روز سه شنبه ۶ شهریور ۱۴۰۳، مسعود پزشکیان در دیدار با وزیر اقتصاد و دارایی کابینه خود ابتدا، طی جملاتی به ظاهر گنگ و مبهم و دو پهلو اعلام کرد: «هر انسان آگاه، هر انسان دانشمند و هر انسان دغدغه مندی، من تصور نمی کنم این نوع سیاست و این نوع نگاه را بپذیرد.»
چیدمان مقدماتی سخنان اولیه او، این تصور باطل را در شنونده ایجاد می کرد که او محتملاً می خواهد یکی از سیاست های نادرست تاکنونی جمهوری اسلامی و یا دست کم، یکی از سیاست های ویرانگر کابینه ابراهیم رئیسی را نقد کند و یا به چالش بگیرد. اما جملات بعدی او، مبنی اینکه «هیچ منطقی وجود ندارد که ما بنزین را به قیمت دلار آزاد بخریم و به قیمت سوبسیددار بفروشیم»، به سرعت یخ آن تصور غلط اولیه را در شنونده آب کرد و همگان متوجه شدند که پزشکیان با بیان آن جملات اولیه می خواسته اذهان عمومی مردم را در جهت گران کردن قیمت بنزین آماده کند.
اما، از آنجا که شخص پزشکیان جملات اولیه خود را در توجیه ضرورت گران کردن قیمت بنزین ناکافی می دید، دوباره با لحنی صریح تر ادامه داد: «حالا که بنزین را (به این قیمت) بدهیم، جای بحث است که ما باید این را بدهیم؟ [آیا]علم اقتصاد، دانشمندان و تجربه بین المللی این حرف را از ما قبول می کند؟»
پزشکیان با بیان این جملات فریبنده و درکمال شیادی اگر چه سعی داشت تا با کمک گرفتن از علم اقتصاد و نظریه پردازان به اصطلاح دانشمند و با تجربه بین المللی به همگان بفهماند که قیمت بنزین را باید افزایش داد، اما با توجه به تجربه گران شدن قیمت بنزین در کابینه حسن روحانی که منجر به قیام شکوهمند توده های مردم ایران در آبان ۹۸ شد، خود را موظف دید تا باز هم به توجیهات بیشتری در این باره متوسل شود.
اینبار، با زدن نعل وارونه و متوسل شدن به دانشمندان و اقتصاددانان نئولیبرالیسم و مدافع خصوصی سازی و آزادسازی قیمت ها برای توجیه گران کردن قیمت بنزین گفت: «اقتصاددانان و کارشناسان ما باید بلند شوند و به سیاست های نادرستی که اجرا می کنیم اعتراض کنند. اما حالا که کارشناسان و اقتصاددادانان اعتراض نمی کنند … من [به عنوان رئیس دولت] پول گندم، پول دارو، پول نهاده و حقوق بازنشسته ها را ندارم، اما بنزین دلار ۵۰ تومان را می فروشم ۱۰ تومان. کدام منطقی این را از ما قبول می کند که ما داریم این کار را می کنیم؟»
البته قبل از پزشکیان، محسن پاکنژاد – وزیر نفت پیشنهادی او – هم در جلسه ای با نمایندگان عضو کمیسیون فرهنگی مجلس ارتجاع اسلامی گفته بود: «دیگر ارائه بنزین با قیمت حالِ حاضر از لحاظ اقتصادی امکان پذیر نیست و ضرورت ایجاب می کند به سمت اصلاح قیمت حرکت کنیم.»
با این همه، آن دسته از مردم متوهم و روشنفکران نادانی که با تکیه به سخنان تبلیغاتی مسعود پزشکیان در مناظره های تلویزیونی دل خوش بودند که به صراحت گفته بود: «قاطعانه می گویم، من بنزین را گران نمی کنم»، دیگر جایی برای کتمان آن چهره فریب و دروغ باقی نماند و اینبارهمگان متوجه شدند که پزشکیان نیز همانند دیگر دست اندرکاران جمهوری اسلامی، عنصری جانی، شارلاتان و دغلباز از جنس خامنه ای است که برای بقاء رژیم و فریب توده های مردم ایران از هیچ اقدامی فرو گذار نیست.
اکنون که سیاست های مسعود پزشکیان برای همگان – حتی متوهمان ناآگاه او – آشکار شده است، طبیعتاً بجز آن اقلیت ناچیزی که منافع سیاسی و اقتصادی شان با بقاء جمهوری اسلامی گره خورده است، بقیه آنانی که تحت تأثیر وعده های پوچ پزشکیان و با امید به انتخاب میان بد و بدتر به دنبال گشایشی در لجنزار جمهوری اسلامی بودند، جملگی فهمیده اند که پزشکیان نیز ادامه دهنده همان سیاست ویرانگر اقتصاد نئولیبرالیسم کابینه های پیشین جمهوری اسلامی است. همگان دریافته اند که او نیز همانند خامنه ای و دیگر عناصر دولتی و رؤسای قوه اجرائیه تاکنونی رژیم، یکی از مدافعان آزادسازی قیمت ها و از طرفداران پر و پا قرص واگذاری منابع و امکانات عمومی کشور به بخش خصوصی است، که گران کردن قیمت بنزین از جمله اهداف اولیه او در این مسیر است.
