جنبش دانشجوئی ایران همواره در طول تاریخ موجودیت خود، یکی از جنبشهای پیشتاز مردم ایران در مبارزه علیه رژیمهای استبدادی و ستمگر حاکم و یکی از سنگرهای مهم مبارزه برای آزادی بوده است. بسیاری از مبارزان برجسته جنبشهای آزادیخواهانه و کمونیستی ایران از میان دانشجویان دانشگاههای کشور برخاستهاند. از همین روست که رژیمهای ارتجاعی ستمگر همواره دشمنی آشتیناپذیری را با دانشگاهها و دانشجویان از خود نشان دادهاند. هزاران دانشجو در طول دوران رژیم سلطنتی و جمهوری اسلامی به زندان افتادند، صدها تن به قتل رسیدند و هزاران تن از دانشگاهها اخراج شدند.
در تاریخچه این جنبش نقاط برجسته فراوانی میتوان یافت که هریک نشاندهنده نقش مهم جنبش دانشجوئی در مبارزات مردم ایران بوده است. یکی از برجستهترین این نقاط که به نماد مبارزاتی جنبش دانشجوئی ایران تبدیل شد و همهساله دانشجویان کشور در این روز با سازماندهی اعتراضات، پاسداری خود را از سنت مبارزاتی جنبش دانشجوئی علیه ارتجاع و استبداد اعلام میدارند، ۱۶ آذر است.
پس از کودتای آمریکائی- انگلیسی ۲۸ مرداد سال ۳۲ که به سرنگونی مصدق و بازگشت شاه فراری به کشور انجامید، در آبان ماه همان سال اعلام شد که نیکسون معاون رئیسجمهوری آمریکا به ایران خواهد آمد. این اقدام درواقع اعلام حمایت رسمی دولت آمریکا از رژیم کودتا و دیکتاتوری و اختناق بود. دانشجویان دانشگاه تهران برای ابراز مخالفت با رژیم کودتا و سرسپرده به امپریالیسم، تصمیم گرفتند که اعتراضاتی را همزمان با ورود نیکسون در دانشگاه سازمان دهند. اما روز ۱۶ آذر نیروهای ویژه ارتش رژیم کودتا به دانشگاه تهران یورش بردند و ضمن ضرب و شتم و بازداشت تعداد زیادی از دانشجویان، در دانشکده فنی، دانشجویان را به گلوله بستند که در جریان این وحشیگری سه دانشجوی مبارز، احمد قندچی، آذر شریعت رضوی و مصطفی بزرگ نیا جان فشاندند و تعدادی نیز زخمی شدند.
این یورش نیروهای نظامی و سرکوب به دانشگاهها در تمام دوران رژیم سلطنتی مکرر رخ داد و جمهوری اسلامی نیز با یورشهای مداوم نیروی نظامی، اوباش حزباللهی و سرانجام استقرار دائمی تشکیلات پلیسی- امنیتی حراست در دانشگاهها، به آن ادامه داد.
جمهوری اسلامی در سرکوب جنبش دانشجوئی گامی فراتر از رژیم شاه نهاد. تحمل یک جنبش دانشجوئی رادیکال و آزادیخواه برای جمهوری اسلامی مطلقاً ممکن نبود. از همین رو یگانه چاره را در سرکوب و کشتار بیرحمانه دانشجویان و تعطیل تمام دانشگاههای کشور در اردیبهشت سال ۱۳۵۹ یافت. با یورش نیروهای مسلح و حزب الهی به دانشگاهها، دهها دانشجو در سراسر ایران به قتل رسیدند، صدها تن زخمی و هزاران تن از دانشجویان و استادان تصفیه و اخراج شدند. تنها باگذشت حدود سه سال از تعطیلی دانشگاهها بود که بار دیگر دانشگاهها با گزینشهای شدید پلیسی بازگشائی شدند. آنچه در پی این وقایع شکل گرفت، جنبشی بود نخست وابسته به جناحهایی از حکومت بهویژه جناح موسوم به اصلاحطلب رژیم. بنابراین، اعتراضاتی هم که در این سالها حول مطالبات آزادیخواهانه دانشجوئی شکل گرفت، ازجمله در سال ۱۳۷۸یا ۸۸ در چهارچوب نظم موجود بود. اما بهرغم شرایط خفقان، در همین دوران، فراکسیون کوچکی از دانشجویان چپ و رادیکال مستقل از جناحهای حکومتی نیز بار دیگر شکل گرفت و رشد کرد، که در تحولات سالهای اخیر نقش برجستهای را در جنبش دانشجوئی برعهدهگرفته است
از سال ۹۶ با فرارسیدن یک دوران انقلابی جدید در ایران بود که در جنبش دانشجوئی گسستی قطعی از رژیم و جناحهای آن رخ داد. منطبق با شرایط انقلابی، جناح چپ این جنبش پیوسته تقویت شد و نقش خود را بهعنوان یک جنبش رادیکال در مبارزات مردم ایران برعهده گرفت.
