زنان در تلاشی مضاعف برای عبور کامل از حجاب اجباری

جنبش “حجاب بی حجاب” که از مردادماه ۱۴۰۱ با به دور افکندن روسری توسط بخشی از زنان ایران شروع شد، با قتل حکومتی ژینا امینی در همآوایی با جنبش انقلابی توده های مردم ایران در جشن پرشکوه روسری سوزان تبلور یافت. اقدام شجاعانه و انقلابی زنان ایران در سوزاندن نماد ایدئولوژیک رژیم در آن روزهای اوج جنبش انقلابی توده های مردم ایران، نه فقط اقتدار ۴۴ ساله حاکمیت در تحمیل حجاب اجباری را درهم شکست، بلکه جهان را نیز به تحسین و ستایش از اقدامات شجاعانه زنان ایران واداشت، و بدین سان برای نخستین بار شعار زیبای “زن، زندگی، آزادی” در گستره ای به وسعت جهان در گُل مُشت های زنان دلاور ایران شکوفه داد.

عبور سلحشورانه زنان ایران در رهایی از حجاب اجباری و رقص و پایکوبی آنان در جشن روسری سوزان – که نماد اقتدار و صلابت ایدئولوژیک رژیم را به آتش کشیدند – آنچنان بر جمهوری اسلامی گران آمد که اکنون با فروکش کردن مبارزات خیابانی توده های مردم ایران، تمامی دستگاه های تبلیغاتی و سرکوب رژیم برای انتقام گیری از زنان ایران بسیج شده اند تا شاید بتوانند بار دیگر آب رفته را به جوی بازگردانند. در این میان، آخوندهای مفتخور جمهوری اسلامی که بیش از همه طعم صلابت مبارزات دلیرانه زنان را چشیده اند و طی ماه های گذشته خفت عمامه پرانی را به عینه تجربه کرده اند، این روزها همانند گرگ های زخمی به میدان آمده اند و علیه زنان مبارز ایران زوزه می کشند. این مفتخورهای انگل جامعه که طی ۴۴ سال علیه زنان ایران یاوه سرایی کرده اند، اکنون در ایام  نوروزی، با دیدن حضور پر تعداد زنان “بی حجاب” در اتوبوس و مترو و خیابان و پارک ها آنچنان به خشم آمده اند که به بی پروا ترین شکل ممکن علیه زنان و دختران مبارز ایران به لجن پراکنی مشغولند.

یکی بانگ بر می کشد، اگر اوضاع بر همین منوال پیش رود، “بنیان خانواده” ویران خواهد شد. آن دیگری نعره می زند، اگر حکومت نمی تواند جلوی زنان را بگیرد، ما خودمان به صورت “آتش به اختیار” اقدام خواهیم کرد. مفتخور دیگری استقلال اقصادی زنان را بر نمی تابد و از سر استیصال نهیب می زند، اگر پول دست زنان بیاید، جامعه و خانواده را به تباهی می کشانند. همراه با یاوه سرایی اینگونه آخوندهای انگل و مفتخور، نمایندگان مجلس ارتجاع نیز به تکاپو افتاده اند تا آبروی برباد رفته حاکمیت را ترمیم کنند.

بیژن نوباوه یکی ازنمایندگان مجلس ارتجاع از طرح جدید مجلس برای مقابله با زنان “بی حجاب” خبر داده است. طرحی که بنا به گفته او به توافق سران قوای سه گانه رسیده و قرار است اینبار حجاب اجباری را به شکل “هوشمند” بر زنان ایران تحمیل کنند. اگرچه نماینده دیگری سخنان او را تکذیب کرده است، اما در صورت تصویب چنین طرحی، زنان “بی حجاب” با دوربین‌های مداربسته در اماکن عمومی شناسایی و به طور “غیرحضوری” با جریمه های سنگین از قبیل، ضبط تلفن، بستن حساب بانکی، گرفتن گواهی نامه رانندگی و پاسپورت مجازات خواهند شد.

