اقتدار و امنیت پوشالی

رژیم‌های دیکتاتوری عریان از آنجائی که از اقتدار مبتنی بر رضایت مردم برای اعمال حاکمیت برخوردار نیستند، ناگزیرند برای تحمیل قهری اقتدار، پی‌درپی به نمایش‌های مضحک قدرت‌نمایی متوسل شوند، هرروز پیرامون امنیت و قدرت خود لاف‌وگزاف بگویند، اما در پی هر رویداد واقعی، پوشالی بودن اقتدار و امنیت‌شان برملا می‌گردد.
جمهوری اسلامی از این بابت یک نمونه ممتاز است. رژیمی که در میان مردم ایران به‌کلی بی‌اعتبار و در عرصه جهانی یک رژیم رسواست، هرروز به مناسبتی تلاش می‌کند قدرت پوشالی خود را به رخ مردم ‌بکشد و یا با ماجراجوئی در خارج از مرزها و لاف‌وگزاف گوئی سران سیاسی و نظامی رژیم پیرامون قدرت نظامی، خود را قدر قدرت منطقه معرفی کند، اما همواره نیز کارش به رسوایی کشیده است.
ماجرای ترور اسماعیل هنیه رهبر گروه اسلام‌گرای حماس در خاک ایران تنها یک نمونه از این رسوایی‌های جمهوری اسلامی، البته جدید‌ترین نمونه آن است.
جمهوری اسلامی پس از سیلی محکمی که در جریان خیمه‌شب‌بازی انتخاباتی خود از مردم ایران خورد، با بر سرکار آوردن پزشکیان در تلاش است مناسبات خود را با قدرت‌های غربی بهبود بخشد تا ظاهراً از طریق برچیده شدن تحریم‌ها و احتمالاً سرمایه‌گذاری انحصارات جهانی، بتواند بر بحران‌های خود غلبه کند. لذا با چنین هدفی، تلاش کرد مراسم تحلیف پر سروصدایی را به قول خودشان با حضور نمایندگان بیش از ۸۶ کشور و ۱۱۴ هیئت خارجی و بیش از ۶۰۰ خبرنگار داخلی و بین‌المللی برگزار کند تا گویا امنیت داخلی خود را به نمایش بگذارد. در همین حال برای نشان دادن قدرت نظامی و سیاسی منطقه‌ای خود که برگ برنده‌ای برای مذاکرات آتی پشت پرده باشد، نمایندگان و رؤسای گروه‌های اسلام‌گرای مسلح وابسته به خود را در این مراسم، در یک صف به نمایش گذاشت.
با همین هدف، مقامات رژیم در جریان مراسم تحلیف، در سخنرانی‌های خود “ثبات و اقتدار بی‌بدیل” جمهوری اسلامی را ستودند. رئیس مجلس ارتجاع اسلامی از قدرت بی‌مثال جمهوری اسلامی سخن به میان آورد و با اشاره به مرگ رئیسی و خیمه‌شب‌بازی انتخاباتی گفت: “همه این‌ها حاکی از ثبات و اقتدار مثال‌زدنی جمهوری اسلامی ایران است.”
پزشکیان نیز در سخنرانی خود از ایران به‌عنوان کشوری “امن؛ منسجم و باثبات” نام برد. اماهنوز چند ساعتی از برگزاری مراسم نگذشته بود که پوشالی بودن تمام امنیت و اقتدار “مثال‌زدنی” جمهوری اسلامی برملا گردید. روشن شد که این رژیم حتی امنیت و قدرت محافظت از اسماعیل هنیه را هم که به‌طور خاص وی را در این نمایش برجسته کرده بود و ظاهراً مهم‌‌ترین مهمان در بحبوحه درگیری‌های نظامی در غزه بود، ندارد. یک ربع مانده به ۲ بامداد روز چهارشنبه وی در اتاق‌خوابش به قتل رسید. این ترور چنان رسوایی بزرگی برای جمهوری اسلامی است که در هیچ جایی نمی‌توان نمونه‌ای برای آن سراغ گرفت. شوک این رویداد چنان بزرگ بود که رژیم در دو سه روز نخست نتوانست حتی یک گزارش رسمی مختصر از چگونگی وقوع ماجرا، وسیله قتل، حتی محل به قتل رسیدن وی بدهد تا این‌که ابتدا منابع خارجی جوانبی از آن را برملا کردند.