ناگفته پیداست همۀ آن کارشناسان و اقتصاددانان و دانشمندانی که مسعود پزشکیان این چنین مردم ایران را به نبوغ و درایت و هوشمندی آنان ارجاع می دهد و منطقاً خود را موظف به اجرای سیاست های ویرانگر و ریاضت طلبانۀ آنان می داند، جملگی همان کارشناسان و نظریه پردازانِ مدافع بانک جهانی و صندوق بین المللی پول هستند، که با پیشبرد سیاست ویرانگر خصوصی سازی صنایع و آزادسازی قیمت ها به چیزی کمتر از انباشت سرمایه برای استثمارگران و دست درازی به جیب و سفره مردم رضایت نمی دهند.
در واقع همانگونه که مسعود پزشکیان از روز اول گفته بود که خودش برنامه ای ندارد و آمده است تا سیاست های خامنه ای را اجرا کند، حالا پس از نشستن بر صندلی ریاست جمهوری، مستثنی از اینکه در تبلیغات انتخاباتی خود چه دروغ هایی گفته و یا چه وعده های کذبی به مردم داده بود، اکنون با قاطعیت در مسیر پیش بردن هرچه بیشتر سیاست های نئولیبرالیستم اقتصاد خامنه ای و طبقه حاکم در ایران گام برداشته است.
سیاستی که اگرچه هدف اولیه اجرای آن جبران کسری چندصد هزار میلیارد تومانی بودجه دولت است، اما آنچه مسلم است اجرای آن، صرفا در محدوده گران شدن قیمت بنزین باقی نخواهد ماند و به سرعت باعث افزایش قیمت همه کالاهای مصرفی، هزینه های حمل و نقل، مسکن، آب و برق، ایاب و ذهاب، دارو و درمان و بهداشت، و دیگر نیازهای عمومی جامعه منجر خواهد شد. سیاستی که نتیجه بلافصل ان با توجه به ناترازی فاحش میان درآمد و هزینه های مردم عملا به افزایش فقر و فلاکت بیشتر کارگران و عموم توده های زحمتکش ایران منتهی خواهد شد.
شارلاتانیزم پزشکیان اما، فقط در وعده های دروغین مناظره های انتخاباتی او خلاصه نمی شود که در اعتراض به رسانه های خبری اعلام کرد: «خبری را از ما در رسانه ها پخش کرده اند که ما بنزین را گران می کنیم. ما، اینجا بارها گفته ایم که این کار را نمی کنیم. ولی متأسفانه این رسانه ها کارهایی می کنند که این جور خبرها از آن در میاد. ما بدون رضایت مردم هیچ اقدامی نخواهیم کرد. این را به طور قاطع عرض می کنم.» البته بماند که پزشکیان با داشتن آن نبوغ به اصطلاح سرشار خود چگونه نمی داند آن مردمی که در قعر فقر و فلاکت زندگی می کنند، نه فقط به گران شدن بنزین رضایت نخواهند داد، چه بسا همانند قیام آبان ۹۸ پزشکیان را حتی از فکر کردن به انجام چنین اقدامات جنایتکارانه ای پشیمان سازند.
اما این پزشکیان بانبوغ! که اکنون بر تخت مراد نشسته است، نه فقط با فضاحتی تمام از ضرورت گران کردن قیمت بنزین حرف می زند، بلکه با فضاحتی بیشتر، از مقایسه صوری خرید ۵۰ تومانی بنزین از خارج، و فروش ۱۰ تومانی آن به مردم، آنچنان خشمگین است که طلبکارانه نهیب می کشد: «هیچ منطقی وجود ندارد که ما بنزین را به قیمت دلار آزاد بخریم و به قیمت سوبسیددار بفروشیم». این روش مقایسه ای پزشکیان در مورد خرید و فروش بنزین بی آنکه کمترین اشاره ای به تفاوت بسیار فاحش حقوق و دریافتی ماهیانه کارگران و کارمندان و بازشستگان ایران با میزان دریافتی کارگران و کارمندان دیگر کشورهای جهان از جمله همین کشورهای حوزه خلیج فارس داشته باشد، به روشنی نشان می دهد که مسعود پزشکیان در همین آغاز راه در چه منجلابی از استیصال و درماندگی و شارلاتانیزم حکومتی غوطه ور است.
