حمله نظامی بامداد شنبه ۷ اکتبر گروه اسلامگرای حماس به منطقه مرزی در اسرائیل و پیامد آن تا به امروز، تمام اخبار و گزارشهای جهان را تحت الشعاع قرار داده است. در جریان این عملیات بیش از بیست شهرک و چند پایگاه نظامی اسرائیلی مورد حمله قرار گرفتند و همزمان بیش از پنج هزار موشک از نوار غزه به سمت اسرائیل شلیک شد. در همان نخستین ساعات صدها اسرائیلی نظامی و غیر نظامی کشته و مجروح و متجاوز از صدتن از جمله زنان و کودکان توسط حماس به گروگان گرفته شدند.
تلفات اسرائیلیها تا کنون دستکم ۱۳۰۰ تن اعلام شده است که از این تعداد حدود ۲۵۰ تن نظامی بودهاند. حماس و دیگر گروههای نظامی غزه میگویند که بیش از ۱۲۰ سرباز و غیرنظامی را در گروگان خود دارند.
این حمله نظامی برای دولت اسرائیل چنان سنگین و غیرمنتظره بود که با عجله ۳۰۰ هزار نیروی ذخیره خود را به خدمت فراخواند و اعلام جنگ داد. هم زمان با آن، قدرتهای اروپائی نیز که همواره حامی اسرائیل بودهاند، حمایت خود را از اسرائیل اعلام کردند و دولت آمریکا ناوگان دریائی خود را به نزدیکی سواحل اسرائیل گسیل کرد.
واکنش رژیم نژادپرست اسرائیل در قبال حمله حماس اما به روال گذشته گرفتن انتقام از مردم غیرنظامی و بیدفاع فلسطین بود که نقشی در این ماجرا نداشتند. بمباران سنگین غزه آغاز شد. مراکز مسکونی بخش بزرگی از غزه بر سر ساکنان آنها ویران گردید. بمبهای فسفری علیه مردم غزه به کار گرفته شد، امکانات عمومی شهر، مراکزبهداشتی، آموزشی ، حتی آمبولانسها و اتوبوسها بمباران و تخریب شدند. دولت اسرائیل همچنین به یک جنایت جنگی بزرگ دیگرمتوسل شد و آب، برق و جریان ارسال سوخت و غذا را به روی مردم غزه قطع کرد.
مقام های بهداشتی دولت خودگردان فلسطین روز شنبه ۱۴ اکتبراعلام کردند: تعداد کشته شدگان در پی حملات تلافیجویانه اسرائیل به ۲۲۰۰ نفر و زخمی شدگان به ۸۷۰۰ نفر رسیده است که بیشتر آنها را زنان و کودکان تشکیل میدهند.
وزارت خارجه دولت خودگردان فلسطینی هم اعلام کرده که حملات اسرائیل از روز شنبه موجب ویرانی ۲۲ هزار واحد مسکونی، ۱۰ مرکز درمانی و ۴۸ مدرسه شده است.
شدت وحشی گری رژیم اسرائیل و بمباران کور و بی هدف به حدی است که حتی تعدادی از کارکنان سازمان ملل در غزه از جمله آژانس کمک به آوارگان فلسطینی سازمان ملل متحد نیزبه قتل رسیدند. به گزارش روزنامه واشینگتنپست، آژانس امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی اعلام کرد که از روز شنبه تاکنون ۱۱ نفر از کارکنان آن در غزه کشته شدهاند که این نفرات شامل پنج معلم، یک متخصص زنان، یک مهندس، یک مشاور روانشناسی و سه کارمند پشتیبانی هستند.
در حالی که بمباران و گلوله باران غزه ادامه دارد، رژیم اسرائیل نیروی نظامی گسترده ای را برای محاصره غزه گسیل و ضمن تهدید به اشغال نظامی آن، اعلام کرده که قطع آب، برق، سوخت و موادغذائی را تا آزادی گروگانها ادامه خواهد داد. اما گویا این همه جنایت کافی نبود. ارتش اسرائیل که در تدارک حمله نظامی به درون غزه است، روز جمعه با صدور بیانیهای از مردم غزه خواست تا ۲۴ ساعت، خود را از بخشهای شمالی باریکه غزه به بخش جنوبی برسانند. به گزارش سازمان ملل تا کنون متجاوز از ۳۰۰ هزار تن از مردم غزه آواره شدهاند. این تحولات نشان می دهد که هنوز درگیریهای سختی در پیش است.
