هراس رژیم از شکل گیری و قوام یک جنبش اعتراضی دیگر

رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی حتی در بحبوحه مضحکه انتخاباتی خود نیز از ادامه و تشدید سرکوب غافل نماند. روند تشدید بیش ازپیش سرکوب و بازداشت و بگیر و ببند فعالان سیاسی و اقشار و طبقات زحمتکش اجتماعی از دانشجویان، کارگران، معلمان و فعالان حقوق زنان گرفته تا پرستاران، یکبار دیگر این واقعیت را ثابت می کند که ارتجاع حاکم  تنها با سرکوب و تشدید آن، ادامه حیات و بقای خویش را ممکن ساخته است. این سیاست گرچه یک سیاست عمومی است و هیچ گروه یا قشر مخالفی را از قلم نینداخته است اما ابعاد و دامنه آن پیوسته گسترده تر شده است. دراین میان اما اقدامات سرکوبگرانه علیه پرستاران ابعاد بی سابقه ای به خود گرفته است.

در روزها و هفته های اخیر صدهاتن از پرستارانی که در جنبش اعتراضی دو سه سال اخیر این قشر زحمتکش در شهرها و استان های مختلف کشور مشارکت و نقش فعالی داشته اند به “هیأت تخلفات” احضار شده و مورد تهدید و ارعاب قرار گرفته اند. “هیأت تخلفات” بیمارستان ها مرکب از مدیر بیمارستان، مدیر منابع انسانی و کارشناس حقوقی بیمارستان، صدها پرستار را درشهر ها و استان های مختلف ازجمله گیلان، مازندران، کردستان، کرمانشاه، کرمان و سایر استان ها احضار نموده و به اقدامات سرکوبگرانه و مجازات های گوناگونی علیه پرستاران متوسل شده است. این مجازات ها از کسر حقوق، حق کارانه، پرداخت نکردن اضافه کاری تا تبعید و تعلیق از کار و حتی اخراج را در بر می گیرد. تنها در کرمان دست کم ۶۰ پرستار و در کاشان بیش از ۳۰ پرستار احضار شده اند. اگرچه پیش ازاین نیز تشدید فشار و اعمال زور و تهدید علیه پرستاران در اشکال گوناگونی از نمونه تغییر شیفت، جابجایی و احضار به حراست و غیره سابقه داشت، اما موج جدید سرکوب که با یک تذکر شفاهی شروع می شود و با تذکر کتبی و درج در پرونده و کسر حقوق و تنزل رتبه ادامه پیدا می کند و به تعلیق و تبعید و اخراج منتهی می شود ، اقدام کم  سابقه ای است که بیانگر تعرض وسیع و گسترده دستگاه سرکوب و پلیسی علیه پرستاران است. عموم پرستاران از پرستاران قراردادی و شرکتی گرفته تا پرستاران رسمی مشمول این احضارهای فله ای و سراسری شده اند. هیأت های تخلفات در بیمارستان ها که معلوم نیست چنین حقی را چه کسی به آن ها داده است، طی هفته های اخیر احکام سنگینی در مورد صد ها پرستار در سرتاسر کشور صادر نموده اند.

از حدود سه سال پیش و توأم با رشد اعتراضات پرستاران، فشارهای سیاسی، اجتماعی و امنیتی علیه این قشر زحمتکش تشدید شده است. دولت سرکوبگر جمهوری اسلامی و وزارت بهداشت و درمان آن، در همان حال که بیشترین فشار کاری، نازل ترین حقوق و دستمزد و بد ترین شرایط معیشتی را بر پرستاران زحمتکش و کادر درمان تحمیل نموده است، اما اجازه هیچگونه اعتراضی به پرستاران نمیدهد و دربرابر هر تجمع و اعتراض بی درنگ به ارعاب و تهدید و ” هیأت تخلفات” متوسل می شود.