حسین جلالی، یکی دیگر از نمایندگان مجلس ارتجاع هم در باره جزئیات طرح برخورد با مخالفان حجاب حکومتی موسوم به “طرح عفاف و حجاب” گفته است: “برای کسانی که حجاب اسلامی را رعایت نمی کنند جریمه های سنگینی از ۵۰۰ هزار تومان تا ۳ میلیارد تومان تعیین شده است”. پیشتر، موسی غضنفرآبادی، رئیس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس نیز از طرحی به نام “طرح ویژه حجاب” خبر داده بود که به موجب آن، در صورت تداوم بی حجابی یک فرد، کارت ملی شخص، مسدود و تا زمانی که فرد بی‌حجاب، جریمه بی‌حجابی‌اش را پرداخت نکند، همه خدمات اجتماعی مثل امکان بهره‌بردن از سیستم بانکی کشور و… از او گرفته خواهد شد. روشن است که همه اینگونه دست و پا زدن های جمهوری اسلامی برای پرهیز از تقابل مستقیم نیروی انتظامی با جنبش “حجاب بی حجاب” زنان در کف خیابان است. چرا که هیئت حاکمه ایران به خوبی می داند در شرایط پرتلاطم کنونی که یک موقعیت انقلابی تمام عیار جامعه را فرا گرفته است، هرگونه تقابل مستقیم عوامل سرکوب با زنان ایران چه بسا به حریقی گسترده تر از حریق بعد از قتل حکومتی ژینا امینی منجر گردد. این موضوع آنچنان برای دستگاه اطلاعاتی رژیم روشن است که تمام عوامل اجرایی حاکمیت در مزیت اینگونه طرح های به اصطلاح “هوشمند” اعلام کرده اند که “هیچ برخورد مستقیم با فرد بدحجاب توسط نیروهای بیرون از مجموعه وجود نخواهد داشت” و واکنش نسبت به زنان بی حجاب “غیر حضوری” خواهد بود.

افزایش روزافزون زنان و دختران جوانی که این روزها در گستره ای به وسعت ایران بدون روسری در خیابان و پارک ها و اماکن عموی ظاهر می شوند و بی توجه به هشدارهای سرکوبگران رژیم، رقص و پایکوبی جمعی و بدون پوشش اسلامی را به روال عادی زندگی شان تبدیل کرده اند، آنچنان وحشت هیئت حاکمه را برانگیخته است که دیگر نه فقط آخوندهای انگل و نمایندگان فاسد مجلس ارتجاع، بلکه رئیس قوه قضاییه و وزارت کشور جمهوری اسلامی نیز زنان “بی حجاب” را به سرکوب و مجازات تهدید کرده اند.

محسنی اژه ای روز هفتم فروردین، اعلام کرد: “ضابطین موظف هستند با جرم  مشهود و هر نوع ناهنجاری که خلاف قانون و شرع است و در ملاء عام رخ می دهد و سبب آزردگی مردم مومن می شود، برخورد کنند”. وزارت کشور جمهوری اسلامی نیز روز پنجشنبه دهم فروردین طی یک بیانیه رسمی اعلام کرد: “هیچ گونه عقب نشینی یا تساهل در اصول و احکام دینی و ارزش های سنتی صورت نگرفته و نخواهد گرفت و حجاب به عنوان یک ضرورت شرعی غیر قابل تردید همواره از اصول علمی جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.”

اینکه چگونه و از کی تا حالا سرکوب عریان زنان در تحمیل حجاب اسلامی و سلب اختیار آنان از حق آزادی انتخاب پوشش، در قاموس جمهوری اسلامی اجرای “اصول علمی” شده است، از جمله افاضات عجیب و غریب این بیانیه است که وزارت کشور جمهوری اسلامی بعد از ۴۴ سال تحمیل پوشش اجباری اکنون بر آن شده تا بی حقوقی محض و تبعیض جنسیتی علیه زنان را با لاطائلاتی از نوع رعایت “اصول علمی” به خورد طرفداران نظام بدهد.