با مرور تحولات تا به امروز، اکنون باید دید که آیا حمله نظامی حماس به اسرائیل سوای فجایعی که تاکنون در پی داشته، نفعی هم برای مردم فلسطین و جنبش آنها داشته یا خواهد داشت و اساساً هدف حماس از این اقدام نظامی چه بود و چه منافعی را دنبال میکند.
پوشیده نیست که با حمله نظامی هفته گذشته حماس نه یک وجب از اراضی اشغالی فلسطینیان بازپس گرفته شد ، نه از دامنه فشار و سرکوب رژیم نژادپرست اسرائیل بر مردم غزه کاسته شد و نه از جهت داخلی، منطقهای و بینالمللی اوضاع سیاسی را به نفع فلسطینیان بهبود بخشید. برعکس همانگونه شواهد به وضوح نشان میدهد تا جائی که به مردم ستمدیده فلسطین مربوط می شود وضعیت از جمیع جهات برای آنها بدتر شده است. اگر چنین است هدف عملیات نظامی حماس چه بود؟
هدف حماس همچون دیگر گروه های اسلامگرا هرگز در جنبش مردم فلسطین یک هدف سیاسی در خدمت رهائی مردم فلسطین از ستم و اشغال و برای حق تعیین سرنوشت یک ملت اسیر و دربند نبوده و نیست و از همین روست که هیچگاه یک دستآورد سیاسی در این عرصه نداشتهاست. نزاع امثال حماس با دولت اسرائیل یک نزاع مذهبی است و نه سیاسی. همانگونه که برای دولت مذهبی حاکم بر ایران، فلسطین معنای دیگری جز قدس و مسجدالاقصی ندارد. برای حماس هم آنچه مهم است دشمنی با یهودیان و نابودی دولت یهودی است و نه پیروزی های سیاسی فلسطینیان و حتی حفظ جان آنها در برابر دشمن ستمگر.
در یک مبارزه مسلحانه، خواه طبقاتی یا رهائی بخش واقعی، نیروی رهبری کننده در هر اقدامی که انجام می دهد قاعدتاً آنچه را که قبل از هرچیز در محاسبات حود وارد میکند، ارزیابی واکنش دشمن و تلاش برای انجام اقدامات پیشگیرانهای است که آسیبی به مردم غیر نظامی وارد نیاید یا این آسیبها را به حداقل برساند. برای گروههای ارتجاعی مذهبی اما مرگ و زندگی توده مردم اصلاً مهم نیست. آنها به حساب نمیآیند. آنچه مهم است هدف گروه مذهبی است. تفاوتی هم نمی کند که این گروه داعش باشد، طالبان، جمهوری اسلامی ایران، دولت یهودی، یا حزب الله، حماس و جهاد. از همین روست که در جریان حمله نظامی اخیر حماس به مناطق مرزی اسرائیل، این گروه نه فقط تفاوتی میان نظامی و غیر نظامی اسرائیلی قائل نشد، چرا که اساساً چنین تفاوتی قائل نیست و هر آن کس را که ساکن اسرائیل است، دشمن میداند، بلکه به رغم این که پیشاپیش واکنش وحشیانه رژیم نژاد پرست یهودی روشن بود، کمترین اقدامی برای محافظت از مردم غزه صورت نگرفت. مردم منطقه غزه بدون هرگونه حفاظی در معرض اقدامات نظامی وحشیانه و ویرانگر رژیم اسرائیل قرار گرفتند و این همه آسیب تا به امروز به آنها وارد آمده است. بنابراین روشن است که اقدام حماس ربطی به خواست مردم ستمدیده فلسطین برای رهائی از یوغ رژیم ستمگر اسرائیل نداشته و ندارد. پس هدف حماس چه بود؟
هدف فوری حماس از این اقدام، تلاشی بود برای نجات خود از بنبستی که در آن گرفتار آمده و روز به روز با توجه به تحولات سیاسی درونی غزه و خاورمیانه موقعیت خود را از دست رفته میبیند. متجاوز از ۱۵ سال است که حماس در یک شهر محاصره شده بر مردم غزه حکومت می کند، بدون این که کمترین دستآوردی برای مردم این منطقه داشته باشد، قدمی برای رهائی مردم فلسطین برداشته باشد یا چشماندازی برای نجات از این وضعیت وحشتناک گشوده باشد. بنابراین نفوذ خود را به طور مداوم در غزه از دست داده است.
