روز سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، بی بی سی جهانی اسناد محرمانه ای از یک گزارش طبقه بندی شده سپاه پاسداران را منتشر کرد؛ که ۶ صفحه از این گزارش محرمانه چند صد صفحه ای خلاصه ای از نحوه دستگیری نیکا شاکرمی و خشونت های اعمال شده بر او را بازتاب می دهد.
این اسناد حاوی صحنه های دردناکی از لحظه دستگیری نیکا در ۲۹ شهریور ۱۴۰۱ تا چگونگی اعمال شکنجه، تعرض جنسی و کشته شدن او به دست نیروهای امنیتی و سپس رهاکردن پیکر بی جان نیکا در یکی از خیابان های تهران است. طبق اسناد فوق، نیکا شاکرمی پس از بازداشت به همراه سه مزدور جانی و شکنجه گر جمهوری اسلامی به قسمت عقب یک وانت یخچال دار بدون پلاک قرار می گیرد. تمامی وحشی گری هایی که بعد از دستگیری نیکا بر سرش آمده، همه و همه تماما در همان قسمت عقب و تاریک وانت یخچال دار توسط سه تن از نیروهای جانی و آدمکُش جمهوری اسلامی به وقوع پیوسته است.
در اسناد طبقه بندی شده سپاه پاسداران، از آرش کلهُر، صادق منجزی و بهروز صادقی به عنوان سه عضو تیم ۱۲ مسلم بن عقیل نام برده شده که در قسمت عقب وانت، نیکای ۱۶ ساله را مورد آزار و اذیت و تعرضات جنسی قرار داده و در نهایت با وارد کردن ضربات باتوم و شوکر بر سر و صورت نیکا، او را به قتل رسانده اند. از مرتضی جلیل هم به عنوان سر تیم این گروه نام برده شده که در زمان وقوع اتفاقات فوق در قسمت جلوی وانت کنار راننده نشسته و راننده را برای تحویل دادن نیکا به یکی از بازداشتگاه های جمهوری اسلامی هدایت می کند.
در این گزارش محرمانه از زبان مرتضی جلیل عنوان شده است: آنها یک مقر موقت پلیس در آن نزدیکی را امتحان کردند، اما به دلیل شلوغ بودن آن محل به جای دیگری رفتند. پس از ۳۵ دقیقه رانندگی، نیکا را به بازداشتگاه دیگری بردند. رئیس بازداشتگاه ابتدا با پذیرش نیکا موافقت کرد. اما بعد نظرش عوض شد. مرتضی به بازپرس گزارش این پرونده گفته است: «متهم [نیکا] مدام فحش می داد و شعار می داد. در آن زمان ۱۴ زن بازداشتی دیگر در بازداشت بودند و تصور من این بود که او ممکن است بقیه را تحریک کند. نگران بودم باعث شورش شود».
فرمانده تیم برای بار دوم جهت مشاوره با ستاد فرماندهی سپاه تماس می گیرد و به او گفته می شود، بازداشتی را به زندان اوین ببرند. در مسیر انتقال نیکا به اوین صداهایی از عقب وانت شنیده می شود. طبق گفته بهروز صادقی – یکی از سه مامور نشسته در عقب وانت – «نیکا پس از آنکه بازداشتگاه او را نپذیرفت و او را به داخل وانت برگرداندند، شروع به فحاشی و داد و فریاد کرد. آرش کلهر با جورابش دهان وی را بست. اما او همچنان به سمت ما لگد می زد. آخر، صادق منجزی او را کف یخچال خواباند و رویش نشست و اوضاع کمی آرام شد».
با بلند شدن سر و صداها در عقب وانت، مرتضی جلیل به راننده می گوید کنار بزند. درِ عقب را باز می کند و با پیکر بی جان نیکا مواجه می شود. خون را از روی سر و صورت نیکا پاک می کند. در آن لحظه «فقط به این فکر می کردم که چطور او را منتقل کنم و از هیچ کس سوالی نکردم. فقط پرسیدم: نفس می کشد؟ فکر کنم بهروز صادقی بود که جواب داد: نه مرده است».