آنچه رژیم اعلام کرد این بود که اسماعیل هنیه درنتیجه”پرتابه‌ای” به قتل رسیده است. اما دقیقاً مشخص نبود که این پرتابه پهپاد بوده یا موشکی که از داخل یا خارج از ایران پرتاب‌شده و چرا و چگونه دقیقاً به اتاق محل خواب وی اصابت کرده است. البته پس از آن که نیویورک ‌تایمزمسئله بمب‌گذاری در اتاق‌خواب هنیه را به همراه بازداشت تعدادی از مقامات اطلاعاتی مطرح کرد، جمهوری اسلامی باز هم نه به‌طور رسمی، بلکه از زبان نماینده حماس در تهران، بمب‌گذاری را تکذیب کرد. تنها در روز شنبه بود که سپاه پاسداران در مقام پاسخ گوئی برآمد و با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد:” با توجه به تحقیقات و بررسی‌های به‌عمل‌آمده، این عملیات تروریستی با شلیک پرتابه کوتاه برد با سر جنگی حدود ۷ کیلوگرمی، همراه با انفجار شدید، از خارج محدوده استقراری اقامت میهمانان صورت گرفته است.” ابهام‌ها هنوز پابرجاست. اما واقعیت هرچه باشد، در اصل قضیه تغییری نمی‌دهد. باآن‌همه “امنیت و قدرت” ادعائی و “مثال‌زدنی”، چگونه ممکن است جلو چشم جمهوری اسلامی در تهران، در منطقه محاصره‌شده توسط سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات، در امن‌ترین خانه سپاه پاسداران، مهم‌ترین مهمان جمهوری اسلامی، اسماعیل هنیه ترور شود؟ ظاهراً اینجا نه غزه است، نه لبنان و نه سوریه که بتوان گفت هم‌مرز اسرائیل‌اند و دست رژیم تجاوزکار در اقدامات نظامی و ترورها در این کشورها باز است و مشکل چندانی ندارد. گویا اینجا ایران است و هرسال به بهانه امنیت ادعائی، بین ۱۵ تا ۲۰ میلیارد دلار خرج نیروهای مسلح نظامی، پلیس، شبه‌نظامیان، دستگاه‌های رنگارنگ امنیتی و جاسوسی و هزینه‌های گروه‌های مسلح اسلام‌گرای وابسته به جمهوری اسلامی در کشورهای دیگر می‌شود.
پس ماجرای اقدامات نظامی، جاسوسی و تروریستی اسرائیل در ایران چگونه باید توضیح داده ‌شود؟
واقعیت این است که تمام هزینه‌هایی که به آن اشاره شد، فقط و فقط صرف این می‌شود که موجودیت رژیم پوسیده، فاسد و غرق در بحران جمهوری اسلامی را در مقابل مردم ایران، حفظ کنند. تا جایی که این هزینه‌ها به نیروهای مسلح و سرکوب، پلیس و تشکیلات امنیتی و جاسوسی در داخل اختصاص می‌یابد، آن‌ها هزینه‌های مشتی مزدورند که حقوق می‌گیرند تا اعتراضات مردمی را که با دست‌خالی برای حقوق پایمال‌شده‌ خود مبارزه می‌کنند بازور اسلحه، کشتار، زندان و اعدام سرکوب کنند. این هزینه‌های کلان صرف مزدورانی می‌شود که دقیقاً به خاطر مزدور بودنشان حاضرند به خدمت هرفرد، گروه و دولتی درآیند که پول بیشتری به آن‌ها بدهد.
