تابستان خوف انگیز

با شمایم

ای منادیان دروغین صلح و آزادی

طناب گردانانه  تابستان ۶۷

شهر به شهر

لکه خال  سرخی

در هر بندی

در هر زندان

در طلوع هر پگاه

اینان  غرق  خونان  تابستان شصت  هفتند

در این دیار  خوف انگیز

طعم  تلخ  قصابان   و سلاغانند

آنان  از  رفتن  نهراسیدند

آب  دریا  گشتند

صاف و زلال

جوانه زدن  از افق های نبرد

ستیغ  کوه ها

اما دستان خونی تو

با پیراهن  تاریخ  نیز  پاک  نخواهد شد

 

     سیاهکوه

POST A COMMENT.