شکنجه ابزار سرکوب رژیم های مستبد

در تقویم سازمان ملل، ۲۶ ژوئن به عنوان روز منع شکنجه و حمایت از قربانیان شکنجه نامگذاری شده است. ۴۷ سال پیش، در ۲۶ ژوئن ۱۹۸۷ مجمع عمومی سازمان ملل متحد به کنوانسیون منع شکنجه و رفتار یا مجازات خشن علیه انسان، قدرت اجرایی داد. ۱۰ سال بعد، در نشست ۱۲ دسامبر ۱۹۹۷، با تصویب قطعنامه ای، روز ۲۶ ژوئن را به  عنوان روز جهانی منع شکنجه و حمایت از قربانیان آن ثبت کرد.

سازمان ملل این روز را فرصتی برای دعوت از تمامی دولت های عضو این سازمان، جامعه مدنی و همه کنشگران سیاسی – اجتماعی به منظور جلب توجه به تبعات جبران ناپذیر جسمی، روحی و روانی پدیده شکنجه در عرصه جهانی اعلام کرد.

در ماده اول این کنوانسیون، در تعریف شکنجه آمده است: «شکنجه، یعنی هر فعل عمدی که توسط آن درد یا صدمه شدید، اعم از جسمی یا روحی، به منظور نیل به اهدافی از قبیل کسب اطلاعات یا اقرار، یا مرعوب نمودن قربانی یا شخص ثالث در مقابل اقدامی که مرتکب شده یا مظنون به ارتکاب آن است، صورت پذیرد…هنگامی که چنین درد یا صدمه ای توسط یک مأمور رسمی یا تحت نظارت وی یا سکوت وی در ظرفیت رسمی اش بر شخص قربانی یا شخص ثالث وارد می گردد، به آن شکنجه اطلاق می شود.»

شکنجه یکی از غیر انسانی ترین، ضد بشری ترین و جنایتکارانه ترین رفتارهای نظام های استبدادی است که حاکمان مستبد و سرکوبگر با به کارگیری آن علیه مخالفان سیاسی خود از آن به عنوان ابزاری برای حفظ دیکتاتوری و تداوم حاکمیت های استبدادی خود بهره می گیرند. با این همه، شکنجه در مفهوم عام‏تر که همانا انجام رفتار یا سیاستی به منظور در هم شکستن اراده مقاومت و ایستاگی توده های مردم در مقابل ستمگران و زورگویان است، پیشینه ای هزاران ساله دارد.

در گذشته های دور، خصوصا در نظام های برده داری که جان و زندگی انسانی به نام برده در نظام حقوقی و قضایی برده داران هیچ ارزش و اعتباری نداشت، طبقات حاکم و ستمگر برای اعمال شکنجه و آزار و اذیت طبقات فرودست بویژه برده ها، نیازمند هیچ توجیه قانونی نبودند. دست نظام های برده داری برای اعمال شکنجه و توحش، و حتی کشتن برده ها آنچنان باز بود که تمامی اقدامات وحشیانه آنان از جمله اعمال شکنجه در ملاء عام صورت می گرفت.

با گسترش مبارزات تاریخی توده های فرودست علیه حاکمان فرادست و همچنین به میزان پیشرفت دانش و آگاهی بشر، به تدریج انجام این توحش عریان در ملاء عام کمتر و به تدریج به اماکن غیر علنی تحت عنوان «شکنجه گاه» و یا به مکان های مخفی دیگری به نام «خانه های امن»  منتقل شد.

اگر اعمال شکنجه و کشتن برده ها در نظام های برده داری و همچنین آزار و اذیت سرفها در نظام های سرواژ و دهقانی آنچنان عادی بود که حاکمان مستبد بدون هیچ توجیهی به انجام آن مبادرت می کردند، با شکل گیری نظام سرمایه داری و رشد و آگاهی طبقاتی، قُبح انجام شکنجه در نزد افکار عمومی آنچنان بالا گرفت، که نظام های استبدادی موجود در توجیه اقدام ضد انسانی شکنجه و دیگر جنایات خود، به تدوین قوانین حکومتی و بعضاً دینی و شرعی روی آوردند.

با شکل گیری نظام سرمایه داری در بسیاری از کشورهای جهان و سپس تأسیس سازمان ملل متحد در پایان جنگ دوم جهانی و به دنبال آن شکل گیری سازمان عفو بین الملل، اعمال شکنجه نیز ابعاد پیچیده تری به خود گرفت. شکنجه مخالفان در ملاء عام جای خود را به مکان های مخفی و در پناه به اصطلاح اقدامات قانونی داد. اکنون در بسیاری از کشورهای سرمایه داری، شکنجه زیر لوای «قانون» و «شریعت»، مخفیانه در پشت پستوها و شکنجه گاه های نظام های مستبد سرمایه داری انجام می گیرد.

