کمترین نتیجه بحران‌های جامعه سرنگونی جمهوری اسلامی است

بحران‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آن‌چنان عمیق و جامعه در آن‌چنان تلاطمی بسر می‌برد که تمام تلاش‌های رژیم برای تشدید جو خفقان و بیدار کردن خدای دهه‌ی ۶۰ از خوابی عمیق، بی‌اثر مانده است. از اقصا نقاط کشور صدای فریاد بلند است، مردمی عصیان‌‌گر، مردمی خشمگین، مردمی با قلب‌هایی سرشار از کینه نسبت به نظم موجود. نارضایتی همراه با تشدید بحران‌ها و گسترش فقر و بیکاری روز به روز گسترش می‌یابد. بر این نسل، این نسل عصیان‌گر، نسل دادخواه علیه بیداد حاکم، نسل شجاعی که نه از شکنجه و زندان هراس دارد و نه از فدا کردن جان خویش، نسلی که برای پایان دادن به تمامی مظاهر ظلم و ستم بپا خاسته‌ است، هیچ سلاحی نمی‌تواند پیروز شود. تجربه سال‌های اخیر گواه این مدعاست. تنها نگاهی از دی‌ماه ۹۶ تا امروز نشان می‌دهد که کمترین نتیجه‌ی این بحران سرنگونی جمهوری اسلامی خواهد بود.

در همین روزها که رژیم به بهانه‌ی سالگرد خیزش انقلابی مردم، شمشیر را از روبسته و هر روز شاهد لشکرکشی نیروهای مزدور در خیابان‌ها و دستگیری فعالین سیاسی و اجتماعی، جنبش زنان و خانواده جان‌فشاندگان اعتراضات اخیر هستیم، گاه در یک روز چندین اعتراض در اقصا نقاط کشور رخ می‌دهد. اوضاع آن‌چنان آشفته و افسارگسیخته‌ است که گروه‌هایی از جامعه که حتا از رفاه نسبی برخوردار هستند، و از این نقطه‌نظر کمتر نقطه‌ی اشتراکی با توده‌ی کار و زحمت دارند، به جمع معترضان پیوسته‌اند.

یکی از جنبش‌های اعتراضی که در آن فریاد خشم توده‌ها در فضای جامعه پراکنده شده و حتا در هفته‌های اخیر شاهد افزایش کمی آن هستیم، جنبش اعتراضی بازنشستگان است. مدتی‌ست که در هر هفته حداقل ۳ روز بازنشستگان به خیابان آمده و کف خیابان را برای تحقق خواست‌های‌شان انتخاب کرده‌اند.

روزهای یکشنبه هر هفته، بازنشستگان تامین اجتماعی در تعدادی از شهرها و مراکز استان‌ها در برابر دفاتر سازمان فوق دست به تجمع و در مواردی راهپیمایی می‌زنند. اعتراضات بازنشستگان تامین اجتماعی به سال‌های قبل باز می‌گردد. بویژه سال ۹۹ در دوران همه‌گیری کرونا، و به‌رغم خطراتی که کرونا سلامت بازنشستگان را تهدید می‌کرد، اما گاه دو روز در هفته بازنشستگان در ده‌ها شهر و مراکز استان‌ها دست به تجمع می‌زدند. ۱۷ اسفند سال ۹۹ رژیم مزدوران خود را برای سرکوب بازنشستگان و پراکندن تجمع آن‌ها در برابر سازمان تامین اجتماعی (و وزارت کار) فرستاد و ضمن ضرب و شتم آن‌ها سه نفر را دستگیر کرد که یکی از آن‌ها اسماعیل گرامی دو سال در زندان ماند.

یکی از استان‌هایی که از ابتدا تا امروز بازنشستگان تامین اجتماعی آن، در تمامی هفته‌ها حضور داشته و حتا گاه تا دو روز در هفته دست به تجمع می‌زدند، بازنشستگان استان خوزستان بودند که رژیم این را هم تحمل نکرد و در روز شنبه ۸ مرداد۱۴۰۱، با یورش به تجمع بازنشستگان اهوازی ۱۲ نفر از آن‌ها را بازداشت کرد.

اما به‌رغم تمامی اقدامات سرکوب‌گرانه، اعتراضات بازنشستگان در تمامی دوران همه‌گیری کرونا و بعد از آن ادامه یافت. اگرچه از تعداد شهرهایی که بازنشستگان تامین اجتماعی در روزهای یکشنبه دست به تجمع می‌زنند، نسبت به سال ۹۹ کاسته شده است، اما در هفته‌های اخیر شاهد افزایش شهرها و استقبال گسترده‌تر بازنشستگان تامین اجتماعی هستیم. شهرهای خوزستان نیز به روال سال‌های گذشته هم‌چنان شاهد حضور پر تعداد بازنشستگان تامین اجتماعی در روزهای یکشنبه هر هفته است.

