شورش جوانان فرانسوی

شورش جوانان مناطق حاشیه‌ای کارگر نشین شهرهای فرانسه که یک هفته به طول انجامید، حلقه‌ای از زنجیره جنبش‌های اعتراضی علیه نظم سرمایه‌داری حاکم بر فرانسه است که این کشور را به کانون تضادهای پیشرفته‌ترین کشورهای سرمایه‌داری در اروپا تبدیل کرده است.

درنتیجه انباشت و تشدید این تضادهاست که هر اتفاقی در این کشور  به بحرانی بزرگ تبدیل می‌شود. شورش جوانان فرانسوی که یک هفته به درازا کشید و خیابان‌های مهم‌ترین شهرهای این کشور را به عرصه‌ درگیری‌های حاد و گسترده تبدیل کرد، برآمده از همین تضادهاست. پیش‌ازاین  جنبش جلیقه زردها در اعتراض به افزایش مالیات بر سوخت و سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال دولت در نوامبر ۲۰۱۸ نیز با مسدود کردن جاده‌ها، تظاهرات  و زدوخورد با پلیس آغاز گردید و تا آنجا پیش رفت که خواستار استعفای مکرون شد. این جنبش ماه‌ها  ادامه یافت، موردحمایت بخش بزرگی از مردم فرانسه قرار گرفت  و حتی به کشورهای اروپائی دیگر بسط یافت.

اعتصاب‌ها و تظاهرات پی‌درپی چند ماه گذشته کارگران و زحمتکشان فرانسوی در مخالفت با افزایش سن بازنشستگی از ۶۲ به ۶۴ سال که در مواردی متجاوز از ۳ میلیون تن از مردم فرانسه در تظاهرات شرکت داشتند، نمونه دیگری از رویدادهای سیاسی فرانسه است که همچون موارد پیشین بازتاب تشدید تضادهای اجتماعی و نارضایتی عمومی توده‌های مردم این کشور از وضع موجود  است. بنابراین شورش کنونی نیز یک اتفاق خلق‌الساعه و منفرد نبود.

صبح سه‌شنبه ۲۷ ژوئن (برابر با ششم تیر) پلیس نژادپرست فرانسه که یکی از خشن‌ترین و وحشی‌ترین نیروهای سرکوب در میان کشورهای اروپائی است، خودرو یک جوان ۱۷ ساله فرانسوی الجزایری الاصل  را به نام ناهل در شهر نانتر در حومۀ پاریس، متوقف کرد و با شلیک یک گلوله وی را به قتل رساند. پی آمد این قتل وحشیانه پلیس نژادپرست، انفجار خشم جوانانی بود که در تمام لحظات زندگی‌شان با انواع تبعیضات، فقر، بیکاری ، تحقیر و سرکوب پلیس نژادپرست و وحشی این کشور روبه‌رو هستند.

این شورش دقیقاً مشابه شورشی بود که در سال ۲۰۰۵ نیز در واکنش به وحشیگری پلیس رخ‌داده بود  که در پی تعقیب و گریز دو نوجوان آفریقائی تبار، در اثر برق‌گرفتگی در یک ایستگاه برق در شمال پاریس به قتل رسیدند. شورشی که سه هفته ادامه یافت.

در پی قتل فجیع ناهل، جوانان خشمگین در چندین شهر به خیابان‌ها ریختید. پلیس ضد شورش پاسدار نظم سرمایه‌داری  برای سرکوب اعتراضات، گله‌وار به خیابان‌ها گسیل شدند.جوانان نیز با سنگربندی در خیابان‌ها به رویارویی با مزدوران سرکوبگر دولتی برخاستند. این جوانان خشمگین در واکنش به وحشی‌گری‌های پلیس و تمام تبعیض‌ها و ستمگری‌های نظم حاکم، به تعدادی از مراکز دولتی و سرمایه‌داران، ازجمله مراکز پلیس و ژاندارمری، بانک‌ها، شرکت‌ها، فروشگاه‌های بزرگ و رستوران‌‌های زنجیره‌ای حمله کردند و آن‌ها را به همراه هزاران اتومبیلی که از آن‌ها به‌عنوان سنگر و مانع در مقابل یورش پلیس، زره‌پوش‌ها و گاز اشک‌آور استفاده می‌کردند،  به آتش کشیدند.

