اعتراضات و اعتصابات کارگری همچنان ادامه دارد و در حال گسترش است. بخش های مختلف طبقه کارگر از کارگران خدماتی و پرستاران و فروشندگان نیروی کار در آموزش و پرورش گرفته تا کارگران شاغل در صنایع مختلف و کارگران باز نشسته فولاد، تأمین اجتماعی ، معادن و غیره، پیوسته و گاه بطور روزمره درحال تجمع و اعتصاب و اعتراضاند. یک روز در عسلویه و کنگان و پارس جنوبی، روز بعد در فلات قاره و سیری و لاوان و سکوهای دریایی. امروز کارکنان رسمی شاغل در صنعت نفت دست به تجمع می زنند، روز بعد کارگران ارکان ثالث و روز دیگر کارگران قرارداد موقت و پیمانی و کف بگیران. تا جایی که به صنعت نفت بر می گردد، بی استثنا همه جا ناآرام است و جز قشری بسیار نازک از مدیران و سرسپردگان رژیم، بقیه شاغلان صنعت نفت وگاز و حفاری، همه بیقرارند و ناراضی و آماده اعتصاب و انفجار!
موضوع فقط به نفت و کارگران شاغل در این صنعت خلاصه نمیشود. نارضایتی و روحیه اعتراضی کارگران در تمام بخش ها و صنایع کشور به شدت افزایش یافته و اعتراض و اعتصاب و مبارزه به امری ضروری و اجتناب ناپذیر تبدیل شده است. هنوز اعتصاب سراسری پرستاران خاتمه نیافته که کارگران واگن پارس اراک بطور یکپارچه وارد اعتصاب میشوند. گام های استوار و فریاد رسای کارگران واگن پارس درخیابان های اراک هنوز از طنین نیفتاده است که پرچم اعتصاب در لاستیک بارز کرمان به اهتزاز درمیآید و این رشته سری دراز دارد. تردیدی در این مسئله وجود ندارد که در لحظه حاضر، اعتراض ها و اعتصاب های کارگری، روند اصلی مبارزه و واکنش اعتراضی در جامعه نسبت به شرایط و نظم موجود است. نمونه ها بسیارند. اینجا اما دو مورد مشخص را از نزدیک مورد بررسی قرار می دهیم.
اعتصاب کارگران لاستیک بارز کرمان
هزاران کارگر لاستیک بارز کرمان روز پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳ در اعتراض به پایین بودن دستمزد و مزایا، کسر مالیات از دریافتی های ناچیز و عدم پرداخت منظم پاداش تولید دست از کار کشیدند و خواهان افزایش دستمزد و مزایا، حذف کسورات بیمه از مزد و افزایش و پرداخت منظم پاداش تولید شدند. همان روز یکی از مدیران شرکت به کارگران وعده داد به خواستهایشان رسیدگی میشود. اما در ادامه نه فقط هیچ خواستی برآورده نشد، بلکه خیلی بی سر و صدا دست کم سه تن از فعالان اعتصاب بازداشت شدند. به دنبال اعتراض کارگران علیه این اقدام و جستجو و پیگیری وضعیت بازداشتی ها، مدیریت شرکت که گمان برده بود میتواند از کنار این قضیه بگذرد، چند روز بعد مجبور شد به بازداشت کارگران- البته با زبان خودش- اعتراف کند.ایلنا به نقل از روابط عمومی گروه صنعتی بارز نوشت:” در پی اعتراض تعدادی از کارگران کارخانه بارز کرمان در چند روز گذشته تعداد ۳ نفر از عوامل اصلی جهت پاره ای توضیحات بدستور دادستانی شهرستان ماهان به مراجع قضایی احضار و هم اکنون بهمراه تمامی کارکنان در محل کار خود حاضر و مشغول به فعالیت و تولید می باشند.” (تأکید از ماست). بنابراین موضوع روشن است. دادستان ماهان دستور احضار و بازداشت حد اقل ۳ تن از “عوامل اصلی” بخوان فعالان اعتصاب را صادر کرده بود تا اعتصاب را درجا خفه کند. شمشیر کشی به روی کارگران به دادستان محدود نشد. “مجتبی مصباح” مدیر کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان کرمان نیز در حمایت از مدیران و صاحبان کارخانه لاستیک بارز وارد گود شد و اعتصاب کارگران را “خلاف مقررات ” خواند. وی در یک نشست خبری با رسانه ها گفت:” اعتصاب در هر شرایطی حتی وقتی که خواسته قانونی هم مطرح باشد خلاف مقررات است”
البته از مدیر کل و کارگزار سرمایه در سطح استان جز این هم انتظاری نیست. در دستگاه فکری دولت حاکم و کارگزاران آن، کارگر حتی اگر خواسته معمولی و قانونی هم داشته باشد حق اعتراض و اعتصاب ندارد و اگرچنین کند مورد تعقیب و پیگرد دستگاه قضایی و سرکوب قرار میگیرد. بنا به گزارش “کرمان نو” نامبرده در همین نشست خبری اعلام کرد حد اقل حقوق در کارخانه لاستیک بارز ۲۲ میلیون تومان است و مقصودش این بود که کارگران نباید ناراضی باشند. اما برخی از کارگران با ارسال فیش های حقوقی ۱۳ تا ۱۶ میلیون تومانی آن هم به شمول مزایا و اضافه کار برای این خبرگزاری، دروغ های بزرگ مدیر کل کار و کاسه از آش داغ تر را افشا کردند. مدیر کل کار استان کرمان ادعا کرد حداقل حقوق کارگران لاستیک بارز۲۲ میلیون تومان است اما حرفی از خط فقر نزد و نگفت یک خانوار کارگری چگونه می تواند با این مبلغ از عهده مخارج ماهانه برآید! او البته که حرفی هم از حقوق ماهانه خودش بر زبان نیاورد!