با این همه، در نیم قرن اخیر شناعت شکنجه در نزد افکار عمومی آنچنان بالا رفته که حتی مستبدترین نظام های موجود و کشورهایی که اعمال شکنجه در نظام حقوقی و قضایی آنان نهادینه شده است، همواره انجام شکنجه را انکار می کنند و تحت هیچ شرایطی حاضر به پذیرش مسئولیت اِعمال شکنجه در نظام حقوقی و قضایی خود نیستند.

به گزارش سازمان عفو بین الملل، هم اکنون ۸۰ کشور جهان مخالفان سیاسی خود را برای اعتراف گیری، پرونده سازی، شکستن مقاومت و ایستادگی آنان بر باورهای سیاسی خود، شکنجه می کنند. نبود مجازات برای آمرین و عاملین چنین رفتارهای شنیع و غیر انسانی که اغلب با بازداشت شدگان و زندانیان صورت می گیرد، یکی از علت های مهم ادامه اعمال فشار و شکنجه از طرف دولت های ارتجاعی و استبدادی موجود در جهان است.

سازمان عفو بین الملل، علاوه بر تأیید انجام شکنجه در بسیاری از کشورها، بر این امر هم تأکید دارد که «دولت ها در سراسر جهان در مورد شکنجه دو رو هستند؛ قانوناً آن را ممنوع، اما در عمل انجام آن را تسهیل می کنند.»

با این همه و به رغم ثبت یک روز جهانی به نام «منع شکنجه و حمایت از قربانیان شکنجه» در سازمان ملل متحد، به کارگیری شکنجه در تمامی کشورهای استبدادی، بویژه در جمهوری اسلامی آنچنان نهادینه شده است که هیئت حاکمه و شکنجه گران آن با پنهان شدن در پشت به اصطلاح قوانین حکومتی، شریعت و احکام دینی، انجام شکنجه بر مخالفان خود را به امری روتین و عادی در سیستم قضایی جمهوری اسلامی تبدیل کرده اند.

جمهوری اسلامی یکی از معدود نظام های استبدادی موجود جهان است که شکنجه در قوانین قضایی آن به عنوان مجازات «شرعی» متهمان پیش بینی و جنبه قانونی به خود گرفته است. نمونه آشکار آن صدور حکم شلاق در بیدادگاههای رسمی جمهوری اسلامی است.  حکم شلاق که از آن به عنوان «تعزیر» در جمهوری اسلامی نام برده می شود، از جمله روش هایی است که به طور آشکار و علنی برای مجازات متهان پرونده های سیاسی و جزایی استفاده می شود.

ضرب و شتم، زدن شلاق های نامحدود بر پشت و کف پاها تا حد مرگ، تجاوز جنسی، دستپند قپانی، آویزان کردن از سقف تا حد در رفتن کتف و مچ دست، کشیدن ناخن های دست و پا، نشستن در تابوت و قفس، بی خوابی و بازجویی های دراز مدت، بودن در انفرادی های طولانی و چند ساله، و همچنین شکنجه کردن اعضای خانواده در مقابل دیدگان زندانیان، از جمله انواع شکنجه های روحی و چسمانی در جمهوری اسلامی است که انجام همه انواع آن خصوصاً در دهه ۶۰ به امری روتین برای آدمکشان جمهوری اسلامی تبدیل شده بود.

در سال های نخست دهه ۶۰، زدن کابل بر پشت و کف پاها و ادامه شکنجه تا حد مرگ، و همچنین انفرادی های بیش از یک سال، آنچنان در زندان های جمهوری اسلامی رایج و متداول بود که بسیاری از کادرها و اعضای سازمان های سیاسی در زیر شکنجه جان باختند. دنائت و وحشی گری رژیم در آن دهه خونین به حدی بود که پیکر زندانیان جانباخته در زیر شکنجه مخفیانه و بدون اطلاع خانواده در مکان های بی نام و نشان دفن می گردید. جانباختگانی که با گذشت چند دهه هنوز هم نام و نشانی از محل دفن آنان در دست نیست.