با ادامه شورش، دولت فرانسه بر دامنه سرکوبگری‌های خود افزود. واحدهای جدیدی از یگان‌های ضد شورش پلیس موسوم به   (CRS)را به شهرهای مختلف گسیل کرد.  متجاوز از ۴۵ هزار نفر از واحدهای ضد یورش پلیس به همراه تجهیزات پیشرفته سرکوب و خودروهای زرهی ، برای مقابله با شورش و درگیری‌های فزاینده در سراسر کشور بسیج شدند و در  میدان‌ها و مراکز مهم بیش از ۲۰ شهر ازجمله پاریس، لیون و مارسی استقرار یافتند. هم‌زمان در پاریس مقررات منع آمدوشد برقرار گردید.

بر اساس آخرین آمار وزارت دادگستری فرانسه، در طول این‌یک هفته  ۳۹۱۵ نفر در سراسر کشور بازداشت شدند که از این تعداد ۳۷۴ نفر در دادگاه حاضرشده و ۱۲۰ نفر به حبس محکوم‌شده‌اند.

به گفته وزیر کشور فرانسه نزدیک به ۶۰ درصد از بازداشت‌شدگان در زمان دستگیری فاقد سابقه کیفری بودند و میانگین سنی آن‌ها ۱۷ سال بوده است.

وزارت کشور فرانسه درحالی‌که در گزارش خود از تعداد جوانان مجروح آماری انتشار نداد، اما اعلام کرد، دست‌کم ۷۰۰ پلیس و نیروی امنیتی در طول درگیری‌ها زخمی شدند. همچنین اعلام شد در این مدت حدود ۲۶۹ پاسگاه پلیس و ژاندارمری هدف حمله قرارگرفتند.

بر طبق همین گزارش‌ها ،‌ حدود ۱۱۰۵ ساختمان دولتی، عمومی و یا خصوصی طی یک هفته از شامگاه ۲۷ ژوئن تا صبح روز سه‌شنبه ۴ ژوئیه، به آتش کشیده شدند. حدود ۵ هزار و ۸۹۲ خودرو نیز به آتش کشیده شد.

فدراسیون بانکداری فرانسه نیز اعلام کرد که ۳۷۰ شعبه بانک در این کشور آسیب‌دیده است؛ حدود ۴۰ درصد بانک‌های آسیب‌دیده در منطقه پاریس واقع‌شده‌اند.  ذکر این آمار ازآن‌جهت حائز اهمیت است که بخواهیم وقایع فرانسه را با وحشیگری یک دولت استبدادی اسلام‌گرای آدمکش به نام جمهوری اسلامی در واکنش به اعتراضات مردم ایران در نیمه دوم سال گذشته مقایسه کنیم.

در جریان شورش جوانان فرانسه، بلندگوهای تبلیغاتی رژیم آدمکش جمهوری اسلامی که کوس رسوائیش در تمام جهان به صدا درآمده، تلاش کردند از این رویداد در توجیه سیاست سرکوبگرانه خود علیه مردم ایران استفاده کنند و مضحک‌تر این‌که خود را مخالف سرکوب جوانان معترض فرانسه معرفی نمایند. اما نیاز به ذکر این واقعیت نیست که با تمام سرکوبگری دولت فرانسه در مقابل شورش جوانان، اگر این اتفاق در ایران رخ‌داده بود، رژیم استبدادی و جلاد اسلام‌گرا در همین یک هفته در سراسر ایران حمام خون به راه انداخته بود. جنایات وحشتناکی که رژیم استبدادی پاسدار حکومت الله و اسلام ناب محمدی در جریان همین جنبش اخیر مردم ایران که به‌واقع در قیاس با شورش جوانان فرانسوی مسالمت‌آمیز محسوب می‌شد به راه انداخت، نه‌فقط مطلقاً قابل قیاس با برخورد دولت و پلیس فرانسه نیست، بلکه در تمام جهان معاصر نظیر ندارد و تنها قابل قیاس با وحشی‌گری فاشیسم هیتلری است.