بازنشستگان مخابرات نیز که مدت‌ها نسبت به وضعیت معیشتی خود معترض بودند، در ماه‌های اخیر هر هفته روزهای دوشنبه دست به تجمع اعتراضی می‌زنند و هفته گذشته این تجمع دست کم در ۱۶ استان برگزار شد.

بازنشستگان کشوری نیز سابقه‌ی اعتراضی بسیار طولانی دارند و هم‌چون بازنشستگان تامین اجتماعی در مقاطعی توانستند به بخش کوچکی از خواست‌های معیشتی خود برسند، هر چند که در سال‌های بعد به‌خاطر ادامه تورم سرسام‌آور و کاهش قدرت خرید، آن دستاوردها به هوا رفت. در تجمعات بازنشستگان کشوری که هر هفته روزهای سه‌شنبه برگزار می‌شود، عموما بازنشستگان فرهنگی حضوری پُررنگ دارند. تجمعات این گروه از بازنشستگان نیز در هفته‌های اخیر به شهرهای بیشتری تسری یافت و هفته گذشته در حداقل ۱۶ شهر بازنشستگان کشوری دست به تجمع زدند.

جدا از این سه روز که به طور ثابت بازنشستگان تامین اجتماعی، مخابرات و کشوری دست به تجمعات اعتراضی می‌زنند، در همین هفته‌ی گذشته حداقل بازنشستگان بانک مرکزی، سایپا و صنایع فولاد البرز غربی دست به تجمعات اعتراضی زدند.

از جمله شعارهای بازنشستگان در تجمعات هفته‌های اخیر می‌توان به “دولت ورشکسته دشمن بازنشسته”، “ما میگیم حقوق کمه، قیمت نون گرون میشه”، “تا کی سرافکندگی یا مرگ یا زندگی”، “مهار تورم فقط شعار خالی”، “تورم اسفبار حاکم شده تو بازار” و “تنها کف خیابون بدست میآد حق‌مون” اشاره داشت که بیان‌گر روشن آگاهی بازنشستگان از دروغ‌ها و ماهیت سیاست‌های رژیم علیه بازنشستگان و دیگر ستم‌دیدگان جامعه است.

اصل اعتراضات بازنشستگان به واقعیت زندگی آن‌ها برمی‌گردد که عموما شانه‌های‌شان زیر بار کمرشکن تورم و سیاست‌های دولت سرمایه‌داری حاکم خم شده است. مطالبات معیشتی و معضل خدمات درمانی بویژه در راس مطالبات بازنشستگان قرار دارند. اما اگر نگاهی به سیاست‌های رژیم بیاندازیم، خواهیم دید که رژیم نه تنها توجه‌ای به خواست‌های بازنشستگان ندارد، بلکه سیاست‌هایش درست برعکس خواست‌های بازنشستگان است همان‌طور که در شعار “ما میگیم حقوق کمه، قیمت نون گرون میشه” این واقعیت کاملا تبلور می‌یابد.

یکی از این سیاست‌های رژیم در سال‌جاری افزایش اسمی مستمری بازنشستگان در حدود ۲۱‌ درصد (حداقل‌بگیران ۲۷ درصد) است، آن هم در حالی که نرخ تورم رسمی بالای ۴۰ درصد و البته تورم واقعی سه رقمی است. این سیاست رژیم معنای دیگری ندارد جز دزدی آشکار از سفره بازنشستگان.

یکی دیگر از سیاست‌های رژیم در حوزه درمان است که بازنشستگان را از حق درمان تا حدود زیادی محروم کرده است. تعیین سقف ناچیز برای داروی مصرفی، هزینه‌های دندانپزشکی و عمل جراحی و نیز خارج کردن بسیاری از داروها از لیست بیمه از جمله این سیاست‌هاست. به‌اعتراف رئیس تشکل دولتی “کانون عالی بازنشستگان کارگری” “در سال جاری ۴۰۰ قلم دارو از پوشش بیمه‌های پایه بازنشستگان خارج شده است، این داروها شامل ویتامین‌ها و مسکن‌ها بوده که برای بازنشستگان از اهمیت بالایی برخوردار است و بازنشستگان بدون این داروها نمی‌توانند زنده بمانند و سرپا باشند… متاسفانه شفاف سازی در حوزه دارویی در کشور وجود ندارد. ما در شورای عالی بیمه نماینده نداریم و خود شرکت‌های بیمه و دولت در آن حضور یافته و پاسخگو نیستند” (خبرگزاری دولتی فارس).

