد از نیروهای درون جامعه را نکوهش می کنند که چرا، با تحریم انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری، زمینه روی کار آمدن احمدی نژاد را فراهم کردند. اینان، شرمگینانه بیان می کنند که دیگر حاضر نیستند تا “فضا و روزنه ی انتخاباتی” را که به زعم آنها، هم اینک باز شده، با تحریم انتخابات، به “زن ستیزان” حکومتی واگذار کنند.
مضافا اینکه، وقتی در بیانیه همگرائی جنبش زنان، حتی یک جمله به ماهیت نمایش انتخاباتی رژیم اشاره نمی شود، آیا غیر از این است که نویسندگان بیانیه، انتصابات خامنه ای و شورای نگهبان را تحت پوشش انتخابات، به رسمیت شناخته و راه را برای حضورشان در بساط رژیم باز گذاشته اند.
اما، چرا گرایش بورژوا- لیبرال و بورژوا- مذهبی جنبش زنان، اینبار، همانند سال ٧٦، به جای اینکه مستقیما وارد نمایش انتخاباتی شوند و به طور آشکار حمایت خود را از کاندیدای به اصطلاح اصلاح طلبان حکومتی اعلام کنند، با این شیوه جدید وارد نمایش انتخاباتی شده اند.
١- واقعیت این است که نه رژیم در موقعیت سال ٧٦ است، و نه جنبش های اجتماعی از جمله کلیت جنبش زنان، همانند سال ٧٦، در توهم اصلاح پذیری رژیم گرفتار هستند. هم اکنون روند مبارزاتی جنبش های اجتماعی و در راس آنها، جنبش طبقاتی کارگران، در فرازی بسیار بالاتر از توهم پراکنی دوران هشت ساله خاتمی و اصلاح طلبان حکومتی قرار دارند. توده های میلیونی جامعه، زنان، جوانان، معلمان، دانشجویان و به طور اخص کارگران ، شلاق و شکنجه این رژیم را با پوست و گوشت خود حس کرده اند. سرکوب، کشتار و بی حقوقی محض را، در تمام دوران های مختلف سی ساله رژیم تجربه کرده اند. در تمام این سی سال، مستثنا از اینکه خمینی قدرت مطلقه رژیم را در دست داشت و خامنه ای و موسوی، کارگزاران رژیم استبدادی او بودند، یا خامنه ای بر قدرت مطلقه نظام تکیه زد و رفسنجانی و ناطق نوری، در خدمت ولایت مطلقه خامنه ای قرار گرفتند، و یا در دوران “اصلاح طلبان”، که ظاهرا خامنه ای به عنوان قدرت مطلقه در یک سو، خاتمی و کروبی در سوی دیگر، نقش “تدارکاتچی” خامنه ای و نظام را بازی کردند، و یا دوران چهار ساله احمدی نژاد، که کلیت نظام در خدمت قدرت مطلقه و سیاست استبدادی خامنه ای قرار گرفت، در وضعیت توده های زحمتکش مردم ایران، هیچ تغییر و بهبودی ایجاد نگردید. محرومیت از آزادیهای سیاسی، لگدمال شدن حقوق دمکراتیک مردم، زندان، سرکوب و اعدام ، گسترش فقر و بیکاری وخیمتر شدن روزافزون وضعیت معیشتی کارگران، معلمان ، پرستاران، بازنشستگان و غیره، دستآورد تمام جناحهای رژیم در طول این سالها بوده است.
٢- کلیت جامعه، در یک دوره هشت ساله، شعارها و توهم پراکنی “اصلاح طلبان” را تجربه کرده است. اقشار مختلف مردم و گروه های اجتماعی درون جامعه، اگر در گذشته و در شرایط معینی، تحت تاثیر تبلیغات “اصلاح طلبان”، در توهم اصلاح پذیری رژیم گرفتار شدند و با انگیزه مخالفت با خامنه ای به خاتمی روی آوردند، هم اینک به تجربه دریافته اند که ساختار سیاسی نظام جمهوری اسلامی، بر بنیان قدرت استبداد مطلقه ولایت فقیه شکل گرفته، که اساسا راه را بر هرگونه ایجاد توهم دوباره، نسبت به اصلاح پذیری نظام مسدود کرده است. مضافا اینکه، توده های وسیع مردم، دریافته اند که تمام نزاع های جناح های درون حاکمیت، بر سر سهم خواهی در قدرت است واستحکام دراز مدت تر پایه های رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی و نه منافع توده ها.