پاسداران سرمایه و مذهب در ایران، در جنبش اخیر مردم ایران، لااقل ۵۵۰ تن از مردم ایران را بی‌رحمانه کشتند. هزاران تن را مصدوم و معلول کردند. با گلوله‌های ساچمه‌ای به چشمان جوانان معترض شلیک کردند و ده‌ها تن از مبارزان چشمان خود را از دست دادند. جلادان حاکم بر ایران تنها در یک روز مرد می را که در زاهدان تجمع کرده بودند، به رگبار مسلسل بستند و لااقل ۱۰۰ نفر را در چند دقیقه کشتار کردند. آن‌ها همانند دیگر هم‌کیشان اسلام‌گرای وحشی خود از نمونه داعش، بوکوحرام و طالبان، به زن و مرد و کودک رحم نکردند. در کمال توحش کودکان را نیزبه قتل رساندند. در روز روشن در خیابان‌ها به زنان تجاوز کردند. هزاران تن را زیر وحشیانه‌ترین شکنجه‌های قرون‌وسطایی به بند کشیدند و حتی به برخی از آن‌ها تجاوز شد. تعدادی از مبارزان را زیر شکنجه‌های وحشیانه به قتل رساندند. پس از چندین ماه بی‌خبری از سرنوشت و تعداد بازداشت‌شدگان، بالاخره خودشان رسماً اعلام کردند که متجاوز از ۲۰ هزار تن را به اسارت گرفته‌اند. اما چه کسی می‌تواند تأیید کند که این آمار واقعی است و تعداد آن‌هایی که دستگیر شدند بیش از این نبوده است؟ تعدادی از مبارزان را اعدام کردند و به‌رغم گذشت چندین ماه از فروکش جنبش هنوز احکام اعدام صادر می‌شود و همه‌روزه خبر از بازداشت تعداد دیگری از مبارزان انتشار می‌یابد.

جمهوری اسلامی این سمبل جهانی وحشی‌گری، این پاسدار توأمان سرمایه‌داری و وحشی‌ترین و بی‌رحم‌ترین دین جهان، بیش از آن رسوای خاص و عام است که در مورد اعتراضات جوانان فرانسوی حرفی داشته باشد.

این دشمنان آشتی‌ناپذیر جمهوری اسلامی، این مدافعان آزادی، برابری، رفاه، این کمونیست‌ها هستند که حق و وظیفه خود می‌دانند که از شورش جوانان فرانسوی دفاع نمایند. از مطالبات برحق و انسانی آن‌ها حمایت کنند و ستمگری و سرکوب این جوانان را توسط دولت پاسدار سرمایه در فرانسه محکوم نمایند و نه اسلام‌گرایان آدمکش فاشیست.

شورش جوانان مبارز فرانسه با سرکوب قهری دولت فرونشست. اما سرکوب نه تضادی را در جامعه سرمایه‌داری فرانسه حل کرد و نه پایانی بر موج اعتراضات مردم فرانسه خواهد بود.

روشن است که هیچ شورش نمی‌تواند در یک جامعه سرمایه‌داری به پیروزی منجر شود. این شورش، همانند جنبش‌های پیشین فقط عمق نارضایتی مردم فرانسه از نظم سرمایه‌داری حاکم بر این کشور و تشدید تضادهای آن را نشان داد. این واقعیت را پیش‌ازاین جنبش قهرآمیز جلیقه زردها و جنبش اعتصابی و تظاهرات مسالمت‌آمیز چندمیلیونی اتحادیه‌های کارگری بر سر سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال مکرون و مخالفت با سن بازنشستگی نیز نشان داده بود. با تمام این مبارزات،  حتی در آنجائی که طبقه حاکم ناگزیر شد اندکی در مقابل جلیقه زردها عقب‌نشینی کند، ضعف اصلی جنبش مردم فرانسه باعث گردید که درنهایت طبقه حاکم برنده شود و به حیات خود ادامه دهد. علت آن نیز در این است که این جنبش‌ها فاقد یک ستاد رهبری هستند. شورش‌ها و دیگر اشکال مبارزاتی هر آنچه هم که قدرتمند باشند نمی‌توانند یک طبقه بورژوا را با تمام دستگاه دولتی سرکوبش سرنگون کنند و به پیروزی برسند، مگر آن‌که یک حزب کمونیست انقلابی وجود داشته باشد که بتواند همه این جنبش‌ها را تحت رهبری خود متشکل و به پیروزی برساند. چنین حزبی عجالتاً در فرانسه وجود ندارد. سازمان‌دهی یک چنین حزبی، وظیفه‌ای است که مقدم بر همه در برابر پرولتاریای صنعتی فرانسه قرار دارد.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۲۸  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.