سخنان مخبر معاون اول ابراهیم رئیسی در روز شنبه به‌روشنی روز ماهیت سیاست‌های حاکم علیه بازنشستگان را بیان کرد. سخنان مخبر چیز غریبی نیست. در واقع او آن‌چیزی را بر زبان آورد که جمهوری اسلامی دارد به آن عمل می‌کند. او گفت: “بازنشستگان فقط مصرف‌کننده هستند و هیچ‌گونه سود یا مزایایی برای دولت ندارند، افزایش حقوق آن‌ها فقط بار مالی دولت را بالا می‌برد و از طرف دیگر سایر صنوف هم برای افزایش حقوق خود به خیابان‌ها می‌آیند و این نباید به یک روش برای زیاده خواهی تبدیل شود”. سخنان بسیار وقیحانه‌ای که از دهان این مزدور طبقه حاکم درآمد، به‌وضوح نگرش فاشیستی جمهوری اسلامی را در برابر چشمان توده‌ها قرار داد. درز این خزعبلات به رسانه‌ها، کار دست حکومت داد و مجبور شدند فوری توسط رسانه‌های وابسته آن را تکذیب کنند، اما کار از کار گذشته بود. حتا احمدی پنجکی نایب رئیس تشکل دولتی “کانون بازنشستگان تامین اجتماعی استان تهران” با اشاره به سخنان مخبر آن را موجب تعجب و تاسف‌بار خواند.

اگرچه این روزها به‌نظر می‌آید بازنشستگان پرچمدار مبارزه برای احقاق حقوق آحاد جامعه شده‌اند و جنبش اعتراضی آن‌ها به دلیل واقعیت‌های زندگی‌شان سرکوب شدنی نیست، اما این تنها بازنشستگان نیستند که سه روز از هفته خیابان‌ها را به اشغال خود درآورده‌اند. در بسیاری از شهرها کارگران از کارخانه‌ها و معادن تا کارگران بخش‌های خدماتی مانند شهرداری‌ها هر روز در گوشه‌ای در اعتراض و اعتصاب بسر می‌برند.

برای نمونه، اعتصاب و تجمعات اعتراضی کارگران ماشین‌سازی اراک که از مرداد ماه آغاز شد، به‌رغم گذشت ۳ هفته از آغاز آن، هم‌چنان ادامه دارد. ماشین‌سازی اراک حدود ۱۷۰۰ کارگر دارد که با توجه به وضعیت بد تولید و عملکرد مدیران کارخانه، امنیت شغلی خود را در خطر می‌بینند.

کارگران شرکتی معدن زغال‌سنگ طبس نیز در روزهای اخیر بارها با تجمع در محوطه معدن به وضعیت شغلی خود اعتراض کردند. کارگران در ادامه اعتراضات خود، روز دوشنبه ۶ شهریور همراه با خانواده‌های‌شان در برابر ساختمان استانداری خراسان جنوبی دست به تجمع اعتراضی زدند. تجمع اعتراضی کارگران شرکت فروشگاه‌های رفاه در برابر ساختمان مرکزی در تهران، تجمع کارگران شرکت تراورس در برابر وزارت اقتصاد در اعتراض به تلاش دولت برای واگذاری مجدد شرکت تراورس به بخش خصوصی، تجمع کارگران پروژه‌ای موسسه رایانه شهر در اعتراض به شرایط کاری و عدم پرداخت چندین ماه مطالبات معوقه‌شان بخش دیگری از اعتراضات کارگری در هفته گذشته بودند.

در هفته‌ی گذشته هم‌چنین کادر درمان بیمارستان‌های اصفهان در برابر استانداری دست به تجمع اعتراضی زدند. در تهران پزشکان و پرستاران بیمارستان میلاد تهران در اعتراض به تعویق مداوم در پرداخت حقوق‌ و حق بیمه دست به تجمع زدند که مراجعه‌کنندگان به بیمارستان نیز با سر دادن شعار به حمایت از کادر درمان برخاستند.

معلولان و مبتلایان به بیماری‌های خاص در اعتراض به نبود داروهای مورد نیازشان که گاه در بازار آزاد باید تا ده برابر قیمت بخرند و دیگر مشکلات و معضلات‌شان که اساسا مورد توجه هیات حاکمه نیست، در هفته‌ی گذشته بارها دست به تجمع زدند.