فراموش نکنیم در زمانی نه چندان دور، ایران جزو کشورهای صادر کنندۀ بنزین بود، اما حالا با داشتن این همه منابع و نفت و گاز بی انتها به کشوری ورشکسته و وارد کننده بنزین تبدیل شده است. پزشکیان بنا به سرشت و ماهیت ارتجاعی خود همچنان بر اجرای همان سیاست های نئولیبرالیستی مبتنی بر خصوصی کردن صنایع و آزادسازی قیمت ها تأکید دارد و آنگاه با زدن نعل وارونه، همۀ معضلات ناعلاج ناشی از عملکرد فاجعه بار ۴۵ ساله جمهوری اسلامی را بر سر توده های مردم ایران هوار می کشد.
مسعود پزشکیان در شرایطی از ناترازی خرید و فروش بنزین در ایران معترض است و خشمگینانه فریاد می زند:«هیچ منطقی وجود ندارد که ما بنزین را به قیمت دلار آزاد بخریم و به قیمت سوبسیددار بفروشیم»، اما در کمال بی شرمی دیگر کاری به این واقعیت تلخ ندارد که درآمد کارگران و معلمان و پرستاران و بازنشستگان و دیگر لایه های مزد بگیر در ایران به ریال است، اما تمام هزینه های جاری آنان از طرف دولت و فروشندگان بخش خصوصی معادل دلار محاسبه و از آنان گرفته می شود. در حالی که در کشورهای دیگر اگر بنزین را معادل دلار و بدون سوبسید به شهروندان خود می فروشند، در عوض حداقل درآمد کارگران، معلمان، پرستاران و دیگر مستمری بگیران آن کشور نیز متناسب با هزینه های آنان به دلار محاسبه و به آنان پرداخت می شود.
برای مثال هم اینک متوسط حقوق سالیانه معلمان در ده کشور پیشرفته سرمایه داری بین ۵۲ تا ۱۱۰هزار دلار آمریکا است. در اتریش( ۵۲ هزار دلار)، دانمارک(۵۲ هزار و ۵۰۰ دلار)، ایرلند(۵۳ هزار)، آمریکا(۶۰ هزار)، استرالیا و هلند(۶۷ هزار)، آلمان(۷۰ هزار)، کانادا(۷۴ هزار)، در لوکزامبورگ و سوئیس هم به طور متوسط (بین ۹۰ تا ۱۰۰هزار دلار) به معلمان پرداخت می شود. در ترکیه، متوسط حقوق ماهیانه یک معلم از ابتدای سال ۲۰۲۴، آنهم در مقطع ابتدایی معادل ۱۲۲۳ دلار است. در عوض، حداقل حقوق معلمان در ایران از همین ابتدای سال جاری ده میلیون تومان است که معادل حدود ۱۵۹ دلار آمریکا می باشد . در امارات نیز حداقل دستمزد ماهیانه کارگران و دیگر مزد و حقوق بگیران در این کشور معادل ۳ هزار و ۶۶۳ دلار است.
حقوق سالیانه پرستاران نیز در ده کشور برتر دنیای سرمایه داری بین ۱۰۰ هزار تا ۱۴۷ هزار دلار آمریکا در نوسان است. سوئیس با پرداخت سالیانه بین ۸۶ تا ۱۴۷ هزاردلار در مقام اول و سوئد با پرداخت حداکثر تا ۱۰۰ هزار دلار در مقام دهم قرار دارد. در حالی که متوسط حقوق ماهانه پرستاران ایران در سال ۱۴۰۳ در تهران کمی بیش از ۱۳ میلیون و در دیگر شهرهای بزرگ حدود ۱۲ میلیون تومان است که معادل دلاری آن در بهترین حالت اندکی بیش از ۲۰۰ دلار است که سالانه به ۲۵۰۰ دلار هم نمی رسد.
نتیجه اینکه مسعود پزشکیان – رئیس جمهور ذوب شده در ولایت خامنه ای – در مسیر دفاع از سیاست های ویرانگر جمهوری اسلامی چشمان خود آنچنان را بر واقعیت های سخت و دشوار زندگی توده های مردم ایران بسته است که همانند پیشینیان خود می خواهد با دست کردن در جیب خالی مردم، درماندگی، شکست و ورشکستی دولت جمهوری اسلامی را بر شانه های زخمی مردم آوار کند.
در این میان آنچه مهم است، اعتراض عمومی جامعه در مقابل اجرای اینگونه سیاست های ویرانگر جمهوری اسلامی است. بر کسی پوشیده نیست که تنها با اتحاد و همبستگی مبارزاتی همه آحاد جامعه از کارگران گرفته تا زنان و معلمان، از پرستاران گرفته تا بازنشستگان و دانشجویان، از نویسندگان تا روزنامه نگاران و هنرمندان، از ارتش بیکاران تا دیگر لایه های اجتماعی کشور است که می توان جلوی پیشروی اینگونه سیاست های ارتجاعی و ضد مردمی دولت را گرفت و آنان را از تجاوزگری بیشتر بر جان و زندگی مردم پشیمان ساخت.
متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۸۵ در فرمت پی دی اف:
نظرات شما