بازهم حادثه در محیط کار. بازهم کارگران شریف و زحمتکش تاوان ناایمنی محیط کار و اهمالکاری کارفرمایان سودجو را باجان خود دادند.
مرگ کارگران هرروزه ، بهسرعت و بدون مکث و تأمل در رسانهها اعلام میشود. شامگاه هجدهم آذر در شرکت نفت برداسپی کوه دشت واقع در استان لرستان؛ پنج کارگر به اسامی «حسن لطفی»، «علی احمد جو»، «امین طالبیان»، «علیاکبر جباری» و «محمد احمد جو» که تحت مسئولیت «شرکت ارگ سازان ناوه» بهعنوان کارگر لایروب در «مرکز انتقال نفت برداسپی کوه دشت» مشغول به کار بودند، جان خود را از دست دادند. این پنج کارگر در حین پاکسازی مخازن نفت تلمبهخانهی ایستگاه پمپاژ نفت، که براثر استشمام گاز سمی ناشی از مواد داخل مخازن دچار گازگرفتگی میشوند، در همان نخستین دقایق جان خودشان را از دست دادند. هفتم آذرماه کارگر جوانی به نام بابک بهار وند سیوسهساله بهعنوان غواص شرکت پیمانکاری نفت فلات قاره هنگام غواصی به دلیل نبود شرایط ایمنی، در حین عملیات جان باخت. بیست آذر، ۷۵ نفر از کارگران کارخانه تولیدکننده ظروف ” آر کوپال” دچار مسمومیت تنفسی شدند. صبح روز بعد نیز(۲۱ آذر) ۲۰ کارگر دیگر همین کارخانه به دلیل نشت گاز سمی دچار مسمومیت تنفسی شدند و به چند بیمارستان در کاشان و بیدگل منتقل شدند.کارهای ساختمانی و معادن نیز به قتلگاه کارگران تبدیلشدهاند و هر بار میشنویم چند کارگر در اثر سقوط از بلندی یا انفجار و ریزش معدن جان خود را از دست میدهند.
خبر بسیاری از رخدادهایی ازایندست هیچ جا منعکس نمیشود. آنجا که بازگو میشود نیز خیلی کوتاه و مختصر؛چند کارگر زیر آوار جان سپردند، تعدادی از ارتفاع سقوط کرده و درجا کشته شدند، شماری از کارگران در اثر استشمام گاز سمی جان باختند، چند کارگر در انفجار معدن جان خود را از دست دادند و …
همین؟ چقدر ساده از مرگ کارگران حرف میزنند. یک خط بیشتر جا نمیگیرد. سخنی گمشده در بین اخبار. فکر نمیکنید فقط گفتنش آسان است؟ فکر نمیکنید در این دوران که از پیشرفت “صنایع ملی” حرف میزنید اینگونه حوادث براثر عدم وسایل ایمنی در محیط کار برای کارگران زحمتکش، شرمآوراست؟ بهویژه در صنعت پردرآمد نفت که دلالان و پیمانکاران طمعکار بر سر آن خیمه زدهاند.
جان عزیزی ازدسترفته است. خانهای ویران و خانوادهای بیسرپناه ونان آورشده است. تنها با نگاهی سرسری و گذرا از مرگ کارگران در حین کار نام میبرند. از توضیح و چرایی نبود ایمنی کار هیچ خبری نیست. خبری از کم گذاشتن سرمایهداران و کارفرمایان برای رفاه و امنیت جان کارگران نیست. خبری از قصور و وظیفه پیمانکار مربوطه درمیان نیست. البته گوش شنوایی هم نیست. مرگ نیروی کار هنگام کار، این قصه دورودرازی است که در هر دوره و زمانی به شکل و سیاق مربوط به زمانه خودش همواره اتفاق افتاده است. چه کسی مسئول کشته شدن کارگران در حین کاراست؟ چرا به دنبال اینگونه حوادث، هیچوقت کسی درصحنه نیست که پاسخگو باشد؟ چرا دلایل و چرایی این اتفاقات تلخ به زمان نامعلومی موکول میشود؟ چرا جهت پیگیری اینگونه حوادث شوم محکمهای تشکیل نمیشود؟ چرا هیچ کارفرما یا پیمانکاری محاکمه نمیشود؟
بیشترین حوادث مرگبار حین کار به دلایل گوناگونی مانند: ریزش معادن، برقگرفتگی، گازگرفتگی، سقوط از بلندی و اصابت جسم سخت و سوختگی اتفاق میافتد که بسیار دردناک است. به علت صرفهجویی کارفرمایان و استفاده از وسایل نقلیه فرسوده و از رده خارج جهت سرویس و تردد، کارگران بارها صدمهدیدهاند. حتی سلامتی و جانشان را ازدستدادهاند. رعایت نکردن استانداردهای ایمنی کار از سوی کارفرمایان و سرمایهداران مهمترین واصلیترین دلیل وقوع حوادث در حین کاراست. عدم استفاده از لباس کار مناسب و باکیفیت در حوادثی مانند برقگرفتگی جانعزیز بسیاری از کارگران را گرفته است. تاریخ پراست از حکایت کارگرانی که حین کار دچار حوادث فجیعی شدهاند. همهچیز در انحصار و تحت نظارت سرمایهداران است بدون اینکه خود را ملزم به پاسخگویی حتی در برابر جان ازدسترفته کارگران و زحمتکشان بدانند.