طنز آمیزترین بخش بیانیه وزارت کشور، عقب نشینی خفت بار جمهوری اسلامی نسبت به موضوع  “کم حجابی” و “شل حجابی” یا به تعبیر بیانیه “ضعیف الحجابی” زنان است. هیئت حاکمه ایران طی ۴۴ سال گذشته زنان ایران را حتی به بهانه “کم حجابی” به طور مستمر و بی وقفه سرکوب کرده است، اما اکنون که حکومت در گستره ای وسیع درگیر با زنان به اصطلاح بی حجاب است، فعلا تمرکز خود را از میلیون ها زن “کم حجاب” در جامعه برداشته و به تاسی از سخنان ۱۴ دیماه ۱۴۰۱ خامنه ای که گفته بود: “کسانی که حجاب ضعیف دارند هم از دختران خود ما هستند؛ نباید آن ها را متهم کرد”، برای اینکه شکست خود را در مقابله با گسترش کشف حجاب زنان کتمان کنند،  در ظاهر به تمجید از زنان “ضعیف الحجاب” برخاسته است.

در ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، مهسا (ژینا) امینی، دختر جوانی که فقط چند تار موی او از روسری بیرون بود، توسط ماموران آدمکش جمهوری اسلامی دستگیر و پس از سه روز جنازه اش را به خانواده تحویل دادند. قتل ژینا امینی حریقی شد بر خرمن جمهوری اسلامی و از همان روز خاکسپاری او یک جنبش انقلابی عظیم و همه گیر با محوریت شعار “زن، زندگی، آزادی” در کشور شکل گرفت. جنبشی که اگرچه اکنون کمی فروکش کرده است، اما جشن و پایکوبی روزهای روسری سوزان این جنبش انقلابی همچنان در جامعه ادامه دارد و زنان و دختران دلاور ما بی توجه به هشدارهای سرکوبگرانه رژیم در گستره ای به وسعت ایران پرچم جنبش “حجاب بی حجاب” را در خیابان‌ها و میدان های شهر در اهتزاز نگه داشته اند.

جمهوری اسلامی که اکنون در مقابله با جنبش پرتوان و رو به گسترش کشف حجاب زنان این چنین ناتوان گشته است، کارش به آن درجه از خفت و خواری رسیده که همان دختران جوانی را که در روزگاری نه چندان دور به دلیل “بد حجابی” کشته است، همان زنانی را که طی ۴۴ سال به دلیل “شل حجابی” به رویشان اسید پاشیده، همان دخترانی را که طی سالیان دراز به جرم داشتن “حجاب ضعیف” بازداشت و یا زیر ضربات باتوم و مشت و لگد له کرده است، اکنون برای کتمان دریوزگی و شکست خفت بارشان، این مجموعه از زنانی را که هنوز به طور کامل روسری از سر بر نگرفته اند، ” دختران رژیم” می خواند.

بیانیه وزارت کشور بی توجه به سرکوب تاکنونی رژیم در مورد زنان به اصطلاح “بدحجاب” دیروزی و بی توجه به عقب نشینی خفت بار هیئت حاکمه در مورد “پوشش کامل اسلامی”، اکنون در تمجید از زنان “شل حجاب” نوشته است: “در حالی که برآورد غلط تبهکاران فرهنگی داخلی و خارجی بر رویگردانی بانوان محترم ایران از حجاب تمرکز یافته بود، “سیلی” افراد “ضعیف الحجاب” علاوه بر مهابت بانوان محجبه سبب استیلای یاس بر اردوگاه جنگ چند بعدی معاندان ایران اسلامی گردید”.

خامنه ای و وزارت کشور جمهوری اسلامی آن چنان خود را به نفهمی زده اند که نمی خواهند بپذیرند که اگر قرار بود در این مرحله از جنبش انقلابی تمام زنان ایران حجاب از سر بر می کشیدند، دیگر چیزی به نام وزارت کشور جمهوری اسلامی باقی نمی ماند تا اکنون بتواند با صدور بیانیه ای سرکوبگرانه این چنین علیه زنان ایران یاوه سرایی کند. پوشیده نیست هر آن کسی که با روند انقلاب آشنایی دارد، می داند که این قانون انقلاب و سیر تکاملی جنبش مبارزاتی زنان علیه حجاب اجباری است که پیشروی هر گام آن به میزان پیشروی جنبش انقلابی توده های مردم ایران بستگی دارد و طبیعتا در موج بلند بعدی که دیر نخواهد بود، همان میلیون ها زنی که امروز با گذاشتن یک شال بر سر به خیابان می آیند و جمهوری اسلامی از اینکه آنان هنوز به طور کامل روسری از سر بر نگرفته اند و با تعبیر “ضعیف الحجاب”  به ظاهر از آنان تمجید می کند، در موج بعدی جنبش، یکایک آنان نخستین برپا کنندگان جشن روسری سوزان در خیابان‌ها و میدان های شهر خواهند بود.

