در شراطی که سرکوب و بگیر و ببند زنان در پرتو آموزه های دینی و تلفیق عریان دین و دولت به شکل جنون آمیزی در جامعه ادامه دارد و چهره واقعی ارتجاع دینی به عریان ترین شکل ممکن برای توده های مردم ایران آشکار شده است، ابراهیم رئیسی اما به رول همیشگی همچنان با دروغ بافی از محاسن دین سخن می گوید و از نگاه اسلام بر ارزش و اعتبار زنان در عرصه های مختلف اجتماعی لاف زنی می کند.
رئیسی روز سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ به بهانه «روز دختر» در نشستی که به همین منظور سازماندهی شده بود حضور یافت و از همان ابتدا با توسل به ۴۵ سال دروغ پردازی های جمهوری اسلامی گفت: بر خلاف مغرب زمین که نگاهی ابزاری به زن و دختر دارد، ما نگاه ابزاری به زن و منزوی کردن زنان را قبول نداریم.
رئیسی پس از تکرار این دروغ بزرگ، با خزیدن به زیر عبای خامنه ای، تمام منویات اسلامی خود و ارتجاع هار حاکم بر ایران را در یک جمله خلاصه کرد و گفت: نگاه ما به زنان و دختران همان نگاه رهبری مبتنی بر نگاه عمیق اسلام است که معتقد است دختران می توانند همسران و مادران ارزشمندی باشند و در عرصه اجتماع نیز نقش آفرینی کنند.
او سپس، در توضیح «نقش آفرینی زنان» در عرصه های مختلف اجتماعی با توسل به موفقیت های اجتماعی زنان – که صد البته مجموعه موفقیت آنان هیچ ارتباطی به جمهوری اسلامی ندارد – گفت: «معلمان، مدیران و مخترعان زیادی از بانوان در کشور داریم که این افتخاری برای کشور است. زنان در عرصه های ورزشی هم افتخار آفرینی دارند. روز گذشته در جمع مدال آوران بودم که دختران در عرصه های ورزشی افتخار آفرینی کرده و با قهرمانی پرچم پرافتخار جمهوری اسلامی را برافراشتند. دختران در المپیادها هم افتخار آفریدند. همچنین در عرصه فرهنگی، هنری، ورزشی، علمی، پژوهشی و تحقیقاتی هم نقش آفرین هستند… دختران امروز، آیندهسازان و نقشآفرینان کشور هستند که آینده کشور به دست توانمند و فکر آنها رقم میخورد.»
ابراهیم رئیسی – رئیس جمهوری منتخب خامنه ای – پس از برشمردن پاره ای از موفقیت های زنان در عرصه های مختلف علمی، ورزشی، تحصیلی و تحقیقاتی که زنان کشور ما به رغم همه اجحافات، محرومیت ها، ستم ها، نابرابری و تبعیضات جنسیتی اعمال شده بر آنان از طرف حاکمیت، توانسته اند قله هایی از موفقیت را در عرصه داخلی و بین المللی فتح کنند، چکیده تفکرات ارتجاعی و ضد زن جمهوری اسلامی را که اُس و اساس آن بر گرفته از آموزه های دینی است، با گفتن اینکه نگاه ما به زنان همان نگاه اسلام است که معتقد است «دختران می توانند همسران و مادران ارزشمندی باشند»، به روشنی تبیین کرد.