از خانوادههای کارگرانی که با مرگ عزیزانشان روبهرو میشوند چه میدانید؟ کشته شدن کارگران برای خانوادههایشان به چه معناست؟ به این معنی است که علاوه براین درد و رنجی که اغلب تا پایان عمر متحمل میشوند، جدا از دوران سوگواری که با تکتک سلولهایشان این مرگ را به عزا مینشینند و کودکانشان لطمات جبرانناپذیری میخورند، به معنای از دست دادن نانآور خانواده نیز هست. کشته شدن کارگران در هنگام کار که میتوانست با تدابیر بیشتر ایمنی و بهداشتی توسط کارفرما در محیط کار اتفاق نیفتد، همراه با درد روانی سنگینی است که برجا میگذارد. خانوادههای کارگری با از دست دادن نانآور خانه، زیر پایشان بهیکباره خالی میشود. همسر یا فرزندان باید جای خالی پدر را پر کنند. کار کنند، نان کمتری بخورند از امکانات کمتری در زندگی بهره ببرند تا نبود پدر زحمتکش ونان آور خانواده را اندکی جبران کنند. گرچه درزمان حیات پدر هم با توجه به گرانی سرسامآور، کودکان بسیاری کمکخرج خانواده هستند. تکرار این قصه چه اندازه تلخ و گزنده است! هیچ عذر و بهانهای نمیتواند جان این کارگران زحمتکش را برگرداند.
آنچه بیش از هر چیز دیگر مایه تأسف است این است که گویا حوادث کاری اجتنابناپذیر و همیشگی است. چراکه کمتر دیده میشود برای رفع یا حتی کاهش این کمبودها اقدامی صورت گیرد. دیده نمیشود پیمانکاری را در این زمینه مؤاخذه کنند. جای بسی تأسف است که در بهترین حالت، مرگ کارگران بهحساب اتفاق گذاشته شود. اما هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست. چراکه دلایل مختلفی یک اتفاق را رقم میزنند. اگر گفته میشود درمواردی ضریب خطای کارگر منجر به حادثه شده است، باید بدانیم این خطا طبق چه شرایطی پیش خواهد آمد. ساعات کار طولانی و خستگی جسمی که در هوشیاری کارگران هنگام انجام کار تأثیر بسزایی دارد یکی دیگر از عوامل حادثههای مصیبتبار زندگی کارگران است. افزون بر همه اینها میبایستی دستمزدهای ناچیز و فشارهای معیشتی و مخارج هنگفت زندگی و تأثیرات روانی ناشی از این فشارها را نیز در نظر گرفت. درمواردی که دستمزد کارگران با تأخیر چندین ماهه روبه رومی شود، خستگی جسمی از ساعات طولانی کار، خستگی فکری ناشی از بیپولی و مشغله چگونگی گذران زندگی جسم و روان کارگر را دستخوش استرس و ناآرامی ساخته و به آن آسیب میرساند. تمام این مشکلات در عملکرد و سلامت جسمی و ذهنی کارگران نقش و تأثیر دارند.