مقامات و رسانه های دولتی همه علیه کارگران اعتصابی لاستیک بارز به صف شدند. خبرگزاری دولتی ایرنا برای کم اهمیت جلوه دادن اعتصاب کارگران لاستیک بارز، شمار اعتصاب کنندگان را ۴۰ نفر اعلام کرد.
عوامل و کارگزاران سرمایه که در خوش خدمتی به نظم موجود سر از پا نمیشناسند، گاه چنان دستپاچه می شوند و حرف هایی بر زبان می آورند که بعداً نمی توانند سر و ته آن را جمع کنند.
به راستی اگر فقط ۴۰ نفر در لاستیک بارز دست به اعتصاب زده بودند دیگر چه نیازی بود مدیر کل کار استان کرمان وارد ماجرا شود و از تعطیلی خط تولید حرف بزند؟
اما کارگران لاستیک بارز کرمان علی رغم این دروغ ها، ممنوعیت ها و سمپاشی ها، هفت روزپیاپی به اعتصاب خود ادامه دادند. روزچهارشنبه ۲۱ شهریور در هفتمین روز اعتصاب، نیروهای انتظامی به محل اعزام و مقابل درب ورودی کارخانه مستقر شدند . در همین روز، به کارگران اجازه ورود به کارخانه داده نشد. ازکارگران شیفت دوم که قصد ورود به کارخانه را داشتند خواسته شد نخست نامه تعهد به شروع کار را امضا کنند و بعد وارد کارخانه شوند در غیر این صورت اجازه ورود به آن ها داده نخواهد شد.
تلاش برای درهم شکستن و پایان اعتصاب ادامه داشت.خبرگزاری ” کرمان نو ” ۲۳ شهریور ۱۴۰۳ اعلام کرد، اعتصاب کارگران لاستیک بارز با ورود دادستان ماهان به محل و گفتگو با مدیران شرکت و کارگران و “اتخاذ تدابیر قضایی و امنیتی لازم” پایان یافت. دادستان عمومی و انقلاب ماهان گفت:” دستورات لازم برای طرح موضوع در شورای کارگری استان و رفع دغدغه ها و مطالبات قانونی کارگران صادر شده است“.
گرچه یگانه پاسخ طبقه سرمایه دار حاکم و دولت این طبقه به کارگران، ارعاب و تهدید و سرکوب است و گرچه هرگونه اعتصاب حتی زمانی که کارگران به طرح خواست های قانونی خود بپردازند ممنوع و “خلاف مقررات” اعلام شده است، با وجود این، نه مدیر کل کار استان کرمان، نه دادستان ماهان و نه مدیران و صاحبان کارخانه لاستیک بارز نمی توانند بدین شیوه صورت مسئله را پاک کنند. شواهد نیز حاکی از آن است در همان حال که کارگران اعتصابی را توسط دستگاه قضایی و امنیتی به شدت مورد ارعاب و تهدید قرارداده اند اما درعین حال وعده هایی نیز برای رسیدگی به خواستهایشان داده شده است.