مرتضی جلیل که حالا پیکر بی جان نیکا روی دستش مانده است برای بار سوم با ستاد تماس می گیرد. اینبار او با یک افسر ارشد با نام مستعار نعیم ۱۶ صحبت می کند. طبق گزارش موجود در اسناد محرمانه، نعیم در بازجویی های مربوط به این پرونده گفته است: «ما قبلا هم در پایگاه کشته داشتیم و من نمی خواستم تعداد اینها به ۲۰ نفر برسد. آوردن او [نیکا] به پایگاه مشکلی را حل نمی کرد». بنابر این تصمیم گرفته شد جسد نیکا را همانند ده ها بازداشتی دیگر که پس از دستگیری توسط نیروهای فاشیست جمهوری اسلامی به قتل رسیده بودند در خیابان رها کنند.
پس از رها کردن جسد نیکا در خیابان، پیکر بی جان او توسط گروه دیگری از مزدوران رژیم پیدا و به سردخانه کهریزک منتقل می شود. ده روز بعد، جنازه نیکا شاکرمی توسط مادرش در سردخانه شناسایی و همزمان با شناسایی او سناریوی همیشکی حاکمیت تحت عنوان «خودکُشی» آغاز می شود. پوشیده نیست،از زمان کشته شدن نیکا تا شناسایی جسد او در سردخانه کهریزک، دستگاه های امنیتی و تبلیغاتی جمهوری اسلامی ۱۰ روز فرصت داشتند تا با ساختن فیلم های جعلی و عکس گرفتن از جنازه نیکا در مقابل ساختمانی چند طبقه قتل او را انکار و مرگ نیکا را تحت عنوان پرتاب از یک ساختمان چند طبقه به عنوان خودکُشی به خورد جامعه بدهند. اما تبلیغات رژیم بر محور خودکُشی نیکا در شرایطی بود که کسی سناریوی رژیم را باور نمی کرد و تمام شواهد با ادلّه های متقن دال بر این بود که نیکا در ۲۹ شهریور توسط نیروهای فاشیست جمهوری اسلامی دستگیر و پس از آن به قتل رسیده است.
در آن تاریخ، یک هفته بعد از آنکه جنازه نیکا شاکرمی در سردخانه کهریزک توسط مادرش شناسایی شد، درست در اوج جنجال آفرینی های جمهوری اسلامی که سعی داشت تا با مستند سازی های جعلی بازداشت نیکا را انکار و مرگ او را تحت عنوان خودکُشی به خورد جامعه بدهد، سازمان ما در نشریه کار شماره ۹۹۱ در مقاله ای تحت عنوان «حدیث دخترکانی که بی رحمانه کشتار می شوند»، نوشت: «به نیکای ۱۶ ساله نظر کنید؛ که در غروب ۲۹ شهریور، از خانه بیرون زد و راهی اعتراضات بلوار کشاورز تهران شد… در میانه آن جمعیت به هم فشرده کسی نمی دانست که در چشمان روشن او، فروغ فردای دیگری شعله می کشد. او، برای اینکه دیده شود، برای اینکه شنیده شود، برای بیان احساسِ رهایی و آزادی خویش قد برافراشت و بر بلندای سکویی ایستاد. از بلندای سکو، همراه با خشمی در گلو و مشتی در دست، “زن، زندگی، آزادی” را فریاد کشید… بیان این شور و احساس انقلابی، بیان این سرزندگی و رهایی از ستم و تبعیض و بی حقوقی، در جسم و جان نیکای جوان- این دخترک ظریف و کوچک اندام خرم آبادی- آنچنان برجسته بود که از چشم آدمکشان رژیم دور نماند. به گفته مادرش سیمین شاکرمی، آخرین تماس نیکا ساعت یازده و چهل دقیقه شب بود که به مادرش گفته بود: “در حال فرار از دست ماموران است»… و در آخرین استوری اش نیز، تصویری از او نقش بسته بود که روسری اش را در اعتراضات آن شب آتش زده است».
همه آنچه را که ما در آن زمان از لحظه بیرون آمدن نیکا شاکرمی از خانه تا حضور پرشور و انقلابی اش در جمع معترضان بلوار کشاورز نوشتیم، همه آنچه را که ما از لحظه های شورانگیز مبارزاتی نیکا که مشت افشان بر بلندای سکویی رفت، روسری از سر برگرفت و این نماد انقیاد و تبعیض زنان را به آتش کشید، در آن زمان بازگو کردیم، و باز آنچه از لحظه های فرار و تعقیب و گریز نیکا از دست مزدوران رژیم تا زمان دستگیری اش نوشتیم و گفتیم، اکنون در گزارش محرمانه و طبقه بندی شده سپاه پاسداران درج گردیده است. گزارشی وحشتناک و بسیار تکان دهنده که رسوایی بزرگ دیگری را برای جمهوری اسلامی رقم زده است.