سالهاست که پرستاران خواهان افزایش حقوق، کاهش فشار کار، لغو اضافه کاری اجباری و از همه مهمتر اجرای قانون تعرفه گذاری خدمات پرستاری‏اند. این قانون در سال ۱۳۸۶ به تصویب رسیده اما اجرای آن تا کنون به تعویق افتاده است. در سال ۱۴۰۱ پرستاران زحمتکش حول همین خواست ها در ده ها مورد در شهرها و بیمارستان‏های مختلف کشور تجمع اعتراضی برپا کردند. پرستاران در طول این سال بارها به خیابان آمدند و حق خود را فریاد زدند. دولت و وزارت بهداشت و درمان نیز گاه وعده هایی به پرستاران می دادند. شدت و کثرت اعتراضات و تجمعات خیابانی اما به حدی بود که سرانجام دولت و  وزارت بهداشت و درمان آن ظاهراً پذیرفت موضوع تعرفه گذاری خدمات پرستاری را اجرا کند و در ماه های پایانی همان سال آئین نامه اجرایی آن را نیز صادر نمود.

اما سرهم بندی آشکار تعرفه گذاری خدمات پرستاری و اجرای بسیار ناقص آن، آنهم پس از ۱۷ سال انتظار، خشم شدید و اعتراض خروشان پرستاران را در پی داشت. تمام وعده های دولت و وزارت بهداشت و درمان پوچ و توخالی از کار در آمد. دولت ارتجاعی و ضد مردمی حاکم چنانکه رتبه بندی معلمان را سرهم بندی کرد و بدانگونه که همسان سازی حقوق بازنشستگان را ماستمالی کرد، تعرفه گذاری خدمات پرستاری را نیز سرهم بندی و ماستمالی کرد.

اعتراضات پرستاران از آغاز سال ۱۴۰۲ با خواست ابطال آئین نامه وزارت بهداشت و درمان، اجرای صحیح قانون تعرفه گذاری خدمات پرستاری، رفع تبعیض در نظام در مانی و لغو اضافه کاری اجباری وارد مرحله گسترده تری شد. تجمعات  پرشور و گسترده پرستاران که از ماه های نخست این سال آغاز شد تا ماه های پایانی سال ادامه داشت. ده ها تجمع بزرگ در شهر ها و بیمارستان های مختلف در سراسر کشور برپاشد.

اعتراضات و تجمعات پرستاران و کادر درمان در شرایطی در حال گسترش بود که ارتجاع اسلامی به اقدامات متعددی برای مهار و سرکوب این اعتراضات متوسل شده بود. احضار و توبیخ و حتی تهدیدهای تلفنی توسط نهادهای امنیتی شبیه آنچه که چند سالیست در صنعت نفت به یک رویه متداول تبدیل شده است، در مورد پرستاران نیز به اجرا درآمد. “سازمان نظام پرستاری” نیز که وظیفه اش ظاهراً دفاع از پرستاران است تنها در نقش تماشاچی و همدست وزارت بهداشت و درمان و نهاد های امنیتی ظاهر شد. البته همزمان با این اقدامات وعده هایی نیز به پرستاران داده می شد که همه، پوچ و قلابی بود. ازاینرو این اقدامات و وعده ها نمی توانست از فوران خشم و اعتراض پرستاران و گسترش مبارزاتشان جلوگیری کند و نکرد. درست برعکس، تجمعات اعتراضی پرستاران و کادر درمان روز به روز گسترش بیشتری یافت. بیمارستان ها و شهرهایی که وارد اعتراض شدند، رو به فزونی گرفت و در همان حال کمیت پرستاران معترض و حاضر در تجمعات نیز افزایش یافت.

این تجمعات که در آغاز، در محل کار پرستاران بر گذار می شد، اندک اندک از این حالت در آمد و تبدیل به اعتراضات خیابانی شد. در برخی موارد از نمونه قزوین و اهواز، پرستاران بعد از اعتصاب و اعتراض در محل کار خود، تجمعات خویش را به مقابل استانداری یا فرمانداری ها کشاندند. اعتراضات پرستاران همچنین از محدوده این بیمارسان و آن شهر فراتر رفت. در شیراز، مشهد، سنندج، کاشان، تهران، سقز، قم، کرج، البرز، همدان، اهواز، بوشهر، ساری و بسیاری شهرهای دیگر، پرستاران تجمعات خیابانی برپا کردند. این اعتراضات، آشکارا در حال پیمودن یک روند تکاملی بود و کم کم داشت از حالت پراکنده خارج می شد. بار ها  پرستاران در چند بیمارستان و مرکز درمانی  به طور همزمان دست به اعتراض و تجمع زدند. ازاین فراتر حتی در چند شهر و استان به طور همزمان و هماهنگ و با شعارها و  خواست های واحد تجمعات اعتراضی و سراسری برپا کردند. این اعتراضات روز به روز از انسجام و سازمانیابی بهتری برخوردار می شد. ارتباط میان شهرهای مختلف نظم بهتری به خود می گرفت و اعتراضات هماهنگ تر می شد. ادامه این روند معنای دیگری جز هماهنگی بیشتر این مبارزات نداشت و شکل گیری یک تشکل سراسری  و مبارزه ای سازمانیافته را در چشم انداز قرار می داد. تشکل هماهنگ کننده ای که نطفه های آن در جریان مبارزات دلاورانه پرستاران در سال ۱۴۰۱ از آن مهمتر در سال ۱۴۰۲ بسته شده بود.

