یکی از مختصات بحران سیاسی فراگیر در هر جامعهای نه صرفاً مخالفت و نارضایتی تودهای از نظم موجود، بلکه رویآوری تودههای میلیونی مردم به مبارزهای مستقیم و علنی علیه طبقه حاکم است. این واقعیتی است که از سال ۹۶ تا به امروز بهوضوح در ایران شاهد آن بودهایم و گاه این مبارزه چنان شکل تعرضی به خود گرفته است، که موجودیت طبقه حاکم را مورد تهدیدی جدی قرار داده است.
در ایران امروز دیگر بهجز یکمشت مزدوران دستگاه سرکوب مادی و تحمیق معنوی، کمتر کسی را میتوان یافت که از طبقه ارتجاعی حاکم و رژیم سیاسی پاسدار منافع آن دفاع کند یا توهمی به آن داشته باشد. عموم مردم خواهان سرنگونی نظم ارتجاعی حاکم بر ایراناند و پیگیرانه برای تحقق آن تلاش میکنند. این البته نافی این واقعیت نیست که تودههای مخالف نظم موجود که از سطوح متفاوتی از آگاهی برخوردارند، در مراحل مختلف رشد بحران به یکسان به عمل انقلابی و مبارزات سیاسی روی نمیآورند. بخشهایی از همین توده ناراضی و مخالف نظم موجود، تنها هنگامی به مبارزه سیاسی علنی روی میآورند که بحران سیاسی چنان ژرف شود که به یک انقلاب بیانجامد. در جریان انقلاب سال ۱۳۵۷در ایران این واقعیت بهوضوح دیده شد که بخش بزرگی از توده ناراضی و مخالف نظم حاکم، تنها در حین انقلاب به جنبش سرنگونی رژیم شاه پیوستند.
بحران سیاسی فراگیر انقلابی همچنین به میزانی که عمق و ژرفا مییابد، در درون طبقه حاکم و نیروهای مسلح آن نیز شکاف میاندازد. تا جایی که به طبقه حاکم ایران، یعنی طبقه سرمایهدار برمیگردد، این شکاف هماکنون بهوضوح خود را در تقابل و اختلافات شدید گروههای سیاسی و فراکسیونهای مختلف بورژوائی نشان داده است. بهنحویکه اکنون قدرت سیاسی در دست قشر بسیار نازکی از نمایندگان بورژوازی قرارگرفته که با تصفیه جناحها و فراکسیونهای رقیب از مهمترین ارگانها و نهادهای دستگاه دولتی، قدرت سیاسی را تقریباً در کل در دست گرفته است.
جمهوری اسلامی همچنین، سالها تلاش کرده بود گروههایی از مردم را نیز از نمونه “خانوادههای شهدا، جانبازان، رزمندگان، آزادگان ، ایثارگران” که بخش اعظم آنها مرتبط با جنگ ارتجاعی ۸ ساله هستند با دادن برخی امتیازات ناچیز، به یک نیروی تودهای حامی رژیم تبدیل کند. بحران سیاسی کنونی باعث گردید که بخشهای بزرگی از این گروه نیز بهتدریج از رژیم بگسلد و به صفوف مخالفان نظم موجود بپیوندد.
بیانیهای که اخیراً از سوی بیش از ۴۰۰ تن از “رزمندگان، خانوادههای شهدا، جانبازان، آزادگان و ایثارگران خطاب به حاکمان کشور” علیه حکم اعدام توماج صالحی انتشاریافته است، بازتاب همین گسست و رویآوری این گروه از بدنه بهاصطلاح تودهای جمهوری اسلامی، به مبارزه علیه رژیمی است که سالها کوشیده بود با توهم پراکنی آنها را فریب دهد.
ازجمله در این بیانیه که با عنوان “لطفاً ما را اعدام کنید” انتشاریافته، آمده است:
ما امضاکنندگان این بیانیه؛
“جمعی از رزمندگان، خانوادههای شهدا، جانبازان، آزادگان و ایثارگران دفاع مقدس، که در زمان تهاجم دشمن خارجی، برای دفاع از مردم سرزمینمان ، با تقدیم سلامتی، زندگی، جان، مال و عزیزان خویش، آرزوی داشتن کشوری آباد، آزاد و پیشرفته را داشتیم، امروز ناباورانه بسیاری از امیدها و آرزوهای دیرینه خود و دوستان شهیدمان را نقش بر آب میبینیم.”
این بیانه کوتاه، با اشاره به فجایع و بحرانهای بیشماری که رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی به بار آورده ، رژیمی که همهروزه نیروهای مسلح خود را بهقصد ارعاب و وحشت راهی خیابانها میکند و “بهجای محاکمه مفسدان حکم اعدام شرمآور یک جوان هنرمند معترض صادر میکند و چشمان معصوم دخترانمان را هدف میگیرد”، چنین ادامه مییابد:
” ای حاکمان بیایید بجای توماجها ما را اعدام کنید. ما گناهکاریم. این ما بودیم که انسان خطاکار را در جایگاه خدایی نشاندیم و مقدمات فساد فیالارض را فراهم کردیم. گاز فلفل را در صورت ما خالی کنید که با استشمام گاز خردل انسی دیرینه داریم. ساچمهها را بر تن ما نشانه روید که با ترکشها و تیرهای صدامیان جوانی کردهایم. بیایید ما را دربند کشید که بر اینهمه مظالم و هتک حرمت جوانان و دخترانمان سکوت کردیم.”