آنچه اکنون گزارش بی بی سی و انتشار اسناد محرمانه سپاه را حائز اهمیت کرده است؛ صحنه های تعقیب و گریز و دستگیری نیکا شاکرمی نیست که کم و بیش همه از آن باخبر بوده اند، بلکه افشای صحنه های پر درد و رنج بعد از دستگیری نیکا و نمایش شهامت و استقامت و روحیه رزمندگی او در مواجه با نیروهای فاشیست جمهوری اسلامی است که با جزئیات کامل در این گزارش بازتاب یافته است. نیروهای متجاوزی که با وحشی گری تمام نیکای ۱۶ ساله را شکنجه کردند، مورد آزار و اذیت جنسی قرار دادند و در نهایت بی رحمی با ضربات باتوم و شوکر به سر و صورت نیکا، او را کشتند. درست همانند ۱۹ نفر دیگری که به گفته نعیم ۱۶ افسر ارشد دستگاه سرکوب بعد از دستگیری زیر شکنجه و ضربات باتوم به قتل رسیدند و او نمی خواست با اضافه شدن یک مورد دیگر پیکر بی جان ۲۰ نفر از دستگیرشدگان آن روز روی دست اش بماند.
این الگوی رفتاری جمهوری اسلامی در برخورد با نیروهای مبارز و آزادیخواه و کمونیست که اینک در سند محرمانه سپاه ثبت و طی روزهای گذشته افشا شده است، اگرچه پدیده جدیدی نیست و در دهه ۶۰ به کرات تکرار و پس از آن نیز تا به امروز استمرار داشته است، اما در دوران جنبش «زن، زندگی، آزادی»، این الگوی رفتاری جمهوری اسلامی شکل عریان تری به خود گرفت و اکنون با افشای آنچه بر سر نیکا شاکرمی رفته است، بازخوانی این سند از دو جنبه حائز اهمیت است.
نخست به لحاظ وحشی گری های بی حد و حصر نیروهای سرکوبگر رژیم که رسوایی بزرگی را برای جمهوری اسلامی در عرصه داخلی و بین المللی رقم زده است. ابعاد این رسوایی رژیم آنچنان بزرگ و سنگین است که طی یک هفته گذشته با همه ابزارهای تبلیغاتی به مقابله برای کم رنگ کردن این رسوایی برخاسته است. تلاشی مذبوحانه که تاکنون کمترین نتیجه ای در بر نداشته است. جنبه دوم این افشاگری به بازتاب مقاومت و پایداری نیکا شاکرمی در مواجهه با شکنجه گران بر می گردد، مقاومتی که صفحه زرینی از شهامت و دلیری نسل جوان امروز را در لحظه های سخت و دشوار بازتاب داده است. شهامت و جسارتی کم نظیر- آنهم در لحظات تنهایی و شکنجه و گرفتار بودن در چنگال مزدوران وحشی جمهوری اسلامی – که ارزش مقاومت و پایداری نیکا به عنوان نمادی از شهامت و دلاوری نسلی جوان و مبارز را صد چندان کرده است.
این الگوی رفتاری خشن و مرگبار جمهوری اسلامی اگرچه از آغاز تا به امروز تکرار شده است، اما با کشتن بی رحمانه مهسا امینی به یک انفجار عمومی در جامعه تبدیل شد. انفجاری که پس از آن در طی ماه های اوج جنبش انقلابی نیمه دوم ۱۴۰۱ دختران و پسران بسیاری با روی آوری به مبارزه با استمرار همین الگوی رفتاری جمهوری اسلامی دستگیر شدند و پس از تحمل شکنجه های وحشیانه، پیکر بی جان شان تحت عنوان خودکُشی در گوشه و کنار شهر پیدا شد.