در همین حال در چند سال اخیر برخی تحولات سیاسی در خاور میانه رخ داده است که دولتهای عربی منطقه خاور میانه حتی آنهائی که زمانی مستقیم و غیر مستقیم از حماس حمایت میکردند، مناسبات رسمی با اسرائیل برقرار کردند. پس از آنکه برخی دولتهای عربی در دوره رئیس جمهوری پیشین آمریکا مناسبات رسمی سیاسی با اسرائیل برقرار کردند، این احتمال در چند ماه اخیر تقویت شده بود که عربستان سعودی نیز تا پایان دوره زمامداری بایدن با گرفتن امتیازاتی به نفع خود و احتمالاً به نفع جناح الفتح در فلسطین، همان مسیر امارات و بحرین و غیره را در پیش گیرد. در چنین حالتی دیگر جز جمهوری اسلامی ایران و در محدودهای ترکیه کسی در کنار حماس باقی نمانده است. تحت چنین شرایطی نه فقط برای حماس بلکه حتی برای جمهوری اسلامی ایران نیز مهم بود که تلاشی برای متوقف ساختن این روند انجام گیرد. بنابراین زیر فشارهای داخلی و خارجی است که حماس به این اقدام نظامی روی آورد. با این همه بعید است که اقدام حماس بتواند تغییری جدی در اوضاع ایجاد کند و روند تضعیف خود را سد کند. البته جناح رقیب داخلی حماس یعنی جناح فتح در کرانه باختری نیز وضعیت مشابهی دارد، در بنبست بهسر میبرد و در میان مردم فلسطین بی اعتبار است. این اوضاع نشان میدهد که جنبش مردم فلسطین در شرایط کنونی نیاز به نوسازی مبارزه سیاسی و ایجاد سازمانهای جدیدی دارد که مورد اعتماد توده مردم باشند، صفوف پراکنده مردم فلسطین را متحد سازند، با اشکال و شیوههای نوینی از مبارزه وارد عرصه سیاسی شوند و تلاش کنند رابطه نزدیکی با توده های کارگر و زحمتکش اسرائیلی و جهانی و سازمانهای چپ برقرار نمایند و تکیه را در عرصه جهانی به جای دخیل بستن به این یا آن قدرت بر حمایت افکار عمومی جهان قرار دهند که همواره نسبت به جنبش فلسطین سمپاتی داشته است.
این جنگ نه فقط تضعیف حماس را در پی خواهد داشت، بلکه در درون خود اسرائیل هم تاثیرات مهمی برجای خواهد گذاشت. گرچه به ظاهردر لحظه کنونی بسیاری ازگروه های دست راستی اسرائیلی حمایت خود را از جنگطلبی نتانیاهو اعلام کردهاند و دست راستیهای مذهبی و فاشیست افکار شومی علیه مردم فلسطین و نابودی غزه در سر میپروانند، اما این احتمال بسیار قوی است که پی آمد این جنگ و کشته شدن صدها اسرائیلی، اختلافات و شکافهای درونی طبقه حاکم این کشور را تشدید و جناح راست را تضعیف کند. چرا که مردم این کشور بار دیگر دیدند مادام که مردم فلسطین از حقوق انسانی خود محروماند و حق آنها به حاکمیت بر سرنوشت خود انکار میگردد حتا دیوارهای بتونی و حصارکشی و پیشرفتهترین سلاح ها نمی تواند امنیت آنها را تامین کند.
هیچ راهی برای حل نزاع اسرائیلی- فلسطینی در اوضاع کنونی جهان جز پایان اشغالگری و ستمگری اسرائیل و تشکیل دو کشور و دولت مستقل فلسطینی و اسرائیلی وحود ندارد. تا وقتی که رژیم نژادپرست و اشغالگر اسرائیل خواست برحق مردم فلسطین را نپذیرد، پایانی بر این نزاع و پیآمد آن هر چند سال، یک جنگ، وجود ندارد.
نظرات شما