آنچه را که رئیسی در همین مختصر از اسلام و جمهوری اسلامی گفت، همان نگاه و تفکری ست که حاکمیت در ۴۵ سال گذشته با اعتقاد به اینکه زنان باید همسران و مادران ارزشمندی باشند، زنان را از ابتدایی ترین حقوق فردی و اجتماعی شان محروم و آنان را به شدیدترین نحو ممکن سرکوب کرده است. همان نگاه برگرفته از متون دینی و شریعت اسلامی که زنان را به شهرندان درجه دوم در جامعه تبدیل کرده است. همان قوانین تبعیض آمیز مندرج در قران و فقه اسلامی که زنان را از برابری حقوقی با مردان محروم، حق پوشش اختیاری را از آنان سلب و ورود آنان به ورزشگاه ها را ممنوع کرده است. همان اسلامی که دستیابی زنان به مقام قضاوت را از آنان گرفته و زنان را از حضانت فرزندان خود محروم کرده است. با دادن حق طلاق یک طرفه به مردان، حق طلاق را از زنان سلب و در قانون ارث، زنان را به نصف مردان تقلیل داده است. جدا سازی های اجتماعی را بر آنان تحمیل و سفر زنان به خارج از کشور را بدون اجازه شوهر ناممکن کرده اند. همان اسلامی که با اهدای حق چند همسری به مردان، نهایت بردگی جنسی و بی حرمتی را بر زنان جامعه ما روا داشته است.
به واقع آنچه از اسلام و جمهوری اسلامی برای زنان جامعه ما باقی مانده است، همانا سرکوب و به انقیاد کشیدن آنان در جامعه و پر رنگ کردن نقش ابزاری آنان در تولید مثل، شوهرداری و خانه داری ست که با گذشت بیش از چهار دهه همچنان با داغ و درفش و بکارگیری انواع شیوه های جنون آمیز سرکوب بر آنان اعمال شده است.
اما در ارتباط با دروغ پردازی های ابراهیم رئیسی که سعی کرده تا موفقیت های علمی، ورزشی و المپیادی زنان را به جمهوری اسلامی نسبت دهد، همگان، بویژه دختران و زنان کشور به درستی بر این امر واقفند که همه موفقیت هایی را که آنان در عرصه های مختلف فرهنگی، هنری، ورزشی، علمی، پژوهشی و المپیادی به دست آورده اند، تماما حاصل کوشش و پشت کار و زحمات شبانه روزی فردی آنان و حمایت خانواده هایشان بوده است که توانسته اند بر سکوهای بلند قهرمانی در داخل و خارج قرار گیرند.
در این میان نقش جمهوری اسلامی در ۴۵ سال گذشته عموما بازدارنگی زنان از پیشرفت و تعالی و ترقی آنان در جامعه بوده است. از این رو، چه بسیار دختران جوانی بوده اند و هستند که با همه محدودیت های تحمیل شده بر آنان، به مقام قهرمانی رسیده اند، فاتح المپیادهای جهانی شده اند، اما برای حضور در محافل بین المللی و مسابقات جهانی به دستور جمهوری اسلامی و بعضا به حکم شوهر از حضور در مسابقات جهانی باز مانده اند. چرا که به حکم اسلام و قوانین ارتجاعی جمهوری اسلامی زنان بدون اذن شوهر حق سفر به خارج را ندارند.
چه بسیار ورزشکاران زنی که در رشته های مختلف ورزشی، علمی و تحقیقاتی مدال آوران جهانی شدند، اما به دلیل تنگناها و ناامنی های موجود در جمهوری اسلامی، از خیر بازگشت به کشور گذشتند.
از محرومیت های فردی واجتماعی زنان که بگذریم، معضل بزرگ زنان موضوع سرکوب عریان آنان در جامعه است که طی ۴۵ سال گذشته به طور سیستماتیک و به وحشیانه ترین شکل ممکن بر آنان اعمال شده است. سرکوبی که این روزها فزونی یافته و با یک حکومت نظامی اعلام نشده، گزمه های وحشی جمهوری اسلامی در ابعادی سراسری برای شکار و ربودن زنان و دختران جوانی که همچنان بر حق پوشش اختیاری پای می فشارند، گسیل شده اند.
همه این سرکوبها و جنایات اعمال شده بر زنان، صرفا به این دلیل است که زنان و دختران جوان جامعه ما نمی خواهند زیر بار ستم و نابرابری و تبعیضات جنسیتی ارتجاع حاکم قرار گیرند، نمی خواهند در چهارچوب قوانین اسلام به ابزاری برای بردگی جنسی، تولید مثل و شوهر داری در چهار دیواری خانه تبدیل شوند.