حدیث نجفی، نیکای دیگری بود که پس از دستگیری کشته شد، حکومت به روال همیشگی مرگ او را در اثر تصادف اعلام کرد، اما آثار گلوله بر گردن و قفسه ی سینه او از کشته شدن حدیث نجفی به دست نیروهای امنیتی خبر داد. سارینا اسماعیل زاده دختر جوان ۱۶ ساله به اعتراضات خیابانی پیوست، جنازه اش با عنوان خودکُشی و پرتاب از ساختمان به خانواده اش تحویل داده شد. عفو بین الملل اما علت مرگ او را ضربات باتوم بر سر سارینا اعلام کرد. اسرا پناهی، دانش آموز ۱۵ ساله با ضربات باتوم کشته شد، رسانه های حکومتی اما علت مرگ او را ابتدا بیماری مادرزادی و سپس خودکُشی اعلام کردند. شورای هماهنگی تشکل های صنفی معلمان اما علت مرگ او را مجروح شدن در حمله نیروهای مزدور رژیم به مدرسه شاهد اردبیل اعلام کردند که در نهایت به مرگ اسرا در بیمارستان منجر شد.
مهسا موگویی جانفشانده دیگری از مبارزان جنبش نیمه دوم سال ۱۴۰۱ بود که حکومت با گرفتن اعترافات اجباری از پدرش، تلاش کرد تا مرگ او را «طبیعی» جلو دهد، اما پدرش چند هفته بعد با پر کردن ویدئوی دیگری اعلام کرد که نیروهای امنیتی دخترش را کشته اند. مهناز افشاری با رتبه ۲۲ کنکور سراسری، روز سوم آبان ۱۴۰۱ برای شرکت در اعتراضات سراسری از خانه بیرون رفت و حاکمیت دو روز بعد با اعلام اینکه او در هتلی با خوردن قرص خودکُشی کرده است، پیکر بی جان او را تحویل خانواده اش دادند. علاوه بر نمونه های یادشده که مشتی از نمونه خروارند، یلدا آقا فضلی و ده ها جوان دیگری همانند یلدا نیز تنها چند روز بعد از آزادی به روش های مختلف جان باختند و حاکمیت همه این فجایع را با سناریوی خودکُشی توجیه کرد.
پوشیده نیست، آنچه در جنبش “زن، زندگی، آزادی» بر دستگیرشدگان و مبارزان خیابانی گذشت، برگرفته از الگوی رفتاری جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ است، که تا به امروز استمرار داشته است. در سال های ۶۰ تا ۶۳ هزاران نفر همانند نیکا در خیابان ها دستگیر و با انواع شکنجه و تعرضات جنسی مواجه شدند. بسیاری از قربانیان بی آنکه نام و نشانی از آنان بیاد مانده باشد، به وحشیانه ترین شکل ممکن سر به نیست شدند. در سال های بعد نیز شماری از نویسندگان با همین شیوه رفتاری جمهوری اسلامی دستگیر و زیر شکنجه های وحشیانه جان باختند، این شیوه رفتاری جمهوری اسلامی در خیزش دیماه ۹۶، در قیام آبان ۹۸ و به طور اخص در جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» شکل عریان تری به خود گرفت.
اکنون با افشای سند محرمانه سپاه پاسداران بار ئیگر تمام زوایای این شیوه رفتاری جمهوری اسلامی در مواجهه با مبارزان خیابانی برای همگان آشکار و نام نیکا شاکرمی به نمادی از شجاعت و پایداری و رزمندگی در تاریخ مبارزاتی مردم ایران ثبت شده است. ثبت شهامت و دلیری و رزمندگی نیکا شاکرمی در اسناد محرمانه نیروهای امنیتی رژیم علاوه بر رسوایی جمهوری اسلامی، علاوه بر سقوط آزاد این رژیم آدمکش و جنایتکار به قعر پستی و فرومایگی، چهره ای ماندگار از نسل جوان جامعه ما را در اذهان توده های مردم ایران به یادگار گذاشته است. نسلی جوان و سلحشور که چه در ایام پیکار در کف خیابان و چه در روزهای دستگیری و بازجویی و شکنجه و مرگ، حماسه ها آفریده اند. حماسه هایی ماندگار که همانند صفحه ای زرین بر تارک تاریخ مبارزاتی توده های مردم ایران به یادگار مانده است.
متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۶۸ در فرمت پی دی اف:
نظرات شما