همین دانشجویان بودند که در دیماه ۹۶ برای نخستین بار شعار “اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا” را سردادند و پایان قطعی سلطه جناحهای طبقه حاکم را بر جنبش اعلام کردند.
با رشد و اعتلای جنبش کارگری در سال ۹۷، این جنبش رادیکال دانشجوئی به حمایت از مبارزات و مطالبات کارگران هفتتپه، فولاد، هپکو و آذرآب برخاست. با برپائی تظاهرات و طرح شعارهایی از نمونه “فرزند کارگرانیم، کنارشان میمانیم”، “از هفتتپه تا تهران، زحمتکشان در زندان”، “دانشجو آگاه است، با کارگر همراه است”، همبستگی و اتحاد جنبش دانشجوئی و کارگری را اعلام کرد و به تودهای و فراگیر شدن شعار کارگران هفتتپه، “نان، کار، آزادی، اداره شورایی”، یاری رساند.
این رشد و رادیکالیسم جنبش دانشجوئی در سال ۹۸ ادامه یافت. دانشجویان دانشگاه تهران در اردیبهشتماه تجمعات و تظاهرات گستردهای را علیه تهدید و آزار دختران دانشجو توسط گشت ارشاد تهران با شعارهای “نان کار آزادی، پوشش اختیاری”، “دانشجو میمیرد ذلت نمیپذیرد” برپا کردند و رژیم را به عقبنشینی واداشتند. در جریان قیام تودهای آبان ماه، دانشجویان با برپائی تظاهرات علیه گرانی بنزین و سردادن شعارهای “بنزین گرونتر شده، فقیر فقیرتر شده”، “زندانی سیاسی آزاد باید گردد”، “نان، کار، آزادی – اداره شورایی”، “از هفتتپه تا تهران، زحمتکشان در زندان”، از قیام ستمدیدگان حمایت کردند. جمهوری اسلامی اقدام به سرکوب و بازداشت گسترده دانشجویان کرد. اما اقدامات سرکوبگرانه رژیم بهویژه علیه دانشجویان دانشگاه تهران و علامه، گسیل نیروی نظامی به دانشگاه، ضرب و شتم و بازداشت دهها دانشجو، خللی در عزم و اراده دانشجویان پدید نیاورد. بنابراین در ۱۶ آذر همان سال تظاهرات گستردهتری در دانشگاهها با شعارهای “سرکوب پایان راه نیست، مقاومت زندگیست”، “آبان ماه امساله، کشتار میدان ژاله”، “خیابونا خونی شد، آزادی قربانی شد”، “فقر، کشتار، گرانی، مردم شدند قربانی”، “نان کار آزادی، پوشش اختیاری”، “دانشجو، کارگر، معلم، اتحاد اتحاد”، سازمان دادند و به مصاف رژیم ستمگر حاکم برخاستند. در جریان سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراین و کشتار مسافران بیدفاع توسط سپاه پاسداران نیز، دانشجویان دانشگاههای تهران با برپائی تظاهرات و راهپیمایی خیابانی و طرح شعارهای “جمهوری اسلامی نابود باید گردد،” ، “چه شاه باشه چه رهبر- مرگ برستمگر”، “خامنهای حیا کن مملکت رو رها کن” اقدام وحشیانه سپاه پاسداران را محکوم و نفرت و انزجار خود را از رژیم ستمگر، آدمکش و استبدادی اعلام کردند.