همه این دختران و زنان جوانی که در حاکمیت جمهوری اسلامی، از ابتدایی ترین حق و حقوق یک زندگی معمولی محروم گشته اند، شلاق تبعیض و ستم و بی حقوقی بر پیکرشان نشسته است، از دانشگاه و تحصیل باز مانده اند، زندان و شکنجه و تعرضات جنسی را متحمل شده اند و در بسیاری موارد با بی رحمی تمام در خیابان ها کشته و یا به جوخه های مرگ سپرده شده اند، همه و همه به خاطر این است که می خواسته اند از دایره تنگ و نفرت انگیز قوانین دینی رهایی یابند. می خواسته اند با دست یابی به حقوق فردی و دمکراتیک خود از زندگی برده وار در نظام اسلامی و مردسالار و سرکوبگرانه جمهوری اسلامی رهایی یابند. می خواسته اند با پوشش اختیاری – که ابتدایی ترین حق هر انسانی ست- در خیابان و مدرسه و دانشگاه ظاهر شوند، بی آنکه مورد ضرب و شتم قرار گیرند، بی آنکه بازداشت شوند و به زندان و شلاق و تبعید محکوم گردند.
جمهوری اسلامی اما از همان آغاز بر سر و صورت زنان تیغ کشید، بی حقوقی و تبعیضات جنسیتی را بر آنان تحمیل کرد، حجاب اسلامی را بر قامت زنان پوشاند و پس از آن، وقت و بی وقت به بهانه عدم رعایت حجاب اجباری، به روی زنان شمشیر کشید.
زنان دلاور ما اما نه فقط تسلیم وحشیگری های جمهوری اسلامی نشدند و بعد از این هم نخواهند شد، نه فقط تن به قوانین ارتجاعی اسلام و جمهوری اسلامی ندادند و پس از این نیز نخواهند داد، بلکه با مقاومت و جانفشانی های بسیار، هم اینک حاکمان اسلامی را به عجز و ناتوانی و استیصال و جنون کشانده اند.
اوج مبارزات قهرمانانه زنان علیه انواع تبعیض و ستم و سرکوب عریان در سال های سپری شده در جنبش انقلابی نیمه دوم سال ۱۴۰۱ شکل گرفت. جنبشی بزرگ و ستودنی که جمهوری اسلامی را در عرصه داخلی و بین المللی به خفت و خواری کشانید و رهایی زنان را به باوری عمومی در جامعه تبدیل کرد.
این باور عمومی زنان و جامعه به رهایی بی چون و چرا از چنگال خونین جمهوری اسلامی همراه با زخم های کاری که هیأت حاکمه از مبارزات قهرمانانه زنان در جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» متحمل شد، برای رژیم آنچنان سخت و سنگین بود که اکنون برای جبران مافات و برای رهایی از کابوس و خفتی که گریبانش را گرفته است، با تمام قوا و ابزارهای سرکوب در مقابل زنان صف آرایی کرده تا شاید بتواند زنان و جامعه را به دوران پیش از جنبش «زن، زندگی، آزادی» به عقب برگرداند. کاری که با توجه به شرایط انقلابی جامعه غیر ممکن است.
با این همه آنچه این روزها در جامعه می گذرد، نمایش یک حکومت نظامی اعلام نشده و جنگی تمام عیار علیه زنان و کل جامعه است. جنگی جنون آمیز که در پی ناکامی جمهوری اسلامی در عقب راندن زنان به گذشته، مدام افزایش یافته و افزایش این جنون حاکمیت در سرکوب زنان اکنون به تمام جامعه سرایت کرده است.
مغازه ها یکی پس از دیگری پلمب می شوند، رستوران ها تعطیل و صاحبان آنها به زندان و جریمه های نقدی سنگین محکوم می شوند. اماکن گردشگری به جرم ورود زنان با پوشش اختیاری بسته می شوند، پارک ها قُرق و داروخانه ها به دلیل عدم رعایت زنان به حجاب اجباری با کاهش سهمیه دارو با تهدید مواجه شده اند. شبکه های اجتماعی که یگانه ابزار مستقل مردم در بازتاب مقاومت دلاورانه زنان در برابر وحشیگری های جنون آمیز نیروهای سرکوب رژیم در خیابان ها هستند، با سرکوب و سانسور و بسته شدن مواجه گشته اند. کنگره های علمی و پزشکی سالانه دانشگاه ها با محدویت های شدید مواجه شده و زنان پزشک و متخصص به بهانه عدم رعایت کامل حجاب اسلامی با آزار و اذیت مأموران حراست روبرو هستند.