وقتی‌که گفته می‌شود رژیم جمهوری اسلامی یک رژیم سر تا فاسد است فقط به این نکته خلاصه نمی‌شود که مقامات دولتی یک‌مشت دزد، رشوه‌گیر و غارتگرند که از هر طریق ممکن در تلاش برای پر کردن جیب‌های خود هستند یا سرمایه‌داران با زدوبند مقامات دستگاه بوروکراسی، میلیاردها دلار به جیب می‌زنند، بلکه تمام ارکان رژیم غرق در فسادند و نیروهای مسلح و امنیتی مزدور هم مشمول همین قاعده‌اند. به‌ویژه آن‌هایی که در رده‌های بالا و حساسی قرار دارند هر که پول بیشتری به آن‌ها بدهد به‌سادگی در خدمت او قرار می‌گیرند. برای آن‌ها فرقی نمی‌کند مزدور جمهوری اسلامی باشند یا اسرائیل یا هر دو و یا هر دولت دیگر.
آیا ممکن بود اسرائیل بدون نفوذ در رده‌های بالای دولت جمهوری اسلامی، به‌ویژه دستگاه‌های نظامی، پلیسی و امنیتی آن بتواند اقدامات جاسوسی و نظامی عجیب‌وغریبی که نمونه آن را نمی‌توان در کشورهای دیگر سراغ گرفت ازجمله انتقال اسناد فعالیت هسته‌ای، خرابکاری در تأسیسات هسته‌ای، ترور دانشمندان هسته‌ای، ربودن و بازجوئی مقامات نظامی، ترور فخری زاده و اکنون ترور اسماعیل هنیه را انجام دهد؟ پاسخ این سؤال نباید برکسی پوشیده باشد. اگر اسرائیل تا پیش از این، توانسته بود در تحقق اهداف خود موفق باشد، روشن است که می‌تواند به‌سادگی هنیه را نیز در امن‌ترین خانه جمهوری اسلامی حالا با شلیک موشک یا بمب‌گذاری به قتل برساند و حتی می‌تواند اقدامات متعدد دیگری را انجام دهد. بنابراین می‌توان گفت که اسرائیل چنان نفوذی در دستگاه دولتی فاسد و پوسیده جمهوری اسلامی به دست آورده که حتی می‌تواند امثال خامنه‌ای و دیگر سران رژیم را هم ترور کند. اگر تاکنون نکرده سیاستش نبوده است. همه این واقعیت‌ها برمی‌گردد به این مسئله که جمهوری اسلامی یک رژیم ارتجاعی دیکتاتوری سرتاپا پوسیده، گندیده و فاسد است و موجودیتش را به‌زور سرنیزه یک‌مشت مزدور که نفع مادی در نگهداری از آن رادارند، حفظ می‌کنند. لذا روشن است که تمام ادعای اقتدار و امنیت جمهوری اسلامی، پوشالی است.
بنابراین اگر تاکنون نیز به‌رغم تمام شکست‌ها و رسوایی‌های جمهوری اسلامی در داخل یا خارج از ایران، عمق پوسیدگی و ادعاهای پوشالی آن برکسی پوشیده مانده بود، اکنون با این ترور چنان عریان شده که جمهوری اسلامی را در مخمصه قرار داده است. نه می‌تواند در قبال این ترور واکنشی نشان ندهد و نه می‌تواند لااقل با آن همه لاف‌وگزاف در مورد قدرت نظامی خود، در آن حد که اسلام‌گرایان حامی‌اش انتظار دارند، واکنش نشان دهد.
البته خامنه‌ای به روال گذشته تهدیدات توخالی خود را در مورد “مجازات سخت” و “خونخواهی” عرضه کرده است. وی پس‌از ترور اسماعیل هنیه در پیام خود اعلام کرد:” رژیم صهیونیستی جنایتکار و تروریست، میهمان عزیز ما را در خانه‌ی ما به شهادت رسانید و ما را داغدار کرد، ولی زمینه‌ی مجازاتی سخت برای خود را نیز فراهم ساخت. ولی ما در این حادثه‌ی تلخ و سخت که در حریم جمهوری اسلامی اتفاق افتاده است، خونخواهی او را وظیفه‌ی خود می‌دانیم.” پس از وی پزشکیان نیز که اولین روز زمامداری خود را در مسند ریاست جمهوری با ترور تحقیرکننده هنیه آغاز نمود، تهدید کرد:” جمهوری اسلامی ایران از تمامیت ارضی و عزت و حیثیت و افتخار و شرف خود دفاع و اشغالگران تروریست را از اقدام بزدلانه خود پشیمان خواهد کرد.”سپاه پاسداران هم از رؤسا‌ی خود عقب نماند و گفته است: ” بی‌تردید این جنایت رژیم صهیونیستی با پاسخ سخت و دردناک جبهه مقتدر و عظیم مقاومت به‌ویژه ایران اسلامی مواجه خواهد بود.”