بدون شک، گرایش بورژوا- لیبرال جنبش زنان خود بهتر از هر کسی بر این امر واقف هست که ساختار سیاسی رژیم ولایت مطلقه فقیه و ارتجاع مذهبی حاکم بر ایران، نه تنها، کمترین سازگاری با دموکراسی و به رسمیت شناختن حقوق زنان ندارد، بلکه، حتی با همان شعارها و وعده های دروغین “اصلاح طلبان” نیز ناسازگار است. اما با توجه به ماهیت طبقاتی خود ادعای تحقق مطالبات زنان را در نظام سر تا پا ارتجاعی و زن ستیز جمهوری اسلامی دارد و همچنان در جهت استمرار و بقاء این رژیم به فریبکاری مشغول است.
گرایش بورژوا- لیبرال جنبش زنان و طرفداران دیکتاتوری طبقاتی و دینی، با تشکیل این گونه ائتلاف ها، ماهیت خود را بر ملا می کنند و صف خود را از جنبش رادیکال زنان، که برای برابری بی قید و شرط زن و مرد و بر افتادن هرگونه تبعیض و ستم جنسی در ایران مبارزه می کنند، جدا میسازند.
اما در این میان، به همان اندازه که گرایش بورژوا- لیبرال جنبش زنان، سیاست نزدیکی به قدرت را پیشه کرده است و به دامان ارتجاع مذهبی پناه میبرد، به همان نسبت که ائتلاف “همگرائی جنبش زنان…”، مسیر خود را از مبارزات دیگر جنبش های جاری درون جامعه جدا می سازد، به همان نسبت که این گرایش ، به زعم خود برای کم هزینه کردن بار مبارزاتی، در ائتلاف با زنان بورژوا- مذهبی وابسته به رژیم مذهبی قرار می گیرند و طرح مطالبات خود را در چهار چوب قانون گرائی و تغییرات در بالا دنبال می کند، در عوض، گرایش رادیکال جنبش زنان، ضمن تاکید بر استقلال این جنبش، ضمن پافشاری بر مبارزه مستمر خود جهت تحقق خواست ها و مطالبات زنان، سازماندهی نیروی عظیم و گسترده توده زنان را در تقابل با رژیم حاکم، امر مسلم پیشبرد این مبارزه می داند.
گرایش رادیکال جنبش زنان به صراحت اعلام کرده است، که برابری حقوق زنان و برافتادن تبعیض جنسی در چارچوب رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی ممکن نیست. کلیت این رژیم و ساختارسیاسی آن، مستثنا از اینکه چه کسی بر مسند ریاست جمهوری نظام بنشیند، بر دیکتاتوری، سرکوب و نفی ابتدائی ترین حقوق مسلم زنان ،شکل گرفته است. گرایش رادیکال جنبش زنان، تاکید دارد که مبارزات جنبش زنان، به دور از زد و بندهای سیاسی با جناح های مختلف حاکمیت، می باید از پایین و کشاندن توده ی زنان به امر مبارزه، سازماندهی گردد. لذا، با تاکید بر تحریم فعال نمایش انتخاباتی رژیم، به افشای هرچه بیشتر خیمه شب بازی انتخاباتی جمهوری اسلامی، خواهد پرداخت
گرایش رادیکال جنبش زنان ، تحقق مطالبات جنبش زنان را در همگامی، همراهی و مبارزه مشترک با کارگران، دانشجویان، معلمان، و توده های میلیونی مردم دیگر جنبش های اجتماعی درون جامعه، علیه کلیت نظام جمهوری اسلامی و نفی این رژیم، ادامه خواهد داد.
نظرات شما