شعارها نیز اگر چه بطور عمده حول مطالبات صنفی دور می زد، اما جنبه های مشترکی با شعارهای سایر جنبش های اعتراضی  و اجتماعی داشت.” پرستار داد بزن، حق تو فریاد بزن”، ” پرستار می میرد، ذلت نمی پذیرد”. این ها شعارهایی بود که پیش از آن، کارگران، دانشجویان، معلمان و بازنشستگان نیز سر داده بودند. همه چیز حکایت از شکل گیری یک جنبش اعتراضی وسیع و گسترده در کنار سایر جنبش های اعتراضی داشت. پرستاران شعارهای دیگری نیز در زمینه “تعرفه عادلانه” سردادند. ” تعرفه عادلانه حق ماست”، ” تعرفه ما کجاست، توی جیب کیاست؟” و بالاخره با سردادن شعار” تنهاترین رسته ایم، ازوعده ها خسته ایم” نشان دادند هیچ امیدی به وعده های دروغین و تکراری دولت و  وزارت بهداشت و درمان آن ندارند.

بنابراین همه‏ی شواهد حکایت از شکل گیری یک جنبش اعتراضی رشد یابنده در کنار سایر جنبش های اعتراضی داشت. اما این جنبش اعتراضی  فرق بزرگی با جنبش اعتراضی به فرض دانشجویان یا باز نشستگان و  امثال آن داشت. دولت حاکم در اینجا نمی توانست عیناً به همان شکل و با همان بی تفاوتی که در مورد جنبش اعتراضی بازنشستگان یا حتی جنبش اعتراضی دانشجویان برخورد می کند، با جنبش اعتراضی پرستاران و کادر درمان برخورد کند. پدیدار شدن یک جنبش اعتراضی جدید در کنار سایر جنبش های اعتراضی که البته می توانست بطور جدی تمام نظام بهداشت و درمان حاکم را  با یک بحران بزرگ روبرو سازد، بحرانی که خود نیز درعین حال می توانست چالش ها و بحران های دیگری بیافریند، برای ارتجاع حاکم قابل تحمل نبود. پس شمشیر از رو بست و به جرم ” شرکت در تجمعات غیر قانونی”، قلع و قمع پرستاران را در مقیاس سراسری سازمان داد.

این سرکوب ها اگرچه بسیار گسترده و کم سابقه است اما نمی‏تواند سد غیر قابل عبوری در برابر مبارزات پرستاران زحمتکش ایجاد کند. شرایط کار و ادامه حیات، این مبارزه را ناگزیر ساخته است.

هرکس این را می داند که پرستاران و کادر درمان از مشکلات و کمبود های شدیدی در عرصه مسائل کاری، اعم از میزان حقوق و دریافتی ماهانه، نوع قراردادها، ساعات و شدت کار و غیره رنج می‏برند، به نحوی که هیچ راهی جز ادامه مبارزه برای بهبود شرایط و برای تغییر وضع موجود در برابر آن‏ها نمانده است. اغلب پرستاران و کادر درمان زیر پوشش وزارت بهداشت و درمان و زیرمجموعه های آن به صورت شرکتی و پیمانی و قراردادهای ۸۹ روزه کار می‏کنند. حدود ۳۵ درصد پرستاران شرکتی و ۴۵ درصد آنها قرارداد موقت دارند. یکی ازخواست های این گروه بزرگ پرستاران تبدیل وضعیت و استخدام رسمی است.