اکنون اما، به دلیل روشنگری از انواع شکنجه های مخوف جمهوری اسلامی و فشار افکار عمومی در عرصه داخلی و خارجی، اگرچه پاره ای از انواع شکنجه های بسیار مخوف صورت گرفته در دهه ۶۰ بر زندانیان اعمال نمی شود، ولی بخش اعظم انواع شکنجه های متداول آن سال های سپری شده – نظیر انفرادی های طولانی مدت، دادن بی خوابی، بازجویی های مداوم و بعضاً مرگ بازداشت شدگان در زیر شکنجه – در تمام دوران حاکمیت جمهوری اسلامی بویژه در سال های اخیر کماکان صورت می گیرد.

اگرچه گستردگی مبارزات توده های مردم ایران علیه حاکمیت، مقاومت و ایستادگی خانواده های جانباختگان در مقابل تهدیدها و فشارهای سیستماتیک جمهوری اسلامی، رشد و تعمیق جنبش های اجتماعی، افشای انواع روش های اعمال شکنجه بر زندانیان سیاسی، و مهمتر از همه موقعیت ضعیف و شکننده جمهوری اسلامی تا حدودی دست هیئت حاکمه در اعمال شکنجه های مرسوم در دهه ۶۰ را بسته است؛ اما شکنجه به عنوان امر ذاتی جمهوری اسلامی نه فقط همیشه پابرجا بوده ، بلکه اکنون از محدوده زندانیان سیاسی خارج شده و در گستره ای وسیع بر مردم و آحاد مختلف جامعه نیز اعمال می شود.

تداوم فشار بر خانواده های دادخواه، تهدید و بازداشت و آزار و اذیت آن بخش از اعضای خانواده جانباختگان سال های اخیر، بویژه جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» که بر دادخواهی فرزندان خود تأکید دارند، عدم اعزام زندانیان به مراکز درمانی و محرومیت آنان از دسترسی به دارو و درمان، محکومیت کارگران به شلاق، عمومیت دادن بخش روانی شکنجه به کل جامعه از جمله اشکالی از شکنجه هستند که جمهوری اسلامی به صورت سیستماتیک، علنی و آشکار بر جامعه و توده های مردم ایران روا می دارد.

جدای از تعریف خاص شکنجه و اعمال آن بر متهمان سیاسی و غیر سیاسی، اگر به صورت عامتری به مفهوم آن توجه کنیم که می گوید هر اقدامی که «درد یا صدمه ای» را از طرف یک مأمور رسمی و یا به طریق اولی توسط حاکمیت بر فرد یا جامعه اعمال می شود، می توان از آن به عنوان شکنجه یاد کرد، اکنون با قاطعیت می توان  گفت بزرگترین شکنجه ای که کل جامعه و توده های مردم ایران با آن مواجه هستند، درد و رنج و صدمات شدید ناشی از فشارهای اقتصادی است که در همگامی با صدمات ناشی از سرکوب، کل جامعه  را با دردهای شدید روحی و جسمی و روانی مواجه کرده است.

با این همه و به رغم نهادینه شدن شکنجه در نظام حقوقی و قضایی جمهوری اسلامی، آنچه در طی این سال ها توده های مردم ایران را به مبارزه ای آشکار و رو در رو با رژیم کشانده است، همانا شرایط انقلابی جامعه و باورمندی عمیق توده های مردم ایران به سرنگونی انقلابی رژیم حاکم است. باورمندی زنان و جوانان جامعه، کارگران، معلمان، بازنشستگان، هنرمندان، دانشجویان، نویسندگان و دیگر لایه های اجتماعی به انجام تغییرات بنیادی در جامعه که آن هم با وقوع یک انقلاب اجتماعی محقق خواهد شد، توده های مردم ایران را به عبور از مرزهای شکنجه و سرکوب کشانده است.

بیانیه کانون نویسندگان ایران در گرامی داشت روز جهانی منع شکنجه و تأکید آنان بر اینکه «۲۶ ژوئن هر سال در حالی گرامی داشته می شود که همچنان اکثر حکومت ها از جمله حکومت جمهوری اسلامی به شیوه های گوناگون از این حربه علیه مخالفان و دشمنان خود استفاده می کنند»، خود نشانه ای از همین موقعیت ویژه جامعه ما است.

توده های زحمتکشی که با تحمل ۴۵ سال سرکوب و زندان و مرگ و شکنجه، بپا خاسته اند تا با سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار حاکمیت شورایی کارگران و زحمت کشان نقطه پایانی بر تمامی سال های سرکوب و شکنجه و زندان و اعدام بگذارد. با چنین امیدی و با امید به برافتادن هرگونه شکنجه در ایران و جهان و پایبندی جهانیان به روز ۲۶ ژوئن، «روز جهانی منع شکنجه و حمایت از قربانیان آن» .

 

 

 

 

 

 

 

 

POST A COMMENT.