افزایش سرکوب و ناتوانی جمهوری اسلامی در بازگرداندن زنان و جامعه به دوران قبل از جنبش انقلابی ۱۴۰۱، عملا نیروهای درون حاکمیت را به شکاف و دو دستگی کشانده است. ایجاد این شکاف با سیاست های خامنه ای اکنون نه فقط در میان بدنه نظام، نه فقط در میان جناح های درون حاکمیت، بلکه فراتر از آن در موضع گیری عناصری از روحانیون و مدرسین حوزه ها نیز بازتاب یافته است.
آنچه را در این دو قطبی ایجاد شده در جامعه باید بدان توجه نمود، همانا ماهیت موضع گیری این افراد و مجموعه نیروهایی ست که این روزها در مقابل خامنه ای و سیاست های رسمی جمهوری اسلامی به مخالفت برخاسته اند.
موضع گیری این افراد، خصوصا روحانیون و مدرسین حوزه های علمیه اگرچه برای منزوی کردن خامنه ای و به طریق اولی در بی آبرو شدن بیشتر جمهوری اسلامی گامی به جلو است، اما بی توجهی به ماهیت اعلام موضع آنان می تواند توهم خوانش دیگری از دین را در جامعه دامن بزند که گویا آنان به خوانش دیگری از دین و دین باوری اعتقاد دارند که با آزادی بیان و اندیشه و رهایی زن همسویی دارد. در حالی که اساسا چنین نیست. چرا که دین و آزادی دو قطب آشتی ناپذیرند. از دری که دین وارد جامعه شود، بدون کمترین شک و تردیدی آزادی از آن جامعه رخت بر خواهد بست.
تجربه همه ادیان تاکنونی از تجربه مرگبار مسیحیت در دوران قرون وسطی گرفته تا تاریخ ۱۴۰۰ ساله اسلام، به ویژه تجربه بسیار فاجعه بار حاکمیت جمهوری اسلامی و گروه هایی نظیر داعش و طالبان و القاعده و دیگر نحله های اسلامی به روشنی نشان داده است که دین و آزادی هیچ سنخیتی با هم ندارند. با ورود دین به جامعه، به سرعت آزادی بیان و اندیشه و تفکر و به طور اخص آزادی فردی و اجتماعی زنان سلب و کل جامعه به شدیدترین نحو ممکن سرکوب خواهد شد.
عناصر مذهبی، روحانیون و مدرسینی که تا دیروز در خدمت نظام بوده اند، اما اکنون علیه خامنه ای و اعمال جنون آمیز سرکوب زنان در جامعه موضع گیری کرده اند، اُس و اساس نگرانی شان هرگز دفاع از رهایی زنان و دفاع از آزادی بیان و اندیشه در جامعه نیست و نخواهد بود. تمام دلنگرانی آنان از وحشیگری های جمهوری اسلامی در این است که اقدامات جنون آمیز خامنه ای به پای اسلام نوشته می شود و ادامه این کار به ضرر نظام و موجب بیزاری مردم از دین و مذهب و نظام اسلامی خواهد شد. در حالی که اکنون برای اکثریت قریب به اتفاق مردم روشن شده است که تمام سرکوبگری های جمهوری اسلامی و جنگی را که هیأت حاکمه علیه زنان و جامعه به راه انداخته است تماما ریشه در آموزه های دینی دارد و بر خلاف ادعای ابراهیم رئیسی، نه فقط در متون دینی و قوانین جمهوری اسلامی کمترین جایگاهی برای آزادی زنان و جامعه وجود ندارد، بلکه دین نماد سرکوب زنان در جامعه است.
نظرات شما