بااین‌همه نباید این تهدیدات را خیلی جدی گرفت. سیاست جمهوری اسلامی تاکنون در قبال درگیری و رقابت با اسرائیل این بوده است که رسماً خودش مستقیم با اسرائیل درگیر نشود، چراکه این درگیری مستقیم به جنگی خواهد انجامید که جمهوری اسلامی برنده آن نخواهد بود، بلکه حتی به علت نارضایتی گسترده، می‌تواند به سرنگونی‌اش توسط مردم ایران بیانجامد. اما کوشیده است از طریق هزینه‌های هنگفتی که به بهای فقر و گرسنگی مردم ایران، صرف سازمان‌دهی مسلح نیروهای مزدور نیابتی می‌کند، سیاست خود را علیه اسرائیل پیش ببرد. اکنون اما اتفاق جدیدی رخ داده است.اسرائیل با ترور هنیه در خاک ایران، جمهوری اسلامی را ناگزیر به واکنش مستقیم ساخته است. اگر واکنشی نشان ندهد، دیگر حتی نیروهای نیابتی او هم به پوشالی بودن قدرت و ادعاهای توخالی آن پی می‌برند و باید شکست را در همین‌جا بپذیرد. لذا در پی راهی است که خودش مستقیماً اقدام نظامی واکنشی داشته باشد، اما به‌نحوی‌ که به جنگی بزرگ نینجامد. بااین‌وجود در اینجا اسرائیل نقش تعیین‌کننده خواهد داشت که درگیری چه جهتی به خود بگیرد. بعید است که رژیم اسرائیل و قدرت‌های حامی آن در اوضاع کنونی جهان و منطقه، قصد گسترش درگیری‌ها را داشته باشند و احتمالاً این موج پس از یک درگیری کوتاه فروکش خواهد کرد. با وجود این، تشنج سیاسی همچنان پابرجا خواهد ماند و تنش افزایش خواهد یافت.
در اینجا این سؤال پیش می‌آید که با این افزایش تنش منطقه‌ای، تکلیف سیاست‌های ادعائی پزشکیان برای بهبود مناسبات با قدرت‌های امپریالیست غرب و کاهش تنش منطقه‌ای چه خواهد شد؟ وی در مراسم تحلیف یک‌بار دیگر تأکید کرده بود:
” کشورهای غربی را به درک واقعیت‌ها و ایجاد روابط مبتنی بر احترام متقابل و جایگاه برابر فرامی‌خوانیم و آماده‌ایم مدیریت تنش با دولت‌هایی که هنوز شأن و جایگاه ایران را درک نکرده‌اند گفت‌وگو کنیم. من عادی‌سازی روابط اقتصادی و تجاری ایران را با جهان حق مسلم ایران می‌دانم و برای رفع تحریم‌های ظالمانه از پای نخواهم نشست. ”
واقعیت اما این است که اگر ترور اسماعیل هنیه هم رخ نمی‌داد و تشدید تنش‌ها پیش نمی‌آمد، مستثنا از این‌که تا چه حد بهبود مناسبات با غرب می‌تواند گره‌گشای بحران‌های عمیق رژیم باشد، جمهوری اسلامی نمی‌تواند همچنان در رؤیای هژمنی طلبی در خاورمیانه و یک پای درگیری‌ها و بحران‌های منطقه‌ای باشد، اما در همان حال به بهبود مناسبات با قدرت‌های غربی امیدوار باشد. تضاد‌ها را نمی‌شود با حرف و آرزو از میان برد. مادام که جمهوری اسلامی موجودیت دارد، این تضادها حل نخواهد شد و تأثیر خود را بر تشدید بحران‌های داخلی رژیم برجای خواهد گذاشت. این وضع ادامه خواهد یافت تا وقتی‌که توده‌های کارگر و زحمتکش ایران، جمهوری اسلامی را سرنگون کنند و قدرت شورایی خود را مستقر سازند.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۸۱  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.