در آسمان تیره
آن روزهای تار
آن روزهای سستی و کاهلی
آن روزها که تکان تکان مترسکها هم.
جز از وزش باد نبود
و آنسوی آبها
بسیاری در هجرت خویش
خوش خوشانه جامهایشان را بالا میبردند
دریا آرام بود.
جنگل خاموش
و امواج جز در سطح دیده نمیشدند
و دژخیم در رؤیای خویش،جزیره ثبات رامی دید.
اما،!در اعماق سیال شب
در غلظت دیرپای ابتذال،به ناگهان
غرشی برخاست.
نام چریک فدائی خلق چو نان صاعقه درخشید
و جزیره آشفت
مسلسلها به صدا درآمد…
ح.ا
۱۴۰۱/۱۱/۱۵
نظرات شما