این بیانیه از دو جهت حائز اهمیت است. نخست اینکه وسعت انفراد رژیم در میان تودههای مردم و ریزش نیروهایی را نشان میدهد که به نحوی از انحاء هنوز وابسته به آن بودند یا به عبارت دقیقتر، رژیم تلاش داشت با انواع ترفندها، در جریان بحران عمیقی که با آن درگیر است، با امتیازات ناچیز آنها را تحت عنوان “رزمندگان، خانوادههای شهدا، جانبازان، آزادگان و ایثارگران” اگرنه جانبدار، بلکه بیطرف نگه دارد. بیانیه نشان میدهد که این نیروها نه فقط حساب خود را از رژیم جدا کردهاند، بلکه اکنون به مقابله علنی با رژیم ستمگری برخاستهاند که زندگی آنها و خانوادههایشان را تباه کرد. این بیانیه صرفاً دفاع از توماج صالحی و محکوم کردن حکم اعدام او نیست، بلکه کیفرخواستی است علیه رژیمی که صدها هزار تن از مردم ایران را در جریان یک جنگ ارتجاعی به کام مرگ فرستاد. صدها هزار تن را معلول کرد. دهها هزار تن از مردم ایران را به جوخههای اعدام و طناب دار سپرد. اعتراضی برحق به رژیمی است که باسیاستهای ارتجاعی و ضد انسانی خود، بحرانهای متعددی به بار آورده و متجاوز از ۸۰ درصد مردم ایران را به ورطه هولناک فقر و گرسنگی سوق داد . بر طول و عرض ارتش بیکاران در ابعادی حیرتآور افزود. میلیونها تن از مردم ایران را اسیر اعتیاد به مواد مخدر کرد و فجایعی چنان بزرگ آفرید که در تاریخ ایران کمنظیر است.
اما این بیانیه یک نکته برجسته دیگر نیز دارد که تاکنون کمتر نمونه نداشته است. یک انتقاد از خود صریح و بیپرده است، آنجایی که میگوید ” ما گناهکاریم. این ما بودیم که انسان خطاکار را در جایگاه خدایی نشاندیم و مقدمات فساد فیالارض را فراهم کردیم. گاز فلفل را در صورت ما خالی کنید که با استشمام گاز خردل انسی دیرینه داریم. ساچمهها را بر تن ما نشانه روید که با ترکشها و تیرهای صدامیان جوانی کردهایم. بیایید ما را دربند کشید که بر اینهمه مظالم و هتک حرمت جوانان و دخترانمان سکوت کردیم.”
امضاکنندگان بیانیه از اینکه زیر پرچم ریا و دروغ جمهوری اسلامی جنگیدند، درد و رنج صدمات ناشی از جنگ ارتجاعی را تحمل کردند، اعضای خانواده خود را از دست دادند و به تحکیم جمهوری اسلامی یاری رساندند و در مقابل فجایع آن سکوت کردند از خود انتقاد میکنند. این انتقاد البته ناشی از صداقت مردمی است که گاه اشتباه میکنند اما وقتیکه بهاشتباه خود پی میبرند آن را بهصراحت اعلام میکنند.
اکثریت بزرگ مردم ایران در سال ۵۷ اشتباه بزرگی مرتکب شدند، به یکمشت مرتجع و شیاد به رهبری خمینی اعتماد کردند و به هشدارهای سازمان ما بهعنوان مخالف پیگیر دار و دسته مرتجع خمینی که قدرت را در دست گرفتند، توجه نکردند. انقلابی را که باآنهمه فداکاری برپا کردند، به ضدانقلاب سپردند. در جریان جنگ ارتجاعی دولتهای ایران و عراق بازهم اشتباه کردند و به هشدار سازمان ما که اعلام کرد این جنگ دو دولت ارتجاعی است و نه جنگ میان مردم ایران و عراق، لذا در آن شرکت نکنید، بیتوجه ماندند. بااینهمه، این اشتباهات ناشی از توهم و ناآگاهی بود. آنها از وقتیکه بهاشتباه خود پی بردند، در پی جبران و اصلاح آن برآمدند، به مبارزه علیه جمهوری اسلامی برخاستند و برای سرنگونی آن و برپائی انقلابی دیگر تلاش کردند. نویسندگان این بیانیه نیز گرچه با تاخیر، در زمره آخرین گروهی هستند که به اشتباهات خود پی بردهاند و اکنون با یک انتقاد از خود صریح، به صفوف جنبش سرنگونی نظم موجود روی آوردهاند. اینجاست که میبینیم گرچه تودههای مردم میتوانند اشتباه کنند، اما خود زندگی، آنها را وامیدارد که به این اشتباه خود پی ببرند و آن را نقد و جبران کنند. اما هرگز نمیتوان یک چنین انتقادی را بهویژه از جانب کسانی شنید که آگاهانه سالها بهعنوان حامی، مقامات و صاحبمنصبان دولتی با رژیم همکاری کردند و نقش مهمی در جنایات و تثبیت جمهوری اسلامی بر عهده گرفتند و بعد هم که ظاهراً اعلام مخالفت و حتی جدائی از رژیم را کردند، گوئی که هیچ اتفاقی نیفتاده و بر این پندارند که باز هم میتوانند در نقش اپوزیسیون، مردم را فریب دهند.
بنابراین باید در شیوه برخورد میان تودههایی که از روی ناآگاهی و توهم ناشی از زودباوری اشتباه کردند و در خدمت ارتجاع قرار گرفتند با آنهایی که آگاهانه به خدمت ارتجاع در آمدند، تفاوت قائل شد. تودههای مردم هرگز نباید به دار و دستههای مرتجعی که امروز در کسوت گروههای رنگارنگ بورژوائی خود را حتی مخالف جمهوری اسلامی و مدافع مردم جا میزنند، اعتماد کنند. تودههای کارگر و زحمتکش ایران باید به خودشان اعتماد کنند و با سرنگونی جمهوری اسلامی ، حکومتی شورایی را که تجسم قدرت خود آنهاست در ایران برپا دارند.
نظرات شما