نه به اعدام

قلمم را بر می‌دارم

بر زخم‌هایم مرهم می‌نهم

تا از آذرخش میهن بگویم

اینجا شب است سکوت

چشم‌ها پر از ساچمه

دست‌ها پر از تاول کار

کار

کار

گیسوان زنان در زندان جهالت

خسته

خسته

خسته

شعرهای ارغوانی

با قافیه‌های آزادی

در صف اعدام

نه ازادی تمام می‌شود

نه اعدام

آهای آیندگان

گوش کنید

شعر من با سنگ سنگ خاوران سخن می‌گوید

ای سوخته دلان تاریخ

امروز در سرزمین سوگوار من

خون می‌چکد بر سنگ فرشهای خیابان

آرزوی آزادی

خون بهای انسانهاست

مثل نان خون بر سفره کارگران

مثل لالایی مادران در خاوران

مثل سوگواران در شب وحشت

اینست پنجاه سال پیمان بر سر ایمان

 

سیاهکوه

POST A COMMENT.