جنبش دانشجوئی که در طول چند سال گذشته پیدرپی رادیکالتر شده بود، آماده بود که در جریان جنبش انقلابی زن، زندگی آزادی، نیمه دوم سال گذشته مردم ایران، نقشی بسیار برجسته بر عهده گیرد. درواقع این دانشجویان بودند که در پی قتل مهسا(ژینا) امینی اعتراض و مبارزه را به یک جنبش سراسری تبدیل کردند. یک روز پس از شکلگیری جنبش اعتراضی قتل مهسا(ژینا) امینی در سقز، در ۲۷ شهریورماه، دانشجویان دانشگاه تهران به تظاهرات روی آوردند. این تظاهرات بهسرعت به دیگر دانشگاهها در تهران و شهرستانها در سراسر کشور بسط یافت. در مدتی کوتاه تقریباً تمام دانشگاهها وارد جنبش اعتراضی شدند.
شعارهای “مرگ بر دیکتاتور”، ”لحظهبهلحظه گویم، زیر شکنجه گویم، یا مرگ یا آزادی” ، “میکشم میکشم ، هر آنکه خواهرم کشت” “ما همه مهسا هستیم، بجنگ تا بجنگیم” ” زن، زندگی، آزادی”، ” از کردستان تا تهران، خونین تمام ایران” شعارهای رادیکال جنبش دانشجوئی در همان نخستین روزهای شکلگیری جنبش انقلابی تودهای سال گذشته بود. در جریان این اعتراضات دختران دانشجو روسریها را به دور افکندند، بنرهای حجاب و مقنعه به آتش کشیده شد و جداسازیهای جنسیتی را ملغی ساختند. شعار ” زن، زندگی، آزادی” که از کردستان برخاست ، مورد استقبال دانشجویان دانشگاهها قرار گرفت و با تکرار آن در مبارزات دانشجوئی به شعار محوری مبارزه زنان برای آزادی تبدیل شد، عمومیت یافت و در سراسر ایران طنینافکن شد.
رژیم ارتجاعی و سرکوبگر جمهوری اسلامی تلاش کرد با سرکوب و بازداشت گسترده دانشجویان، مانع از تداوم و پیشروی جنبش گردد. اما اقدامات سرکوبگرانه رژیم کارساز نشد و نتوانست مانع از تداوم و اعتلای جنبش دانشجوئی گردد. رژیم تعطیل دانشگاهها را در دستور کار قرارداد. اما اعتراضات دانشجوئی نهتنها متوقف نشد، بلکه شکل تعرضیتری به خود گرفت. روز دوم مهرماه دانشجویان دانشگاه تهران با شعار مرگ بر دیکتاتور، اعتراضات و تظاهرات را از سر گرفتند. در تجمع روز دوم مهر، نیروهای سرکوب به روی دانشجویان آتش گشودند و با گلولههای ساچمهای و ضربات باتوم تعداد زیادی از دانشجویان را مصدوم و مجروح و تعدادی را بازداشت کردند.
دانشجویان به مبارزه ادامه دادند و شرکت در کلاسهای حضوری و مجازی را تحریم کردند.
در ادامه این مبارزات “فعالین صنفی دانشگاه تهران” روز ۴ مهرماه با صدور اطلاعیهای خطاب بهتمامی دانشجویان و نیز “اساتید و کارکنان آزادیخواه” دانشگاه نوشتند:
“امروز چگونه میتوانیم در کلاسهای دانشگاه شرکت کنیم؟ برای آموختن چه چیزی؟
امروز که “خیابانها غرق خون” است. خواهرانمان، برادرانمان و همکلاسیهایمان را ربودهاند و میربایند، کشتهاند و میکشند؛
امروز که سراسیمه و با واهمه از یکی شدن دانشگاه و خیابان، درهای دانشگاه را که رو به خیابان بود به روی ما بستهاند تا این بار عریان و بیپرده جولانگاه نیروی حراست و امنیتی شود؛
امروز که ردِ تاریخ بر خیابان است، تاریخِ مبارزه با ستم، شوریدن علیه تباهی، جنگ با “فقر و فساد و بیداد” برای “نان، کار، آزادی و پوشش اختیاری”؛
….