علی رغم کار سخت و پر مسؤلیت پرستاری، میزان حقوق ماهانه پرستاران بسیار پایین بین ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان ( بطور متوسط  دوازده و نیم میلیون تومان) است که با ۱۲۰ ساعت اضافه کاری اجباری از قرار ساعتی بین ۱۶ تا ۲۰ هزار تومان که ده درصد آن نیز به عنوان مالیات کسر می‏شود، دریافت ماهانه حتی به ۱۵ میلیون تومان هم نمی رسد. در شرایطی که میزان تورم و گرانی و همپای آن خط فقر جهش وار افزایش یافته و به ۳۲ میلیون و حتی بیشتر رسیده است، خیلی روشن است که با ۱۵ میلیون دریافتی، چرخ زندگی هیچ پرستاری نمی‏چرخد. بنابر این افزایش حقوق و لغو اضافه کاری اجباری کماکان از خواست های مهم پرستاران است.

درعین حال فشار و ساعات کار پرستاران بسیار بالاست. هر پرستار به اندازه دو تا سه نفر باید کارکند. دولت با خود داری از استخدام نیروی جدید، پرستاران را به اضافه کاری اجباری و ساعات کار طولانی واداشته است. در اثر سیاست های دولت و وزارت بهداشت و درمان آن، هم اکنون درگیری های لفظی و گاه فیزیکی میان پرستارانی که از فرط فشار کار و خستگی و ساعات کار طولانی فرسوده می‏شوند با بیماران و همراهان بیمار، به امری روزمره تبدیل شده است. بسیار کسانی که برای پرستاری فراخوانده شده اند، با توجه به مشکلات و حجم کار و سایر شرایط، درهمان روزهای اول انصراف داده اند. بیهوده نیست که آمار اقدام به خودکشی در میان پرستاران و رزیدنت‏ها به نحو کم سابقه ای افزایش یافته است. بیهوده نیست که به گفته دبیر کل خانه پرستار که یک تشکل دولتی است، سالانه ۸ هزار پرستار از چرخه در مان خارج می شوند و دست کم ۱۵۰۰ پرستار مهاجرت می‏کنند.

بنابراین تمام شرایط، دلایل و انگیزه های اعتراض و ادامه مبارزه پرستاران و کادر درمان  کماکان به قوت خود باقی هستند. پرستاران اگر بخواهند به شغل پرستاری ادامه دهند، اساساً راه دیگری جز مبارزه برای بهبود و تغییر شرایط ندارند.” اجرای صحیح تعرفه گذاری خدمات پرستاری”، افزایش حقوق، ” رفع تبعیض نظام درمانی”، لغو اضافه کاری اجباری، کاهش فشار کار و استخدام رسمی کماکان خواست اکثریت پرستاران و موضوع بالفعل مبارزات آنان است.

در عین حال به این موضوع نیز باید اشاره کرد که دست ارتجاع اسلامی در سرکوب و اخراج پرستاران چندان هم باز نیست. چرا که بدون پرستاران تمام نظام بهداشتی و درمانی بیمارستان ها و مراکز درمانی ازهم خواهد پاشید و کل نظام را با بحران و چالشی بزرگ روبرو خواهد کرد. بحرانی که خود، زاینده بحران های دیگری خواهدشد.

تشدید سرکوب و احضار فله ای پرستاران بیشتر به منظور مرعوب ساختن آنان است. اما پرستاران و کادر درمان نیز مرعوب نمی‏شوند و نمی توانند از اعتراض و مبارزه دست بشویند. ادامه حیات پرستاران خواهی نخواهی به ادامه مبارزه آنها گره خورده و منوط به ادامه جنگ با دولت حاکم و چنگ در چنگ شدن با تمام نظم موجود است. مهم این است که درشرایط حاضر از پرستاران، خواست ها و مبارزاتشان فعالانه حمایت شود. جنبش طبقه کارگر و سایر جنبش های اعتراضی اعم از معلمان، دانشجویان و بازنشستگان و تشکل های منسوب به آنها نیز باید به حمایت از پرستاران زحمتکش برخیزند و آنها را تنها نگذارند.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۷۸  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.