اکنون همه کسانی که اوضاع ایران را دنبال می کنند، بر این امر باور دارند که جامعه متلاطم ایران به شدت آبستن تحولات بزرگ اجتماعی است. جمهوری اسلامی از هر سو شکست خورده است. ناتوانی هیئت حاکمه در برون رفت از بحران های عمیقی که در آن غرق است، حتی برای دست اندرکاران حکومتی نیز روشن شده است. شکاف در بالایی ها به شدت تعمیق یافته و طبقه حاکم را در برخورد به موضوع حجاب اجباری  به چند دستگی کشانده است. در این اوضاع پر تلاطم و انقلابی حاکم بر جامعه، جمهوری اسلامی در مواجهه با زنان بر سر یک دو راهی دو سر باخت قرار دارد. اگر به سرکوب علنی و خیابانی زنان روی آورد، محتملا با جنبش عظیم تری نسبت به جنبش انقلابی نیمه دوم سال ۱۴۰۱ مواجه خواهد شد. اگر در مقابل زنان عقب نشینی کند، این نیز به معنای پذیرش شکست اقتدار رژیم در مقابل زنان است. شکستی که به زنان اعتماد به نفس بیشتری می دهد تا در گستره ای وسیعتر بدون حجاب اسلامی به خیابان و اماکن عمومی قدم بگذارند.

جمهوری اسلامی طی سال های گذشته تمامی راه های سرکوب زنان را تجربه کرده و در اجرای همه راه ها با شکست مواجه شده است. اکنون تنها شیوه ای که برای جمهوری اسلامی باقی مانده است، همانا در تقابل قرار دادن صاحبان رستوران ها، مغازه ها، فروشگاه ها، سوپر مارکت ها و دیگر اماکن خدماتی با زنان “بی حجاب” است. طی دوهفته گذشته ده ها رستوران و فروشگاه و مغازه در شهرهای مختلف ایران به دلیل خدمات دهی به زنان بی حجاب پلمپ شده اند. بیانیه وزارت کشور عملا دست “آتش به اختیار” های حزب اللهی رژیم را برای حمله به زنان باز گذاشته است. تنها یکروز بعد از بیانیه وزارت کشور، در شهر شاندیز مشهد یک مزدور بسیجی آتش به اختیار به نام مصطفی عبدی با مادر و دختری که بدون روسری در فروشگاهی مشغول خرید بودند، درگیر شد و یک سطل ماست را بر سر آنان خالی کرد. فردای آن روز مادر و دختر بازداشت و مغازه هم پلمپ گردید که پس از یک روز فک پلمپ شد. با واکنش های گسترده ای که نسبت به این اقدام بسیجی آتش به اختیار در درون جامعه صورت گرفته است، تردیدی نیست که این شیوه سرکوب رژیم نیز راه به جایی نخواهد برد و به زودی شکست بزرگتری نصیب جمهوری اسلامی خواهد شد.

پوشیده نیست در شرایط بحرانی کنونی و بر بستر موقعیت انقلابی و در پی تلاطماتی که همه لایه های جامعه را فرا گرفته است، موج بعدی جنبش انقلابی در آینده ای نه چندان دور در راه است. بی تردید، موج بعدی جنبش انقلابی توده های مردم ایران بسیار گسترده تر از خیزش و جدال های پیشین مردم با رژیم خواهد بود. جدال بعدی، یقینا جدالی بزرگ و سرنوشت ساز است که چه بسا جنبش های دیگر اجتماعی از قبیل جنبش معلمان، بازنشستگان، پرستاران، بیکاران، تهیدستان، جوانان، نویسندگان و روشنفکران و در گستره ای وسیعتر جنبش طبقه کارگر ایران هم وارد میدان این نبرد تعیین کننده خواهند شد. جدالی بزرگ و جنبشی سرنوشت ساز که زنان ایران از هم اکنون با اراده ای سترک و تلاشی مضاعف برای عبور کامل از حجاب اجباری خود را مهیا کرده اند.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۱۴  در فرمت پی دی اف:

 

POST A COMMENT.