پس بازهم رد پای سرمایهداران و کارفرمایان استثمارگر را در حوادث بهاصطلاح اتفاقی میبینیم. آنها برای کسب سود بیشتر و بقای نظامشان به کار بیشتر، کارگر ارزانتر با دستمزد کمتر نیاز دارند. بنابراین کارگران لحظهبهلحظه زندگیشان در جهت منافع و سودآوری در جوامع سرمایهداری به تباهی کشیده میشود. نیروی جوانی و آمال و آرزوهایشان زیر پای منافع سرمایهداران لگدکوب میشود. تمام سودآوری و انباشت ثروت برای سرمایهداران است و نتایج منفی و مخرب سیستم سرمایهداری به زحمتکشان و کارگران میرسد. درازای کارهای سنگین و جانفرسا، دستمزد اندکی که حتی کفاف مخارج زندگی ساده وبی آلایش کارگران را نمیدهد پرداخت میشود. چگونه است که کارگران و زحمتکشان تن به چنین کارهای دشوار با کمترین حقوق و مزایا را میدهند؟ چون بیکاری یکی از معضلات و مصائب رژیمهای سرمایهداری است.
سرمایهداران از انبوه کارگران بیکار بهعنوان اهرمی برای پرداخت حقوق ناچیز به کارگران شاغل استفاده میکنند. با حربه تهدید و اخراج از طرح مطالبه و دستمزد و مزایای بیشتر از سوی کارگران جلوگیری میکنند. کارگران چه باید بکنند؟ یا به خیل میلیونها بیکار بپیوندند و از گرسنگی بمیرند یا با دستمزد ناچیز و لقمهای نان بسازند. چه قرارداد ظالمانهای! با این تهدیدها و شرایط تحمیلی و ترفندها مانند طعمهای در تارعنکبوت سرمایهداران گرفتارمی شوند. عنکبوتهای حریص تا میتوانند به دستوپای کارگران تارهای اسارت و اطاعت را محکم میبندند. هست و نیست کارگرانی را که بیبهره از دسترنج خود هستند، جهت انباشت سود و سرمایه میبلعند. فقر و نداری دهشتناک را بر آنان تحمیل میکنند تا آنجا که قادر نیستند لقمهای نان و آلونکی برای خود و خانوادهشان تهیه کنند. سرنوشت کودکان کارگران بهتر از مادران و پدرانشان نیست. یا از تحصیل محروم گشتهاند یا چنانچه با هزاران مشقت و زحمت به تحصیل هم که ادامه بدهند، در مقاطعی به دلیل هزینههای سنگین آموزش، از درس و مدرسه فاصله میگیرند. مرگ زودهنگام کارگران شریف و زحمتکش نیز از فجایع جوامع سرمایهداری است که بدون تردید قابلپیشگیری است اما زندگی یا طول عمر کارگر برای سود جویان سرمایهدار فاقد اهمیت است.
البته قرار نیست تا آخر دنیا همین روال ادامه یابد. در ایران رژیم مستأصل جمهوری اسلامی آنچنان دربند دروغهای خودش است که مجبوراست همهچیز را وارونه جلوه دهد و آمارها را جعل کند. روی حقایق جاری جامعه پرده ضخیمی بکشد. ازقضا این دروغها و جعل واقعیتها، رسواییهای مکرر سران حاکمیت در سیاستهای داخلی و خارجی و عملکرد جنایتکارانه ارتجاع اسلامی، باعث سرعت رشد آگاهی طبقاتی کارگران و زحمتکشان شده است. درواقع همه میدانند که دیگر در توبره جمهوری اسلامی چیزی باقی نمانده است. رژیمی ورشکسته وبی اعتباراست. وانمود میکند که از هیچچیز و هیچکس نمیترسد. درصورتیکه از مبارزات کارگران وحشتزده است.
از سوی دیگر کارگران و زحمتکشانی که صبورانه این فقر و فلاکت را تحمل میکردند، دیگر تحملشان زیر سنگینی هزینههای زندگی به پایان رسیده و کاسه صبرشان لبریز شده است. تبعیضات و تشدید تضادهای طبقاتی، کارگران و زحمتکشان را برای بهبود شرایط زندگی، برای رفاه و آزادی و رهایی به میدان مبارزه فراخواندهاست. هرروزه شاهد تظاهرات و اعتصابات کارگران در نقاط مختلف کشور بهخصوص در صنعت نفت و فولاد و ذوبآهن اصفهان هستیم. کارگران آگاه میدانند که تنها با برپایی اعتصابات گسترده کارگری، اعتصابات اقتصادی و سیاسی سراسری است که درخت انقلاب بار خواهد داد و با استقرار دولت شورایی، راه نجات آنان از مصائب بیشمار نظام سرمایهداری از نمونه مرگ در اثر ناایمنی محیط کار هموار خواهد شد. با امید به گسترش اعتصابات سراسری کارگران، سرنگونی انقلابی نظم حاکم و استقرار دولت شورایی کارگران و زحمتکشان که تنها راه نجات است.
یک رفیق از داخل کشور
نظرات شما