تردیدی در این مسئله وجود ندارد که کارگران را با ارعاب و تهدید و ” تدابیر قضایی و امنیتی” نمی توان از اعتصاب و مبارزه بازداشت. کارگران کارخانه لاستیک بارز کرمان چندین سال است خواهان افزایش مزد و مزایا و پاداش تولید و پرداخت منظم آن هستند. این کارگران درعین حال مخالف آن هستند که از حقوق ناچیز ماهانهشان مبالغ قابل توجهی به عنوان مالیات کسر شود. کارخانه لاستیک بارز که در محدوده شهر کرمان و ماهان واقع شده، سالانه ۱۲۵ هزار تن انواع تایر برای خودروهای سواری، جیپ، کامیون، اتوبوس، تراکتور و ماشینهای راه سازی تولید میکند و ۴۳ درصد سهم بازار کشور را در دست دارد. گروه صنعتی بارز در حال حاضر شامل چندین شرکت است؛ مجتمع صنایع لاستیک بارز کرمان، لاستیک بارز کردستان، لاستیک بارز لرستان، کارخانه روکش تایر سیرجان، شرکت کربن سیمرغ، شرکت مهندسی و تحقیقات صنایع لاستیک ایران، شرکت بارز ترابر و شرکت بازرگانی سیمرغ. ۵۱ درصد سهام گروه صنعتی بارز متعلق به شرکت سرمایه گذاری تأمین اجتماعی ( شستا)، ۴۵ درصد سهام آن متعلق به شرکت سرمایه گذاری توسعه ملی است و ۶۸ / ۳ درصد سهام در بورس. علی رغم میلیاردها تومان سود سالانه، اما وضعیت حقوقی و دریافتی کارگران بسیار وخیم است. دزدی و پایمال کردن حق و حقوق کارگران در این شرکت سابقه طولانی دارد. چند سال پیش برداشت ۴ میلیارد تومان از حساب شرکت و کسری چند هزار حلقه تایر “انبار جاوید” خبر ساز شد و شمه ای از دزدی ها، زد و بند ها و رقابت بر سر غارت دسترنج کارگران از پرده برون افتاد. این دزدی ها در همان حال با کاهش حق و حقوق و زدن از مزد و مزایای کارکران همراه شده بود. زمستان سال ۹۹ بعد از افشای چند قلم دزدی، چند تن از مدیران شرکت برکنار وحتی بازداشت شدند. مدیر فروش شرکت بارز نیز به بهانه مرخصی به انگلستان فرار کرد و هرگز برنگشت. کارگران مبارز لاستیک بارز کرمان که ازنزدیک شاهد غارت و دزدی و حق کشی ها بوده اند، بی تردید از حق خود نخواهند گذشت و برای دست یابی به خواست های خود به اعتراض و مبارزه ادامه خواهند داد.
اعتصاب در صنعت نفت
در نفت به جرئت می توان ادعا نمود روزی نیست که کارگران و کارکنان شاغل در این صنعت، تجمع، اعتراض و یا اعتصابی نداشته باشند. مشعل مبارزه ای که از سال ۹۹ در نفت فروزان شد، تا به امروز خاموشی نداشته است. تا جایی که به کارگران و کاکنان رسمی شاغل در صنعت نفت و گاز و حفاری برمی گردد، این بخش از نیروی کار شاغل در نفت، علاوه بر چندین اعتصاب و تجمع سراسری در سال های گذشته، دست کم از مهرماه سال ۱۴۰۲ تا کنون بیوقفه به تجمعات اعتراضی هفتگی، گاه چند روز در هفته ادامه داده اند. این تجمعات اعتراضی مستمر و منظم در پایان همین ماه( شهریور) وارد دومین سال خود خواهد شد. کمیت بالای اعتراضات و تجمعات کارکنان رسمی چنان آشکار است که دیگر نیازی به ذکر تاریخ و محل تجمع و اعتراض باقی نمی ماند. کارکنان رسمی شاغل در شرکت فلات قاره در لاوان، سیری، بهرگان، پالایشگاه گاز پارسیان، پالایشگاه فجرجم، شرکت نفت و گاز کنگان (سایت ۲) نفت و گاز پارس عسلویه (سایت ۱ ) پالایشگاه های دوازده گانه مجتمع گاز پارس جنوبی و سکوهای ۴۰ گانه دریایی و بسیاری مراکز نفت و گاز دیگر، هر هفته تجمعات اعتراضی برپا نموده اند. در برخی از این مراکز از جمله پالایشگاه فجرجم، مدتی است تجمعات اعتراضی با راه پیمایی و سردادن شعار همراه شده اند. در دوهفته اخیر این تجمعات با خود داری کارکنان از ارسال گزارش و آمار میزان تولید که در واقع نوعی عدم انجام کار یا اعتصاب محسوب میشود همراه بوده است و در عین حال هشدار داده اند آماده اند در این زمینه گام های مهم تری بردارند.