امروز به خیابان نگاه کنیم، بار دیگر این درس را مشق میکند: راه که بیفتیم ترسمان میریزد”.
با اعتلای جنبش و گسترش اعتراضات تودهای، دانشجویان برپائی اعتصاب سراسری را در دستور کار قراردادند. ۹ مهرماه ، جمعی از فعالان دانشجوئی دانشگاه تهران در بیانیهای اعلام کردند که “در کنار دیگر صنفها به فراخوان اعتصاب سراسری پیوسته” و ” از تمامی فعالین دانشجویی، شوراهای صنفی و دیگر نهادهای دانشجویی دعوت میکنیم که به این اعتصاب بپیوندند.”
این فراخوان به یک اعتصاب سراسری دانشجوئی تبدیل شد و تعداد دانشگاهها و مراکز تحصیلات عالی که از این اعتصاب حمایت کردند از ۱۱۰ دانشگاه نیز فراتر رفت. اعتصاب سراسری دانشجویان نقش مهمی در پیوستن تودههای وسیعتری از مردم به جنبش و اعتلای آن ایفا نمود. اعتصاب دانشجوئی تا آبان ماه همچنان در تعدادی از دانشگاهها ادامه داشت. در چهارم آبان، چهلمین روز یادمان جان باختن ژینا بار دیگر حدود ۵۰ دانشگاه همزمان با شعارهای “مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر”، “زن، زندگی، آزادی”، “مرگ بر دیکتاتور”، به اعتصاب روی آوردند. دانشجویان دانشگاهها همزمان با تجمعها، تظاهرات و اعتصابات، به اشاعه فرهنگ انقلابی از طریق خلق آثار هنری بهویژه سرودهای انقلابی همت گماشتند. از آذرماه که از دامنه و اعتلای جنبش تودهای کاسته شد، شکل مبارزه جنبش دانشجوئی نیز تغییر کرد و در اشکال محدودتری از اعتراضات و مبارزات همچنان ادامه یافته است.
نقشی که جنبش دانشجوئی بهویژه در جنبش انقلابی نیمه دوم سال گذشته ایفا کرد، از نقاط برجسته این جنبش در طول تمام سالهای حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران است. حقیقت این است که بهرغم حضور اقشار و تودههای وسیعی از مردم ایران در جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی نیمه دوم سال گذشته، اما بار اصلی این جنبش بر دوش زنان و دانشجویان قرار داشت. دانشجویان قهرمانانه با رژیم ستمگر و ارتجاعی حاکم بر ایران، نبرد کردند و هزینههای سنگینی نیز متحمل شدند. جان فدا کردند، دستگیر و به حبس محکوم شدند و صدها دانشجو از دانشگاهها اخراج یا به مدت چندین ترم تعلیق شدند، اما استوار و پیگیر ایستادند. این مبارزات صفحات درخشان دیگری از جنبش رادیکال دانشجوئی در پاسداری از سنت افتخارآفرین این جنبش در مبارزه برای آزادی و علیه ارتجاع داخلی و بینالمللی است. با نقش برجستهای که جنبش دانشجوئی در سالهای اخیر در حمایت از مبارزات کارگران، زنان و تمام ستمدیدگان برعهدهگرفته است، اکنون آماده است که در امواج آتی جنبش که فرا خواهد رسید، نقش برجستهتری را در اتحاد با طبقه کارگر ایران برای سرنگونی نظم ارتجاعی حاکم برعهده گیرد. پیروز باد جنبش رادیکال و انقلابی دانشجوئی.
نظرات شما