ادامه تجمع‌های سراسری وکلای دادگستری در اعتراض به مصوبه مجلس اسلامی برای در دست گرفتن کنترل کانون وکلا توسط وزارت اقتصاد، تجمع اهالی شهرک پردیس کرمانشاه، تجمع مردم منطقه سادات محمودی از توابع شهرستان دنا در اعتراض به احداث سد “خرسان سه”، تجمعات مال‌باختگان در چندین شهر از جمله رشت و قزوین در برابر دفتر رئیس دستگاه قضایی در تهران از دیگر تجمعات اعتراضی هفته گذشته بودند.

اتفاق دیگری که این هفته شاهد آن بودیم، لشکرکشی رژیم در شهرهای آذربایجان از جمله تبریز، ارومیه و اردبیل برای ممانعت از برگزاری تجمع مردم این شهرها در اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه بود. براساس اخبار منتشره، نیروهای سرکوب رژیم تعدادی از فعالین سیاسی و اجتماعی را نیز از روز قبل دستگیر کرده بودند. حضور نیروهای سرکوب در شهر تبریز در حدی بود که خاطره حکومت نظامی را در اذهان زنده می‌کرد. حضور سنگین نیروهای نظامی، نشان ترس رژیم از حضور اعتراضی مردم در کف خیابان را در خود دارد. همان‌طور که باز از ترس نمی‌تواند جمعه خونین دیگری هم‌چون ۸ مهرماه ۱۴۰۱ به مردم بلوچستان تحمیل کند. اکنون حدود یک سال است که هر هفته روزهای جمعه مردم ستم‌دیده بلوچ در زاهدان و گاه در برخی از شهرهای دیگر بلوچستان دست به راهپیمایی اعتراضی می‌زنند که در دو هفته اخیر به‌رغم فشارهای حاکمیت و حتا این هفته به‌رغم تلاش انتظامات مسجد مکی زاهدان (متعلق به “مولوی” عبدالحمید) برای جلوگیری از شعار علیه حکومت، مردم هم‌چنان شعارهای همیشگی خود را علیه جمهوری اسلامی سر دادند. فراموش نکنیم که یکی از علل شروع اعتراضات در بلوچستان تجاوز سرهنگی جنایتکار (ابراهیم کوچکزایی) در چابهار به ماهو بلوچ دختر ۱۵ ساله‌ی بلوچ بود که دقیقا یک سال از آن گذشته است اما هم‌چنان متجاوز بدون مجازات در حال خدمت به حکومت است، همان‌‌گونه که عاملان قتل‌عام مردم زاهدان در جمعه سیاه، و هم‌چنان که قاتلان ژینا، سارینا، نیکا، حنانه، سینا، آرنیکا، آرمین، مهرشاد، کومار، آیدا و دیگران. چرا که رژیم برای بقای خود به مزدورانش وابسته است.

اما بدون تردید هیچ‌چیز نمی‌تواند مانع فرا رسیدن طوفان شود. نیمه‌های شب، شعار‌نویسان دیوارهای شهرها را با شعارهایی هم‌چون “قسم به خون یاران، ایستاده‌ایم تا پایان” و مانند آن تزئین می‌کنند، دانشجویان تهدید کرده‌اند که در کلاس‌های درس در اعتراض به اخراج اساتیدی که با مبارزات مردم همراهی کرده‌اند، شرکت نخواهند کرد. جامعه در التهاب است، در زیر پوست شهر غوغایی برپاست، جامعه به نقطه جوش رسیده است. این را هیچ‌کس نمی‌تواند انکار کند. حتا فریبکاران دلقکی هم‌چون خاتمی نیز مجبور شدند تا آن را بر زبان آورند. فریبکار دیگری هم‌چون کروبی که هم‌چنان “ایران خمینی”‌اش آرزوست، از ضرورت تغییر اما “مسالمت‌آمیز” حرف می‌زند و چه فریبکاری احمقانه‌ای. امروز مردم دیگر به این حرف‌ها گوش نمی‌دهند. مردم ستم‌دیده‌ی ایران سال‌هاست که دیگر فریب این خزعبلات را نمی‌خورند. مردم می‌دانند که مسیر کدام است و سال گذشته در جریان جنبشی که تا آستانه انقلاب پیش رفت، تجارب بسیاری آموختند. تجاربی که در موج آینده جنبش انقلابی که دیر یا زود به راه خواهد افتاد می‌تواند چراغ راه آن‌ها باشد. آن‌ها ضرورت اتحاد و همبستگی را آموخته‌اند. ضرورت استفاده از ابزارهای گوناگون برای به زانو درآوردن رژیم هم‌چون اعتصاب را درک کرده‌اند. آن‌ها می‌دانند که تنها راه برای رهایی از شر نظم جابرانه حاکم سرنگونی قهرآمیز آن است.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۳۵  در فرمت پی دی اف:

 

POST A COMMENT.