تجمع واعتراض به کارگران و کارمندان رسمی صنعت نفت محدود نبوده است.کارگران قرارداد موقت، قرارداد مدت معین، پیمانی و پروژه ای نیز در اشکال گوناگونی نارضایتی و اعتراض خود را بیان داشته اند. کارگران ارکان ثالث شاغل در صنعت نفت نیز که کمیت بسیار بزرگی ( بالای صد هزار نفر) را تشکیل می دهند نیز بار ها دست به اعتصاب و تجمع زده اند. این کارگران نیز بیش از شش هفته است تجمعات اعتراضی خود را در سه شنبه هرهفته برپا می کنند. مجتمع گاز پاس جنوبی و شرکت ها و پالایشگاه های آن به یکی از مراکز عمده مبارزه و تجمعات اعتراضی کارگران ارکان ثالث تبدیل شده است. حذف کامل شرکتهای پیمانکاری، اجرای صحیح طبقه بندی مشاغل و نظام پرداخت بدون تبعیض با نیروهای رسمی، افزایش دستمزد، حق ایجاد تشکل و تجمع و اعتراض، اجرای طرح ۱۴ روز کار ۱۴ روز استراحت برای پرسنل اداری و پشتیبانی، باز گشت به کار دوکارگر اخراجی پارس جنوبی و شرکت ملی حفاری از جمله خواستهای این کارگران است. تجمعات اعتراضی کارگران ارکان ثالث در پارس جنوبی با بخش ستادی و پشتیبانی همراه بوده است. برخی روزها اجتماعات اعتراضی کارگران ارکان ثالث و کارکنان رسمی نیز بطور همزمان برگزار شده است. کارگران ارکان ثالث به تدریج بر مدت زمان تجمعات خود افزودهاند و در همان حال در تدارک برگزاری اجتماعات گسترده تری هستند.
کمیت اعتصابات و مبارزات کارگری که تنها به دو نمونه آن اشاره شد، به قدری زیاد است که به سختی میتوان روزی را سراغ گرفت که در آن اعتراض و اعتصاب کارگری رخ نداده باشد. به یک عبارت مبارزه کارگری جریان اصلی اعتراض پیگیر در جامعه است. اعتراضات و اعتصابات کارگری بی تردید خالی از دستاورد نیستند خصوصاً آنکه کارگران در جریان عمل مبارزاتی، به نقائص و نقاط ضعف خود پی میبرند، تجربه می اندوزند، متحد تر وارد میدان میشوند و این تجارب را در مبارزات بعدی خود به کار می بندند و چه بسا راه های غلبه بر پراکندگی، ارتقا و تعمیق مبارزه را نیز به روی خود میگشایند. راه های غلبه بر پراکندگی را باید در جریان عمل پیداکرد و این وظیفه در مرحله نخست بر دوش کارگران آگاه و پیشرو قرار دارد. ما کارگران در همان حال که باید راه های اتحاد و غلبه بر پراکندگی مبارزات را پیدا کنیم، صفوف خویش را متحد سازیم و سطح خواست های خود را ارتقا دهیم، در عین حال نباید فراموش کنیم که رژیم سیاسی حاکم که حافظ منافع طبقه سرمایه دار است، دشمن آشتی ناپذیر طبقه کارگر است. یگانه پاسخ این رژیم ارتجاعی طی بیش از چهاردهه در مقابل هر اعتراض و هر خواست طبقه کارگر، توسل به زور و ارعاب و سرکوب و اخراج بوده است. تمام هم و غم این رژیم، تأمین نیروی کار ارزان، پایمال کردن حقوق اولیه کار و تحمیل استثمار و بی حقوقی حد اکثری برکارگران بوده است. ارتجاع اسلامی مدافع تعرضات پی درپی سرمایه علیه طبقه کارگر و معیشت آن و پاسدار سفت و سخت مناسبات سرمایه داری در خشن ترین شکل آن بوده است به نحوی که وضعیت اقتصادی و معیشتی و دستمزد های زیر خط فقر مدام وخیم تر شده و چرخاندن چرخ زندگی در هیچ زمانی تا این اندازه برای ما کارگران مشکل نبوده است. بنابراین ما کارگران نیز برای رهایی از وضع موجود، درنهایت راه دیگری نداریم جز آنکه تکلیف خود را با سرمایه و مناسبات سرمایه داری یکسره کنیم و این زمانی میسر است که مقدمتاً ارتجاع سیاسی حاکم را به زیر بکشیم و حکومت خود را مستقر سازیم.
نظرات شما